شوهرمنم خداروشکر خیلی رابطش باپدرومادرم خوبه
و با داداشمم که خیلی خوبه
رابطش با فامیلمونم عالیه جوریکه همه اینقدر دوسش دارند یوقت من تنهایی تویه مهمونی حاضرمیشم داییام صداشون درمیاد و هرجوریه زنگ میزنند ک شوهرمم بیادش عموهامم خیلییییییی دوسش دارند
دامادای من خیلی با محبتن اخلاقاشون خیلی متفاوته ولی هر کدوم خصلتهای خوبی دارن یکیشون ارومه یکیشون پر جنب و جوش تره یکی دیگه حساسه خلاصه من ازشون راضیم چون برای ما پدرومادرا مهمترین چیز احترامه ..احترام احترام....همسرمم همیشه به خونواده من بیشتر احترام میذاره چون با خونواده خودش خیلی ارتباط نداره و پدرومادرشم که به رحمت خدا رفتن
صبا جون رودرواسی خوب نیست فاصله رو زیاد میکنه ولی تعادل خیلی خوبه واحترام گذاشتن ودر عین حال صمیمی بودن عزیزم با صحبت کردن عموم مشکلات حل میشه بشرصی که همسرت اهل صحبت ودرد دل کردن باهات باشه
صبا جان بهتر که رو در واسی داره منم دوست داشتم شوهرم با داداشم همینجوری بود ولی اصلا اینجوری نیست دیگه بیش از حد با هم راحتن منو دست میگیرن دو تایی ناراحتم میکنن :))
به نظر من یه خانوم یا اقای فهمیده هیچوقت مسائل ومشکلاتشونو به خانواده هاشون منتقل نمیکنند چون مشکل اونا بعد از چند روز حل میشه ولی کینه طرف مقابل تو دل خانواده میمونه مگر در مواقعی که مسئله خیلی حاد باشه
من تا زمانی که پدر ومادرم در قید حیات بودند هرگز نگذاشتم از مشکلاتی که تو هر خونه ای اجتناب ناپذیره با خبر بشن به همین دلیل بابا مامانم عاشق همسرم بودن
من شوهرم خانواده منو خیلی دوست داره و اینقدر که با خانواده من راحته با خانواده خودش نیست البته با خواهرام و برادرم با مامان و بابام رودربایستی داره یکم راستش خودمم با مامانم رودربایستی دارم و خیلی باهاش محترمانه برخورد میکنم دقیقا همون برخوردی که با مادرشوهرم دارم ازشون خجالت میکشم هم از مامانم هم از مادرشوهرم
همسر من احترامی که به خونواده من میذاره به خونواده خودش واقعا نمیذاره من هیچوقت بهش اجازه ندادم حرفی بزنه حتی اگه ناراحت بوده و اون هم یاد گرفته حتی پشت سرشونم با احترام در موردشون حرف بزنه
همسرم بعضی وقتا حساس میشه ودچار سوتفاهم میشه که من مجبور میشم یه جوری درستش کنم که متوجه اشتباهش بشه و به دل نگیره ویه طوری رفتار نکنه که موجب رنجش خانوادم بشه پس نقش من میتونه خیلی مهم باشه!!!!!
همسر من خیلی با خانوادم (خواهرا و برادرام )خوش برخورده خدا بیامرزه پدرومادرم رو که از همسرم خیلی راضی بودن همیشه به اونا خیلی محبت میکرد با اینکه به جز مادرم همه با ازدواج ما مخالف بودن ولی اون کاری کرد که همرو از فکرشون پشیمون کرد
من از یه روانشناس شنیدم که میگه به همسرتون بگید خواستگار داشتم ولی لازم نیست احساساتشو جریحه دار واون رو کامل مطلع کنید طوری که نسبت به شما شکاک وبدبین بشه. این موضوع نسبت به مرد هم صدق میکنه.
شما چــــی ؟ دوست داری شوهرت تمام گذشته اش و رابطه هاش رو برات بگه ! تحمل شنیدنش رو داری ؟ ممکنه روی زندگیت اثر منفی و حتی مثبت بزاره !!!
نوعروس های عزیز ، دوست دارم در این خصوص حسابی نظرات مفیدتون رو با همدیگه به اشتراک بزارید، چون این چالش بزرگی هست که من به شخصه دیدم خیلی ها باهاش درگیرن و بعد از ازدواج طرف مقابلشون میگه : " چرا بهم نگفتی فلان رابطه رو داشتی ! " یا اینکه " چـــتر الان باید بفهمم ؟ "
منتظرتون هستم ساعت 9 تا 11 شب در بحث امشب قـــــرارهای شبانه نوعروس
سلام مینا جون من خوبم شما خوبی؟
راستش در حال غم هستم چون همسری غمگینه :( مامانش شیرازه خونه خواهرشوهرمه و رفته دندون پزشکی ایمپلنت کرده خیلی طفلی اذیت شده. دکتر گفته پوکی استخوان شدید داری! بنده خدا مادر همسری حالش خوب نیست. حالا همسری هم از این قضیه خیلی غصه داره :(((( منم خیلی غصه دارم اما همسری اینجور وقتا دلش تنهایی می خواد. می ره تو غار تنهایی و اونقدر غصه می خوره تا آروم می شه :( خلاصه فضای خونه ی ما امشب مرغ سحریه.
ولی خب همینکه سایه ی مامانش بالای سرش هست باید خدا رو شکر کنه
ای بابا. خب نمیتونه یه سر بره پیش مامانشون؟ خب دیگه سن ک میره بالا هزارتا بیماری میاد سراغ آدم.
انشاالله ک دندوناشون خوب بشه . پوکی استخوان هم ک فقط و فقط مراقبت زیاد میخواد.
خب اینطوری که همسریت غصه بخوره تنهایی ک خیلی بده.
اصلا یعنی از غار تنهایی بیرون نمیاد؟
من خودم دوران دانشجوییم برادر دوستم خواستگار پرو پاقرصم بود.
خیلی گیر بود.
یکی دوبار زیر نظر خانواده ها با هم حرف زدیم.
وضعیت مالی عالی داشتن و پسره رو پای خودش کاملا ایستاده بود. مرد خوبی بود اما من نمیخواستم اون موقع ازدواج کنم.
دوستم درسش تموم شد و من آب پاکی رو ریختم رو دستشون.
خلاصه بعد از اینکه با همسریم آشنا شدم داشنگاه برای لیسانس قبول شدم که از شانس زیبایی ک داشتم همون آقا شد استاد دانشگاهمون.
منم از ترس اینکه تو اون دوران مشکلی پیش بیاد برای همسری گفتم.
اتفاقا مهدی خیلی از حرفم استقبال کرد و ازم تشکر کرد که بهش گفتم.
تازه اون موقع منو اقایی فقط قرار بود با هم دوست باشیم واین ازدواجمون بعد از دو سال پیش اومد.
همسری هم یه بار اومد دانشگاه چون استادم که برادر دوستم باشه مجدد درخواستش رو تکرار کرده بودنو داشت دوباره پاشون تو خانواده باز میشد و من اصلا اینو نمیخواستم.
آخه دلم جای دیگه گیر کرده بود.
این شد که به همسری گفتم و ایشون اومد داشنگاه و با استادم یه برخورد داشتن و به هم معرفیشون کردم و تمام.
همسری هم خیالش راحت شد.
ولی خب روزایی که با اون استاد کلاس داشتم همسری میگفت خانوم طلا حواست باشه خیلی خوشگل نکنیا بریا.
منم که کلا محجبه هستم ولی دلم غنج میرفت و قند تو دلم آب میکردن.
ولی خب خیالشو راحت کردم.
نیلوفر تهرانی
107 کاربر تاکنون ارسال های این کاربر را پسندیده اند
تعداد ارسال های کاربر:1285
زمان ارسال 30 فروردین 1394 ساعت 21:30 / کد ارسال: 117236
اخه مشکل اینجاست ادم کافیه یه اشاره کنه تاته وتو ماجرا رودرنیارن که ول کن نیستن بعدشم این قضیه برای همیشه توذهنشون حک میشه
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
با این حرف نیلوفر کاملا موافقم
گفتم مساله بیماری قبلی یا داشتن خواستگار هیچ ایرادی نداره
ولی گفتن داشتن دوست پسر و رابطه های پنهانی خلاف عقل هست
سلام الاجون خوبی?بنظرم اگه اقاهم گفت شماچیزی لوندین ممکنه بااینکاربخواداز زبونتون بکشه ولی نگین این اسمش مخفی کاری نیست این برای حفظ زندگیه مشترکه و واقعیتیه که داریم میبینیم
مرسی شادی :)))))))))))
خب اخه چطور ممکنه کسی که قبل از اینکه قضیه لو بره اگه خودمون بهش بگیم ما رو طلاق می ده، اگه قضیه لو رفت با قضیه کنار بیاد؟
بالاخره این چیزیه که هست. اونا هم تو زندگی کارهایی کردن. من قبول دارم که اگه اینقدر روابط دختر و پسر رو محدود نمی کردن شرایط خیلی بهتر بود. اما من می گم بین بد و بدتر باید بد رو انتخاب کرد. البته همه ی حرف من برای گفتن گذشته قبل از ازدواج هست، یعنی تو صحبت های قبل ازدواج بگیم نه بعدش که طرف فکر کنه گذاشتیم خرمون از پل بگذره بعد گفتیم که اگه یک روز لو رفت نگه مخفی کاری کردی
خب منم منظورم همون مثلا خواستگار سمج یا این طور چیزاست.
نه اینکه بیای بگی من قبل از تو یه عشق دیگروو هم تجربه کردم و فلان مدت باهاش لاو ترکوندم و اون بنده خدا هم تا کجاها بره و بگه این ایناشو برای من گفت شاید یه سری چیزای دیگه هم بینشون بوده که خجالت کشیده از من بگه و باعث میشه ک ذهنش تا کجاها بره
امشب شب اول ماه رجبه به همتون تبریک میگم و آرزوی خوشبختی و عاقبت بخیری همتونو دلرم از خدا میخوام شادی و به تک تکتون هدیه کنه هیچ غمی تو دلتون نباشه ایشالله هرکی هر مشکلی داره همین امشب حل بشه
چه جالب بودمرضیه.رهاجون هم مثل اینکه اقاشون بااین مسئله کناراومده ولی بچه ها شماتودوران دوستی مطرح کردین زمانی که تعهدقانونی ای نبوده وطرف انتخاب یاردکردن طرف مقابل براش راحتربوده مسلما
خواستگارم مگه میشه دختری قبل از همسرش خواستگار نداشته باشه؟
یه چیز غیر قابل تصوره.
من خودم دوران کاردانی همش جنگ اعصاب بود تو خونمون. وقتی ک رفتم برای لیسانس هم ک دیگه بدتر شد.
به همسری نمیگفتم که قراره خواستگار بیاد اما خب وقتی بهش میگفتم که امشب مهمون داریم نمیتونم بحرفم میفهمید و کلی غصه میخورد. بعدش هم ک کار خودمون تموم شد گفت میدونم به خاطر من چقدر اذیت شدیو جنگیدی.
ولی دوستان همه اینها بستگی به طرف مقابل داره. ممکنه اگه از گذشته حرفی به میون نیاد و اگر ناخواسته و ناگهانی گذشته اشکار بشه طرف مقابل بگه قبل ا حضور من بوده و ربطی به من نداشته اما من تو همین نوعروس از خیلی از دوستان شنیدم که گفتن اگه بفهمیم که همسرمون قبل از ما با کسی رابطه داشته یا کسی رو دوست داشته هرگز نمی بخشیمس
آره نیلو اگر کسی میخواد از گذشته خودش بگه حتی کلمه کوچکیو باید قبل از تعهدش بگه نه بعد از عقد و این چیزا که طرف بگه حالا ک خرت از پل گذشت میگی.
باید یه زمانی باشه ک طرفین حق انتخاب داشته باشن بازم
من که دو سال و نیم با همسرم رابطه داشتیم بعدش عقد کردیم هیچ خواستگاری رو هم اجازه نمیدادم بیاد خونه تحت هیچ شرایطی اما خواستگار که سر و کله اش پیدا میشد میگفتم به همسرم.
آره نیلوفر جون همسر من یک کم متفاوته نگاهش به زندگیف که البته آسونی و سختی خودش رو داره. همه ی حرف منم در مورد قبل ازدواجه. گفتم که من معتقدم قبل ازدواج باید گفت. موقعی که آشنا می شیم یا توی جلسه ی صحبت های قبل ازدواج. اونم نه با جزئیات و آب و تاب که عاشق شدم و فلان و بهمان. صرف اینکه به طرف بگیم قبلا با یکی یا دوتا رابطه داشتم که منجر به ازدواج نشد. اگرم طرف پرسید در چه حد بوده بگیم در حد آشنایی برای ازدواج.
حالا اگه بیشتر از اونم بوده لازم نیست بگم. بعدا اگه سر و کله ی طرف پیدا شد و ادعا کرد که خب مدرکی نداره واسه ادعاش. ما هم چون قبلا به همسر گفتیم می تونیم مانور بدیم رو این قضیه که من صادق بودم از اول بهت گفتم
گفتن این جمله که ما با هم صادق هستیم و هیچ چیز رو از هم مخفی نمیکنیم کاری بس خطرناک و اشتباهه
محرم راز و اسرار ما فقط دل ماست و لا غیر
این که من اصرار دارم که یه سری رازها باید سر به مهر بمونن اینه که
اولا با گفتنشون آرامش و خیال همسر رو به هم میریزیم
دوما باعث میشیم که اعتمادش به ما سلب بشه
منم 5سال قبل از عقد با همسری رابطه داشتم و اجازه نمیدادم کسی بیاد خونه هرکی بود تلفنی رد میکردم بعدم بابام اصلا اجازه نمیداد هرکسی پاشو بذاره تو خونه واسه خواستگاری از این بابت هیچ مشکلی نداشتم
ولی به نظر من اگر بعدا هم بفهمیم مثلا مردمون قبل از ما با یه خانوم دیگه دوست بوده مهم هست اما نه اینکه مثلا اگر قبلش فهمیده بودیم زنش نمیشدیم.
خب ادم حساس میشه مخصوصا خانوما و حسودیش میشه . ولی خب اون مرد بین این همه زن مثلا منو انتخاب کرده. یا مثلا شمارو انتخاب کرده
ولی مینا گلی نداشتن خاستگار غیرقابل تصور نیست ها، دخترخاله ی من توی 17 سالگی ازدواج کرد با اولین خاستگارش. هرکی زنگ می زد خونه شون می گفت نیان. اونوقت خاله ام گفت بابا بذار بیان همینطوری الکی واسه اینکه یاد بگیری خخخخخخ به عبارتی قرار بود مانور باشه اما خب اومدن و دیدن و پسندیدن و سر گرفت :)
اینم بگم خواستگار فامیل رو نباید به نظر من مطرح کرد چون ممکنه همسر ادم حساس بشه نمیشه که از فامسل هم جدا شد بلاخره مهمونی چیزی پیش میاد و اونوقت رفتار کردن با اون شخص واقعا زجر اور میشه در حضور همسر
من و همسرم تو دوران دوستی خیلی محدود یه چیزایی و به هم گفتیم ولی هیچ لزومی نمیبینم که بخوام همه چیز گذشتم و بگم هرچه قدر هم قبول کنه اما بعدا حرفشو هی میخوان پیش بکشن و بزنن سرت
خب شاید شرایط من کمی با حالت عمومی فرق داشته. من و همسری چون قبل ازدواج دوسال همخونه بودیم و با اینکه دوست بودیم و هی تعهد جدی ای به هم نداشتیم، خب همسری دید که من تا چه حد بهش وفادار بودم، منم وفاداری اون رو دیدم. شاید همین دوسال زندگی مشترک قبل ازدواجب اعث شد ما نسب به گذشته ی هم بیخیال باشیم و احساس ترس از خیانت و اینجور چیزا نکنیم.
ولی نیلوفر جان اینکه خیلی وحشتناکه که آدم احساس کنه اگه همسرش از گذشته اش بدونه بعدا بره خیانت کنه و بگه این به اون در! اصلا این منطقی نیست. گذشته ی ما بدون حضور همسر بوده و خیانت اون با حضور ما. یک کم نسبت به مردها کم لطفی می کنی عزیزم
مهدیه جون ولی همین خواستگار فامیل رو هم باید گفت
توی یه خانواده و فامیل گاهی آدم هایی هستن که هیچ حرفی رو نمیتونن نگه دارن
ممکنه زمانی همسر متوجه خواستگار فامیل قبلی از زبان دیگری بشه
پس چه بهتر که گفته بشه
با دلیل و منطق
خب مهتاب جون شما اونقدری که صلاح دونستی رو گفتی. همین کافیه. لازم نیست آدم جزئیات رو مو به مو بگه که. خودِ منم با اینکه تمام گذشته ام رو به همسری تو دوران دوستی گفتم اما اصلا جزئیات رو نگفتم. بالاخره ممکنه توی ذهن طرف تصویر ایجاد کنه و این خوب نیست
مهتاب حیدری
101 کاربر تاکنون ارسال های این کاربر را پسندیده اند
تعداد ارسال های کاربر:89
زمان ارسال 30 فروردین 1394 ساعت 21:53 / کد ارسال: 117289
من و همسرم تو دوران دوستی خیلی محدود یه چیزایی و به هم گفتیم ولی هیچ لزومی نمیبینم که بخوام همه چیز گذشتم و بگم هرچه قدر هم قبول کنه اما بعدا حرفشو هی میخوان پیش بکشن و بزنن سرت
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
موافقم مهتاب جون
گفتن تمام رازها به قول نیلوفر مرد رو گستاخ میکنه
والا بخدا جدی میگم مهدیه جون مگه قتل کردیم همه آدمها اشتباه میکنن مهم خداست که آدم اگه بفهمه اشتباه کرده میبخشه آخه آدم تو گدشته تنهاست همسری که در کار نیست ولی وقتی همسری اومد دیگه چیز پنهانی نیست
مهدیه جون همسری برای مطالعات مربوط به پایان نامه ی معماری اش تهران زندگی می کرد که بتونه از اساتید تهران کمک بگیره. منم که دانشجوی تهران بودم. توسط یک دوست مشترک به هم معرفی شدیم و خب دوست شدیم و همخونه شدیم. همه فکر می کردن که زن و شوهریم. منظورم همسایه هاست. چون هم سنمون کم نبود (من 27 همسری 29) و هم خیلی موجه و معقول بودیم اصلا سر و صدا و بریز بپاش و مسخره بازی های متداول خونه مجردی رو ننداشتیم. واقعا زندگی می کردیم. بعد همسری سرباز شد و همزمان با سربازی خوند واسه فوق لیسانس فلسفه. بعد مشهد قبول شد و بالاجبار برگشتیم مشهد. دیگه توی مشهد همخونه ی ثابتش نبودم چون خانواده ی من مشهد هستن. ولی بازم به صورت پاره وقت باهاش بودم :)))))
الان دختره تو دوران عقد میترسه پیش شوهرش بخوابه که ال میشه و بل میشه اون موقع تو با یه مرد ک معلوم نبوده همسرت میشه یا نه هموخونه شده بودی. اونم دو ساااااااااااااااااااااااال
خیلی شیر زنی رها
مینا جون باورهای مذهبی من و همسری کمی با نرم اجتماعی متفاوته. ما محرمیت رو در صداقت و شراکت در تمامی لحظات می دونیم.
نه همسری خیلی با خانواده اش صحبت کرد که حرفی نزنن. خانواده ی من تقریبا احساس کرده بودن ما هم رو می شناسیم اما نه اینکه دوست بودیم.
تا الان هم خدایی یکبار به روم نیاوردن قضیه ی همخونه بودن رو.
من از همون اول هم خونه اش شدم چون از طریق دوستی که باهاش آشنا شده بودم اون دوست واقعا مطمئن و موجه بود.
مینا گلی
891 کاربر تاکنون ارسال های این کاربر را پسندیده اند
تعداد ارسال های کاربر:14631
زمان ارسال 30 فروردین 1394 ساعت 22:08 / کد ارسال: 117332
بازم مهدیه خب این هم جزو دینه ما هستش.
خدا نگفته اگر دلاتون با هم بودن برین هر کاری دوست دارین بکنین.
با این قضیه کاملا مخالفم
--------------------------------------------------------------------------------------
منم موافق نیستم
شرع و عرف حد و حدود تعیین کرده
دوست جونای من
هر حرکتی تو زندگی عواقب خودش رو داره
من کاملا می دونستم همخونه بودن با یک پسر تو جامعه ی ما ریسک بزرگیه که موقعیت ازدواج رو ازم می گیره اما من اون موقع اصلا تمایلی به ازدواج نداشتم چون فکر می کردم همه ی مردهای ایرانی خودخواه و ظالم هستند
خب این باعث شد که این ریسک رو بکنم و می دونم که هرکسی این شانس رو نمیاره که با یک آدم خوب طرف بشه
اما خب می گم اون دوست مشترک باعث شده بود من مطمئن باشم که همسری آدم بدی نیست
در مورد باورهای مذهبی هم باید بگم همونطوری که ما به هیچ کس گیر نمی دیم که چرا دیندار هستی، به کسی هم اجازه ندادیم بگه چرا باورهات با عموم فرق داره. ما زندگی مسالمت امیز رو انتخاب کردیم و تا حالا که خوب پیش رتفیم :)
سحرجان سر هیچ کس کلاه نرفته مگر اونی که خلاف باورهاش زندگی کنه. اگر کسی مذهبی هست و از ترس اینکه بگن امل و متحجره از باورهاش دور بشه سرش کلاه رفته. اگر کسی باورهای دیگه ای داره و از ترس اجتماع مثل مذهبی ها رفتار کنه سرش کلاه رفته.
خانواده ی من نمی اومدن تهران. مادرم که بیمار بود و پدرم هم پا به سن گذاشته. خواهر و برادرم هم که مشهد زندگی می کردن درگیر مامان بودن. خواهرم هم که تهران زندگی می کنه می دونست و به کسی چیزی نمی گفت. با اینکه شدیدا مذهبی هست اما اهل دخالت تو زندگی کسی نیست و اجازه ی دخالت تو زندگی اش رو هم به کسی نمی ده
رها و همسرش که در ابتدا هم خونه بودن ولی من معتقدم وقتی عاشق میشی هر چیزی امکان داره دین عرف شرع معنی نداره وقتی عاشق میشی از هر لحاظ عاشق میشی ریسک همه چیز رو به جون میخری زمان و مکلن نمیشناسه عاشقی.
خب اینم نظر منه.
من تو یه خانواده کاملا مذهبی بزرگ شدم وو با همین اعتقاد ها بار اومدم.
درسته ک خیلی از جاها خیلی از اعتقاداتی ک باهاش بزرگ شدمو زیر پام گذاشتم اما اینکه کلا محرم بودن رو زیر پام بذارم و اینطوری بگم خب تو کتم نمیره.
بچه ها من نمی دونم مطرح کردن این حرف و مانور دادن روش از نظر قوانین سایت نوعروس مشکلی داشت یا نه؟
قصد نداشتم بحث برانگیز باشم فقط خواستم بگم شاید به خاطر شرایط متفاوتم هست که نگاهم به قضیه ی مطرح کردن گذشته هم متفاوت هست.
صفاجون هم نیست که ببینم اشتباه کردم مطرح کردم یا نه :(
به این نوع زندگی می گن ازدواج سفید. تو این چند سال اخیر تو ایران هم خیلی زیاد شده. اگه سرچ کنین مطلب در موردش زیاد هست که البته تو سایتای مجاز ایرانی مسلما مطلبی پیدا نخواهید کرد که در این مورد مثبت حرف زده باشه. نمی خوام هم بگم مثبته. من فقط می گم هرکس آدمِ یک جور زندگی کردنه. نسخه ی مطلق پیچیدن برای دیگران کار درستی نیست.
رها جون هر کسی حق داره زندگی مطلوب خودش رو داشته باشه خوب و بد در ذهن هر کسی یه تعرفی داره مهم اینه که هر انسانی اونجور که باید، احساس خوشبختی کنه چه همخونه چه رابطه چه سنتی هرکسی یه نگرشی به زندگی داره
خب آدم به نظرم تو عاشقی یه کوچولو به اندازه سوراخ جوراب مورچه باید از عقلش هم کمک بگیره و به فکر دو روز دیگه هم باشه.
من خودم واقعا عاشق همسریم شدم.
با هم خیلی پیش میومد که تنها باشیم اما اینکه یه سری چیزهارو زیر پا بذاریم اصلا.
به قول راضیه در حد عرف .
همه چیز رو رعایت میکردیم.
منم از این خشکه مذهبی بازیا بدم میاد.
به نظرم اون مدلی هم فقط جا نماز آب کشیدنه.
