چه کنم تا رابطه قبلی اش را فراموش کند؟

پرسش : چند ماهه با آقایی آشنا شدم که از هر نظر مناسب و مورد قبول خانوادمه. خودش بسیار خانواده خوبی داره و تحصیل کرده است. متاسفانه مشکلی که هست اینه که ایشون قبل از من یک رابطه طولانی مدت حدود 5 ساله با خانومی داشتن که حالا نزدیک به یک ساله این رابطه به هم خورده. از بابت اینکه دیگه علاقه ای به ایشون نداره مطمئنم، اما ایشون به شدت بدبین شده. من بخاطر اینکه تجربه اولمه اشتباهاتی دارم و تا هر اشتباهی انجام میدم زود میگه تو هم میخوای من رو مثل اون خانم ترک کنی. می فهمم که از اعتماد کردن و پروبال دادن به احساسمون میترسه. متوجه شدم که از ابراز علاقه هم ترس داره، با اینکه دوستم داره و کاملا واضح بهم میگه میخواد کنارش باشم. با توجه به این موضوعات سعی کردم بهش عشق بیشتری بدم و با وجود اینکه احساساتی ام، مجبورش نکنم دم به دقیقه بهم بگه دوستم داره. حالا به نظر شما رفتار درست چیه؟ من باید چه جوری پیش برم تا اعتماد و علاقه اش رو به دست بیارم؟
پاسخ

پاسخ: این طور که شما گفتین، رابطه قبلی نامزد شما، رابطه ای طولانی و متعهدانه بوده و از این نظر، شبیه ازدواج. پس تمام شدن اون رو میشه به یک متارکه و جدایی تشبیه کرد. یعنی احتمالا تاثیرش روی ذهن و احساس ایشون به اندازه یک طلاق بوده و هست.
بعد از طلاق، زن و مردی که از هم جدا شدن، دو اصل رو باید در نظر بگیرن. اول اینکه نباید بلافاصله وارد رابطه جدیدی بشن و باید مدتی به اصطلاح به خودشون «فرصت تنفس احساسی» بدن. البته دقیقا تو همین مقطع، آدم ها برای پر کردن جای خالی همسر سابق شون، ناخودآگاه به دنبال جایگزین می گردن، سریع رابطه برقرار می کنن و وابسته میشن و با رابطه جدید جای خالی رابطه قبلی رو پر می کنن. اما این «جذب سریع»، همون قدر که می تونه مسکن خوبی باشه، خطرات زیادی هم در پی داره. حداقل به این دلیل که رابطه جدید بر پایه منطق شکل نمی گیره. درست مثل آدمی که برای فرار از خونه پدری، تن به ازدواج میده.
همیشه تمرکز احساسات مثبت (یا منفی) روی یک فرد باعث میشه ما در مورد اون فرد نتونیم قضاوت درستی داشته باشیم. جمله مشهور رو شنیدین که میگه: عشق آدمها رو کور میکنه؟ این البته برعکسش هم صادقه. سعدی هم در این مورد میگه: چشم بداندیش که برکنده باد/ عیب نماید هنرش در نظر/ ورهنری داری و هفتاد عیب/ دوست نبیند بجز آن یک هنر.
اصل دوم برای کسانی که جدا شدند هم در همین مورده: آدم ها بعد از جدایی باید رابطه تموم شده گذشته رو تحلیل کنن و بتونن دلایل اینکه اون رابطه به شکست انجامیده رو برای خودشون روشن کنن. این البته نیاز به گذشت زمان داره. فردی که فقط همسر قبلیشو ملامت می کنه و با نفرت از او یاد می کنه و او رو مقصر همه اتفاقات بد زندگیش می دونه، هنوز تحت تاثیر احساسات منفی قرار داره و نمی تونه قضاوت درستی در مورد ماجرا داشته باشه. چنین فردی آمادگی آغاز یک رابطه جدید رو نداره.
تو چنین موقعیتی خیلی وقت ها آدم ها احتیاج به کمک گرفتن از مشاور دارن تا بتونن تحلیل واقع بینانه و بی طرفانه ای نسبت به موضوع داشته باشن. تنها به این ترتیبه که جدایی، به عنوان یک تهدید رو میشه به فرصت تبدیل کرد؛ اگر فرد بتونه از این موقعیت استفاده کنه و ویژگی های مثبت و منفی خودش رو بهتر بشناسه.
همه اینها رو گفتم که بهتون نشون بدم نامزد شما تو موقعیت خاصیه. بیشتر از اینکه شما نگران او باشید، او باید نگران خودش باشه. اگه بخوام رک باشم، باید بگم این مساله اوست نه مساله شما. و البته چون شما به او علاقه مندین، دلتون میخواد تو حل مساله بهش کمک کنین، اما تو این مقطع شما نهایتا می تونین مثل یک دوست کنار او باشین و نه بیشتر.
نامزد شما باید فرصت داشته باشه تا بتونه از احساسات منفی اش فاصله بگیره و تحلیل درستی درباره دلایل شکست رابطه قبلی اش داشته باشه. این تحلیل حتما برای شما هم ارزشمنده. پس لازم نیست سطح رابطه تون رو بالاتر ببرید، که برعکس، باید او رو رها کنید تا خودش در مورد زندگی آینده اش تصمیم بگیره. ای بسا به این نتیجه برسه که اصلا با شما هم نباید ازدواج کنه. این تصمیم رو قبل از جدی شدن همه چیز بگیره بهتره یا اینکه تحت فشار شما یا رودربایستی با شما و خانواده اش، تصمیم به ازدواج بگیره و بعد پشیمون بشه؟
شما هم نباید ساده از کنار موضوع رد بشین و مثلا با چسبوندن یک برچسب بی وفایی به نامزد قبلی ایشون، خودتون رو راضی کنین. شما حق دارین بدونین اون رابطه چطور پیش رفته و به کجا رسیده. حتی من میخوام فراتر برم و بگم شما بهتره نامزد قبلی اون آقا رو ببینین و باهاش صحبت کنین. مطمئنا تصمیمی که بعد از اون بگیرین، تصمیم پخته تری خواهد بود.

###

سالن عقد تهران

لطفا کمی صبر کنید...