خیلی از ما، در خصوصی ترین بخش افکارمان، گرفتار برخی خطاها در روابط جنسی هستیم و احتمالا تاثیرات منفی اش را هم در زندگی زناشویی مان احساس کرده ایم.
خطای شخصی سازی
اگر جاده ها باریکن و کوچه ها تاریکن .... تقصیر من بود!
آیا مسول همه اتفاقاتی که برای ما می افتد ما هستیم؟ بعضی از ما این طور فکر می کنیم. به دنبال هر اتفاق ناخوشایندی، خودمان را سرزنش می کنیم انگار که در مرکز کائناتیم و همه چیز به ما ربط پیدا می کند.
نقطه مقابل این خطا، خطای ذهنی دیگری است که می توانیم آن را خطای " به من چه" بنامیم. بعضی از ما هیچ وقت نمی خواهیم بپذیریم که دست کم در یکسری از اتفاق های ناخوشایند زندگی مان، خودمان مقصریم. هر دوی این ذهنیت ها، خطا هستند اما خطای نوع اول، مشکلات احساسی و عاطفی جدی تری برای ما ایجاد می کند.
یک مثال ساده
امشب از آن شب هایی است که یاسمن هم از نظر جسمی و هم از نظر روی دلش می خواهد با شوهرش، کاوه باشد. کاوه ساعت 8 شب از سرکار می رسد خانه. یاسمن حسابی به خودش رسیده و لباس هایی که فکر می کند کاوه دوست دارد پوشیده و همه هنرش را برای جلب توجه کاوه به کار می برد، اما کاوه اصلا توجه نمی کند. حتی از شب های دیگر هم خسته تر است. یاسمن دلش می خواهد آنها حداقل با هم به تختخواب بروند اما کاوه ساعت 9:30 شب روی کاناپه خوابش می برد. یاسمن افسرده و عصبی می شود. روبه روی کاوه می نشیند و به این فکر می کند که خیلی زود زندگی مشترک شان دارد سرد می شود. فکر می کند بعد از گذشت یک سال از ازدواجشان، او دیگر برای کاوه جذاب نیست.
تحلیل موقعیت ذهن
ذهن یاسمن دچار خطای "شخصی سازی" شده است. او فراموش کرده که خستگی کاوه می تواند دلایل زیادی داشته باشد که اصلا ربطی به او ندارد. اگر در اولین فرصت مناسب از کاوه بپرسد، کاوه به او توضیح خواهد داد که آن روز، روز کاری فوق العاده شلوغ و پراسترسی را گذرانده، استرس هم که قاتل تمایلات جنسی است. یاسمن یا هرکدام از ما،وقتی داریم خودمان را برای اتفاق ناخوشایندی که برای ما افتاده سرزنش می کنیم، باید دو نکته را به یاد بیاوریم:
احتمالات دیگر را فهرست کنیم: به این فکر کنیم که غیر از اینکه ما ممکن است منشا آن اتفاق ناخوشایند باشیم، چه علت های دیگری ممکن است وجود داشته باشد. کاوه ممکن بود با رییس اش دعوا کرده باشد؛ ممکن بود تصادف کرده باشد، حتی ممکن بود بی حالی اش به خاطر شروع یک انفلوانزا باشد.
تحقیق کنیم: می توانیم کمی صبور باشیم و در اولین فرصت درباره آن اتفاق ناخوشایند تحقیق کنیم. وقتی از کسی دلخوریم، می توانیم با او صحبت کنیم؛ البته در وقت و موقعیت مناسب. یاسمن می توانست به خودش بگوید:"من امشب دوست داشتم اتفاق دیگری بیفتد، اما خب نشد. خیلی چیزها هست که آدم دوست دارد و نمی شود. بهتر است امشب خودم را جور دیگری سرگرم کنم. فردا از کاوه می پرسم چی باعث شده بود این قدر ذهنش مشغول باشد."
چقدر ممکن است شما هم این خطا را مرتکب شوید؟ برای پیشگیری از این خطا چه میکنید؟
دوستان دنبال یه دکتر متخصص زنان هستم راهنماییم می کنید لطفا
باید کاوه هم به یاسمن یه توجه میکرد دلیل کارشو میگفت بعد میخوابید تا فکر بد نکنه
مرسی