مرسی سحر جون، انشالا همه توی ازدواج موفق باشن و تا آخر عمر شاد و سلامت باشن
بچه ها رو خوب اومدی، یعنی اساسی دلمون بچه می خواد، اونم نه یکی، بلکه دوتا :)))))))))
سحر این عکسی که تو برای پروفایلت انتخاب کردی رو من توی یک مچله دیدم و بریدم زدم به دیوار. شده پسرمون. با همسری مدام قربون صدقه اش می ریم خخخخخخخخ
سحر جون واقعیته. از رابطه من و همسرم خانواده اش کاملا اطلاع داشتن خانواده من هم مامانم از ابتدا میدونست که کلا گیر میداد و پوست میکند بعد که قضیه جدی شد با پدرم مطرح کرد و در نهایت هم برادرام که کلا درگیر بودم باهاشون تا روز خواستگاری
به سلامت مینا گلی برو عشقولانگی کن که دنیا دو روزه :)
نه راضیه جان من اصلا ناراحت نشدم. اینجا یک فضای دوستانه است و هرکی هرچی می گه به قصد تبادل نظر هست. مگه من خودم همه رو تایید می کنم که توقع تایید داشته باشم. ما انسانهای بالغی هستیم که راهمون رو انتخاب می کنیم و توی بحث هم صمیمانه نظر می دیم چه موافق چه مخالف. اگه گفتم که نگرانم بابت مطرح کردن قضیه فقط به خاطر قوانین سایت بود که ازش اطلاع ندارم
حالا از صفاجان می پرسم اگه فرمودن اشکال داره شخصا پست هام رو پاک می کنم. مفت چنگ اونا که امشب بودن و خوندن ;)
شادی یکتا جان این معظل خیلی بزرگیه، اینکه تو جامعه ی ما رسمه که دختر بشینه تا خاستگار بیاد واقعا سخته. اما هستن افراد خیری که جووننا رو به هم می رسونن. اگه کسی رو می شناسی که این مشکل رو داره من توی مشهد و تهران کسانی رو می شناسم که تو کار خیر هستند. مشخصاتش رو بده با شهر سکونتش اگه مشهد و تهران باشه هرکاری از دستم بربیاد واسش می کنم
سلام سه همگی
حرف های همگیتونو خوندم و فقط اومدم درمورد رها حرفی بزنم..
رها جون به نظرم بهترین کارو انجام دادی عزیزم...من خودم تجربه تورو تا حدودی دارم و از این بابت خوشحالم چون می دونستم به کی اعتماد کنم و البته با اصل محرمیت کمنار همسرم بود...و می دونم اون روزها دیگه برنمیگرده چون لذت های خودشو داشت اون موقع ها...
نه راضیه جان هنوز باردار نشدم :( همسری می گه اول دفاع پایان نامه بعد نی نی :(((((
سلام ملیحه جان
عزیزم خوشحالم که از گذشته ات راضی هستی :) روزهای بسیار بسیار شیرینی در انتظارت هست من ایمان دارم
مرسی دوست جونا که به جای من جواب دادید، سرعت اینترنت من در حد گازوئیلی پایینه :( تا میام جواب بدم سه ساعت طول می کشه
مرسی بابت دعاهای خوبتون برای بچه
شادی یکتاجان شما کدوم شهری؟ من توی دزفول آشنا دارم نمی دونم تو کار خیر هستن یا نه اما می پرسم برای همسهری ات
راستی ریمل که سفارش داه بودم رسید خونه مامانم اخه ادرس اونجارو داده بودم نرفتم ببینم چه جوریاست.
پیشاپیش ممنون صفا جون. بعد از یک سالو اندی برای اولین بار از نوعروس جایزه گرفتم. خخخخخخخخخخخ انشالا بازم جایزه بگیرم
رها من عاشق دو قلوام خیلی من و همسرم دوست داریم اقدام کنیم برای بارداری اما نمیشه من 4 سال تعهد کاری دادم بعد هم شرایطش رو نداریم
انشالا خدا هر چندتا که دوست دارید بهتون بچه بده اونم از نوع سالم و خوجل
منم مرضیه نمی شناسم ملیحه جان
مهدیه جان چه ریملی سفارش دادی؟ بگو منم سفارش بده آخه منم برنده شدم هوریااااااااااااااا
مهتاب جان حق داری، منم از روزی که عقدمون کردن دلم بچه می خواست خخخخخخخخ ولی خب همسری گفت اول دندونات، بعد آزمایشات، حالا هم پایان نامه، این همسری ما خیلی روی سلامتی جسمی و روانی من حساسه، می گه حاملگی و زایمان و شیردهی به اندازه ی کافی بهت فشار میاره، نباید قبلش مشکلی باشه که بعدش اذیت نشی
شادی یکتا جون لطفا مشخصات دوستت، سن و تحصیلات و شرایط خانودگی و این چیزا رو تو پیام خصوصی بهم بده من از دوست دزفولی ام بپرسم ببینم چی می شه. انشالا که جفتش رو پیدا می کنه
مهدیه جون منم عاشق دوقلو هستم اما خب دیگه دست خودم نیست، همه اش همسری می گه دوقول بیار!!! منم می گم باشه بذار برم تو صف دوقلو وایسم ببینم چی می شه خخخخخخخخخ
بمیرم راضیه جونی چقدر اذیت شدی، شنیدم سقط از زایمان سخت تره :(
نگران روزیش نیستم سحر جون. نگران شرایط شغلیم هم من و هم همسری تازه داریم جا میفتیم از طرفی دوست ندارم موقعیت شغلیم از بین بره چون به سختی کارو پیدا کردم و اینده خوبی داره اگه بتونم 1.5 دیگه دندون رو جیگر بذارم و بچه دار نشم خیلی عالی میشه
تو را خدا میبینی
امشب که من از اولش بودم تا اخرش صفا جون نبود
بچه ها تو را خدا اگر فردا شب صفا جون اومد پشتمو خالی نکنین و بگین که من بودم
به حمایت شما نیاز دارم
:)
راضیه .... راضیه .... حمایتت می کنیم
همه با هم بلند بگین این شعار رو
(راضیه تو پوستر امشب سازنده ی شعار حمایتی ات رو درنظر بگیر ;) )
ناامید نباش راضیه جان، هیچ چیز غیرممکن نیست. امیدت رو حفظ کن و از قانون جذب کمک بگیر عزیزم
راضیه جان عزیزم نمی خوام فضولی کم اما پیش یک هومیوپات هم برو، البته من دقیقا نمی دونم مشکلت چیه، اما دور از جونت با همیوپاتی حتی سرطان هم درمان شده.
غمگین و ناامید نباش. تو لیاقت داری بهترین مادر دنیا باشی و خواهی شد، فقط و فقط اگه ایمانت به خودت و خدای خودت رو از دست ندی گلم
بچه ها امشب از اون شبهای خاصه که دوستان اول بحث گفتن آرزوها برآورده می شه. همه از ته دل دعا کنیم خدا خاسته های معقول همه رو برآورده کنه، خصوصا راضیه جونی رو. بعدش هم صدقه سر راضیه جونی، یک نگاهی هم به من و مهتاب بندازه، البته مال مهتاب بعد از 20 شهریور :)
نه رها جون
این چه حرفیه
من مشکل بارداری مادرزادی دارم...البته نمیدونستم...چون دیر متوجه شدم درمان تقریبا غیر ممکنه
راضیم به رضای خدا
هر چی صلاح و مصلحت خودشه
الهی فدای تو دختر گل بشم
خیلی مهربونی
ممنون از دعای قشنگت
انشالله همه دوستان حاجت روا بشن
دوستان عزیزم با اجازه بنده برم سر پایان نامه (می دونید که ربط مستقیم به مامان شدنم داره ;) )
همسری طفلکی هم تو غار تنهایی خوابش برده. بمیرم براش دلم ریش می شه وقتی غصه داره. (هرکسی بگه ایششششششششششش چه لوس، حق داره، اخه همسری من لوسه :) )
خوش و خرم باشید
در پناه خالق نیکی و شادی
قربونت رها جون.همسریه منم وقتی ناراحته اثلا حرف نمیزنه همش هم غصه میخوره دوستم نداره کسی بهش نزدیک بشه خودش که خوب بشه اونوقت دنیا میشه برای من و کلی لوسش میکنم.
شب خوبی داشته باشی گلم. دعا کن خدا همتتو به منم بده که برمک سراغ پایان نامه ام. خخخخخخ
رها جون تجربه جالبی بوده مسلما همخونه بودنت با همسریت
تجربه ای که توی ایران کم پیش میاد
ولی من شخصا نمیتونستم هیچوقت بدون اطلاع خانوادم همچین کاری کنم چون عذاب وجدانش منو میکشت
من با همسرم قبل ازدواج تلفنی یک ماه بدون اطلاع خانوادم حرف میزدم عذاب وجدان داشتم
همش فکر میکردم دارم به خانوادم خیانت میکنم
همه پست هاتون رو از اول تا اینجا خوندم، کلی حسودیم شد که چــــرا دیشب توی بحث نبودم، خیلی جالب بود، خیلی دوست داشتم و چقدر خوب که هر کسی آزادانه نظر خودش رو گفته بود، اینجور گفتمان ها واقعاً به دلم میچسبه، کسی منتظر تائید کسی دیگه نیست و همه آزادانه نظر شخصی خودشون رو میدن.
مهم تر اینکه رها جان اینقدر با ما احساس صمیمیت و اعتماد داشت که شخصی ترین روابط زندگیش رو برامون تعریف کرد، از نظر من مشکلی نداره عزیزم، به هر حال واقعیت های جامعه است و اینکه ما بخوایم مخفی اش کنیم، اصلا کار درستی نیست.
دوستان اگر سوالی در خصوص محصولات خانومی دارید، میتونید به اتاق حامیان باشگاه نوعروس برید و در تاپیک فروشگاه آنلاین خانومی ، سوالات خودتون رو مطرح کنید.
امیدوارم از هدیه ای که به پاس حضورتون در اتاق گفتگوی نوعروس از اسپانسر ما فروشگاه خانومی دریافت می کنید، رضایت کامل داشته باشید.
مینا گلی من دیشب فکر کردم شما گذاشتی پوستر رو! ننه منم مثل راضیه جون پیر شدم چشام سو نداره خخخخخخخخ
مرسی راضیه جون
مینا جون همسر من فوق لیسانس معماری و فوق لیسانس فلسفه داره. ولی اهل هنر هم هست. نقاشی، موسیقی و کارایی مثل موزاییک آرت هم کار می کنه. از هر انگشتش یک هنر می ریزه بچه ام :)))))
منم به نظرم هر دو طرف باید اتافاقی مهم زندگیشون رو به طرفشون بگن.
به قول رها شاید یه بار به صورت اتفاقی همدیگرو دیدن اون موقع به نظرم اعتمادی ک به هم دارن خدای نکرده خراب میشه
بچه ها من اصلا بحث امشب رو دوس ندارم چون منو یاده قدیما میندازه
من از وقتی با همسرم اشنا شدم بعد چند ماه بهش گفتم با یکی فقط در حد حرف زدن حرف میزدم .
بعد گفتن این موضوع تا 2 ال منو عذاب داد.اینقد ازم قسم گرفت که چی کارا کردی چی نکردی.
من حتی با اون بیرونم نرفته بودم تا چ برسه دستشو بگیرم.بهم میگفت قسم بخور بگو دستشو نگرفتی و خیلی چیزای دیگه
همین باعث شد 2 سال دیوانم کنه.من خودم برای اینکه اون طرف مثلا ی روزی منو همسرو ببینه و ب همسرم بگه خانومت از قبل با من حرف میزد.تمام واقعیت زندگیمو بهش گفتم
هرچند همیشه تو زندگیم صداقت داشتم.
البته الان اسوده ام که همه چی رو همسرم میدونه.همسرمم گفت ک یکی رو دوس داشته ولی ی طرفه بوده اونم فامیلشون
خلاصه همین
ادامه ی نظرم درباب موضوع امشب:
در مورد من و هسمری قضیه فرق می کرد چون ما اولش دوست شدیم به شرط اینکه حرف ازدواج نزنیم خوب همه ی گذشته مون رو سیر تا پیاز واسه هم تعریف کردیم!!! ولی خب چون 6 سال گذشت و بعد ازدواج کردیم دیگه به هردوتامون ثابت شده بود که اون گذشته دیگه توی آینده دخالتی نخواهد کرد.
خدایی اش نه من و نه همسری هیچوقت رابطه های گذشته همدیگه رو به روی هم نیاوردیم و اصلا کاری به گذشته ی هم نداریم. برای ما حال مهمه که هردو می دونیم عاشقانه داریم جلو می ریم :)
ولی خب به نظر من بهتره که همسری ها از جزئیات خبر نداشته باشن
ادامه ی نظرم درباب موضوع امشب:
در مورد من و هسمری قضیه فرق می کرد چون ما اولش دوست شدیم به شرط اینکه حرف ازدواج نزنیم خوب همه ی گذشته مون رو سیر تا پیاز واسه هم تعریف کردیم!!! ولی خب چون 6 سال گذشت و بعد ازدواج کردیم دیگه به هردوتامون ثابت شده بود که اون گذشته دیگه توی آینده دخالتی نخواهد کرد.
خدایی اش نه من و نه همسری هیچوقت رابطه های گذشته همدیگه رو به روی هم نیاوردیم و اصلا کاری به گذشته ی هم نداریم. برای ما حال مهمه که هردو می دونیم عاشقانه داریم جلو می ریم :)
ولی خب به نظر من بهتره که همسری ها از جزئیات خبر نداشته باشن
سلام نیلوفر جون ، ممنونم عزیزم انشالا هیچ کس هیچوقت غم نبینه
شادی عزیزم تو بهترین کار رو کردی. درسته که به قول خودت 2 سال سختی کشیدی اما اگه نمی گفتی و خدای نکرده بعدا متوجه می شد دیگه تا آخر عمر عذاب می کشیدی.
من برای خودم پیش اومده که یک دوست قدیمی رو جایی دیدم که حتی فکر نمیکردم یک بار تو عمرش از اونجا رد بشه چه برسه به اینکه همزمان با حضور من و همسری برخورد کنم بهش! اما خب چون همسری می دونسته من خیلی طبیعی طرف رو معرفی کردم و همسری هم طوری که هم طرف پر رو نشه و هم بفهمه که اطلاع داره احوالپرسی کرده. یعنی طرف صدتا شاخ شکل علامت سوال از رو کله اش دراومده بود. بعد از طریق دوستان مشترک فهمیدم که عمدا اومده بوده جلو که حال منو بگیره اما حسابی ضایع شده خخخخخخخخ
به نظر من هرگز نباید از اشتباهات و لغزشهایی که در دوران مجردی فرد ممکنه داشته و ترک کرده سخنی به میان بیاد
گناه و خطا امری بین انسان و خدای خودش هست.نیازی نیست که آبروی خود رو جلوی دیگران ببریم و حرفی به میان بیاریم
ولی از گفتن عیب و نقص نباید واهمه ای داشته باشیم..در غیر اینصورت خانه رو در زمین سستی بنا میکنیم
وقتی دو طرف من با هم یکی میشن تبدیل به ما میشن و همه چیزشون شریک میشه
ولی این دلیل بر این نیست که تمام رازهای گذشته رو نیز به اشتراک بزاریم
سلام دوست جونیااااااااااااااااامنم اومدم
به نظر من اگه در گذشته مساله ای بوده که فقط خودت خبر داشته باشی به هیچ عنوان نباید گفت به هیچ عنوان گذشته خصوصی هرکسی به خودش مربوطه
تنها زمانی که زندگی دو شخص به هم گره میخوره تا انتهای زندگی به هم ربط داره نه اینکه بشینیم گذشته طرف مقابل رو موشکافی کنیم و ببینیم کجا میتونیم ازش استفاده کنیم.
سلام مهدیه جون، خسته نباشی کدبانوی نمونه :)
مرسی سحر جان بابت دعای خیرت. انشالا تنت سالم و دلت شاد باشه. و مرسی بابت اطلاع رسانی
میناگلی پوستر دیشب کار الهه بوده من انداختم گردن تو خخخخخخخخ حالا از گردنت درش بیار بندازم گردن الهه :))))
راضیه جون کاملا باهات موافقم. هر ادمی ممکنه اشتباه کنه. مگه ما خودمون هیچ اشتباهی تو زندگی نکردیم؟ مهم اینه که قول بده دیگه تکرار نشه و واقعا در عمل هم نشون بده که قصد تکرار نداره
من اصلا با این کار موافق نیستم زندگی گذشته من به خودم مربوطه شاید من تو یه طمانی یه آدم خیلی بد بودم توبه کردم خوب شدم قرار نیست گذشته ای که داشتم بد یا خوب زندگی الانم و بهم بزنی و اینکه طرفم گذشتش چی بوده بازم به من ربطی نداره مهم خوب بودن الانشه
واقعا میگن دوران عادت ماهانه ی دوران خاصیه واقعیته.من تو 16 سالگی پریود شدم و تو همون دوران بود که دست ب چنین خریت زدم.ای کاش اونقد عاقل بودم ک همون چندماه هم با شخص دیگه ای حرف نمیزدم.
ولی الان فقط و فقط همسرمو دوس دارم.
بعضی از خانوم و یا اقایون هستند که گذشته طرف مقابل براشون خیلی اهمیت داره . حتی بعضی از خانومها هستن اگه متوجه بشن همسرشون قبل از اینکه با اون ازدواج کنه خواستگاری رفته خون به پا میکنن این دست از افراد نباید به هبچ وجه از گذشته هعمسرشون مطلع بشن
به نظر شخص من این جمله هیچ چیزی بین من و همسرم نیست فقط و فقط یه شعاره
تعداد بیشتر زوجین همه چیز رو با هم در میان نمیزارند و نباید هم بزارند
هر انسانی نیاز به مرز و محدوده داره
و این بستگی به انعطاف طرف مقابل داره ..یکی از طرف زوحین اینقدر باید انعطاف داشته باشه که اجازه بده طرف مقابل برای خودش حد و مرز داشته باشه
به نظر من اگر این اجازه رو به همسر بدیم که از حد خودش فراتر بره و همه چیز رو بدونه
پس یک در صد هم باید منتظر این باشیم که ممکنه زمانی همین حرف و راز دوران مجردی که با همسر در میون گذاشتیم بر علیه خودمون استفاده بشه
البته باید اینو هم اضافه کنیم که گفتن تمام جزئیات بستگی به تعادل و ظرفیت طرف مقابل داره
بنظر منم نباید گفته بشه که دوست پسر یا دوست دختر چون شوهر یا زن بیشتر حساس میشه اصلا گفتنش چه لزومی داره جز خراب کردن ذهنیت طرف و دل مشغولیش وشکاک شدنش.
موشکافی گذشته ی همسر کار درستی نیست و کار آدم های شکاک و بدبین هست. اما گاهی اصلا نمی تونی جلوی افشا شدن بخشی از گذشته ات باشی. اونوقت اگه همسر آدم کاملا بی اطلاع باشه خیلی بد می شه و بی اعتمادی شدیدی نسبت به آدم پیدا می کنه.
مهدیه جون، شادی یکتا جون، درسته ما در گذشته هیچ تعهدی به همسری که هنوز نداشتیم، نداشتیم اما مساله اینه که حداقل در حد تیتر باید بدونه چون اگه بعدا بفهمه واقعا جمع کردنش کار راحتی نیست
به نظر من درسته ک گذشته هر شخص به خودش مربوطه ولی یه سری چیزهارو باید به هم بگیم.
ولی وقتی که گذشته ها گفته شد دیگه باید همه چیز کنار گذاشته بشه و دیگه زندگی از همون لحظه شروع بشه.
بگیم گذشته ها گذشته حال رو دریاب و آیندرو. و آیندرو بسازیم با عضق و آرامش
مهتاب جان حرفت درسته اما مساله اینه که اگه کسی با دونستن گذشته زندگی الان تو رو بهم می زنه و تو به این دلیل بهش نگی، اونوقت همیشه این ترس رو داری که یک روز بفهمه و زندگی ات بهم بخوره. به نظرت بهتر نیست آدم همون اول بگه که اگه قراره چیزی بهم بخوره ازدواج بهم بخوره نه زندگی؟
مهدیه جون اینجور افراد که نسبت به خواستگار همسرشون یا اینکه همسرشون خواستگاری رفته اینقدر حساسن طبیعی نیستن و حتما باید مشاوره برن. این حساسیت اصلا منطقی نیست
دوستان حرف از گذشته باید زده بشه ولی نه دیگه همشو.خب خیلی ها هستن بعضی چیزا رو اگه بگن همسرشون طلاقش میده.ادم داریم تا ادم.همه مثل هم نیستن ک.واسه همین قضاوت های ما نوعروس ها متفاوته.هر کی در اطرافش ی جور ادم میبینه
من هم رها جون میگم نباید وارد جزئیات شد.
من اسمش رو اشتباه نمیذارم میذارم تجربه جوونی.
من مخالف دین نیستم ولی اگه دین و خانواده ها اجازه میدادن که دو جنس مخالف با رعایت اصول با هم راطه داشته باشن هیچگاه این ذهنیت و به قول برخی دوستان این اشتباهات و لغزش ها بوجود نمیومد.
من هم رها جون میگم نباید وارد جزئیات شد.
من اسمش رو اشتباه نمیذارم میذارم تجربه جوونی.
من مخالف دین نیستم ولی اگه دین و خانواده ها اجازه میدادن که دو جنس مخالف با رعایت اصول با هم راطه داشته باشن هیچگاه این ذهنیت و به قول برخی دوستان این اشتباهات و لغزش ها بوجود نمیومد.
مینا جون وقتی گفته بشه دیگه نمیشه بگی گذشته رو ول کن آینده رو در یاب بعضی وقتا آدم ناخوداگاه حساس میشه دست خودشم نیست
رها جون عرض ادب دوست جونم ولی بنظر من اگه هم چیزی نگفتیم و همسری بعدا فهمید نباید به روی ما بیاره و برعکس برای ما اگه هم آوردیم و مطرح کردیم هرکدوم از طرفین باید بگن گذشته واسه گذشته است لزومی به مطرح کردنش نیست
ولی اگه قانون ما ی خورده فرق میکرد و میذاشت هر کسی که از کسی خوشش میاد باهم حرف بزنن و بیرون برن تا ببینن باهم تفاهم دارن خوب بود.نه اینکه طرف ببینه دخترش با ی پسری رفته بیرون.دخترشو زندانی کنه
وقتی این اجازه رو به طرف مقابل بدیم که وارد گذشته ما بشه و از تمام جزئیات باخبر بشه
پس راه رو برای کنجکاوی و شکاک بودنش در اینده باز گذاشتیم
این اجازه رو بهش دادیم که در اینده و زندگی هم وارد تمام مسائل از قبیل چک کردن گوشی و کمد و ایمیل و ... بشه
شاید این کار همسر مخفیانه باشه و شما ازش بی اطلاع باشین
من همسرم یکم جزیی از گذشتش گفت که خب من مطمئنم خیلی چیزارو نگفته
منم موردایی که حس کردم ممکنه یجورایی ازش باخبر باشه یا باخبر بشه بعد، اونارو در حد خیلی جزئی گفتم بهش
یجوری که وقتی چیزی بفهمه مشکلی پیش نیاد واسه زندگیمون
ببخشید دوستان من دیشب بی خداحافظی رفتم حمل بر بی ادبی نباشه ولی مقصر سایت وبد چند بار پست گذاشتم مدام میگفت خطایی در سیستم رخ داده مجددا تلاش کنید که منو کلافه کرد و رفتم.
ای شادی ایکاش بشه خوب قرار هر شب یک برنده داشته باشه قرار شبانه پس تا قرا شبانه برقراره باید هم برنده داشته باشه
با اجازه ی بزرگترها (سنی نه شخصیتی) من شروع می کنم.
به نظر من گذشته ی هرکس به خودش مربوطه منتها گذشته ای که دیگه وارد آینده نشه. و از اونجایی که معلوم نیست آینده چی پیش میاد به نظر من آدم باید به همسرش بگه که مثلا من در گذشته دوست پسر داشتم. در همین حد دیگه جزئیات نگه که حساسیت پیش نیاد اما بگه دوست پسر داشته که پس فردا اگه طرف تو خیابونی جایی دیدشون اومد جلو کرم بریزه یا هرچی، شوهرش جا نخوره و بتونه با افتخار بگه زنم به من همه چی رو گفته. نه تنها دوست پسر در مورد هر اتفاق مهمی که تو گذشته افتاده به نظر من باید خلاصه و کلی به همسر گفت. چه مرد چه زن
سلام به همه ی دوستان خصوصا به راضیه خانومی که امشب جبران دیشب رو کرده :) راضیه جونی ببخشید من دیشب پا تو کفشت کردم و خیر سرم پوستر ساختم! البته مینا بعدش یک پوستر گذاشت که خیلی خوشگل بود کلا پوستر من از رونق افتاد خخخخخخخخخخ
مینا جونی همسری این مدلیه، کلا وقتی خیلی غمگینه نباید به پرو پاچش بچیم. خودش آروم می شه میاد بیرون بعد من اون موقع حسابی ناز و نوازشش می کنم. یک کم روحیاتش برای یک مرد زیادی حساسه ولی چه می شه کرد خاصیت هنره. کلا هنرمند جماعت تو هیچ چارچوبی جا نمی شن. دنیای مخصوص خودشون رو دارن.
طفلی مادرشوهرم هم دیگه اینقدر تو زندگی کار کرده و سختی کشیده که همینم که واسش مونده شاهکاره. حالا لطفا همه اگه ممکنه براش دعا کنین که زودتر خوب بشه و برگرده مشهد پیشمون. همسری که طفلی به جز جمعه و شنبه هر روز صبح تا شب تدریس داره و نمی تونه کنسل کنه کلاساش رو. اگه می تونست الان حتما شیراز بود :(
یه شب با خانواده همسری تو فلکه اول صادقیه قرار داشتم.
