هرچه بلدید بریزید دور!
همین جا فرصت خوبی است تا تمام تصورات عامیانه تان را در مورد مردها و رفتارهایشان فراموش کنید و برای یک شناخت واقعی از همسر آینده تان قدم بردارید. در این صورت زندگی مشترک موفق تری را شروع می کنید واختلافات و سو تفاهمات را به حداقل می رسانید.
پیشداوری ممنوع!
پیشفرضهای بیمعنا را کنار بگذارید. هیچوقت نگویید «مردها خودخواهند»؛ «مردها هیچچیز نمیفهمند» و… شما نمیتوانید بهخاطر تفاوتهایی که در نشان دادن احساسات، رفتارهایتان و حتی شیوه تصمیمگیریتان دارید او را متهم کنید. به جای اینکه چنین تصورات عامیانهای را مطرح کنید، سعی کنید همسرتان را بشناسید. اگر به او یک شاخه گل میدهید و بازخوردی نمیگیرید به جای تکرار این حرفها سعی کنید ببینید که از چه راه دیگری او عشقش را به شما ابراز میکند. آیا حمایتکردن راه اوست یا اینکه شیوه دیگری که با راه شما متفاوت است را انتخاب میکند؟
تفاوتها را بپذیرید
مردها و زنها متفاوتند و یک راه برای رمزگشایی رفتارهای مردها، پذیرش واقعی این تفاوت است. برای مثال مردها زیاد در مورد احساساتشان حرف نمیزنند و حتی اغلباوقات وقتی با آنها در این مورد صحبت هم بکنید واکنش دلخواهتان را نمیگیرید یا اینکه مردها ترجیح میدهند بعد از برگشتن از سر کار چند دقیقهای به حال خودشان رها شوند، پس در این شرایط اگر برای صحبت کردن اصرار کنید قطعا واکنشی که انتظار دارید را دریافت نخواهید کرد. این تفاوتها را بپذیرید و روی همسرتان براساس همین تفاوتها قضاوت کنید.
جرقهها را بزنید
ارتباطتان را با پرسیدن سوال آغاز کنید. مردان زیاد اهل شروع کردن مکالمات و روشنکردن چراغ ارتباط نیستند. این به این معنا نیست که آنها منزوی یا خودخواهند و بلد نیستند با آدمها ارتباط برقرار کنند بلکه این تنها یکی از همان تفاوتهایی است که باید مورد توجه قرارشان دهید. اگر دوست دارید مردتان در ارتباط با شما فعال عمل کند خودتان جرقهاش را بزنید و بعد ببینید که او چطور روی مسیری که شما انتخاب کردید پیش میرود. کلید شما تنها یک سؤال است، پس هر زمانی که دیدید حرفی برای گفتن میان شما نیست از این کلید استفاده کنید.
پیشبینی کنید
سعی کنید واکنشهای همسرتان به رفتارهایتان و همینطور مسائلی که در زندگی پیش میآید را بشناسید. چه رفتاری او را از کوره در میبرد و چه حرفی میتواند او را کاملا آرام کند.
این موضوع کمی زمان میبرد اما اگر با دقت واکنشهای همسرتان را بررسی کنید میتوانید در مدت کوتاهی خشمش را کم کنید و زندگیتان را جوری پیش ببرید که او روزبهروز بیشتر احساس آرامش کند و به همین دلیل بیشتر عاشقتان شود.
منتظر اعتراف نباشید
همه مردها اینطور نیستند اما بسیاری از آنها از اعتراف به اشتباهات و شکستشان میترسند. اگر همسرتان اشتباهی کرده اما به سختی حاضر به عذرخواهی میشود، گمان نکنید که او متوجه کار نادرستش نشده او فقط از اینکه قدرتش را از دست بدهد و مثل یک بازنده مقابل شما جلوه کند میترسد. سعی کنید با آرامشی که بعد از صلح شما برقرار میشود به او بگویید که گاهی به همین جمله ببخشید و متاسفم احتیاج دارید و این جملات ساده میتواند اعتماد شما را به منطق او بیشتر کند اما هرگز در لحظه اتفاق روی این موضوع کلنجار نروید و تنشها را بیشتر نکنید.
به جای او حرف نزنید
بگذارید که خودش را آنطور که میخواهد شرح دهد. اگر در هر لحظه از صحبتکردنش حرفش را قطع کنید یا اینکه برای کاملکردن جملهاش تلاش کنید هرگز او را نخواهید شناخت. این اتفاق فقط در لحظاتی که او مستقیما در مورد خودش و احساساتش حرف میزند نمیافتد بلکه شما میتوانید در تمام لحظاتی که او در مورد اجتماع، کار، دوستان، خانواده و خودش صحبت میکند به دید او نسبت به زندگی پی ببرید و بیشتر با آنچه واقعا هست، آشنا شوید.
سلام مردها رو مگر میشه شناخت اگر پنج انگشت عسل کنی بازم کار خودشونو میکنن مرد قابل شناخت نیستند مطمئن باش
Thanks alot
سلام خدمت شما سوالی مدتهاست ذهن من رو مشغول خود کرده.یکی از همکلاسی های دانشگاه از من خواستگاری کردو وبعد از مدتی فکر کردن پاسخ مثبت به وی دادم قرارشدم که تا زمانی که خانواده ها با هم آشنا میشن مابا هم باشیم برای شناخت بیشتر این کار باعث شد روز به روز من شیفته و عاشق ایشون بشم تا اینکه خانواده ایشون اومدن وهمه آرزوهای مادونفر رو ازهم پاشیدن و نذاشتن ما به هم برسیم ماهم کم نیاوردیم و باهم بودیم تا اینکه دوباره به خواستگاری اومدندوبازهم همانطور شد تا اینکه کم کم اون آقا از من سرد شد یه خط در میون جواب تلفن های من رو میداد کم کم دعواهامون شروع شد ولی من طاقتم کم شد وبرای همیشه به این رابطه خاتمه دادم وبا توهین های فراوانی از جانب ایشون برخوردم حالا ازجدایی ما6ماه میگذره و من ایشون رو توی دانشگاه میبینم هنوز عاشقشم و حتی نمیتونم لحظه ای از ایشون غافل باشم حتی به پیشنهاد من با هم در3جلسه ای صحبت کردیم چون بدجوری دلتنگش بودم اما ایشون خیلی سردتر شده دیگه براش مهم نیستم با وجود تمام اینها خانواده من از م خواستند که به ازدواج فکر کنم خیلی دوس دارم همدمی داشته باشم تا فکر اون آقا از ذهنم بره اما همین که میخوام به آینده ام با یکی غیر از ایشون فکر کنم همه چیز بهم میریزه و قدرت تصمیم گیری رو از دست میدم خواهش میکنم جوابم رو بدید البته لطفا به ایمیلم جواب رو ارسال بفرمائید واینکه همش با خودم فکر میکنم اگه کسی رو مثه اون دوس نداشته باشم چه کنم و دلم میخواد همون خصلتهای اون رو خواستگارانم داشته باشن میدونم غیر منطقیه ولی راهنماییم کنید ممنون میشم
ممنون از راهنماییاتون