نامزدم به قرارهایمان پای بند نیست

پرسش: ٤ ماهه که نامزد کردم و قبل از اینکه بخوام جواب مثبت بدم درباره خصوصیات اخلاقی و شرایطم با نامزدم صحبت کردم و ایشون هم قبول کردن. قرار شد ما بدون هم به هیچ مراسمی نریم و من به ایشون گفته بودم که زیاد اهل رفت و آمد و شلوغی نیستم. نامزدم هم قبول کردن که هرجایی من راحت نیستم نریم و تصمیم با من باشه. درضمن خانواده من تا زمانی که عقد نکنیم اجازه نمیدن تنها جایی برم و این موضوع رو به خانواده نامزدم هم گفتیم ولی اصلا درک نمیکنن و هر زمان که من نمیتونم برم میگن بی‌احترامی کرده. الان سر هر مهمونی رفتن و مراسمی با من دعوا میکنه و وقتی بهش میگم تو قول دادی و ما قبلا به توافق رسیدیم میگه من نمیتونم خانواده مو ناراحت کنم. بارها به خاطر خانواده ش با من دعوا کرده و من احساس میکنم برای اون خانواده ش تو اولویت هستن نه من. نمیدونم شاید هم نمیتونه رو حرف خانوادش حرف بزنه. پدر و مادر نامزدم با هم لج بازی میکنن و اگه مادرشوهرم خواهرشو دعوت کنه فرداش پدر شوهرم خواهرشو دعوت میکنه و ما هم اگه پیش خاله بریم باید پیش عمه هم بریم یا اگه من نتونم نامزدم تنها میره. الان دوره نامزدی هستش اما بعد از ازدواج احساس نمیکنم بتونم با این موضوع کنار بیام که شوهرم توافقمون رو نادیده بگیره. خواهش میکنم کمکم کنین.
پاسخ

پاسخ: دوره نامزدی دوره شناخت طرفین از یکدیگر است. آنچه شما توضیح دادید بخشی از شناختی است که شما از نامزدتان و خانواده اش پیدا کرده اید. البته تاکید می کنم بخشی از شناخت. شما از همه این پازل فقط یک تکه اش را نشان دادید. قبول. این جزء امیدوارکننده نیست؛ اما قاعدتا باید همه قطعات این پازل را کنار هم بگذارید و بعد قضاوت کنید. 

گزاره ای هست در ذهن شما که می خواهم درباره اش بیشتر فکر کنید. احتمالا شما فکر می کنید «باید» زندگی مشترک تان را با همین فرد آغاز کنید. این «باید» از کجا آمده؟ مگر قرار نیست دوره نامزدی دوره شناخت باشد؟ خب اگر قبل از دوره شناخت تصمیم تان را گرفته اید پس دیگر شناخت و نامزدی برای چیست؟ می دانم گفتن اش آسان است و عمل به آن آسان نیست، اما واقعیت این است که ممکن است شما همین حالا به این نتیجه برسید که نمی توانید با مردی که از خانواده اش به قدر کافی تمایز پیدا نکرده، و یا در خانواده بین پدر و مادرش چنین مشکلاتی هست، زندگی مشترک را شروع کنید. بسیار خوب. اگر به این نتیجه رسیدید، می توانید خیلی محترمانه موضوع را مطرح کنید و نامزدی را تمام کنید. همان جمله مشهور «پایان تلخ، بهتر از تلخی بی پایان».

از سوی دیگر، می توانید این طور فکر کنید: «درست است این مشکلات هست، و مثلا او نمی تواند آنجا که لازم است رابطه اش را با خانواده اش مدیریت کند یا نمی تواند به همه حرف ها و قول هایش عمل کند، اما در مجموع ویژگی های مثبت زیادی دارد که باعث می شود او را انتخاب کنم. هیچ کس کامل نیست و من می توانم مثبت نگاه کنم و  این مشکلات را بپذیرم و تلاش کنیم کم کم و با کمک مشاور، به آنها غلبه کنیم. نمی خواهم و نمی توانم او را عوض کنم اما می توانیم یاد بگیریم چطور رفتار کنیم که به عنوان یک خانواده مستقل، مرزهایمان را با خانواده های اصلی روشن کنیم.»

این تصمیم شماست و حتما تصمیم آسانی نیست. ممکن است شما در این دوره و با وجود مشکلاتی که پیش آمده، احساس کنید خودتان نمی توانید تصمیم قطعی بگیرید و لازم دارید به مشاور مراجعه کنید. این هم خوب است. درواقع مشکلاتی که پیش آمده، راه را برای شما روشن کرده و باعث شده بتوانید تصمیم را با چشم بازتری بگیرید.

آیا نمی شود این طور نگاه کرد که اتفاقا همه مشکلاتی که پیش آمده، اتفاقا «خیر» است و دارد کمک می کند شما انتخاب تان را با چشم بازتری انجام بدهید؟

سالن عقد تهران

لطفا کمی صبر کنید...