رفتم برج گلدیس منتظر شدم بیان.
یه دختره اومده بود که خوراکی بخره. فروشنده ها پسر بودن و از این لاتا . صاحبکارشون یه مرد کامل و خوبی بود. داشت براش حساب میکرد گفت 23 تومن شد. دختره گفت این 10 تومنش بقیشو بعدا با بچه ها حساب میکنم. منم میخواستم آدامس بخرم. منو میگی انگار خون اومده بود تو صورتم. یعنی یه خجالتی کشیدم که خدا میدونه.
اره الهه جون خیلی وقتا در لفافه حرف زدن کارو بدتر میکنه چون خیلی وقتا باعث سوء تعبیر میشه و طرف مقابل برداشت شخصی و گاها اشتباه خودش رو میکنه بنظرم باید خیلی در ارامش و کاملا واضح خواسته یا چیزی که ناراحتت کرده رو در موقعیت مناسب بگی.
سلااام سحر جووونیییی
بنظر منم با صحبت حل میشه.با ملایمت نه حالن ندافعیی.منطقی صحبت کنن قانع کنن.
گرچه من خودم اگه میشد برم تو گروه وایبر معتاد میشدم وحشتناک.
مهتاب جونم همسرم با من دقیقا این کارو کرد انقدر به من گفت اون گوشی و بزار کنار بیا میوه بخوریم من سعی میککردم گوش بدم ولی نمیشود تا تصمیم گرفت کار خودمو با خودم انجام بده که جوابم داد
منو پس چرا نمیگین مهتاب جونیو مهدیه جونی؟
دیروز که توی راه بودم
دیشبم چهار خوابیدن و هشت پاشدم حاضر شدم رفتیم بیرون
ظهر اومدیم نهار خوردیم و اومدیم نوعروس
چشمام قرمز بودش امروز توی نوعروس
اما هنووووز انرژی دااارممممم ;-)
بچه ها جونم اگه اجازه بدین من از حضورتون مرخص شم
چون الان منم به محکوم به نت بازی میشم از نظر مامانو بابایی
پس شب همتون خوش خوشگلا
فردایی پر از خبر خوش براتون ارزو میکنم
سلام مهدیه جونم :) چه عکس خوبی عزیزم، خیلی انرژی خوبی داره این عکست عزیزم. هم آرومی، هم شیطونو خوشحاااااال :) :-* هزار ماشالا، به پای هم پیر شید مادر. خخخخخ
سحرفقط مندر مورد اینترنت و گوشی این رفتارو میکنم مثلا اگه داد بزنه داد نمیزنم سکوت میکنم آروم شه بعد با زبون خوش حالیش کنم یا بعضی وقتا لج میکنم و درست نیست
من خودممم خیلی نت باز هستم، ولی نه توی شبکه های اجتماعی ....
من خیلی وب گردی میکنم و بواسطه رشته تحصیلی ام و کاریم ، مدام باید سایت های تجارت الکترونیک رو ببینم و ایده های خوب برای پیاده سازی توی سایت های ایرانی بگیرم.
ولی به هرحال وایبر یا فیس بوک دارم که به ندرت پست بزارم توش ، وایبرم که بیشتر گروه های کاریه و فامیلی .
ولی در کل اگر نت نباشه ، حالم زیاد خوش نیست متاسفانه.
صفا جون کاملا به فکرش هستم اما باید در شرایطی اقدام کنم که واقعا همسری دیگه هیچ بهانه ای نداشته باشه.
خب متاسفانه همسر من هم توی لیست وایبرش دختر کم نیست چون همه ی شاگرداش شماره اش رو دارن و هی تو وایبر بهش پیام می دن اما چون می دونه من شدیدا به ارتباطش با دخترا مخصوصا شاگرداش حساسم خدایی اش رعایت می کنه. خیلی وقتا کنارش بودم و از نوع پیامی که شاگرداش می دن می فهمم که کلا بهشون پا نمی ده اما خب این اتفاقا اینقدر آروم و نرم پیش میاد که خود طرف هم ممکنه نفهمه داره گرفتار می شه.
شدیدا مخالف صحبت های بی خودی و غیرضروری توی شبکه های اجتماعی هستم. البته همسری من بیشتر با دوستان هم دانشگاهی اش بحث می کنن بیشتر هم سر مسایل مربوط به تخصصشون اما خب گاهی هم حرفای غیرضروری پیش میاد دیگه. ضمن اینکه کلا مردها توی گروه هاشون بعضی وقتا حرفای زننده یا عکس و فیلم های ناجور به اشتراک می ذارن که از اونم به شدت بدم میاد و یکبار که توی گالری گوشیش یک فیلم زشت دیدم خیلی باهاش برخورد کردم و حسابی دلخور شدم که این چیزا در شان تو نیست و اون گفت بابا وایبر خودش میاره تو گالری من که نگاه نکردم و بعد جلوی من پاکش کرد اما در هر صورت هیچی توی این شرایط قابل اطمینان نیست
من خودم به اینترنت و سایت نوعروس اعتیاد دارم. اونم زیاد. یعنی اگر یه روز بیام مغازه و ببینم نت اینجا قطعه همه چیو بهم میدوزم تا نتمو درست کنم.
یا اگر برقا بره هم همینم.
اما وایبر و لاینو اینا اصلا.
وایبر رو همسرم برام نصب کرد که اگر خواستی چیزی بخری یا هر کار دیگه بتونی برام عکس بفرستی.
لاین هم دیشب برام نصب کرد که اصلا ازش سر در نمیارم و حوصلشو ندارم.
اما خود آقای همسری به وایبر و واتس آپ و اینا اصلا اعتیاد نداره.
تو واتس آپ تو یه گروهه هم دوره ای های دانشگاهه فقط که فقط میره فیلماشونو دانلود میکنه و با هم میبینیم . همین.
اما..................
فرزانه عزیزم من خوبم به لطف شما و دیگر دوستان ....
امروز جاتون خیلی خالی بود ، نبودید ببینید این الهه شیطون چقدر ما رو خندوند، وای دیدن مهدیه خیلی برام هیجان انگیز بود، کاملا متفاوت از تصورم بود، ملیحه جون رو که نگووو متین و باوقار، مهتاب از بس حرص خورده بود سر کارهای عروسیش ، پوست و استخون شده بود ....
آره والا مینا تو خیلی به بابات رفتی، یعنی بابات بدونه دخترش کافی نت داره دیگه دربست میاد می شینه پیشت و تا کرکره رو نکشی پایین خونه نمیاد خخخخخخخخخخخخخخ
آی فخر می فروشیییییییییییییییییییییییییییییییم فخر می فروشییییییییییییییییییییییییییییییم ;)
اونم بازی جنگی و تفنگی. بنده هم هر ماه باید براش یه بازی حرفه ایه دیتادار عالی با سرعت بالا براش دانلود کنم که آخر شبا و تایم بیکاریشو بازی کنه.
وقتی هم ک پیش همیم کلا گوشیامونو میندازیم کنار و فقط خودمون.
برای همینه که من تا شوشوی بغلیم میاد سریع بای بای میکنم. آخه دلش نازکه. میگه از صبح تا حالا تو سایت بودی الانم میخوای پیش دوستات باشی. پس من دیگه شبا نمیام به بابات بگو بیاد دنبالت. خخخخخخخخخخخخ
الهه جونم الان میریزم توی لپتاپ و براتون میفرستم، البته باید عکس ها رو بدم آتلیه نوعروس تا لوگو بزنه و بعد بدم بخش تحریریه تا توی قسمت جشنواره ها با متن انتشار بده.
اما من پارتی بازی میکنم یه عکس دسته جمعی براتون اینجا میزارم، عکس تکی ات رو هم میزارم اینقدر تو بلایی دختر
فاطمه بهار جان کلا من از اون زنایی نیستم که مدام گیر بدن به شوهرشون، یک مطلب رو یکبار می گم بعد یک مدت طولانی صبر می کنم اگه جواب نداد باز دوباره با آرامش هم می گم فقط بعضی وقتا یک کوچولو گریه می کنم که همسری هم شدیدا از گریه ی من اذیت می شه :( ولی خب این مساله داره واقعا معضل زندگی ام می شه. جنبه ی اینکه حالا اون فضا شاید سالم نباشه و دختر توش باشه به کنار، مشکل اصلی من با اینه که کلا همه اش سرش تو تبلته.
مینا همسی ات حق داره ولی امیدوارم وقتی برید خونه خودتون این اعتیادش به بازی برات مشکل ساز نشه. سعی کن از الان خودت هم استفاده از نتت رو کم کنی که وقتی رفتی خونه ی خودت اونم تحت تاثیر تو بازی کردنش رو کم کنه
مهدیه از این شبکه های اجتماعی نگو که دلم آی خونه آی خونه. دختره پر رو می دونه همسری من ازدواج کرده هی میاد تو وایبر بهش می گه من تنهام، من غمگینم، من کسی رو ندارم!!!! دیگه طاقتم طاق شد بهش گفتم یا یک چیزی بهش می گی یا خودم حالی اش می کنم. دیگه همسری هم جلوی خودم خیلی جدی بهش گفت که اگه یکبار دیگه از این پیامای نامربوط بدی از طریق حراست دانشگاه اقدام می کنم. فعلا که یک مدته خبری ازش نیست. خدایی چرا دخترای این دوره اینطوری شدن؟!
میزارم عکس ها رو همین امشب برات عزیزم ، فقط الان در خصوص موضوع صحبت کنید و دوستانی که اومدن بحث براشون مفید باشه و در نهایت موقع عکس بازی ، وقتی مینا گلی عکسشووو گذاشت ، ما هم عکس های امروز رو میدیم ببینن .
بزار مینا رو مجبور کنیم عکس بزاره ....
ولی الان در خصوص بحث صحبت بفرمائید تا دوستان راهکار ارائه بدن.
من اومممدمممم خوش اوووومدممممممممممم
خوووب من کلا اصلا وایبر باز نیستم یمدت هم شمارمو به همه میدادم که بعدش کلی مشکلات پیش اومد یه عالمه مزاحم در جریان هستین بعد عوض کردم. واسهه همین که تو گروه های وایبر نیستم اصلا.
سروش هم قبلا داشت که من خوشم نمیومد باشه حذفش کرد خخخخ اوباهتو حال میکردین اما الان گفتم داشته باشه باهم وایبری حرف بزنیم اما اونم خزشو عوض کنه بعد.اما اینطوری شما میگین میترسم اونم وایبری باشه اما اگه وایبر باز حذفش نمیکرد قبلا.
سلام نیلوفر جونم
آخه من دیروز توی راه بودم میومدم تهران
امروزم خب تازه رسیده بودم خسسسته بودم
بعدظهرم که رفتم دفتر نوعروس رو ریختم بهم با سر و صداها و خنده هام
آخ که چقدر جای همتون خاالی بود
الهام جان به نظر من در این مواقع اول باید چیزی که خودمون بهش اعتیاد داریم و همسری رو اذیت می کنه ترک کنیم مثلا تلفنی صحبت کردن یا زیادی با دوستان بیرون رفتن یا هرچیز دیگه.
بعد خیلی آروم و منطقی باهاش حرف بزنیم و احساسمون رو بدون اینکه بخوایم متهم جلوه بدیمش بهش بگیم. نباید طوری بگیم که خیال کنه بهش اعتماد نداریم.
بعد اگر باز هم جواب نگرفتیم دیگه بریم پیش مشاور. من خودم همین کار رو کردم فقط چون همسری مدام می گه پایان نامه ات موند، پایان نامه ات موند منم نشستم پاش که دیگه تمومش کنم و بعد یک بار دیگه جدی باهاش حرف بزنم و اگر جواب نداد دیگه بریم مشاور
رهاجون سعی کن ترکش بدی مینا باشماهم هستم.پسرعموم میگفت یه نفرومیشناسه که به بازی اعتیاد داره طوری که اززندگی وامونده بااینکه سی وپنج سال داره هنوز زن نگرفته تنهامشکلشم همین اعتیادشه البته دورازجون همسریای شما
اره رها جون
منم هر از گاهی خیلی کمااا خیلی کم همسرم توی تانگو میچرخید گفنم من حوصله اینارو ندارم پاکش کن وگرنه میرم یه گوشی خوب میخرم کلا میرم تو این فازززززز
بنده خدا هم پاکش کرددددد
خوش اومدی نیلوفر جونی
نه فاطمه جون به نظرم این راه کار جواب نمیده آخه وقتب سرت تو گوشیت باشه حواست به هیچی نیست ساعت و زمان از دستت در میره بنظرم راه کارهای رفتاری جواب نمیده باید با صحبت متوجهه شون کنیم
کلا سروش بیستر سایت ورزشی میره تا بدونه هر لحظه فوتبال در چه حاله و.... اهل بازی با گوشی نیست اما عاشق بازی فوتبال با لپ تاپ کا فوتبال شده هووی من ..مثل الان خخخخخ
من خودم فیسبوکی بودم خفن که الان کمش کردم یعنی بهتر بگم کلا دیگه تو فیسبوک نمیرم.
رها جونم دور از جون بچه های اینجا دخترا اونقدر بد شدن که فقط خدا میدونه.
همسری یه بار گفت یه دختره اومده تومغازه با وضعیت نا مناسب به یکی از بچه ها پیشنهاد گول خودن داده.
میگفت انداختیمش بیرون. بعد رفته بود به پلیسای اونجا گفته بود که اینا به من تجاوز کردن و ال و بل.
خلاصه پلیسه هم که اومده بود و اینارو دیده بود دخترو داده بود دست گشت ارشادیا برده بودنش که تو ووضعت خرابه چرا بقیرو متهم میکنی.
چشم صفا جونی
ولی آخه من که گفتم شوهر من گوشیش سادست و کلا اهل نت نیست آخه
امشب بجای من شوهرم باید شرکت کنه توی این بحث
چون من همیشه سرم توی گوشی و لپ تاپه
راستش من به هیچی معتاد نیستم، کلا راحتم، ولی امان از این همسر تو مهمونیها هم از دستش نمی افته، هر چی هم باهاش حرف زدم بی فایده بود مشاور هم کلا جواب نداد منهم دیگه بیخیال شدم و روشهای تنبیهی زنانه رو پیش گرفتم
صفاجان منم باهات موافقم ضمن اینکه ممکنه دیر بشه در کل هم تا ما از چیزی که ناراحتموم می کنه حرف نزنیم اونا از کجا بفهمن؟ مردها مثل ما از اشاره و این چیزا خیلی به حس درون پی نمی برن. اونا خیلی مستقیم هستند برعکس ما که پر از پیچ و خمیم. برای همین به نظر من در شروع باید ابراز دلخوری کرد اما کاملا در آرامش و بدون برانگیختن عصبانیت طرف بعدش هم که دیگه اون مراحلی که خودم طی کردم و متاسفانه نتیجه نگرفتم تا برسم به مرحله ی آخر که مشاور هست.
دوست جونیا من از جانب همسری احضار شدم. باید جمع گرمتون رو ترک کنم. صفاجون عکس گذاشتی برش نداری ها من باز اخر شب میام هم حرفهای بچه ها رو بخونم هم عکس امروز رو ببینم. به قول مینا: ناناحن می شم ها :))))
عاشق همه تونم یک عالمه بوس های چاق و فشاری به همه تون
در پناه خالق نیکی و شادی
مینا خدا به داد برسه اوضاع دخترا که الان خیلی بد شده دور از جون شمااااااااااااااا
منم دو سه روز پیشرفتم خرید کنم قارچ بخرم دو تا دختر 15 16 ساله اومدن سیگار بخرن
اقا میگفت خانوم بخدا روزی 20 تا اینجوری میان دنبال سیگارررررررررررررررررررررررررررررررررر
مهدیه جونی تاحالا مشکلی نداشتم با خواهرشوهرم
خوبیم
ولی حس میکنم نباید بیشتر بمونم خونش چون خلاصه هرچی باشه خواهرشوهرمه دیگه
یهو دیدی یچی گفت گریه منو درآورد
ولی خداروشکر تاحالا که خوب بوده
گللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللل
دست و جیغ و هوراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
محمد نوری چه گلی میزنه
و توی دروازه
باشه فاطمه بهار جان عکس رو همین جا میزارم عزیزم. خیالتون راحت. الهه امشب نمیخوابه تا از من عکس نگیره. فقط برای اینکه بحث به بیراهه نره، اجازه بدید آخر وقت بزارم دوستان گل
مهدیه جون شما برو عشقم به شامت برس، عکس ها رو میزارم همین جا، یکی دو تا از دسته جمعی هامون رو ، بعد میتونی بیای ببینی گلم. پاک نمیکنم. چون عکس خاصی که نیست عزیزم.
بچه ها جالب اینه که فقط ما ایرانی ها هستیم که همه شبکه اجتماعی ها رو هم داریم از فیس بوک گرفته تا اینستاگرام . بعد وایبر ، لاین ، تانگو ، بی تالک ، تلگرام و .....
والا اگر بحث ، بحث ارتباط گرفتن باشه ، یکی از اینا هم کافیه ....
خارجی ها مثل ما نیستن واقعاً ، کاش ما هم فرهنگ استفاده از هر تکنولوزی ای رو داشتیم.
خوب نظر من درباره وایبر
شوهری من ازین چیزا خوشش نمیومد اما من اغفالش کردم و براس نصب کردم چون خونمون زیاد آنتن نمیده گفتم که داشته باشه از همون طریق میحرفیم خداروشکر تا حالا مشکلی هم نداشتیم چون اجازه ندادم خونشون اینترنت بگیره و همه کار تحت نظر خودم میکنه اما خوشم نمیاد وقتی پیش منه سرش تو گوشیش باشه اونم پیشم باشه خوب منم گوشیمو دستم نمیگیرم
این بود انشای ما
صفا جون جایزه مارو بده بریم
با تشکر
من اون اوایل درگیر وایبری بودم من تو وایبر بودم همسرم علاقه نداشت بد برعکس شود بعد من دیگه با وایبر کاری نداشتم اون شروع کرد الانم بیخیال وایبریم خداروشکر گاهی سر میزنیم
بچه ها سلام
سلام
سلام
سلام
سلام
سلام
چند تا سلام دادم واسه همتون :)
رفتم صفحه های دیگه رو داشتم میخوندم به اینجا ذیر رسیدم
من خداروشکر مشکلی ندارم توی این زمینه و هیچ وقت یادم نمیره که محمد اینقدر از گوشی بدش می اومد که فقط به خاطر من حاظر شد خط و گوشی بخره و اصلا هم اهل وایبر بازی و این چیزا نیست........
نیلوفر جون از تحریم ها نه چون راستش خودم تابش رو ندارم😁 و مثلا حرف نمیزنم، یکدفعه مریم تو سکوت وحشتناک بعدش چون من پر حرفم میفهمه یک خبریه یا یکدفعه غیبم میزنه میرم تو اتاق بعد چند دقیقه شاید هم ساعت یاد من می افته، باورتون میشه یکبار ساعت ۱۲ شب من رو جلوی استخر کاشت چون ساعت از دستش دررفته بود و یادش رفته بود بیاد دنبالم
جای همگیتون خالییییییییییییییییییییییییییییییییییی بود بچه ها
نه آنی کجا من خوشگلم در وقابل یجه ها...به خدا افسردگی گرفتم...من هم زشتم و هم فوق العاده بد عکس...کاش عکس نمی گرفتم..عکس بچه ها رو هم خراب کردم......:(
آره صفا جون جدی، کلا شوهری من جز کارش چیزی دیگه ای رو نمیبینه، تازه الان خیلی بهتر شده، وای اوایل که خیلی بد بود، مثلا هنوز از سرکار نیومده، البته واقعا کارش سخته و فشار و استرس داره ولی از اآنها هم نیست که بتونه بینش تعادل ایجاد کنه، و چون زیادبه کار فکر میکنه بازی و نت بازی بهش کمک میکنه که بره تو غار
بچه ها در مورد وایبر و این جور چیزا باید بگم هر چیزی در حد نرمالش خوبه
نه اونقد که از هیچ چیز امروزی خبر نداشته باشیم و بلد نباشیم باهاش کار کنیم
و نه اینکه انقدر تو این مسایل غرق بشیم و واقعا به معنای واقعی بریم تو دنیای مجازی اونقد که اصلا دیگه به اطرافیانمون بی توجه بشیم و عمش سرمون تو وایبر و لاین فیس باشه
راستی صفاجون من همش میخوام بگم چه شال خوشرنگی چه ارایشی داری چه سایت خوبی چه ارامشی داری!!!البته این اخری محض قافیه بودومیدونم کارت سخته عزیزم خسته نباشی
سلااام دوستان شبتون بخیر.
منم خداروشکر این مشکل ندارم.و همسرم وایبرداره ولی فقط درحد گروه هایی که مربوط به همکاراش .و کلا در رابطه با کار.همشونم مرد هستن.منم عضو خیلی گروهها بودم دیدم مدام برام پیام میاد همه رو پاک کردم حوصلم نمی اومد و میترسیدم تاثیر بزاره رو زندگیم .اخه واقعا چیز جالبی نیست این شبکه ها.مگر استفاده درست و بجا
ای بابا الهام جان ، اینجوری که یا سرکار هستن و یا اگر هم خونه باشن ، توی موبایلشونن ...
بنظرم بهتره یه راهکار جدی پیدا کنی ، به هر حال توی یه زندگی 2 نفره هر دو طرف سهم دارن و زمان هایی رو باید برای همدیگه باشن و زمان هایی هم میتونن برای خودشون باشن و به علائقشون برسن.
همه چیز باید در حد تعادل باشه .
غار تنهایی آقایون هم برای یه زمان هایی خوبه و منطقی نه برای همیشه ....
اگه زیاده روی بشه تو استفاده از صفحه های مجازی واقعا میتونه عواقب بدی داشته باشه
باعث دوری زوجین یا حالا افراد از هم میشه
یا مثلا یه یکوتی بین افراد برقرار میسه و دیگه کم کم هیچکس حرفی برای گفتن نداره و سرش تو لاک خودشه
یه چیز خیلی بدی هم که داره گاها باعث یه جور روابط و آشنایی های خارج از حد میشه و موضوع به جاهای دیگه میکشه
صفا جون هر راهکاری که بگی رفتم، تازه یک کم بهتر شده، افتضاح بود، کلا عاطفی نیست جدی و خشنه برعکس من ، تازه مثلا من رو خیلی دوست داره دیگه خیلی ناراحت میشم میزاره کنار
شوهریه منم وقتی باهمیم گوشی دستش نمیگیره اگرم باشه جلوی روی خودم کارشو میکنه و میزاره کنار. ولی خب صبح تا عصر تو محل کار نتش وصله دیگه. نمیدونم اونجا چیکار میکنه!
سپیده گلی منم گاهی توی بعضی جمع ها که تازه وارد میشم و ساکت میشینم فکر میکنن مظلومم
اما آخه امروز اصلا با دوس جونیا احساس غریبگی نداشتم
درسته از نزدیک ندیده بودمشون ولی آخه اصلا غریبه نیستیم با هم
خیلی وقته اینجا همه با همیم و با هم میحرفیم
از هر دوستی هم نزدیکترین همتون برای من
:) آره الا جونی، بیبشخید، تسخیر منه اسم ناز تو رو دارم اینجا گلم :) دخترا دیگه الان حسابی قاطی کردم نمیدونم کی صدام کردین و چی گفتین :) لطفا کسی از من دلگیر نشه خوشگلا :) خوبی نیلوفر گلی؟ سپید جونی همسری گلت خوبه؟ اوضاع رو به راهه دوستم؟ :)
صفا جون خرداد ۹۲ عقد کردیم خرداد ۹۳ عروسی، نه راستش دوره آشناییمون خیلی خوب بود بعد عقد خوردند به بازار خرابی و نزدیک بود ورشکست بشند برای همین کلا بهم ریخت و رفت تو خودش البته نه افسرده ولی همش تو فکره و معمولا ساکتهالانم که بهتر شده بیکی من خیلی سر و کله زدم باهاش یکی وضع کارشون بهتر شده
صفا جون منم این حرفتو قبول دارم که بعضی اوقات باید بذاری اقایان برو نو غار تنهاییشون
یه وقتایی باید به حال خودشون بزاریشون اونجور موقع ها هر کاری کنی باعث خوشحالیشون نمیشی و هیچ چیز به اندازه خلوت کردن با خودشون بهشون ارامش نمیده
یه وقتایی هم لازمه بزاری حتی با دوستاش وقت بگذرونه
الهام جان کاش یه مشاور میرفتی خودت اول و این موضوع رو مطرح میکردی ببینی چه راهکاری پیش روت میزاره تا از این بدتر نشه . به هر حال چیزی از ازدواجت نمیگذره و این سال ها سال های عشقبازی زوج هاست.
به هر حال اون فشار ورشکستگی خیلی بد بوده و نمیدونم توی اون زمان رفتار تو درست بوده یا نه ؟ چون آقایون رو اصلا نباید سرزنش کرد.
من کلا مشکلی ندارم که شوهرم سرش تکی وایبر و نت باشه اما شوهر من کلا حوصله نت نداره و تلویزیون رو ترجیح میده
همیشه شوهرم پای تی وی میشینه و منم پای گوشی و لپ تاپ
به این میگن تفاااااهمممم
مهتااااببب خخخخخخ خیلی باحال بوودش.
خوب میتوننیم ماهم سرمون تو گوشیمون باشه مثل خودش نه نهار نه شام هیچی درست نکنیم که بخووره دوروز گشنه بمونه میفهمن دنیا دست کیه خخخخخ
کلا این قضیه که چیزی بین زن و مرد فاصله بندازه طوری که به دید یکیشون حساسیت زا و موجب نگرانی و نا آرومی بشه بده خب. اما بنظر من اعتیاد یا وابستگی زیاد مرد به وایبر هم خیلی عجیبه، هم خیلی باید حساسیت بیشتری روش باشه تا ریشه یابی بشه، چون بنظرم در اکثر غریب به اتفاق موارد با ذات مرد هم همخونی نداره
بنظرم خانمها از هر چیزی که اذیتشون میکنه باید رک وپوست کنده به همسراشون بگو مثلا همین وایبر بازی.
در مورد مردها بنظرم کنایه زدن یا حاشیه رفتن کارو بدتر میکنه واقعا باید با اقایون از طفره رفتن استفاده نکنیم یا با کارا و عکس المعلمون بخواییم به اقایون چیزی رو بفهمونیم این کار اصلا نتیجه نمیده و به اقایون خیلی باید واضح خواستتون رو بگید.
سپیده جونی تاریخ امروزو از اول من گفته بودم به دوستیا که با هم بریم دفتر نوعروس
بعدش صفا جون به من گفت تو نیا
اماااااا
من هلک و هلک پا شدم اومدم تهران که دوس جونیای گلمو ببییینم
وابستگی یه مرد به ورزشو برنامه های ورزشی و فوتبال و 90 میتونه عادی تلقی بشه و باهاش کنار اومد به عنوان علایق شخصی که به موازات همچین زمانی رو هم خانوم برای خودش اختصاص بده و البته در اون زمان مثلا 90 با همسرش همراهی کنه، اما وابستگی به وایبر بنظرم عادی نیست. چون ذات مرد این شکلی حرف زدن و درد دل و مشورت و دوستی این مدلی نیست زیاد. اینم برداریم وایبر فقط توش یه سری متون آماده میمونه که رد و بدل بشه که اصلا بنظرم جال نیست که ارزش وقت گذاشتن داشته باشه. مگه گذری...
آنی جونم نظزش در مورد صحبت مستقیم و دوستانه و در آرامش دو طرفه که خواسته ها و نیاز ها بیان بشه و با هم تصمیم بگیریم و رضایت دو طرفه باشه، این نظزش خیلی خوبه. من موافقم...
بچه ها ببخشید میرم میام وسط صحبت تون میام خونه پدر شوهر هستم آخ همسرم میره ماموریت امشب امدیم که خداحافظی کنه
الان از نظ خانواده شوهرم من یه معتاد وحشتناکم
سلام به همه ی عزیزان. راستش من یه سوال بی ربط دارم. فقط چون میدونستم اینجا امشب همه جمع می شند گفتم اگه اشکالی نداره بپرسم. من شهریور عروسیمه. فردا می خوام برم نمایشگاه کتاب. کتاب آشپزی بخرم. می خواستم بپرسم شما خانمویای که تو اشپزی دستی دارید می دونید چه کتابی خوبه؟ اشپزی رو خیلی دوست دارم. ولی بلد هم نیستم. می خوام از چیزای ابتدایی یاد بده. بازم ببخشید که سوال بی ربط پرسیدم.
توی این لینک نوعروس های ما خاطره عاشق شدنشون رو برامون مینویسن ، کلی داستان عاشقانه واقعی میتونید بخونید و خودتون همه خاطره عاشق شدنتون رو برای همیشه در نوعروس ثبت کنید و برنده سفر به جزیره زیبای کیش بشید.
سلام صفاجون. بنظر من هر برنامه ای تازه وارد میشه اول باید فرهنگ استفادشو به مردم آموزش بدن که مردم دچار مشکل نشن. من که به شخصه هم خودم وایبر دارم هم همسرم ولی هیچکدوم وایبر باز نیستیم و همچین مشکلی نداشتیم.
خیلی خوب کردی که سوالت رو پرسیدی خانم، حتماً دوستان به سوالت جواب میدن، اینجا کلی عروس کدبانو داریم . ولی من خودم مجله آشپزی زیاد میگرفتم یکی دو سال قبل، آشپزباشی عالی بود، بازم اجازه بده دوستان بیان و بهت کتاب خوب آشپزی معرفی کنن.
توی نت هم میتونی دستور پخت غذاها رو یاد بگیری عزیزم، این روزهااااا سلیقه افراد داره میره به سمت آموزش از نت و کمتر به نسخه کاغذی رجوع میکنن.
راستی پیشاپیش هم عروس شدنت رو بهت تبریک میگم خانوم، خوشبخت بشی عزیزم.
سلام به همه
غزال جون شرمنده عزیزم من اصلا تو خط کتاب آشپزی نیستم، من هر سوالی دارم از یکی از دوستام که در حد آشپزای فرانسوی مهارت داره می پرسم.
صفاجون داغ دلم رو تازه کردی با این تاپیک :( همسری من بدجوری اهل وایبر هست البته به غیر از وایبر توی سایت های خبری ورزشی و سیاسی هم می ره. خلاصه خیلی اوقات سرش تو تبلتش هست. اوایل که تبلت خریده بود می گفتم باز خوبه این رو می تونه با خودش بیاره تو سالن دیگه پای کامپیوترش تو اتاق یکسره نمی شینه که نبینمش اما حالا بدتر شده چون دیگه همه جا باهاشه :(
چندبار تا حالا باهاش راجع به این مساله صحبت کردم اما اوایل فوری به فیسبوک رفتن من گیر می داد و منم دیگه ساکت می شدم چون واقعا منم زیاد می رفتم اما بعدش که من شدیدا فیسبوک رو کم کردم گیر می ده به پایان نامه. بحث رو منحرف می کنه منم دوست ندارم خیلی بحث کنم دیگه هیچی نمی گم. حالا دارم به کوب پایان نامه رو می نویسم که بعدش یک صحبت مفصل باهاش بکنم. واقعا خسته شدم ازبس سرش تو تبلته. حتی جایی که می ریم اگه اینترنت باشه فوری می ره تو سایت یا تو وایبر :((((
تصمیم دارم به محض تموم شدن پایان نامه ام باهاش حرف بزنم و ازش بخوام که با هم بریم پیش مشاورمون. چون واقعا فکر می کنم من اینقدر با غصه راجع به این مساله باهاش حرف می زنم که بحثمون به نتیجه نمی رسه و باید با مشاور در موردش حرف بزنیم
رهــــا جان حتماً زودتر یه راهکاری برای این قضیه پیدا کن .
الان که برمیگشتم منزل، یکی از دوستان دبیرستانی امووو دیدم که الان 2 تا بچهی خوشگل هم داره، داشتیم صحبت میکردیم، بهش گفتم من گوشی موبایلم فلش شده، همه شماره هام از دست رفته ، شماره ات رو برام بفرست و بعد نصب وایبر ، منو توی گروه دوستان دبیرستانی امون اضافه کن.
یهو دیدم داغ دلش تازه شد و گفت خودش هم از وایبر اومده بیرون بخاطر اینکه دوستان همسرش ، اون رو توی گروههایی برده بودن که کلی دختر توش بوده و دیده همسرش با دخترا چه دل و قلوه ای میده ، خلاصه این دوست من گرد و خاکی بپا کرده و هم خودش و هم شوهرش وایبر رو پاک کرده بودن.
یه لحظه خنده ام گرفت و البته حتی گریه ، چقدر با موضوع بحث امشب ما سازگار بود ولی گریه بخاطر اینکه واقعاً چرا ؟
بچه هایی که به اینترنت اعتیاد ندارن واقعا بهشون تبریک می گم، فرزانه جون اعتیاد خوبیه عزیزم یک وقت ترکش نکنی ها خخخخخخخ
اونایی که امروز رفتن دفتر نوعروس همدیگه رو دیدن نوش جونشون اما دلشون بسوزه منم اینجا عکس مینا گلی رو دیدم کلی کیف کردم بععععععععععععععععععععله ;)
می دونید به نظر من راه شناخت اینکه به چیزی اعتیاد داریم یا نه اینه که بتونیم یک مدت راحت کنارش بذاریم و اصلا مورمورش تو وجودمون نباشه. من خودم نسبت به فیسبوک اینطوری بودم با اینکه زیاد می رفتم اما وقتی دیدم همسری حساسه بهش فوری گذاشتم کنار الان خیلی کم می رم.
مینا گلی جونم من یکی دو هفته پیش توی جزیره صحبت کردم باهات
یادت نیست؟ گفتی مشخص نیست کی بری دفتر نوعروس
واسه همین منم فک کردم شاید وقت نداری بهت اصرار نکردم
نالاحن نبااااش
منم نالاحن میشماا
صفا جونی من نظرم به بحث امشب شما اینه که ]دما وقتی خیلی زیاد از یه چیزی استفاده کنن معتادش میشن
من خودم اصلا اهل گوشی و گوشی بازی نیستم امیدوارم هیچ وقت هم نشم همسری هم به شدت با من موافقه و کاملا مثل خودمه
من از گوشی متنفرم از اینکه پیشم باشه عصبی میشم حتی از اینکه کسی پیشم باشه و همش سرش تو گوشیش باشه هم عصبی میشم و نمیتونم تحمل کنم
من از این حالت که وقتی دارم با یکی حرف میزنم وحواسش به حرفم نیست و سرش تو گوشیشه و متوجه حرف من نمیشه خیلی بدم میاد خیلی بهم بر میخوره واسه همین خودم هیچ وقت همچین کاری با کسی نمیکنم
امیدوارم من و همسری هیچوقت دچارش نشیم
البته یک واقعیتی هست اونم اینه که وقتی که اون خونه نیست من می تونم پای کامیپوتر یا موبایل باشم اما هیچ زمانی پیش نمیاد که اون خونه باشه و من نباشم. یعنی تمام وقتی که اون توی خونه هست و زیاد هم نیست من هستم و هر لحظه بره توی تبلتش من می بینم و این شاید باعث بشه خیلی به چشمم بیاد در صورتی که من تقریبا پیش اون که هستم توی وایبر و اینچیزا اصلا نمی رم فقط همین سایت نوعروس هست که می دونه قرار داریم و دیگه اونم کیف می کنه که دوساعتی من دور و برش نیستم و با خیال راحت تو تبلتش کیف می کنه! راستش یک کم در این مورد گیجم، نمی دونم واقعا زیاد می ره تو وایبر و اینا یا به چشم من زیاد می یاد. می خوام بهش پیشنهاد بدم ساعت بذاره یعنی مثلا روزی دو ساعت مثل من که میام تو سایت نوعروس. ولی باز می گم خب وایبر که ساعتی نیست یکهو یکی پیام می ده و می شینن به صحبت کردن:( خلاصه بدجوری گیجم و فقط منتظرم آخر خرداد بشه بریم پیش مشاور
سلام دوستان.خداروشکر نه من نه همسرم به وایبر و... اعتیاد نداریم.درسته الان گوشیم سادس ولی اون موقع که گوشیم پیشرفته بود هم سمت این چیزا نمیرفتم.همسرم هم به قدر ضرورت از اینترنت هم استفاده میکنه
مهدیه جون و الا جون سلام
سلام به روی ماه دخترم مینا جون
آره عزیزم از همون موقع که از شما خداحافظی کردم دارم مشقامو می نویسم دیگه نوک انگشتام بی حس شدن از بس تایپ کردم :( شام هم واسه بابات پختم یعنی ظهر غذا بیشتر پختم که واسه شام هم بمونه ;) بابات مظلومه چیزی نمی گه غذای تکراری جلوش بذارم.
از اینکه در این بحث شرکت فرمودید بسیار بسیار خوشحالم، امیدوارم امشب بین ساعت 9 تا 11 هم زمانی که همه بصورت آنلاین در این تاپیک با هم گفتمان میکنند، شما هم حضور داشته باشید و از نظراتتون بهره ببریم.
چه نظر جالبی دادید، دقیقا این موضوع رو هم من برای یکی از دوستانم به عینه دیدم، واقعاً درسته که باید خیلی مواظب رفتارهای خودمون در رابطه تاهلمون باشیم.
از اینکه در این بحث شرکت کردید خیلی خیلی ممنون و دوست داریم امشب ساعت 9 تا 11 نیز پیش ما و دیگر نوعروس های سایت باشید. شاید برنده خوش شانس امشب ما شما باشید.
دوست داریم امشب بین ساعت 9 تا 11 در همین قسمت ، در جمع نوعروس های ما حضور داشته باشید و صحبت های دیگر خانوم ها رو هم بشنوید و با هم در خصوص پیدا کردن راهکارهای درست، صحبت کنیم.
در ضمن ما دوست داریم به بهانه های مختلف به حاضریت در قرارهای شبانه امون هدیه بدیم، حتما شما هم برنده خواهید شد.
ما منتظر حضور شما در ساعت 9 تا 11 در همین تاپیک هستیم تا با دیگر دوستان ، در خصوص این مشکل که این روزها بسیار دیده میشه با همدیگه به صحبت بپردازیم و راهکارهایی درست برای مواجه با آن پیدا کنیم.
در ضمن ما به همه شرکت کننده های عزیز حاضر در قرارهای شبانه طی شب های متولی هدیه میدهیم، تا الان بیشتر نوعروس های ما این هدیه نصیب اشان شده است و الان منتظر کاربرهایی جدید همچون شما هستیم.
با سلام و خسته نباشید به نظر من در ابتدا میتوان با یک صحبت دوستانه موضوع را مورد بحث قرار داد تا به نتیجه مطلوب برسن اگر بعد از مدتی اصلاح نشد و جواب نداد با یکم بی توجهی اونا متوجه اشتباهش بکنیم اگر هیشکدوم جواب نداد به حال خودش بذاریمش و هرز چندگاهی ما هم کار اشتباه اونا تکرار کنیم ببینه خوشایند هست یا نه...👌👌👌
این بحث در ساعت 9 تا 11 امشب در همین قسمت بصورت آنلاین و فعال بین نوعروس های سایت به بحث و گفتگو گذاشته میشه و خوشحال میشیم که حتمن در این ساعت در این تاپیک حضور داشته باشید و هم در خصوص نظر شخصی اتون با دوستان صحبت کنید و هم نظرات دیگر عروس خانوم های ما رو ببینید و با هم گفتمان کنید.
در نهایت هم بین حاضرین در بحث در ساعت 9 تا 11 قرعه کشی میشه و به برنده یک بن 35 هزار تومانی خرید لوازم آرایشی هدیه داده میشه.
در نظر هم بگیرید همه کاربرهای فعلی ما این جایزه رو بردن و نوبت به کاربرهای جدید مثل شماست پس این فرصت رو از دست ندید.
من فکر می کنم بهترین عکس العمل در برابر چنین رفتار هایی و مشابه اون بی تفاوتی هست. اینکه حساسیت نشون بدیم تاثیری در روند ماجرا نخواهد داشت بسا اینکه بدتر هم بشه. ولی وقتی بی تفاوت برخورد کنیم خواهند فهمید که مساله خیلی حادی نبوده و کم کم کمرنگ خواهد شد. ولی در مواردی که تبدیل به اعیاد شد می توان با پیشنهاد مراجعه به مشاور مساله رو حل کرد .معتقدم نباید مشکلات رو به خانواده ها انتقال داد و یک مشاور به علت اینکه یک فرد بی طرفی هست تاثیر بیشتری در حل مشکلات خواهد داشت.
من خداروشکر اصلا با همچین مشکلی موجه نیستم.کلا ما وقتی کنار همیم وقتمون مال با هم خوش گذروندنه و سمت موبایل نمیریم زیاد.البته کلا هم زیاد اهل وایبر و اینجور چیزا نیستیم مگر اوقات فراغت تنهاییمون که کار دیگه ای نداشته باشیم.ولی توصیم به کسائیکه این مشکلو دارن اینه که بشینن دوستانه با همسرشون صحبت کنن و بهشون بگن که اینکارشون چه تاثیرات بدی میتونه داشته باشه.کاملا دوستانه و با مهربونی بگن اینارو.اگه مرد منطقی باشه به خودش میاد که ایشالا همینطوره
سلام. به نظرم لازم است این موضوع را به بحث بگذاریم و به وی توضیح می دهیم که چه احساسی نسبت به این موضوع داریم. با عوارض این قضیه مواجهش می کنیم. اما از داد زدن و جر و بحث کردن و الفاظ بد به شدت خودداری می کنیم. سعی کنیم در آرامش صحبت کرده و دورنمایی از وضعیتی که در ادامه این کار پیش خواهد آمد را برای وی توضیح دهیم.
اطرافتون دیدید همسرانی که به وایبر اعتیاد دارن و با قطع نت، خمار میشن !
امشب میخوایم در این خصوص با هم به صحبت بپردازیم و روش هایی که میشه از یه تکنولوزی بهترین استفاده رو کرد، چــــرا با استفاده نادرست به ویران کردن بنیان زندگیمون اقدام میکنیم؟
اطرافتون دیدید همسرانی که به وایبر اعتیاد دارن و با قطع نت، خمار میشن !
امشب میخوایم در این خصوص با هم به صحبت بپردازیم و روش هایی که میشه از یه تکنولوزی بهترین استفاده رو کرد، چــــرا با استفاده نادرست به ویران کردن بنیان زندگیمون اقدام میکنیم؟
اطرافتون دیدید همسرانی که به وایبر اعتیاد دارن و با قطع نت، خمار میشن !
امشب میخوایم در این خصوص با هم به صحبت بپردازیم و روش هایی که میشه از یه تکنولوزی بهترین استفاده رو کرد، چــــرا با استفاده نادرست به ویران کردن بنیان زندگیمون اقدام میکنیم؟
اطرافتون دیدید همسرانی که به وایبر اعتیاد دارن و با قطع نت، خمار میشن !
امشب میخوایم در این خصوص با هم به صحبت بپردازیم و روش هایی که میشه از یه تکنولوزی بهترین استفاده رو کرد، چــــرا با استفاده نادرست به ویران کردن بنیان زندگیمون اقدام میکنیم؟
اطرافتون دیدید همسرانی که به وایبر اعتیاد دارن و با قطع نت، خمار میشن !
امشب میخوایم در این خصوص با هم به صحبت بپردازیم و روش هایی که میشه از یه تکنولوزی بهترین استفاده رو کرد، چــــرا با استفاده نادرست به ویران کردن بنیان زندگیمون اقدام میکنیم؟
اطرافتون دیدید همسرانی که به وایبر اعتیاد دارن و با قطع نت، خمار میشن !
امشب میخوایم در این خصوص با هم به صحبت بپردازیم و روش هایی که میشه از یه تکنولوزی بهترین استفاده رو کرد، چــــرا با استفاده نادرست به ویران کردن بنیان زندگیمون اقدام میکنیم؟
اطرافتون دیدید همسرانی که به وایبر اعتیاد دارن و با قطع نت، خمار میشن !
امشب میخوایم در این خصوص با هم به صحبت بپردازیم و روش هایی که میشه از یه تکنولوزی بهترین استفاده رو کرد، چــــرا با استفاده نادرست به ویران کردن بنیان زندگیمون اقدام میکنیم؟
اطرافتون دیدید همسرانی که به وایبر اعتیاد دارن و با قطع نت، خمار میشن !
امشب میخوایم در این خصوص با هم به صحبت بپردازیم و روش هایی که میشه از یه تکنولوزی بهترین استفاده رو کرد، چــــرا با استفاده نادرست به ویران کردن بنیان زندگیمون اقدام میکنیم؟
اطرافتون دیدید همسرانی که به وایبر اعتیاد دارن و با قطع نت، خمار میشن !
امشب میخوایم در این خصوص با هم به صحبت بپردازیم و روش هایی که میشه از یه تکنولوزی بهترین استفاده رو کرد، چــــرا با استفاده نادرست به ویران کردن بنیان زندگیمون اقدام میکنیم؟
اطرافتون دیدید همسرانی که به وایبر اعتیاد دارن و با قطع نت، خمار میشن !
امشب میخوایم در این خصوص با هم به صحبت بپردازیم و روش هایی که میشه از یه تکنولوزی بهترین استفاده رو کرد، چــــرا با استفاده نادرست به ویران کردن بنیان زندگیمون اقدام میکنیم؟
اطرافتون دیدید همسرانی که به وایبر اعتیاد دارن و با قطع نت، خمار میشن !
امشب میخوایم در این خصوص با هم به صحبت بپردازیم و روش هایی که میشه از یه تکنولوزی بهترین استفاده رو کرد، چــــرا با استفاده نادرست به ویران کردن بنیان زندگیمون اقدام میکنیم؟
اطرافتون دیدید همسرانی که به وایبر اعتیاد دارن و با قطع نت، خمار میشن !
امشب میخوایم در این خصوص با هم به صحبت بپردازیم و روش هایی که میشه از یه تکنولوزی بهترین استفاده رو کرد، چــــرا با استفاده نادرست به ویران کردن بنیان زندگیمون اقدام میکنیم؟
۱ـ من حامی رفاه و سلامتی او هستم.
۲ـ من با او رابطه پرشور و حرارتی دارم.
۳ـ میتونم در مواقع نیاز، روی کمکش حساب کنم.
۴ـ میتونه در مواقع نیاز، روی کمکم حساب کنه.
۵ـ مایلم اموال و دارایی هایم رو با او شریک بشم.
۶ـ از لحاظ عاطفی حمایتم میکنه.
۷ـ من هم از لحاظ عاطفی حمایتش میکنم.
۸ـ ارتباط خوبی با هم داریم.
۹ـ من براش ارزش زیادی قائلم.
۱۰ـ من به او احساس نزدیکی و صمیمیت میکنم.
۱۱ـ رابطمون خوب و راحته.
۱۲ـ احساس میکنم واقعا اونو درک میکنم.
۱۳ـ او هم واقعا منو درک میکنه.
۱۴ـ واقعا بهش اعتماد دارم.
۱۵ـ مسائل شخصی خودمو با او در میون میذارم.
۱۶ـ فقط با دیدن او هیجان زده میشم.
۱۷ـ طی روز مدام به او فکر میکنم.
۱۸ـ رابطمون خیلی رمانتیکه.
۱۹ـ اونو خیلی جذاب میبینم.
۲۰ـ اونو بسیار آرمانی میبینم.
۲۱ـ نمیتونم تصور کنم که شخص دیگه ای بجز او، منو اینقدر خوشحال کنه.
۲۲ـ ترجیح میدم تمام زندگیم رو در کنار او باشم.
۲۳ـ هیچ چیز دیگه مهمتر از رابطه من با او نیست.
۲۴ـ گفتگوی خودمونی با او رو به طور خاصی دوست دارم.
۲۵ـ در رابطه ما یک چیز جادویی وجود داره.
۲۶ـ من عاشق او هستم.
۲۷ـ نمیتونم زندگی رو بدون او تصور کنم.
۲۸ـ رابطمون خیلی احساسیه.
۲۹ـ وقتی فیلم رمانتیک میبینم به او فکر میکنم.
۳۰ـ درباره او رویاپردازی میکنم.
مرسی فداتون.من تازه تو سایت نو عروس عضو شدم .میبخشید خودمو معرفی نکردم.انسی 21 تهران.
نه عزیزم انجام ندادم چون خودم رشته م روانشناسیه هر تستی رو انجام نمیدم اگه اعتبار داره چرا انجامش میدم.
آره عزیزم مال منم محمده
چرا مینا ؟
البته آدم همیشه شب تولدش ، این حس رو داره ، منم همیشه یه حس شادی ناراحتی باهامه ... حس اش خیلی خاص هست و فرداش اصلا دیگه نمیدونم چه حسی رو تجربه کردم...
ولی به نظرم روز تولد روز ارزیابی خود آدمه ، اینکه توی یک سال چکار کرد و الان در چه نقطه ای قرار داره.
خواهر من سه سال پیش از مجله ایده آل که پسر خاله م یکی از کارمنداش بود با مجله نو عروس ل
اشنا شد بعد ازدواج کرد و حالا که منم در شرف ازدواجم به نو عروس پیوستم عزیزم
بعد اینکه پسر عممه. اصن بهش فکر نمیکرد اینقدر خودشو کشت تا دلمو بدست اورد.خیلی با هم تفاوت داشتیم تو این یه سال با هم راه اومدیم.البته الان جون من شده خیلی عشقه
ای جاانم ، معلوم بود شمال هستی عزیزم ، از بس از مازندران دفاع میکردی و تعریف ...
البته که واقعن تعریف هم داره ...
آره اپ خیلی شلوغه خدا رو شکر ، اینجا هم یه زمان هایی خیلی شلوغ هست ، ولی الان فصل امتحانات بچه ها هست و از طرفی چون توی تابستون عروسیا شروع میشه ، همه دنبال خرید جهیزیه و کارهاشونن.
مینا گلی وکیلم گفته فقط در حضور صفا حرف بزنم.حالا دیر نشده.
سلام مینا گلی و بقیه بروبچ.ماچ ,ماچ ...صفازیادی تعصبی ام وگرنه شمال تعریف کردن نداره ک.کلا خودش تعریف شدست.
خب خیلی بده آتی که نیستی عزیزم.
4 روز دیگه عزیزم رفتی تو خانواده شوهر باید خون گرم باشی تا همه باهات دوست باشن اگر سرد و بیروح باشی که دیگه واویلاااااااااااااااااااااااااااااااا
چرا خیلیم دارم.ژله درست میکنم کیک درست میکنم غذا درست میکنم با آقام لوس حرف میزنم ولی این رفتارام مخصوص یکیه.من برای اون با آدمی ک الان میبینی فرق دارم.خخخ. دوس دارم خشن.از بچگی ادای پسرارو در میاوردم.لباس پسرونه تیپ پسرونه اسکیت دوچرخه اتاری
آره حمیده جان ، یه تاپیک جهیزیه داریم که بچه ها چیزهایی که خریدن رو بهم معرفی کردن، برات لینکش رو میفرستم.
در ضمن میتونی از بالای اتاق گفتگو دونه دونه توی تمام اتاق ها بری و همه زیر اتاق ها و تاپیک ها رو ببینی عزیزم تا با همه مطالب آشنا بشی و بدونی چه موضوعاتی اینجا هست.
در ضمن توی تاپیک " جزیره اسرارآمیز نوعروس ها " میتونی در مورد هر موضوعی با دوستان صحبت کنی حتی جهیزیه
اومدم.پشت من غیبت میکنین؟
صفا چند وقت پیش با ادمین کار داشتیم اللللکی یه پست گذاشتیم شروع کردیم صدا زدن.دیگ هر کی هر مدلی صداش میزد منم گفتم ادمین جان من.جواب نداد.گفتم اگ جون من جواب ندی از جون صفا مایه میذارما...یهو در نظر ها آشکار شد.
صفا منم دوست دارم.
عهههههههه مادر شوهر منم همیشه میگه چه حالو خبر :)))
هیییییچ منم در حال ذوق و سوال همیشگی چی بپوشمم :))))
فردا برای دومین بار دارم تنها میرم خونه همسری اینا
خیلی نو عروسم :))
صفاییه عزیزم تولدت مبارک. تا ماه دیگه پس هرروز باید برای صفاییمون تولد بگیریم.
تول د تولد توفلدت مبالک عیجقم.
دارم لحظه ها و ساعتارو میشمرم برای تفلدت صفایی
عشق را به زنجیر بدل نکن!
شما همراه زادهاید و همراهید تا ابد.
همراهید تا آنگاه که بالهای سپید مرگ
توالی روزهاتان پریشان کند.
آری همراهید
حتی در سکوت و صلابت خیال خداوند،
اما در میانة این همراهی، جدایی باید
هان! به شمیم عطرآگین ملکوت اجازه دهید
تا در میان شما به رقص آید
و دوست بدارید!
اما عشق را به زنجیر بدل نکنید
جانهای شما چون دو سرزمین باید و دریایش در میان
جام یکدیگر پر کنید اما از یک جام ننوشید.
از نان خود به هم بدهید اما هر دو از یک نان مخورید،
همگام با هم نغمه بسازید، پای بکوبید و شادمان باشید،
اما امان دهید تا هر یک در حریم خلوت خویش آسوده باشد و تنها.
همانند تارهای چنگ که هر کدام تنهایند
اما به کار یک ترانة واحد در ارتعاش.
دل سپردن حکایتی است دلپذیر
اما دل را شاید به اسارت دادن
که تنها دستهای زندگی خانة دل است و بس
در کنار هم بایستید اما نه بسیار نزدیک
که ستونهای معبد به جدایی استوارند.
و بلوط و سرو در سایة هم سر به آسمان نکشند.
جبران خلیل جبران
سلام دوست جونای خوبم، من امشب هم نمی تونم در خدمتتون باشم، داریم می ریم خونه ی عموی همسری و معلوم نیست کی برگردیم :(
نبینم باز هی عکس گذاشتین دل من رو آب کردین ها!!!!!!!!!!!!!!1 هنوز قهر عکسی سرجاشه ضمنا
صفا جونم تولدت پیش پیش مبایرک، عزیزم تو هم مثل من تیرماهی هستی :))))))))))))) منم 28 تیرم، پس بگو چرا اینقدر دوستت می دارم چون هم ماهی هستیم هورااااااااااااااااااااااا
بچه ها یک عالمه عشق ول بدین به همسری هاتون
منم عاشق همسری هستم تموم شد رفت پی کارش
این عاشقانه ی شاملو رو خیلی خیلی دوست دارم، تقدیم به همه ی عاشقای نوعروسی
در فراسوی مرزهای تن ات تو را دوست می دارم.
آینه ها و شب پره های مشتاق را به من بده
روشنی و شراب را
آسمان بلند و کمان گشاده ی پل
پرنده ها و قوس و قزح را به من بده
و راه آخرین را
در پرده یی که می زنی مکرر کن.
***
در فراسوی مرزهای تن ام
تو را دوست می دارم.
در آن دوردست بعید
که رسالت اندام ها پایان می پذیرد
و شعله و شور تپش ها و خواهش ها
به تمامی
فرو می نشیند
و هر معنا قالب لفظ را وامی گذارد
چنان چون روحی
که جسد را در پایان سفر،
تا هجوم کرکس های پایان اش وانهد...
***
در فراسوهای عشق
تو را دوست می دارم،
در فراسوهای پرده و رنگ.
در فراسوهای پیکرهای مان
با من وعده ی دیداری بده.
سلام به الای عزیزم، فدای تو بشم و با این دل مهربونت، فدات بشم که همه ی مطلبای منو می پسندم می زنی :) ببین حواسم بهت هست الا
قربون صفاجونم هم بشم که اینقدر خانومه
دوستای خوبم منم عجیب دلتنگتونم الانم که اومدم همسری رفت بیرون خرید من از فرصت استفاده کردم راستش اینقدر کار پایان نامه ام شدید شده که اگه همسری ببینه به جز پایان نامه کار دیگه ای می کینم معلوم نیست چه تنبیهی برام درنظر بگیره. شاید تحریم گول!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! وای نه رها تحریم گول دوست نه خخخخخخخخخخخ
خلاصه که خیلی گرفتارم ولی قول قول قول که از اول تیر درخدمتتون باشم شدید
راستی الا جون مطالبت در مورد موضوع امشب خیلی عالی بود.
من خودم چون قبل از ازدواج 6 سال با همسری دوست بودیم دیگه راز مگو بینمون باقی نمونده خخخخخخخخ ولی خب اگه سنتی ازدواج می کردم هم حتما حتما یک سری مسایل رو به خواستگارم می گفتم. البته نه اینکه جلسه اول همه ی اسرارم رو بگم اما وقتی می دیدم کلیت رو پسندیدم یک تیتری از بعضی چیزا می گفتم. مثلا به نظر من لازم نیست آدم جزئیات روابطش با جنس مخالف رو بگه اما لازمه که مثلا بگه برام پیش اومده با پسری دوست بشم اما منجر به ازدواج نشده. به نظر من اینکه می گن اگه بگی طرفت حساس می شه پس نگو اصلا درست نیست. قبل ازدواج باید یک سری چیزا رو گفت تا بعدش طرف احساس نکرده گولش زدیم (البته منظورم از اون گول خوبا نیست ها خخخخخخ) به هرحال به نظر من جنگ اول به از صلحه آخره، یعنی اگه قراره کسی به خاطر تجربیات من در گذشته باهام ازدواج نکنه خب بهتره نکنه نه اینکه مخفی کنم و بعد ازدواج به شیوه ای که به عقل جن هم نمی رسه قضیه لو بره و اونوقت دیگه واضعا زندگی آدم سیاه می شه
ولی در کل به نظرم لازم نیست خیلی تو زندگی مجردی همدیگه تجسس کنیم. همین که کلیات رو به شکل تیتر بدونیم کافیه. بقیه اش دیگه به خود فرد مربوط می شه و اینکه اگه خطایی هم قبل ازدواج کرده دیگه بعد ازدواج ادامه اش نده
این بود منبر کوتاه من، خوش باشد الا و صفای من
بوووووووووووووووووووووووس گازگازی به همه تون
در پناه خالق نیکی و شادی
منم خودم از نزدیک محل کارم از یه داروخانه خرید 24 هزار تومان ، ولی سمت غرب تهران ، آریاشهر فروشگاه لوازم آرایشی ، 15 تومان میدن. برو جاهایی که لوازم آرایشی دارن ، اونها ارزون تر میدن. ولی بدون که 15 قیمت خوبیه و وجود هم داره.
موهات هم فقط قسمت هاییش که دکلره داره ، رنگ میگیره ، ریشه هات رنگ نمی گیره عزیزم.
منم معتقدم گذشته هر آدمی به خودش مربوط هست و از زمانی که آدم تعهد میده به طرف مقابلش ، دیگه باید کل گذشته رو بریزه دور ....
ولی اینکه حالا بعضیا اصرار ر دونستن گذشته دارن ، باید تیتر وار بهشون گت که بعداً باعث سوتفاهم و اختلاف نشه ، ولی جزئیات رابطه های گذشته رو هیچ کسی دوست نداره بشنوه ، نه برای زن دلچسب هست که بدونه توی رابطه های گذشته همسرش چه چیزایی بوده و نه مرد تحمل شنیدنش رو داره .
در خصوص موضوع امشب ، کاش همه بچه ها بودن و تجربیاتشون رو میگفتن .
بعضی وقت ها من دیدم آدم گذشته اش رو به طرف مقابلش میگه ، بعد همین میشه یه پتک که هر بار بحثی پیش میاد، در موردش صحبت به میون کشیده بشه .... البته کار واقعن نادرستیه ...
گذشته هر کسی واقعن تموم شده ، مهم حال هست و اینکه آدم به کسی که تعهد داره ، پایبند باشه و درست رفتار کنه.
درثانی به نظرم همون تجربیات گذشته ، الان از ما چیزی ساخته که طرف مقابل ما رو پسندیده ... یعنی تجربیات گذشته همیشه بد نیست بلکه راه گشای آینده هم میتونه باشه ....
دوستان گلم من نظرمو بگم و برم همسری منتظره,من از گذشته همسرم ازش نپرسیدم اما خودش واسم توضیح داد به نظر من نباید همه گذشتتو بگی اخه تأثیر مستقیم روی زندگی مشترک داره حتی دید ادمو عوض میکنه
بله هردوتامونم رک و راست گفتیم البته 3ماه باهم دوست بودیم ولی قبل از همه چی باهاش روراست حرف زدم چون نمیخواستم بعد اینکه بهش دل بستم چیزای نگفته باعث بهم ریختن رابطمون بشه
بچه ها شما هم تو اطرافیانتون پیش اومده که دختره یه بار ازدواج کرده و فقط پسر میدونه و حتی به خانوادش هم نمیگه که زنش قبلا ازدواج کرده و به قول معروف مطلقه بوده.این چطوره بنظرتون مشکل آفرینه؟
فاطمه بهار جونی من وقتی از گذشتم به همسری میگفتم شخص خاصیو معرفی نکردم
ینی گفتم نمیخوام اسم ببرم
و یجوری توضیح دادم که هر کدوم از اون مواردی که احتمال میدادم لو بره رو بفهمه فک کنه اینی که گفتم همونه!
منم خوبم ... فردا سمینار مهارت های زناشویی و سلامت جنسی داریم تو دانشگاه شهید بهشتی .... کلی عروس و داماد مهمان برنامه امون هستن. منم کم کم باید برم لالا که فردا صبح زودتر برم.
منم خوبم ... فردا سمینار مهارت های زناشویی و سلامت جنسی داریم تو دانشگاه شهید بهشتی .... کلی عروس و داماد مهمان برنامه امون هستن. منم کم کم باید برم لالا که فردا صبح زودتر برم.
هلن جان آخه موضوع خاصی هم نبوده ، والا نامزدی بوده دیگه ، بعد دیدید به درد هم نمی خورید ، بهم زدید ....
جرم که نیست ، اتفاقا عاقلانه ترین کار رو کردید ، ولی خب همون بهتر که همسرت نگفته .... واقعن چیزی هم نبوده که بخواد بگه ، نهایت هم بگووو خواستگارم بودن ، آشنا شدیم ، به درد هم نخوردیم دیگه .... دروغ هم نیست ...
دوباره شب بخیر.وای چقد اینجاهمه کسلن و بیحال.من کلی کار کردمو بازومو کتفک گرفته.با این حال دو شب ازتون بی خبر بودم.اوضای روحیم خوب نبود گفتم بیام با شما بهتر شم اما کسی نبود
منمانده ام تنهای تنهاااااا
سلام صفا جونم که اینقد با محبتی عزیییییییییزم.خوشبحال همسریت که همچین زن مهربون و دوست داشتنی داره
ممنون قربونت برم
ینی اگه رنگ بزارم ، فقط قسمت دکلره شده موهام رنگ میخوره ؟ریشه موهام همون جور میمونه؟
شما چــــی ؟ دوست داری شوهرت تمام گذشته اش و رابطه هاش رو برات بگه ! تحمل شنیدنش رو داری ؟ ممکنه روی زندگیت اثر منفی و حتی مثبت بزاره !!!
نوعروس های عزیز ، دوست دارم در این خصوص حسابی نظرات مفیدتون رو با همدیگه به اشتراک بزارید، چون این چالش بزرگی هست که من به شخصه دیدم خیلی ها باهاش درگیرن و بعد از ازدواج طرف مقابلشون میگه : " چرا بهم نگفتی فلان رابطه رو داشتی ! " یا اینکه " چـــرر الان باید بفهمم ؟ "
منتظرتون هستم ساعت 9 تا 11 شب در بحث امشب قـــــرارهای شبانه نوعروس
راستشو بخواین من چون اصولا ادم فضولی هستم تا سر ته همه چیزو در نیارم ول نمیکنم. یعنی اروم نمیشینم. با اینکه اذیت هم میشم ولی کرمه دیگه باید بخوابه. تا همه چیزو نفهمم ول نمیکنم. ولی به نظرم زیاد خوب نیست
از گفتن عیبی که خواستگاریتان را به هم می زند، ابا نداشته باشید، چون در غیر این صورت خانه را درزمین سستی بنا کردهاید. عیبی که امکان دارد گفتن آن یک خواستگاری را به هم بزند،نگفتن آن یک زندگی را به هم خواهد زد .
اگر شما دارای نقص عضو یا بیماری هستید باید به طور کامل و به دور از ابهام در مورد شناخت نقص، ناتوانایی های آن و روش درمانش توضیح دهید. بهتر است در این موارد از پزشک بخواهید شرح بیماری شما را به طور دقیق و شفاف به زبان فارسی مکتوب بنویسد و آن را به فرد ارائه دهید وبا معرفی پزشک خود از آنها بخواهید هرگونه سوالی که دارند از پزشک معالجتان بپرسند.
اگر فرد مقابل شما دارای نقص عضو یا بیماری است، نباید عجولانه و ناآگاهانه تصمیم بگیرید، بلکه باید بر اساس میزان ظرفیت و تحمل خود یا فرد مقابل و به دور از هرگونه ترحمی تصمیم گیری کنید و هرگز به فکر تغییر اوضاع نباشید.
گاهی ازدواج تا مراحلی پیش رفته است و بعد به دلایلی انجام نشده و در شناسنامه هم ثبت نشده و عروسی هم انجام نگرفته است در این شرایط لازم نیست قبل از خواستگاری اطلاع دهید ولی در آخر جلسه اول خواستگاری باید برای فرد تشریح کنید. برخی از اسرار را که جز خانواده شما کسی از آن اطلاع ندارد نباید در جلسات اول بیان کنید. شما می توانید در مراحل بعد و به میزان اعتمادی که به فرد مقابل پیدا کرده اید، او را از این اسرار مطلع سازید.
هرگز نباید از اشتباهات و لغزش هایی که در دوران مجردی انجام داده اید و کسی هم از آن باخبر نیست و شما نیز توبه کرده اید و یقیناً بعد از ازدواج هم همسرتان متوجه آن نخواهد شد، سخنی به میان بیاورید. زیرا گناهان وخطاها امری ما بین ما و خدای ماست، و هیچ کس اجازه ندارد آبروی خود را جلوی دیگران ببرد. علاوه بر این هرگز از فرد مقابل نخواهید که به اینگونه مسائل اشاره کند.
ولی اگر مسئله ای قبل از ازدواج برای شما پیش آمده و شما مرتکب جرم وخطایی شده اید و امکان بر ملاشدن آن را پس از ازدواج وجود دارد، باید حتماً به نحوی آن را برای فرد مقابل بیان کنید.
گفتن تمام جزئیات ( عصبانیت های موردی، بی نظمی های موردی، ضعف در مهارتهای زندگی و... ) لازم نیست زیرا مفسده دارد و باعث نگرانی و ایجاد تردید می شود و زمینه وسوسه های شیطانی را فراهم می آورد و ممکن است فرد مقابل اینگونه برداشت کند که مشکل بسیار بزرگ بوده و فقط قسمتی از آن گفته شده است.
به همین ترتیب گفتن جزئیات و مسائلی که به زندگی مشترک مربوط نمی شود لازم نیست، پرسیدن از آنها نیز لزومی ندارد بنابراین پرسش درباره اینکه چه گناهی مرتکب شدهای؟، آیا دوست پسر یا دختر داشتهای؟، چند تا خواستگار برایت آمده است؟، به خواستگاری چند نفر رفتهاید؟ و... لازم نیست و گاهی توهین و بیحرمتی به شمار می رود و پیامدهای منفی بسیاری دارد.
در جلسات اول خواستگاری می توانید مسائلی را مطرح کنید که دیگران اطلاع و آگاهی دارند ولی خواستگار شما از آن بی اطلاع است. مثلاً در محل و فامیل همه می دانند شما با یک ازدواج غیر موفق روبرو بوده اید بهتر است این نکته را قبل از قرار خواستگاری به اطلاع فرد مورد نظر برسانید که اگر با شنیدن این موضوع نظرش تغییر می کند قبل از جلسات خواستگاری و ایجاد زحمات و مشکلات متوجه شود.
اسرار زندگی را می توان مانند مباحث امنیتی اطلاعات به چهار طبقه ( بکلی سری، سری، خیلی محرمانه و محرمانه ) تقسیم نمود. در زندگی نیز برای مسائل خود طبقه بندی داشته باشید.
یکی از نکات بسیار مهم در جلسات خواستگاری این است که فرد تا چه حد می تواند اسرار زندگی خود را به فرد مقابل بیان نماید؟ آیا اگر خطا و اشتباهی یا مسئله ای در زندگی اش رخ داده است، اجازه دارد آن را با نامزدش مطرح کند یا نه؟ مبادا بیان این اسرار دست مایه ای برای سرکوب وی توسط همسرش در زندگی زناشویی آینده گردد؟
زنی که آمادگی ازدواج دارد، با زن بودن خودش کنار آمده است
زن بودن مشکلی ندارد اما از آنجایی که زنان همواره در طول تاریخ مورد ظلم و ستم و بی عدالتی قرار گرفته اند و البته بعد از تعالیم جنبش فمنیستی، بسیاری از آنها حداقل در دوره ای از زندگی شان احساس می کنند جنس دوم هستند و با جنسیت خودشان کمی مشکل پیدا می کنند.
این برای زن امروزی یک امر کاملا طبیعی به شمار می رود اما زن سالم بالاخره این بحران را پشت سر می گذارد و زن بودن خودش را با کمال افتخار می پذیرد و به نقاط قوت خودش پی می برد. او می داند اگرچه تفاوت هایی با جنس مرد دارد اما این تفاوت نها به هیچ وجه نشانه برتری یکی بر دیگر نیست.
زنی که آمادگی برای ازدواج دارد دیگر به دنبال بحث های بچگانه «زن ها بهترند یا مردها» یا «چقدر مردان به ما ظلم کرده اند» نیست و این مسائل برایش حل شده است. او به جنس مرد به عنوان رقیب یا دشمن نگاه نمی کند و به دنبال گرفتن انتقام کل زنان تاریخ از شما نیست. او از اینکه زن متولدشده خشمگین نیست و از مادر شدن، همسر بودن و وظایفی که به عنوان یک زن برعهده اش است استقبال می کند.
زنی که آمادگی ازدواج دارد، به بچه ها علاقه خاصی نشان می دهد
آقایان! این رازی است که مطمئنم از اینکه آن را با شما در میان گذاشته ام تشکر خواهید کرد. خیلی جالب است که تقریبا همیشه علاقه خانم ها به بچه ها با علاقه آنها با ازدواج رابطه دارد. این یک نشانه شگفت انگیز است که بر اساس آن خیلی راحت و بدون دردسر می توانید نظر طرف مقابل تان درباره ازدواج را کشف کنید: وقتی به طور اتفاقی با بچه ها یا خانم های بچه دار برخورد می کنید، واکنش او را زیر نظر بگیرید.
اگر با بی حوصلگی و بی توجهی و حتی انزجار به بچه ها واکنش نشان داد، فکر ازدواج با او را فعلا از سرتان بیرون کنید اما اگر با شوق و ذوق تمام با بچه ها ارتباط برقرار و شروع به بازی با آنها کرد و با حسرت به نوزدان خیره شد، زودتر دست به کار شوید.تبریکات صمیمانه ما را هم بپذیرید!
**************************خانومها به دنبال چه مردانی هستند؟****************************
هموطن حتما در دوران تجردتان مواقعـی پـیـش آمـده کـه شـنــیـده باشـیـد خــانمهامعمولا نمی توانند مرد نجیب، حساس و خـوب و مـهـربـان مـورد نـظـر خـود را پـیـدا نمایند.همچنین مطمئنا برای شما هم پیش آمده که بخواهید آن مرد مورد نـــظر باشید و حتما فکر کرده اید که نباید در مقابل خانمها مـقـاومــت زیادی از خود نشان دهید.ولی در کمال ناباوری ایــن مورد جواب نخواهد داد، خانمهای زیادی اطراف شــما وجـود خــــواهند داشت اما با هیچ کدام از آنان نمی توانید رابطه عـاشقـانـه داشـته بـاشیـــد و زندگی مشترک شروع کـنـید. در نـهایـت سرگردان می شـــوید که در چه جهنمی گرفتار آمده اید.
من این قضیه را برای شما روشن خواهم کرد، تفاوت قابل توجهی بین آنچه که خانمها از مرد مورد نظرشان انتظار دارند و خصوصیات واقعی آن شخص وجود دارد. به عبارت دیگر، خصوصیات واقعی فرد مورد نظر و اسطوره ای که طرف مقابل از شخص مورد نظر برای خود ساخته است. آنچه در زیر آمده برخی از عمومی ترین خصوصیات ذکر شده از مرد مورد نظر می باشد، همچنین این مطلب که آیا این موارد آنقدر صحت دارند که بتوان روی آنان حساب کرد نیز مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
بسیاری از خانمها اذعان می کنند به مرد حساسی علاقه مندند که از بیان مداوم احساسات خود واهمه نداشته باشد، وقتی این مورد زیاد تکرار می شود با احساس زنانه او هماهنگ است حال هر معنی داشته باشد مهم نیست. این مردی است که رفتار مردانه ندارد.
ویژگی های زن خوب برای ازدواج
خواندن ذهن خانم ها سخت ترین کار دنیاست و زمانی که موضوع ازدواج در میان باشد واقعا ناممکن به نظر می رسد اما نگران نباشید؛ علائمی هست که به شما نشان می دهد آیا او به ازدواج فکر می کند یا نه.
1- زنی که آمادگی ازدواج دارد، برای خودش محدودیت و قیدو بندهایی خواهد داشت.
او می داند که از رابطه چه می خواهد و این آشنایی را باید به کدام سمت ببرد. زنی که آمادگی برای ازدواج دارد نمی گذارد شما از وقت ارزشمندش استفاده بیهوده کنید. او می داند که این رابطه یا باید به سمت ازدواج برود و یا همه چیز همین جا تمام شود.این یکی از خصوصیات دختران خوب برای ازدواج میباشدکه مورد توجه مردان میباشد.
و برای ازدواج برنامه ریزی کرده است، خودش را آماده کرده و درباره آن فکر می کند و حرف می زند. از به میان آمدن حرف ازدواج کهیر نمی زند، بلکه با خوشحالی درباره زندگی مشترک، بچه دار شدن، استقلال و زندگی خانوادگی صحبت می کند.
زنی که قوانین خاصی برای خودش ندارد، در نتیجه هیچ برنامه ای برای ادامه رابطه ندارد، هیچ انتظار خاصی از یک مرد نداشته و هیچ شرط و محدودیتی برای او قائل نیست؛ چرا که به ازدواج فکر نمی کند.
او بدون هیچ هدفی وارد رابطه ای شده که برایش پیش آمده و سیاست فعلی اش این است: «هر چه پیش آید خوش آید.» اگر در هر ساعت از شبانه روز که دلتان خواست می توانید با او تماس بگیرید یا بیرون بروید، اگر برای خودش احترام قائل نیست، اگر پوشش و رفتار درستی ندارد، پس نمی تواند زن زندگی شما باشد.
2- زنی که آمادگی ازدواج دارد، به وضعیت مالی شما اهمیت می دهد
شاید فکر کنید زنان موجودات پول پرستی هستند که شما را فقط برای پولتان می خواهند. این از ساده اندیشی شماست. اگر زنی به هیچ وجه به وضع مالی شما اهمیتی نمی دهد به این معنا است که اصلا به ازدواج با شما فکر نمی کند.
روابط بی هدف و کوتاه مدت نیازی به امنیت مالی ندارد؛ وضعیت مالی شما فقط زمانی اهمیت پیدا می کند که مسئله ازدواج در میان باشد نه به این خاطر که زنان دنبال جیب شما هستند بلکه به این خاطر که آنها به دنبال امنیت هستند، آن هم نه فقط برای خوشدان، بلکه برای فرزندانشان و فرزندان شما.
غریزه مادری قویترین غریزه در زنان است، اگر اینطور نبود بچه های شما به هیچ وجه نمی توانستند زنده بمانند. همین غریزه مادری به زنان می گوید که اگر می خواهند فرزندانشان را به خوبی و در امنیت و آسایش تربیت و بزرگ کنند بایدبرای آنها پدری قدرتمندانتخاب کنند.
در دوران اجداد غارنشین ما، زنان به سمت مردانی جذب می شدند که قدرت بدنی بیشتری داشتند چون تنها در این صورت بود که می توانستند برای خانواده به شکار بروند، با رقبا بجنگند و با دست پر برگردند واز خانواده در برابر دشمنان و حیوانات وحشی و بلایای طبیعی حفاظت کنند و تنها در این صورت بود که زنان می توانستند با خیال راحت در غار بنشینند و بچه هایشان را بزرگ کنند!
اما در حال حاضر دیگر نیازی به قدرت جسمی نیست. البته نه اینکه شکار و رقیب و دشمنن دیگر وجود ندارد، بلکه شکل آن عوض شده است. امروزه قدرت مردان تا حد زیادی در توانایی شان در پول درآوردن خلاصه می شود.
البته نیازی نیست از باشگاه بدنسازیتان انصراف بدهید، چرا که حافظه زنان در طول تاریخ هنوز به طور کامل پاک نشده اما در کنارش به فکر قدرت امروزیتان هم باشید.
زنی که آمادگی ازدواج دارد، آشپزی بلد است
واقعا شما آقایان چه فکری می کنید؟ مگر می خواهید آشپز استخدام کنید؟ در این صورت بهتر است بروید با رستوران قرارداد ببندید.
اما اگر در فکر تشکیل خانواده هستید و می خواهید بدانید او به ازدواج فکر می کند یا نه، این یکی از خصوصیات دختر خوب برای ازدواج است. او آشپزی می داند و از خانه داری هم سردر می آورد. به هر حال وقتی خانمی خودش را برای ازدواج آماده می کند، حداقل در کشور ما، در واقع با فداکاری و لطف تمام خودش را برای انجام کارهای خانه و به خصوص آشپزی هم آماده می کند. او می داند مردان می توانند بدون سقف، بدون خواب یا حتی بدون مسابقات فوتبال زنده بمانند اما قطعا بدون غذا می میرند! هیچ زنی هم این را نمی خواهد، حداقل قبل از ازدواج!
1. ایمان و دینداری: امام باقر ـ علیه السّلام ـ می فرمایند: «شخصی به محضر رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ شرفیاب گردیده و در مورد ازدواج خود با آن سرور مشورت کرده حضرت فرمود: با شخصی که اهل دیانت و تقوا باشد ازدواج کنید.»[2] و در حدیثی دیگر امام حسن علیه السلام ـ به مردی که با ایشان درباره ازدواج دختر خود مشورت کرد ـ فرمود : او را به مردی با تقوا شوهر ده . زیرا اگر دختر تو را دوست داشته باشد گرامی اش می دارد و اگر دوستش نداشته باشد به وی ستم نمی کند[3].
2. اخلاق نیک: حسین بن بشار باسطی می گوید: به امام رضا ـ علیه السّلام ـ نامه ای نوشتم که: یکی از خویشان از دخترم خواستگاری کرده ولی بد اخلاق است اکنون چه کنم؟ حضرت فرمود:اگر بد اخلاق است دختر به او نده.[4]
منظور از شرافت خانوادگی، شهرت، ثروت و موقعیت اجتماعی نیست زیرا بعضی از خانواده ها ذاتاً شریف، بزرگوار، آبرومند و متدین هستند گرچه فقیر باشند و بعضی خانواده ها پست، فرومایه، و بی دین هستند گرچه ثروتمند و دارای مقام باشند. پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ می فرمایند: «در دامن و خانواده شایسته، ازدواج کنید زیرا عِرق (نطفه و ژن ها) تأثیر می گذارد.»[5]
4. عقل و هوش: اداره و تداوم زندگی و پیمودن راه راست و حل مشکلات زندگی کار ساده ای نیست: زن و شوهر برای تحقق آنها و همچنین تربیت فرزندانی شایسته، باید به نیروی عقل و فهم مجهز باشند. حضرت علی ـ علیه السّلام ـ فرمودند: «با انسان احمق و نفهم ازدواج نکنید زیرا معاشرت با او بلائی عظیم است و فرزندانش نیز ضایع خواهند شد.»[6]
5. کفو همدیگر بودن: کفو هم دیگر بودن یعنی تناسب، همتایی، هماهنگی و هم شأنی در زمینه های مختلف مالی، مذهبی، اخلاقی، خانوادگی، دانش و سواد، قیافه و سنخیت جسمی و روحی.
نکته مهم: همتایی صددرصد امکان ندارد. باید کوشش شود هرچه ممکن است این فاصلة طبیعی بین افراد کمتر باشد.
6. علم و دانش: علم و دانش برای انسان یک کمال واقعی است و در سعادت انسان، پویای خانواده و تربیت بهتر فرزندان تأثیر بسیاری دارد. با فرد باسواد زندگی لذت بخش تر است البته کفویت در این مسأله هم باید رعایت شود.
7. سلامت جسم و روح از آلودگی اعتیاد و بیماری: بعضی از بیماریها، نقصها و معلولیتهای جسمی و روحی،عمیق و غیرقابل درمان هستند که در طول عمر همراه انسان است و مانع از انجام وظایف همسری شده و به زندگی لطمه می زنند لذا باید از ازدواج با افراد با این گونه بیماریها خودداری کرد اسلام نیز از ازدواج با بیمارانی که دارای امراض جزام، جنون، وبرص باشند نهی فرموده است. و همچنین اسلام از ازدواج با افرادی که گرفتار آلودگیهای روحی و اخلاقی، فاسق و شرابخوار هستند نهی فرموده است.
8. زیبایی: رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمودند: «در انتخاب همسر، همانگونه که درباره زیبایی صورت همسر تحقیق می کنید، درباره موی او نیز سؤال و تحقیق کنید. زیرا مو، یکی از زیبایی هاست (و در زیبایی انسان نقش دارد).[7]
9. عفت و نجابت: زندگی زناشویی بر پایه انحصار و اعتماد برپا می شود زن و شوهر قصد دارند تمام وجود یکدیگر را تصاحب نمایند و دیگری در این کانون انحصاری راه نداشته باشد.
10. تأمین نیاز جنسی: آمادگی روحی و جسمی در موضوع مباشرت و آمیزش جنسی بسیار حساس و مورد سفارش پیشوایان دینی می باشد از این جهت بر هر زن و مردی لازم است حقوق همدیگر و نیازهای جنسی خود را کاملاً مراعات نموده و یکدگیر را کاملاً اشباع نمایند.
بنابراین چنین مردی در نهایت هر زنی را از خود می راند و انتظارات او را نیز بالا می برد (این مورد زمانی روی می دهد که مرد بسیار احساساتی و نفوذ پذیر باشد). البته این بدان معنا نیست که خانمها یک انسان بی احساس و حیوان صفت را می پسندند که همیشه به آنان بی احترامی نماید و اعصاب آنان را خورد کند. بنابراین خانمها به دنبال چه نوع مردی هستند؟ مردی بین دو مورد ذکر شده. مردی که نه زیاد احساساتی باشد و نه زیاد بی احساس. به عنوان مثال در صورت درگذشت یکی از بستگان نزدیک عادی است که مردها فریاد بزنند اما این مورد برای بیستم بار به یاد آوری یک نمایش، بسیار غیر عادی خواهد بود.
همچنین، زمانی که خانمها به شخصی واقعا علاقه مند باشند، رفتار آنان کمی مرموز و عجیب می شود. پس باید بدانید که چه موقع باید کنار او باشید و چه موقع باید تنهایش بگذارید. به عنوان مثال در صورتی که به شما با حالتی گریان زنگ بزند چرا که یکی از بدترین هفته های زندگی اش را گذرانده و شما به خوبی با او رفتار نکنید، اصلا رفتار خوبی نخواهد بود پس عصبی اش نکنید و به او زنگ بزنید.
اغلب آقایان فکر می کنند خانمها یک مرد پولدار موفق با ماشین آخر سیستم و آپارتمان مجلل می خواهند. اما درست نیست، چرا که اغلب خصوصیات خوب آقایان است که خانمها را تحت تاثیر قرار می دهد نه حسابهای بانکی آنان.
خانمها مردی را خواهند پسندید که قادر به ایجاد یک زندگی خوب و راحت باشد همچنین بلند پرواز باشد نه اینکه ناگهان ارث پدری به او رسیده و از طریق آن خوشبخت و پولدار شود. چرا که به قول معروف باد آورده را باد می برد، بنابراین خانهما می خواهند بدانند آیا واقعا مردشان قدرت بدست آوردن پول و جرات چرخاندن یک زندگی را دارد یا نه.
زنی که به دنبال چیزی بیش از یک عیش و نوش زود گذر است می خواهد با مردی باشد که حداقل از زندگی در بین سرو صدای بچه ها برای خود جهنم نسازد و بچه ها را دوست داشته باشد. لازم نیست کژپنداری کنید و فکر کنید که زنها به دنبال پدری برای فرزندان متولد نشده شان هستند. این فقط بدین معناست که چنانچه خانمها برای خود در آینده فرزندی تصور کنند، مایلند شریک زندگی آنان کسی باشد که مانند آنان فکر کند، بنابراین اگر روزی زنی احساس کند که باردار است نگران این نباشد که این قضیه برای همسرش شک بدی است و یا اینکه نگران این نباشد که همسرش از او بخواهد بچه را سقط کند؛ این مرد مورد علاقه اوست.
همچنین اغلب خانمها مایلند با کسی زندگی کنند که با افراد خانواده آنان رابطه خوبی داشته باشد و با آنان با احترام و مهربانی برخورد نماید. این قضیه نشان می دهد که او برای مفهوم خانواده ارزش قائل است و اهمیت یک رابطه خوب و نزدیک داشتن را در خانواده می داند.
خصوصیات دیگری که زنها در زندگی برای مرد مورد علاقه اشان به دنبال آن هستند عبارتند از:
- یک اخلاق خوب که فقط مختص به شوخی و مزه ریختن با دیگران نمی شود وفاداری (هیچ زنی وجود یک هوو را تحمل نمی کند)
- احترام
- مهربانی
- گرما
- هوشمندی
- تفاهم
موارد بالا را به خاطر بسپارید، چرا که شانس شما برای اینکه مرد مورد علاقه خانمی باشید را افزایش می دهد. نگران نباشید لازم نیست نقش مرد رویائی را بازی کنید که سوار بر اسب سفید برای خوشبخت کردن خانمی از راه می رسد.
برچسب های کلی یعنی زیر سؤال بردن کل هویت همسر . کلماتی مثل «تنبل... بی عرضه... خودخواه... بی مصرف...» توجه داشته باشید که نوک پیکان حمله به سوی رفتار همسرتان نیست، بلکه متوجه شخصیت اوست. پیامی که این کلمات منتقل می کنند این است که همسرتان آدم بدی است، نه در این لحظه، بلکه همیشه. برچسب های کلی در لحظه ای که بر زبان جاری می شوند، صحیح و عادلانه به نظر می رسند؛ گویی تنبیه شایسته ای هستند، اما نتیجه آنها از دست رفتن اعتماد و صمیمیت است و قطعا ضربه ای بزرگ بر روابط زناشویی شما وارد می کنند.
هیچ امتیاز درست یا نادرستی برای این آزمون وجود ندارد؛ کافی است یکبار دیگر به پاسخهایتان دقت کنید تا متوجه شوید مشکلاتتان کجاست. جر و بحثهای زناشویی و اختلافنظرهای همسران مسالهای است که همه زوجها تجربه میکنند، اما در این میان اهداف زوجها با هم متفاوت است و گاهی خودشان هم از این موضوع آگاه نیستند.
بعضیها دوست دارند هر چه زودتر جر و بحث و بگو مگو را پایان دهند و دوباره آرامش را به رابطه خود برگردانند و به هر چیزی برای به دست آوردن آرامش متوسل میشوند، بعضیها هم این بگو مگوها را میدان جنگی تصور میکنند که باید پیروز آن شوند. این گروه هم به هر کاری برای پیروز شدن دست میزنند، با لجبازی بحث را کش میدهند و نمیخواهند اشتباههای خود را بپذیرند، در برابر هر حرفی جوابی میدهند و در برابر هر عملی رفتاری از خود نشان خواهند داد.
گاهی افراد نمیدانند در حال لجبازی با همسرشان هستند و بدون اینکه به اعمال و گفتار خود فکر کنند با همسرشان برخورد میکنند اما وقتی بخواهید اشتباهات همسرتان را با رفتارتان تلافی کنید، عمدا کاری را که میدانید همسرتان دوست ندارد انجام دهید، اشتباهات خود را تکرار کنید و اصرار داشته باشید که کارتان درست است، حرف همسرتان را با دقت گوش ندهید و مدام حرف خود را بدون منطق تکرار کنید، در برابر اشتباه خود اشتباهات گذشته همسرتان را پیش بکشید تا خود را تبرئه کنید و همسرتان را مقصر جلوه دهید، میدانید اشتباه از شماست و آن را نپذیرید و میخواهید همسرتان را آزار دهید، مطمئن باشید لجبازی یقهتان را گرفته! وقتی شما بدانید دارید اشتباه میکنید و به کار خود ادامه دهید در حال لجبازی هستید و با این کار همسرتان را نیز به لجباز شدن و جنگیدن با خودتان تشویق میکنید. لجبازی باعث میشود شما حقایق را نادیده بگیرید و اشتباه خود را نپذیرید و همین امر همسرتان را نیز آشفته میکند و ممکن است او نیز خشمگین شود و دست به اعمال غیرمنطقی بزند. لجبازی باعث میشود شما به همسرتان توهین و او را تحقیر کنید.
این داستان میتواند تا جایی پیش برود که یک زندگی را به دلایل کوچک و واهی از هم بپاشد. پس اگر خود یا همسرتان لجباز هستید، خیلی زود به فکر چاره باشید و کاری کنید. اگر خودتان نمیتوانید، زودتر از یک مشاور و متخصص خوب کمک بگیرید تا زندگیتان را نجات دهید و آرامش را به خانهتان برگردانید.
این آزمون شیوههای ارتباط بهتر یا حتی قطع ارتباط با نامزدتان همسرتان را نشان میدهد
شما و همسرتان، نامزدتان در زندگی مشترک چه الگویی را پیش گرفتهاید؟ این آزمون شیوههای ارتباط بهتر یا حتی قطع ارتباط با نامزدتان یا همسرتان را نشان میدهد. با کمک این خودآزمون ایده بهتری برای الگوی ارتباطی خود پیدا میکنید و ارتباطتان صمیمانهتر میشود. کافی است جواب مورد نظرتان «درست» یا «نادرست» را مشخص کنید تا بعدا نتیجه را به شیوهای که در ادامه گفته شده، محاسبه کنید.
17) فکر میکنم بهتر است تمام ناراحتیهایی را که از همسرم دارم، به او بگویم.
18) ناراحتیهایم را با خشم، فریاد میزنم.
19) موقع بحث با همسرم، معمولا از «تو همیشه...» یا «تو هیچوقت...» استفاده میکنم.
20) کمتر پیش میآید ناراحتیهایم را بیان نکنم تا همسرم اذیت نشود.
21) دوست ندارم جر و بحث کنم چون احساس میکنم این کار تاثیر بدی روی روابطم با همسرم میگذارد.
22) دوست ندارم در مورد احساسات منفیمان صحبت کنیم چون فقط حالمان بدتر میشود.
23) فکر نمیکنم لازم باشد من موارد آزاردهنده را به همسرم گوشزد کنم چون به نظرم خودش باید متوجه شده باشد
گذشته هایی را که هرگز باز نمی گردد، مدام مرور نکنید
ارتباط پاک و سالم به مسئله ای می پردازد که در حال حاضر مطرح است در حالی که ارتباط توهین آمیز از گذشته استفاده می کند تا طرف مقابل را تحقیر کند. «تو هفته پیش و یک ماه قبل در خانه خواهرت این کار را با من کردی و تازه عید هم همین کار را کرده بودی.» پیام این است: «تو بدی، تو بدی، تو بدی. همیشه همین کار خطا را انجام داده ای و قرار هم نیست اوضاع بهبود یابد.» البته گاهی ممکن است با نگاه به گذشته استفاده مفید از آن کرده و بهعنوان تجربه ای بزرگ آن را مرور کنید...
اما اگر گذشته های دور را معمولاً با این هدف زنده می کنید که از آن علیه همسرتان استفاده کنید، در واقع مدرک جمع می کنید تا بر جدی بودن تقصیرات همسرتان مهر تأیید بزنید. این قاعده کلی را آویزه گوش کنید: وقتی عصبانی هستید، هرگز گذشته های دور را زنده نکنید. خشم باعث می شود از گذشته نه به عنوان منبعی برای بهترکردن اوضاع کنونی، بلکه به عنوان یک چماق استفاده کنید و خواسته یا ناخواسته رابطه تان را خدشه دار کنید.
ارتباط پاک باعث می شود همسرتان در مورد خودش احساس خوبی پیدا کند. این نوع ارتباط برای کمک طراحی شده و نه آسیب زدن. هدف آن حل کردن است نه راندن و طرد کردن. مقایسه کردن نه تنها چیزی را حل نمیکند، بلکه با این کار شما رسماً به همسرتان حمله کرده و لذتِ داشتن یک ارتباط سالم و با نشاط را از خود و همسرتان دریغ می کنید.
تهدید اساساً این پیام را منتقل می کند: تو بدی و من می خواهم تو را مجازات کنم. «اگر به خانه مادرت رفتی، انتظار نداشته باش وقتی برگشتی اینجا باشم... حالا هرطور دوست داری با خانواده من رفتار کن، نوبت منم می رسه.» پیام «تو بدی» به اندازه کافی دردناک هست، اما آسیب رساندن با قصد قبلی، برای رابطه شما بی نهایت ویران کننده است.
وقتی عصبانی هستید با اعلام عصبانیت خود به همسرتان از او بخواهید که زمان گفتگو و ارتباط خود را با یکدیگر به زمانی غیر از آن موکول کنید. در یک ارتباط سالم و سازنده، حتماً دو سوی تعامل باید در حالت تعادل باشند تا نتایج بهتری عایدشان شود؛ عصبانیت وضعیتی ایجاد می کند که نه تنها شما، بلکه همسرتان نیز در آن آسیب خواهد دید.
و در آخر، فراموش نکنید که؛ زندگی شکستنی است، پس با احتیاط حملش کنید.
متاسفانه ما ایرانیها در زمینه بسیاری از مهارتهای زندگی آدمهای غیرماهری هستیم و بهتر است این مهارتها را یاد بگیریم. هر چند خیلی از همین افراد غیرماهر مدتهای طولانی کنار هم زندگی میکنند و به نظرشان ضرورتی به یادگیری مهارت زندگی نیست اما در زندگی مشترک 2 بحث مطرح میشود؛ یکی کمیت (چند سال از عمر زندگی مشترکمان میگذرد) و دیگری کیفیت (نشاندهنده میزان رضایتمندی زوج از زندگی).
برای اینکه زندگی طولانی و باکیفیتی کنار همسرتان داشته باشید، باید چند نکته را مدنظر قرار بدهید و یاد بگیرید:
1. «انعطافپذیری مناسب زوج در رابطه» یکی از شاخصههای هوش اجتماعی است که تطابق فرد با زندگی اجتماعی را بیشتر میکند و انعطافناپذیری باعث کوتاه شدن عمر زندگی مشترک میشود.
2. «صداقت که باید دوطرفه باشد»؛ یعنی هر یک از طرفین باید زمینه صداقت را فراهم کند و بعد انتظار رفتار صادقانه از طرف مقابل داشته باشد. صداقت و رفتار صادقانه یک «باید» است اما بیصداقتی معمولا ناشی از ترس و گاهی برای حفظ منافع است و در بحث ما، نداشتن صداقت ناشی از ترس است که دردسرساز میشود. خیلی از زوجها یکدیگر را محدود یا تهدید میکنند و وقتی همسرشان آن رفتار را دور از چشمشان انجام داد، او را به نداشتن صداقت متهم میکنند
3. «جراتمند بودن زوج» مساله بعدی است که بسیار برای زوجها ضرورت دارد؛ آنها باید یاد بگیرند احساسشان را به نحوی سالم مطرح، دیدگاهشان را بیان و نظر مخالف یا موافقشان را به شیوهای صحیح اعلام کنند.
معمولا زوجها قبل از ازدواج برای جلب رضایت طرف مقابل، هر کاری انجام میدهند اما به محض ازدواج، همه آنها را کنار میگذارند!
زندگی مشترک در ابتدا، با تمام سختیهایی که برای انتخاب همسر دارد، بسیار آسان است اما اگر از یک زندگی مراقبت نشود، قطعا آسیب خواهد دید. این مراقبت باید به صورت دوطرفه باشد؛ هر دو طرف باید مراقب رفتار خودشان و احساس طرف مقابل باشند و بدانند هر دو مسئول حفاظت از زندگی مشترکشان هستند.
سلام الهه عزیزم. نمیدونی وقتی اتاق گفتگو رو باز کردم دیدم تعداد پستات فرق کرده چقدر خوشحال شدم. ار بچه ها پرسیدم که الهه اومده؟ گفتن اومدی اینجا. نمیدونی دختر چقدر دلم برات تنگیده ک. نمیدونم چه کششیه ولی از پشت همین مانیتور دلم برای همتون تنگ میشه. وای الهه چه کردی با دل ما؟ نوشته هات خیلی قشنگ بودن. احساساتمو به غلیان درآوردی عیجقم. یه عالمه شلنگ چشام باز شد. خیلی برات دعا میکنم تا زود آروم بشی و با روحیه بالا و عالی برگردی پیشمون. من خیلی تجربه ندارم عزیزم ولی حرفای بچه ها خیلی عالی بود. عزیزم صبر بهترین کاره تا همه چی همونی بشه که آدم میخواد. من خودم اگر صبر نداشتم و سه سال صبر نمیکردم الان مال همسریم نبودم. تو هم صبر پییشه کن که خدا با ماست. خیلی دلم برات تنگیده گلم زود بیا پیشمون. جات بیش از حد خالیه خانومم. دوست دارم یه عالـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــمه بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوس
خب چی کار کنم فریبا یه دونه الهه که بیشتر نداریم. ممنونم ازت فریبا. من تو این سایت دوستای گل زیاد پیدا کردم که از هرکدومشون یه چیزی یاد گرفتم. گاهی اوقات به احساس قشنگ و دل مهربون الهه غبطه خوردم. گاهی به تو فریبا که حتی از پشت شیشه مانیتورم میتونی با حرفات آدمو دگرگون کنی به نگار که ازش جدی میگم درس امید و استقامت گرفتم و خیلی دیگه از دوستان.وقتی نگار از خودش تعریف کرد به خودم گفتم به جای اینکه انقد به زمین و زمان غر بزنی و از نداشته هات شکایت کنی یکم امیدوار باش و از هیچ چیزی و هیچ کسی غیر از خدا توقع نداشته باش اونوقت همه چی درست میشه. من واقعا اینجا دوستای خوبی دارم.
سلاااام به الهه عزیزو مهربونم که تک تک نوشته هات پر از عشق و مهربونی.من چون تازه اومدم زیاد نمیشناختمت اما یادمه اولین بار چقدر خوب کمکم کردی با حرفات.همون موقع بود که عاشق حرف زدنو مهربونیات شدم.ممنون که منم یادت بود...فریباجون راست میگن.فرشته ای...نمیدونم چی شده اما اصلا دوس ندارم دل مهربونت غم بشینه امیدوارم هرچی شده اینروزای سخت هم تموم بشه بیای از شادیت بگی مثل قبل با حرفات آروممون کنی.دوس دارم منم مثل بقیه دوستای گلم بیشتر باهات حرف بزنمو بشناسمت....نمیدونم اینقدر آدم خوبی هستم که دعام بگیره یا نه اما دعا میکنم این رودای سختت تموم شه دلت پر از شادی بشه زودتر بیای پیشمون....
فریبای من الهی من فدای دل مهربونت بشم ببخش من و اگه حرفام ناراحتت کرد چند روزه حال بدی داشتم و یه چیزی رو دلم سنگینی میکرد ولی امروز صبح با خوندن پستای شما جون گرفتم حس کردم تنها نیستم حس کردم برای اولین بار دوستای خوبی دارم که حامی من هستن مرسی از حس خوبی که میدین حیف که ادبیات من مثل شما عزیزانم خوب نیست که بتونم در حد لیاقتتون توصیفتون کنم ولی اینو بدونین تک تک تونو با اینکه ندیدم خیلی خیلی دوست دارم
سلام الهه قشنگ و مهربونم، ممنون ازت بابت تعریفایی که ازم کردی من لیاقت این همه تعریفو ندارم. الهه دختر چی کار کردی با من اول صبحی. منم حساس دارم اشک میریزمو میخونم. قربونت برم میدونم توی شرایط سختی هستی. هرکدوم از ما برای اینکه بتونیم زندگیمونو بسازیم و با همسرامون به آرامش برسیم سختی هایی رو تحمل کردیم هر کدوم به نحوی یکی بیشتر یکی کمتر. نمیخوام بهت حرفای تکراری بزنم الهه نازم فقط ازت میخوام یکم اون دل مهربونتو بزرگتر کنی. الهه اینم میگذره و فقط خاطره اش باقی میمونه. دوست داشتم الان کنارم بودی بغلت میکردم دستاتو میگرفتم و بهت میگفتم دوست مهربونم صبر کن صبر. همه چیز درست میشه. دل دریایی مهربون ولی پر تلاطمتو یکم آروم کن. دو رکعت نماز عشق بخون همه چی حل میشه. شاید کاری از دستم برات برنیاد اما روی شونه های من واسه آروم شدن حساب کن دوستم
سلام پگاه جان ممنون از حرفای قشنگت و انرژی مثبتی که تو حرفات داری حرفاتو قبول دارم و تو زندگیم همین حرفارو دارم پیاده میکنم و عمل میکنم بهشون ولی یه جاهایی خسته میشی و میبری نیازه که یکی باید دستتو بگیره بگه بلند شو من پشتتم ولی ... خدارو شکر همسرم و خودم تا الانم که به اینجا رسیدیم با همت و همراهی همدیگه بوده به خودمون ایمان دارم ما میتونیم
فریبا من که روح جسمم داره بال بال میزنه برای دیدنتون دیشب دیگه روحم طاقت نیاورده و پر کشیده سمتت روحم که اذیتت نکرد بچه خوبی بود شیطونی نمیکرد خخخخ اگه شیطونی کرده بگو تنبیهش کنم
روزی از کوچه پس کوچه های پایین شهر میگذشتم،چشمم به مردی با لباس و کفشهای گرانقیمت افتاد که به دیواری خیره شده بود و میگریست.نزدیک رفتم و به نقطه ای که خیره شده بود با دقت نگاه کردم نوشته شده بود "این هم میگذرد"
.علت را پرسیدم، گفت این دست خط من است.چند سال پیش در این نقطه هیزم میفروختم حال صاحب چندین کارخانه ام.پرسیدم چرا بعد چند سال برگشتی؟گفت آمدم تا بازبنویسم این هم میگذرد.
دردهایت را دورت نچین
که دیوارشوند،
زیرپایت بچین که پله شوند…
هیچوقت نگران فردایت نباش،
خدای دیروز و امروزت،فرداهم هست…
ما اولین دفعه است که تجربه بندگی داریم ولى اوقرنهاست که خداست…
دلتان پر از عشق وامید.
به سلامتیه "خدا "
که هر موقع دلم واسش تنگ شه !!!
خودشو نمی گیره !!!
قهر نمی کنه !!!
به حرفام گوش می ده !!!
اذیتم نمی کنه !!!
بهونه نمی گیره !!!
از همه مهم تر اینه که ترس از دست دادنش رو نداریم !!!
سلام به الهه عزیزم که واقعا نبودش توی اتاق ها حس میشه . دختر خوب و دوست داشتنی که همه عشق و مهربونیو لطافتت رو میشه از نوشته هات متوجه شد با اینکه هنوز ندیدمت . خوشحالم که پست گذاشتی. امیدورام هرچه زودتر به ارامش برسی. گلم منم شرایط تو رو داشتم اما با این تفاوت که همسرم کنارم بود. خیلی شرتیط زجر اوری بود اما به هر جون کندنی بود دووم اوردم و نذاشتم که بشکنم و موجب خوشحالیه دشمنم بشم. الهه ناز ازت میخوام که بیشتر وبیشتر قوی باشی و یقین داشته باش اگر توانایی تحمل این شرایط رو نداشتی خدای مهربون هیچگاه این شرایط رو پیش روی تو نمیذاشت. دوری راه، بی تفاوتی خانواده همسر و .... همه مزید علت رنجش تو شده اما دوست خوبم فقط 3 ماه دیگه تا پایان این روزهای سخت مونده. یادمه روزهای اخر شهریور که من کانتر مینداختم برای تموم شدن سربازی همسرم تو هم ازم میپرسیدی کی تموم میشه. الهه جان با تمام وجودم درکت میکنم و بهت یقین میدم که به قدری لحظات بعدش شیرینه که گاهی دلت برای این سختی ها تنگ میشه. دستت رو بزن به زانوت و توکل کن به خدا. نبینم غم به دلت راه بدی و شکننده بشی. منتظریم که بیای و باز هم ارامش از دست رفته مارو در نبود خودت بهمون برگردونی.
واااااااااااااااااااااااااااااااای خدای من ببین کی اینجا بوده وقتی که ما خواب بودیم الهه نازم فرشته دوست داشتی زمینی چقدر دلم برات تنگه الهه برای حرفات آرامشی که میدی برای دل مهربونت با اینکه ندیدمت ولی تو این مدت هر روز حست میکردم و به فکرت بودم و نگران دلم یه دنیاااااااااا برات تنگه فرشته ناز گل من تحمل کن این هم بگذرد هیچ شرایطی بدو خوب پایدارنیست صبور باش و امیدوار ... خدا اندازه بزرگی و توان بنده هاش امتحانشون میکنه من بهت ایمان دارم که قوی هستی و از این امتحان سربلند بیرون میای تا چشم برهم زدنی فراق یار تموم میشه و روزهای شادتری در انتظارته دوست نازنینم بی صبرانه منتظرم که دوباره برگردی پیش ما و با حرفای قشنگتو دل مهربونت آرام جانمون بشی
نگار جونم هنوز خیلی زوده تو زندگی بخوای غصه بخوری جوونتر از این حرفایی ... توباید شاد و پر انرژی باشی و به دنیا بگی : من تمام قد جلوت وایستادم و هیچی نمیتونه خنده رو از من بگیره بگی من شادترینم بگی عاشق همسرمم و باهاش میخوام زندگیمونو بسازیم برای فردامون برای بچه هامون برای روزهایی که در سایه درختها بشینیم و درخت زندگیه خودمون نگاه کنیم و ثمره زندگیمونو استفاده کنیم ... تا به کائنات انرژی مثبت ندی اونم واست پژواکی نداره.. پس اماده شو که به کائنات انرژی مثبت بدی
وای خداجونم ببین کی اومده الهه جون مهربونم. عزیزم مرسی به یاد منم بودی گلم امیدوارم به زودی شرایط سختت تموم بشه و خوب و شیرین با عشقت زندگی کنی. نمیدونی چقدر دلتنگت بودم هر روز لا به لای پست ها دنبال اسمت میگشتم. مرسی که اومدی عزیزم
فریبا جون من دورادور بعضی وقتها پستهارو میخونم ولی تو بحثها شرکت نمیکنم چون من تجربه چندانی ندارم ولی این حرفهارو هم از شما یاد گرفتم اینجا ادم میتونه غنیمتهایی به دست بیاره که دیگران بدون چشمداشت بهش میدن .و اون غنیمت چیزی نیست جز با عشق زندگی کردن و یاد گرفتن راه و رسم عاشق امیدوارم برای ایندم بدردم بخوره.
سلام به همه دوستای خوبو مهربونم، به همه دختریای خوشگلو دوست داشتنیم. اول از همه یه عـــــــــــــالمه معذرت به خاطر نبودنم، به خاطر اینکه نگرانتون کردم، به خاطر هر کدومیتون که با دلای مهربون و خوشگلتون چشم براه اومدنم نشستید و من نیومدم. و میدونم که اومدن من نبود که مهم بود، مهم دلای مهربون دوستای گل من بود که به اومدن و نیومدن دوست کوچولوشون اهمیت دادن و دوستی رو تو تمام دوریامون از پشت همین صفحه شیشه ای در حقم تموم کردن. با وجود تمام شلوغیا و با وجود بودن این همه دخترای گل و مهربون منو یادتون نرفت، و میدونم دلیل این فقط و فقط مهربونی و بزرگی قلب تک تکتونه عزیزای دلم...
یه دنیا ممنون محبتاتون، یه عالمه ناراحتو شرمنده نبودنمم، فریبا گلی عزیزم اون روز که بهم پیام داد و با قلب مهربونش حالمو پرسید بهم گفت این رسم رفاقت نیست، میدونم عزیزای دلم، میدونم که باید میومدم، و دوستم داشتم که میومدم، اما هرطوری که بود و این مدت نیومدم، اینم میدونم که دوستای گلم درکم میکنن و واقعا ممنون همتون.
...در این هنگام بود که روباه پیدا شد. روباه گفت: سلام! شازده کوچولو سر برگرداند و کسی را ندید، ولی مودبانه جواب سلام داد. صدا گفت: من اینجا هستم، زیر درخت سیب... شازده کوچولو پرسید: تو که هستی؟ چه خوشگلی!... روباه گفت: من روباه هستم. شازده کوچولو به او تکلیف کرد که بیا با من بازی کن. من آنقدر غصه به دل دارم که نگو...
روباه گفت: من نمیتوانم با تو بازی کنم. مرا اهلی نکردهاند. شازده کوچولو آهی کشید و گفت: ببخش! اما پس از کمی تامل باز گفت: "اهلی کردن" یعنی چه؟ روباه گفت: تو اهل اینجا نیستی. پی چه میگردی؟ شازده کوچولو گفت: من پی آدمها میگردم. "اهلی کردن" یعنی چه؟ روباه گفت: آدمها تفنگ دارند و شکار میکنند. این کارشان آزارنده است. مرغ هم پرورش میدهند و تنها فایدهشان همین است. تو پی مرغ میگردی؟
شازده کوچولو گفت: نه، من پی دوست میگردم. نگفتی "اهلی کردن" یعنی چه؟ روباه گفت: "اهلی کردن" چیز بسیار فراموش شدهای است، یعنی " ایجاد علاقه کردن..." ایجاد علاقه کردن؟ روباه گفت: البته. تو برای من هنوز پسربچهای بیش نیستی. مثل صدها هزار پسربچه دیگر، و من نیازی به تو ندارم. تو هم نیازی به من نداری. من نیز برای تو روباهی هستم شبیه به صدها هزار روباه دیگر. ولی تو اگر مرا اهلی کنی، هر دو بهم نیازمند خواهیم شد. تو برای من در عالم همتا نخواهی داشت و من برای تو در دنیا یگانه خواهم بود...
شازده کوچولو گفت: کمکم دارم میفهمم... گلی هست... و من گمان میکنم که آن گل مرا اهلی کرده است... روباه گفت: ممکن است. در کره زمین همه جور چیز میشود دید... شازده کوچولو آهی کشید و گفت:گـــل من گـــاهی بداخلاق,کم حوصــــله و مغـــرور بود..اما مـــاندنی بـــود..این بودنش بود که او را تبدیل به گـــل من کرده .. ولی آنکه من میگویم در زمین نیست. روباه به ظاهر بسیار کنجکاو شد و گفت: در سیاره دیگری است؟ بله. در آن سیاره شکارچی هم هست؟ نه. چه خوب!... مرغ چطور؟ نه! روباه آهی کشید و گفت: همیشه یک پای کار می لنگد.
لیکن روباه به فکر قبلی خود بازگشت و گفت: زندگی من یکنواخت است. من مرغها را شکار میکنم و آدمها مرا. تمام مرغها به هم شبیهند و تمام آدمها با هم یکسان. به همین جهت در اینجا اوقات به کسالت میگذرد. ولی تو اگر مرا اهلی کنی، زندگی من همچون خورشید روشن خواهد شد. من با صدای پایی آشنا خواهم شد که با صدای پاهای دیگر فرق خواهد داشت. صدای پاهای دیگر مرا به سوراخ فرو خواهد برد، ولی صدای پای تو همچون نغمه موسیقی مرا از لانه بیرون خواهد کشید. بعلاوه، خوب نگاه کن! آن گندمزارها را در آن پایین میبینی؟ من نان نمیخورم و گندم در نظرم چیز بیفایدهای است. گندمزارها مرا به یاد هیچ چیز نمیاندازند و این جای تاسف است! اما تو موهای طلایی داری. و چقدر خوب خواهد شد آن وقت که مرا اهلی کرده باشی! چون گندم که به رنگ طلاست مرا به یاد تو خواهد انداخت. آن وقت من صدای وزیدن باد را در گندمزار دوست خواهم داشت...
روباه ساکت شد و مدت زیادی به شازده کوچولو نگاه کرد. آخر گفت: بیزحمت... مرا اهلی کن! شازده کوچولو در جواب گفت: خیلی دلم میخواهد، ولی زیاد وقت ندارم. من باید دوستانی پیدا کنم و خیلی چیزها هست که باید بشناسم.
روباه گفت: هیچ چیزی را تا اهلی نکنند، نمیتوان شناخت. آدمها دیگر وقت شناختن هیچ چیز را ندارند. آنها چیزهای ساخته و پرداخته از دکان میخرند. اما چون کاسبی نیست که دوست بفروشد، آدمهاماندهاند بیدوست . تو اگر دوست میخواهی مرا اهلی کن!
شازده کوچولو پرسید: برای این کار چه باید کرد؟ روباه در جواب گفت: باید صبور باشی ، خیلی صبور. تو اول کمی دور از من به این شکل لای علفها مینشینی. من از گوشه چشم به تو نگاه خواهم کرد و تو هیچ حرف نخواهی زد. زبان سرچشمه سوءتفاهم است. ولی تو هر روز میتوانی قدری جلوتر بنشینی.
فردا شازده کوچولو باز آمد. روباه گفت: بهتر بود به وقت دیروز میآمدی. تو اگر مثلا هر روز ساعت چهار بعد از ظهر بیایی، من از ساعت سه ببعد کمکم خوشحال خواهم شد، و هر چه بیشتر وقت بگذرد، احساس خوشحالی من بیشتر خواهد بود. سر ساعت چهار نگران و هیجانزده خواهم شد و آن وقت به ارزش خوشبختی پیخواهم برد. ولی اگر در وقت نامعلومی بیایی، دل مشتاق من نمیداند کی خود را برای استقبال تو بیاراید... آخر در هر چیز باید آیینی باشد.
شازده کوچولو پرسید: "آیین" چیست؟ روباه گفت: این هم چیزی است بسیار فراموش شده، چیزی است که باعث میشود روزی با روزهای دیگر و ساعتی با ساعتهای دیگر فرق پیدا کند. مثلا شکارچیان من برای خود آیینی دارند: روزهای پنجشنبه با دختران ده میرقصند. پس پنجشنبه روز نازنینی است. من در آن روز تا پای تاکستانها به گردش میروم. اگر شکارچیها هروقت دلشان میخواست میرقصیدند، روزها همه به هم شبیه میشدند و من دیگر تعطیل نمیداشتم.
بالاخره شازده کوچولو روباه را اهلی کرد و چون ساعت جدایی نزدیک شد، روباه گفت: آه، من گریه خواهم کرد.
شازده کوچولو گفت: تقصیر خودت است. من بد تو را نمی خواستم، ولی خودت خواستی که اهلیت کنم... روباه گفت: درست است. شازده کوچولو گفت: ولی تو گریه خواهی کرد!/ درست است./ پس چیزی برای تو نمی ماند./ چرا، می ماند. رنگ گندمزارها...که به رنگ موهای طلایی تو است، یاد تو را برایم زنده می کند...
سپس گفت: -برو دوباره گلها را ببین. این بار خواهی فهمید که گل خودت درجهان یکتاست.بعد برای خداحافظی پیش من بر گرد تا رازی را به تو هدیه کنم. شازده کوچولو رفت و دوباره گلها را دید. به آنها گفت: شما هیچ شباهتی به گل من ندارید ، شما هیچ نیستید. کسی شما را اهلی نکرده است و شما هم کسی را اهلی نکرده اید. روباه من هم مثل شما بود. روباهی شبیه صد هزار روباه دیگر بود. ولی من او را دوست خودم کردم و حالا او در جهان یکتاست. و گلها سخت شرمنده شدند. شازده کوچولو باز گفت: شما زیبایید، ولی جز زیبایی هیچ ندارید.کسی برای شما نمی میرد.البته گل مرا هم رهگذر عادی شبیه شما می بیند ولی او به تنهایی مهم تر از همه شماست، چون من فقط او را آب داده ام، چون فقط او را زیر حباب گذاشته ام، چون فقط برای او پناهگاه با تجیر ساخته ام، چون فقط برای خاطر او کرمهایش را کشته ام(جز دو سه کرم برای پروانه شدن)، چون فقط به گله گذاری او یا به خودستایی او یا گاهی هم به قهر و سکوت او گوش داده ام. چون او گل من است.
سپس پیش روباه بر گشت. گفت: خدا حافظ. روباه گفت: خدا حافظ. راز من این است و بسیار ساده است: « فقط با چشم دل می توان خوب دید.اصل چیزها از چشم سر پنهان است.» شازده کوچولو تکرار کرد تا در خاطرش بماند: اصل چیزها از چشم سر پنهان است. روباه باز گفت: همان مقدار وقتی که برای گلت صرف کرده ای باعث ارزش و اهمیت گلت شده است. شازده کوچولو تکرار کرد تا در خاطرش بماند: همان مقدار وقتی که برای گلم صرف کرده ام... روباه گفت: آدمها این حقیقت را فراموش کرده اند.اما تو نباید فراموش کنی. تو مسئول همیشگی آن می شوی که اهلیش کرده ای. تو مسئول گلت هستی... شازده کوچولو تکرار کرد تا در خاطرش بماند: من مسئول گلم هستم.
دختر گلیا، دلم براتون کلی تنگ شده بود، دست و دلم به نوشتن نمیرفت، بعدم هرچی گذش انگار یه چیزی نمیذاشت که بیام، اما واقعا دلم تنگتون شده بود دیگه، خیلی، امروز خیلی هواتونو کردم، بعضی از ارسالاتونو خوندم و اینکه دیدم یادم بودید و سراغمو گرفتید، واقعا نمیدونم چی بگم، شاید خیلیاتونو ندیده باشم، اما میتونم دلتنگتون بشم و دلم بخواد ببینمتون بشدت و به من ثابت شده دوست داشتن و عشق توی قلب آدما یه چیزی فراتر از دیدن و شنیدنه، فقط کافیه دو تا قلب راهشونو سمت هم پیدا کنن، حتی بی هیچ حرفی و نگاهی، مثل اهلی کردن شازده کوچولو...
فریبا گلی خوب و مهربونو خدایی من چطوره؟دختری خوش قلب نوعروس که بهتر از هرکسی میدونه چطور آرامش رو تو دلا بکاره. دختر گلی مهربونم که کلماتش گاهی به شدت نورانی میشن و سبز میشنو رنگ و بوی خدایی میگیرن. ندا گلی دوست داشتنیم خوبه ایشالا؟ ندایی من دلسوز ترینه، همیشه به فکر همه است، عاشق اینه که به دیگران برسه و مشکلشونو حل کنه و دوستاشو شاد کنه. نداییم ستودنیه. نبینم خدایی نکرده سرماخورده باشی عشقم، مهدیه جونی صبور و عاقل و خانومم خوبه ایشالا؟ مهدیه گلی من عاقلانه ترین و راست ترین و بی قرض ترین حرفا رو همیشه با درایت و صبوری و خانومیش یادمون میده. همون کاری که دوستای واقعی برای هم باید انجام بدنا، میدونی که گاهی واقعا انتخاباتو تحسین میکنم مهدیه جونم! دلم میخواد دلت همیشه بخنده ها گلم...
مونا خوشگله ی شیطون و دوست داشتنی من خوبه؟ ای دختر، چی بگم بهت، من دو هفته نبودم، میبینم دنبال عروس جدید گشتی واسه پسریت!! وای وای وای از دست تو مونایی!! دلم برات تنگ شده بود مادرشوهری شیطونا!! مونیی من به شدت شبیه فیلسوفاست، من ته تهای وجودش یه انرژی های پنهانی میبینم، انگار یه قدرت خاصی داره که از عمق وجودش سرچشمه میگیره و باید پیدا و باورش کنه. مونا گلیم گاهی یه سکوت نسبتا طولانی میکنه، بعد جمله هاش آدمو تکون میده. معمولا همیشه حرفای مونا تاثیرات خاصی داره... فقط باید قول بده مادر شوهر مهربونی باشه ها :)))
عروس خانومی بلامون چطوره، مرضیه گلی دوست داشتنی و عروسک و ملوسکم؟ دختری مهربون شیطونمون که پر از انرژی و انگیزه و امیده. مرضیه جونی فعالمون که عاشق حرف زدنای خوشگلشم وقتی ملوسک صدامون میکنه، وقتی محبت ل کوچولو و لطیفشو باهامون سهیم میشه! مرضیه جونم، عزیزم مرسی که یادم بودی و بهم خصوصی زدی، مرسی از ندایی و فریبایی برای پیاماشون، از نگار برای خصوصیشو اینکه حالمو پرسید، از مونایی و مهدیه جونیو همه خترگلیا برای همه مهربونیاتون...
نگار جون من چطوره؟ عشقم من که میگم نگار همش یاد نگار کوچولویی میوفتم که قرار بود مامان بشه و دیگم نیومد. جاش خالیه، اما الان یه نگاری مهربون اینجاست که کلی انرژیای مثبت میده به دوستاش با همراهیاش. نگاری من یه دل بزرگ داره و کلی آرزوهای قشنگ و کلی و امید و قراره به همشون برسه ایشالا به امید خدا و دل دوستاشو با شادیاش شاد و شادتر کنه، مثل همه دخترای خوشگلمون که قراره به خواست خدا شاد و خوشبخت بشن و سفید بخت تا همیشه، آمین...
فرشته خانومی مهربونم، شما خوبی خانوم گلی؟ الهی چشم بد ازتون دور باشه و زندگیتون همیشه همینطور لبریز عشق باشه و شادی گل من. فرشته من، دختری عاشق و شر و شور و کوچولو و گوش به بازیم، خوبی ناز نازی؟ یا به قول فریبایی فر فری جونم؟
بقیه دختر خوشگلامون خوبن ایشالا؟ سحر گلی، رها گلی، عروس خوشگلمون، سارا و سپیده جونی، حسنیه جونم، فتانه گلی مهربون و خوش قلبم که یه نگاه مهربون و مثبت داره همیشه، فاطمه جونی، هلن جون و آرشا جون و صبا جونی و نرگس جون و افسان خانومی و، و و و ...
اینقدر ماشالا اینجا دخترای گا و ماه زیاد داریم که مطمئنم همه رو یادم نیومده تو لحظه که بگم، از پای سیستم پا شم باز یادم میفته. دلم میخواد اسم همه دختر گلیا رو بیارم، اما هر کسی جا موند ببخشیدش الهه رو خب ... الهی همتون خوب خوب خوب باشید عزیزای دلم...
میدونم الان میخواید حالمو بپرسید و اینکه چرا نیومدم، خوبم یا نه، چه خبرا... من چند بار خواستم بیام اینجا و براتون درد و دل کنم، اما دستم نرفت. این درد و دل منم نمیتونم بگم فقط یه چیز مشخص بود، شاید مجموعه ای از شرایط توی این روزا، مجموعه ای از عوامل باعث شکنندگی و زودزنجیم شدن. شاید من دختر قوی و محکمی نبودم، دغدغه هام، دوریامون، فاصله مسافتی، فاصله ای که بخواد خدایی نکرده بیاد بین دلامون، کش اومدن این روزا، بی هدفیا، ترسا، ترس از فردا، دلبستگیام، ترسم از دل کندن از اونا، یه سری بهونه گیریا و نارضایتیا و و و، همه دست به دست دان و من نفهمیدم چی شد
اما تو تمام این مجموعه عوامل یه چیز شاید سر سبد بود و هست و بیشتر از همه آزارم داده، که مربوط میشه به همین اتاق، رابطه همسرتون و خانوادتون. نمیدونم آیا من دختر حساسیم، آیا مساله به دید من بزرگه، یا نه. نمیدونم از دید منطق و از بیرون قضیه نگرانیا و ناراحتیای من معقوله یا نه... اما معقول ترین یا بی منطق ترین، هرچی که هست منو خیلی آزار داده این ناراحتی. حالا این برمیگرده به شخصیتم، یا به شرایط یا هرچی،
ما بعد ازدواجمون یه مقدار رابطمون با خانواده پدرم کمرنگ بود هیچکسی مستقیم حرفی نمیزد ولی همسر من از برخورد خانواده من یه خورده ناراحت بود چند ماهی طول کشید تا خانواده من متوجه اشتباهشون در مورد همسرم شدن
مامان و بابام عاشق همسرم شدن مامان مثل پروانه دورش میچرخه ولی کاش اول ازدواجمون اون برخوردارو نداشتن اینطوری الان لطف محبتشون بیشتر بود البته همسرم کینه ای نیست ولی روزایه اول ازدواجمون میتونست در کنار پدرومادرم شیرینتر باشه
مینا خودش میدونه و میبینه بارها و بارها بهش توضیح دادم میگه مامانت خودش دلش میخواد تنها باشه نمیخواد از لاک تنهایی بیاد بیرون پس کسی که خودش دلش برای خودش نمیسوزه دیگران چرا باید دل بسوزونن
اینم بگم که مشکل من این نیست که دلتنگ مامانم میشم و همون مشکلاتی که همه تازه عروسا دارن نه اصلا من چون تجربه 5 سال تنهایی زندگی کردن تو غربت رو داشتم مامانم و من برای جدا شدن از هم آسون بوده نگرانی وناراحتی من اوقات تنهایی مامانم تو خونه و بی توجهی همسرم به بعضی مشکلات مامانمه... مثلا خیلی وقتا نیاز داره که یه سری کارا رو یه مرد براش انجام بده اما مجبوره تنهایی اینکاراش رو هم انجام بده بعضی وقتا شبا حالش بد میشه و تا صبح تو تنهاییش درد میکشه چند وقت پیش دزد امده بود خونه همسایمون بیچاره مامانم از ترسش تا صبح بیدار نشسته بود چاقو به دست :((((((((((
چند تا نکته اینکه:
1- من خودم هم مثل همسریمخونه خودمو بیشتر دوست دارم
2- مامانم عااااااشق تک دومادشه و جونش براش میره
3- همسر منم مامانم رو دوست داره ولی خوب زیاد به فکر تنهایی های مامانم نیست اعتقاد داره که همه آدما باید خودشون مشکلاتشونو حل کنن
4- من تک فرزندم و خواهر برادری ندارم و بعد از عروسی من مامانم تنهای تنها شده
دوست جونیا بیاین کمک ... من مشکلم اینه که مامانم بعد از عروسی ما همش دوست داره پیشش باشیم ولی همسرم نه میگه تنها باشیم و هفته ای یا دوهفته ای یه بار بریم خونه مامانم موندم بین این دو نفر نیدونم چه کنم ؟
البته آره خب شرایط شماها با ما فرق داره مینا من همسریم اولین باری که توی خانوادم وارد شد همون شب خواستگاری بود و شناخت قبلی خانوادم ازش نداشتن البته با داداش کوچیکم هم مدرسه ای بودن. اما اینکه قبلش نشست و برخاستی با خانوادم داشته باشه اصلا. ولی خب شماها دوست بودین خانوادت قبل عقد و نامزدیتون دیدنش و روش شناخت پیدا کردن و به عنوان عضو خانواده پذیرفتن اونو
دققیا سمیراجون. پدرشوهرمم همین طوره. خیلی در مقابل مادرخانومش احساس مسئولیت میکنه. کلا خانواده ای هستن که مردا در قبال زنها خیلی احساس مسئولیت میکنن. میخواد همسرشون باشه اون زن یا مادرزن یا مادر خودشون
بعد که جا توی دل مامان و بابات باز کنه به زور بیدار نمیمونن. چون دوستش دارن و میخوان بیاد به خاطرش بیدار می مونن. ولی یه کاری کن بیاد خونتون الان وقتشه که جا باز کنه توی دل خانوادت
نه فرشته من دوست ندارم اینطوری بیاد خونمون. خودشم خوشش نمیاد. آخه ما شبا پیش همیم تو مغازه. دیگه دلیلی نداره بیاد شبا خونمون شب نشینی. دوست دارم جمعه ها نهار بیاد خونمون که فقط یه بار اومده.
نکار عزیزم امیدوارم خدابهتون صبر بده
خیلی خیلی متاسف شدم :-(
من پدر دارم ولی کسی که مثل پدرم بوده و لز نظر عاطفی بهش وابستگی شدیدی داشتم رو عید امسال از دست دادم
میدونم که الان مشکل شما نبود پدر نیست و بخاطر تنهایی مادرت ناراحتی
از مامان بخواه به کلاس ورزش برهبا همسن و سالای خودش ارتباط برقرار کنه
اصرار کن مجبورشون کن
نزار تنها بمونن
تنهایی و این فکر که بعد از پدرت حالا فقط تورو دارن بدترین فکریه که میتونن داشته باشن
با مامان صحبت کن بگو همسرت چرا از رفتن به اونجا طفره میره
راضی شون که بیشتر به فکر خودشون باشن و بیشتر با هم سن سالهای خودشون ارتباط برقرار کنند
نکار عزیزم امیدوارم خدابهتون صبر بده
خیلی خیلی متاسف شدم :-(
من پدر دارم ولی کسی که مثل پدرم بوده و لز نظر عاطفی بهش وابستگی شدیدی داشتم رو عید امسال از دست دادم
میدونم که الان مشکل شما نبود پدر نیست و بخاطر تنهایی مادرت ناراحتی
از مامان بخواه به کلاس ورزش برهبا همسن و سالای خودش ارتباط برقرار کنه
اصرار کن مجبورشون کن
نزار تنها بمونن
تنهایی و این فکر که بعد از پدرت حالا فقط تورو دارن بدترین فکریه که میتونن داشته باشن
با مامان صحبت کن بگو همسرت چرا از رفتن به اونجا طفره میره
راضی شون که بیشتر به فکر خودشون باشن و بیشتر با هم سن سالهای خودشون ارتباط برقرار کنند
مینا همسریه منم توی عقد و نامزدیمون زیاد راحت نبود بیاد البته با این اوصافم هر شب اونجا بودا خخخخخخ مامانم هم اونقدر دوستش داره که اون موقع وقتی میومد به خاطرش تا یک و دو شب بیدار می موند میگفتیم می خندیدیم. اونم مامان من که 9 یا 10 شب خوابه خخخخخخخخخخ به همسریت بگو بیاد مطمئن باش اون قدر جا توی دل خانوادت باز میکنه که حاضرن به خاطرش چند ساعت بیشترم بیدار بمونن. مامان من که همین طور بود گاهی میشد همسری ساعت 11 و نیم 12 میخواست بیاد مامان من از تختش بلند میشد میگفت بگو بیاد بگو بیاد
خب نگاری بگو برن آب درمانی. مامانم قبل از اینکه بره استخر شبا بد میخوابید روزا هم حالش بد بود و الکی غر میزد.
به بابام مدام غر میزد که چرا این کارو کردی چرا اینو خریدی و اینا.
الان خیلی خوب شده تازه بعضی روزا دخترخواهرمو میبره . اون کلاس ماساژ رفته. میبرتش اتاق سونا خشک اونجا ماساژش میده. اون شبایی که ماساژ میره انقدر خوب میخوابه.
نه فرشته همسریم میگه نمیخوام به زور بابات بیدار بمونه. یا مامانم اگر ساعت خوابش بگذره دیگه بد خواب میشه.
همسری هم نمیخواد اینطوری بشن.
میگه نمیخوام به خاطر من کاراشون خراب بشه.
به خاطر تومور کمریش و دیسکش نمیتونه ورزش های سنگین بکنه دکتر بهش گفته فقط آب درمانی بره که اونم نمیره جالبه مامان من بازنشسته فرهنگیه ولی بعد زا بازنشستگی خودشو باخت و دیگه به خودش اهمیت نمیده هر چی هم میگم اثر نداره و تنها باعث ناراحتیش میشه
نگار باید یه جوری باهاش صحبت کنی مادرت رو مادر خودش بدونه تا از جون و دل واسه مادرت کاری انجام بده. یعنی یه جوری احساس مسئولیت بکنه در قبال مادرت تو باید بهش بگی تو میتونی جای پسر نداشته مادرم رو پر کنی.
سلام نگار جونم
مشکل مامان شمارو خیلی ها دارن مامانای ما خیلی زود تنها میشن حتی با وجود پدرمون
گاهی خیلی تنها میشن
اما یه داماد هیچوقت دلسوز خوبی نبوده
مخصوصا اگه قدرت درک زنهارو نداشته باشه
برعکس مادرزنها دامادرو خیلی دوست دارن
اگه همینقدر هم مادرشوهر عروس رو دوست میداشت عروس هر روز براش جون میداد
سمیرا جون من پدر ندارم عشقم تنهایی مامانم به خاطر همین موضوع بیشتره همسر من خیلی خیلی آدم دلسوزیه برای همه و همه ولی این اعتقادش که کسی رو که خودشو زده به خواب نمیشه بیدارش کرد بهش اجازه نمیده خیلی دلسوزانه برخورد کنه
خوب فرشته همسر من در برار مامان خودش هم اینجوریه مثلا میگه وقتی مامان من دیسک کمر داره و نمیتونه کار سنگین بکنه ولی میره میشه پرستار بچه داداشم و بعدش میوفته تو رخت خواب چرا من باید جورشو بکشم و برم کمکش وقتی خودش دلش برای خودش نمیسوزه
پدر شوهرم هم همینجوریه نسبت به مادر زنش ... البته شانس من و مامان بدبختمه چون برادرشوهرم با ابنکه مادر زن بدجنسی داره و همش کارش دخالت و بی احترامی کردنه ولی برادرشوهرم مثل پروانه دور سر مادر زنش میچرخه
نگار فریبا راست میگه دلسوزی های مادرانه رو همسرت درک نمیکنه. مادر خودشم از روی دلسوزی میره پیش نوه اش ولی همسرت فکر میکنه مادرش دلش واسه خودش نمیسوزه پس چرا اون براش دل بسوزونه. اما اینو نمیدونه یه مادر دلش واسه همه میسوزه جز خودش. پس کسایی که دور و برش هستن باید هواشو داشته باشن و دل براش بسوزونن
دقیقاااااااااااااااا فریبا همینه منم کاملا حس میکنم که مامانم خودش داره به خودش ظلم میکنه همه براش در اولویت هستن جز خودش دلسوزی های بیش از حد داره برای همه
نگاری من مشکلتو هر چی میخونم نمیدونم چرا هیچی به مغزم نمیرسه.
شاید نظر فریبا خوب باشه.
من خودم باشگاه ک میرفتم خیلی خانوما میومدن که اوایل با لباسای معمولی بدون آرایش بودن. اما بعد از یه ترم خوب شدن.
به خودشون میرسیدنو میومدن. اونجا می خندیدن.
کلا روحیه گرفته بودنو خوب بودن.
شاید مامانت بره باشگاه بهتر بشن.
من مامانمو به زور فرستادم استخر برای آب درمانی اولش همش غر میزد اما الان خودش دوست داره بره.
خوشش میاد.
سلام.ای بابا.خوش به حالتون.مامانم که با دامادش خوبه.ولی بابام نه.باهاش بد نیست ولی باهاش گرم نیست.به نظرم ما نقش هویج روداریم.
شوهرمنم خداروشکر خیلی رابطش باپدرومادرم خوبه و با داداشمم که خیلی خوبه رابطش با فامیلمونم عالیه جوریکه همه اینقدر دوسش دارند یوقت من تنهایی تویه مهمونی حاضرمیشم داییام صداشون درمیاد و هرجوریه زنگ میزنند ک شوهرمم بیادش عموهامم خیلییییییی دوسش دارند
نقش من وسط این روابط فقط کار خراب کنه اخه نمیدونم چرا مثلا شوشو میگه این حرفو به کسی نگی ولی صب اول وقت مامانم با خبر میشه بعدشم خواهرم!
بچه های شوشو خیلی مهربونه خیلی هم اروم مخصوصا خونه مامانم اینا ولی من خیلی شیطونم حتی خونه مامانش اینا
دامادای من خیلی با محبتن اخلاقاشون خیلی متفاوته ولی هر کدوم خصلتهای خوبی دارن یکیشون ارومه یکیشون پر جنب و جوش تره یکی دیگه حساسه خلاصه من ازشون راضیم چون برای ما پدرومادرا مهمترین چیز احترامه ..احترام احترام....همسرمم همیشه به خونواده من بیشتر احترام میذاره چون با خونواده خودش خیلی ارتباط نداره و پدرومادرشم که به رحمت خدا رفتن
من که هیچ نقشی تا حالا نداشتم تا حالا همه خودشون با هم خوب بودن به منم محل نمیذارن من نقش هویج خانواده رو دارم
رها معلومه 24 ساعته تلفن دستته ها
اره والا مخصوصا اگه دعوا کردین خونواده شوهر نفهمن که ذوق مرگ میشن خخخخخ
بچه ها چکار کنم تا شوهرم با خونوادم اینقدر رودرواسی نداشته باشه ؟ مخصوصا با داداشم خیلی رسمیه؟
صبا جون رودرواسی خوب نیست فاصله رو زیاد میکنه ولی تعادل خیلی خوبه واحترام گذاشتن ودر عین حال صمیمی بودن عزیزم با صحبت کردن عموم مشکلات حل میشه بشرصی که همسرت اهل صحبت ودرد دل کردن باهات باشه
صبا جان بهتر که رو در واسی داره منم دوست داشتم شوهرم با داداشم همینجوری بود ولی اصلا اینجوری نیست دیگه بیش از حد با هم راحتن منو دست میگیرن دو تایی ناراحتم میکنن :))
این رهای بلا گرفته بالاخره یه چیزی به این خانواده شوهره میگه
من واقای شوهر همون اول ازدواج شرط و شروط گذاشتیم اینکه هوای همدیگرو خونه مامانمون داشته باشیم و هنوز هم این عهدمون نقض نشده
به نظر من یه خانوم یا اقای فهمیده هیچوقت مسائل ومشکلاتشونو به خانواده هاشون منتقل نمیکنند چون مشکل اونا بعد از چند روز حل میشه ولی کینه طرف مقابل تو دل خانواده میمونه مگر در مواقعی که مسئله خیلی حاد باشه
من تا زمانی که پدر ومادرم در قید حیات بودند هرگز نگذاشتم از مشکلاتی که تو هر خونه ای اجتناب ناپذیره با خبر بشن به همین دلیل بابا مامانم عاشق همسرم بودن
افسانه جون شما زن کاردان وفهمیده ا ی هستی با نظرت موافقم
خدا رو شکر خوبه و 90% ان به خاطر اینه من هیچوقت مسایل و مشکلات خونم رو به خانوادم انتقال نمیدم
من شوهرم خانواده منو خیلی دوست داره و اینقدر که با خانواده من راحته با خانواده خودش نیست البته با خواهرام و برادرم با مامان و بابام رودربایستی داره یکم راستش خودمم با مامانم رودربایستی دارم و خیلی باهاش محترمانه برخورد میکنم دقیقا همون برخوردی که با مادرشوهرم دارم ازشون خجالت میکشم هم از مامانم هم از مادرشوهرم
یه مثل قدیمی هست که میگه زن و شوهر دعوا کنن ابلهان باور کنند. پس دعواهای ما زن و شوهرا بین خودمون میمونه
همسر من احترامی که به خونواده من میذاره به خونواده خودش واقعا نمیذاره من هیچوقت بهش اجازه ندادم حرفی بزنه حتی اگه ناراحت بوده و اون هم یاد گرفته حتی پشت سرشونم با احترام در موردشون حرف بزنه
آقا تا حالا هویج دیدین؟؟؟؟؟؟؟ من نقشم این وسط دقیقا شبیه این هویج درشتاست
منم مثل رها همه چیزو مادر و خواهرم اول از همه میفهمن چکار کنم تا بتونم جلوی این زبونو بگیرم ؟
خدارو شکر رابطه شوهرم با خانواده من خوبه ولی به نظر من زن میتونه تو این رابطه خیلی موثر باشه
سلاام هرکی فال تاروت خواست باهام تماس بگیره(لطفا قبلش بهم اس بدین) 09376506732 فال تاروته کاملللللل رو براتون میگیرم + تک نیت (12000)
سلاام هرکی فال تاروت خواست باهام تماس بگیره(لطفا قبلش بهم اس بدین) 09376506732 فال تاروته کاملللللل رو براتون میگیرم + تک نیت (12000)
همسرم بعضی وقتا حساس میشه ودچار سوتفاهم میشه که من مجبور میشم یه جوری درستش کنم که متوجه اشتباهش بشه و به دل نگیره ویه طوری رفتار نکنه که موجب رنجش خانوادم بشه پس نقش من میتونه خیلی مهم باشه!!!!!
خوش به حال عروس و دامادش
ای جانم فریبا جان دیگه اینجوریم خوب نیست البته مامان من به دختراش هم نمیگه کار کنن چه برسه عروس
همسر من خیلی با خانوادم (خواهرا و برادرام )خوش برخورده خدا بیامرزه پدرومادرم رو که از همسرم خیلی راضی بودن همیشه به اونا خیلی محبت میکرد با اینکه به جز مادرم همه با ازدواج ما مخالف بودن ولی اون کاری کرد که همرو از فکرشون پشیمون کرد
فایل تاروت چیست؟
دوستای گلم ، کسی میدونه بهترین میکاپ آرتیست تو آرایشگاه گل آرا کیه؟
من از یه روانشناس شنیدم که میگه به همسرتون بگید خواستگار داشتم ولی لازم نیست احساساتشو جریحه دار واون رو کامل مطلع کنید طوری که نسبت به شما شکاک وبدبین بشه. این موضوع نسبت به مرد هم صدق میکنه.
قــــــرار شبانه نوعــــروس
" یکشنبه 30 فروردین ماه 94 "
آیا باید همه گذشتمونو برای همسرمون تعریف کنیم ؟
تا چه حد مطلوبه که از گذشته امون بدونه ؟
شما چــــی ؟ دوست داری شوهرت تمام گذشته اش و رابطه هاش رو برات بگه ! تحمل شنیدنش رو داری ؟ ممکنه روی زندگیت اثر منفی و حتی مثبت بزاره !!!
نوعروس های عزیز ، دوست دارم در این خصوص حسابی نظرات مفیدتون رو با همدیگه به اشتراک بزارید، چون این چالش بزرگی هست که من به شخصه دیدم خیلی ها باهاش درگیرن و بعد از ازدواج طرف مقابلشون میگه : " چرا بهم نگفتی فلان رابطه رو داشتی ! " یا اینکه " چـــتر الان باید بفهمم ؟ "
منتظرتون هستم ساعت 9 تا 11 شب در بحث امشب قـــــرارهای شبانه نوعروس
صفــــــا
سلام دوست جونیا اگه خدا قسمت کنه من امشب تو بحث شرکت میکنم
صفا جون چرا قرار شبانه جاش عوض شده؟کنجکاوم دلیلش رو بدونم
البته اگه فضولی نیستاا
خب برای چی تمیز کردی؟
حیف دستات نیست خرابشون کنی؟
تو هم رفتی سر خونه عشقت؟
مینا آلزایمر داره ببخشید دیگه یادم میره کیا عقد هستن
منم که پر پرم نمیتونم.
اگر میتونستم همسری نمیذاشت بگیرم اخه من تا دم افطار نمیرسم . غش میکنم از گرسنگیو حال بدی
سلام به همه
امشب دیگه رکورد شکستم و زودتر از 9 اومدم :)
ولی نظرم رو وقتی می گم که همه بیان ;) فعلا منتظرم
سلام خانوما.
شبتون بخیر و خوشی.
خوبین در چه حالی هستین؟
سلام مینا جون من خوبم شما خوبی؟
راستش در حال غم هستم چون همسری غمگینه :( مامانش شیرازه خونه خواهرشوهرمه و رفته دندون پزشکی ایمپلنت کرده خیلی طفلی اذیت شده. دکتر گفته پوکی استخوان شدید داری! بنده خدا مادر همسری حالش خوب نیست. حالا همسری هم از این قضیه خیلی غصه داره :(((( منم خیلی غصه دارم اما همسری اینجور وقتا دلش تنهایی می خواد. می ره تو غار تنهایی و اونقدر غصه می خوره تا آروم می شه :( خلاصه فضای خونه ی ما امشب مرغ سحریه.
ولی خب همینکه سایه ی مامانش بالای سرش هست باید خدا رو شکر کنه
سلام علیکم و رحمه الله
سلام به همگی
شب همگی خوش
من اومدم
ای بابا رها جون با حرف ی دندون پزشک ک نمیشه اکتفا کرد.
انشالله حالشون خوب میشه
سلام رها جان. خوبی؟
منم خوبم.
ای بابا. خب نمیتونه یه سر بره پیش مامانشون؟ خب دیگه سن ک میره بالا هزارتا بیماری میاد سراغ آدم.
انشاالله ک دندوناشون خوب بشه . پوکی استخوان هم ک فقط و فقط مراقبت زیاد میخواد.
خب اینطوری که همسریت غصه بخوره تنهایی ک خیلی بده.
اصلا یعنی از غار تنهایی بیرون نمیاد؟
سلام و صد سلام به صفای عزیز
سلام رها جون
سلام مینا جون
سلام شادی جون
سلام سحر جون
سلام مهدیه جون
سلام شادی یکتا جون
قبل هر چیزی
سلام شادی گلی و راضیه جونی.
خوبین؟
خستگی در کردین؟
راضیه گلی پس کجایی خانوم؟
سلام راضیه جون
خانوما فردا اول رجبه اگر بتونین روزه بگیرین خیلی خوبه.
حاجت روا میشین
سلام مینا گلی شما خوبی؟
نه بابا خستگی چیه من اینقد خونه رو تمیز کردم دستام همش درد میکنه :(
اره فردا روز خوبیه.حیف که من زخم معده دارم کلهم اجمعین تا پایان عمرم نمیتونم روزه بگیرم.
بچه ها برای منو همسرم خیلی دعاکنید.ممنونم
سلام من در حال اشپزی هستم و در انتظار همسرم. اگه نیومدن حتما میام قرار شبانه
من خودم دوران دانشجوییم برادر دوستم خواستگار پرو پاقرصم بود.
خیلی گیر بود.
یکی دوبار زیر نظر خانواده ها با هم حرف زدیم.
وضعیت مالی عالی داشتن و پسره رو پای خودش کاملا ایستاده بود. مرد خوبی بود اما من نمیخواستم اون موقع ازدواج کنم.
دوستم درسش تموم شد و من آب پاکی رو ریختم رو دستشون.
خلاصه بعد از اینکه با همسریم آشنا شدم داشنگاه برای لیسانس قبول شدم که از شانس زیبایی ک داشتم همون آقا شد استاد دانشگاهمون.
منم از ترس اینکه تو اون دوران مشکلی پیش بیاد برای همسری گفتم.
اتفاقا مهدی خیلی از حرفم استقبال کرد و ازم تشکر کرد که بهش گفتم.
تازه اون موقع منو اقایی فقط قرار بود با هم دوست باشیم واین ازدواجمون بعد از دو سال پیش اومد.
همسری هم یه بار اومد دانشگاه چون استادم که برادر دوستم باشه مجدد درخواستش رو تکرار کرده بودنو داشت دوباره پاشون تو خانواده باز میشد و من اصلا اینو نمیخواستم.
آخه دلم جای دیگه گیر کرده بود.
این شد که به همسری گفتم و ایشون اومد داشنگاه و با استادم یه برخورد داشتن و به هم معرفیشون کردم و تمام.
همسری هم خیالش راحت شد.
ولی خب روزایی که با اون استاد کلاس داشتم همسری میگفت خانوم طلا حواست باشه خیلی خوشگل نکنیا بریا.
منم که کلا محجبه هستم ولی دلم غنج میرفت و قند تو دلم آب میکردن.
ولی خب خیالشو راحت کردم.
الهه جونم نیومده؟ صفا جون چه طور؟ شادی جونی و مهدیه جونیو رها جونی و مینا گلی و همتوووون خوبید؟
سلام سحر جونی
نه همسری هنوز خونه نیومده
نیلوفر تهرانی
107 کاربر تاکنون ارسال های این کاربر را پسندیده اند
تعداد ارسال های کاربر:1285
زمان ارسال 30 فروردین 1394 ساعت 21:30 / کد ارسال: 117236
اخه مشکل اینجاست ادم کافیه یه اشاره کنه تاته وتو ماجرا رودرنیارن که ول کن نیستن بعدشم این قضیه برای همیشه توذهنشون حک میشه
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
با این حرف نیلوفر کاملا موافقم
گفتم مساله بیماری قبلی یا داشتن خواستگار هیچ ایرادی نداره
ولی گفتن داشتن دوست پسر و رابطه های پنهانی خلاف عقل هست
سلام الاجون خوبی?بنظرم اگه اقاهم گفت شماچیزی لوندین ممکنه بااینکاربخواداز زبونتون بکشه ولی نگین این اسمش مخفی کاری نیست این برای حفظ زندگیه مشترکه و واقعیتیه که داریم میبینیم
من بانظر نیلوفرجون موافقم که اگه بگی واسش سوالات مختلف پیش میاد و دیگه ول نمیکنه.
سلام مهتاب گلی
من اینجااااام
سلام نیلوفر جونی
خوبی گلم؟
بله مهتاب جون خوبیم
من این مساله تو کتم نمیره که اگه بعدا بفهمه.......
خوب بفهمه چی میشه؟؟؟؟خوب مربوط به گذشته بوده یعنی وقتی که همسری نبوده این یعنی گذشته خصوصی
مرسی شادی :)))))))))))
خب اخه چطور ممکنه کسی که قبل از اینکه قضیه لو بره اگه خودمون بهش بگیم ما رو طلاق می ده، اگه قضیه لو رفت با قضیه کنار بیاد؟
بالاخره این چیزیه که هست. اونا هم تو زندگی کارهایی کردن. من قبول دارم که اگه اینقدر روابط دختر و پسر رو محدود نمی کردن شرایط خیلی بهتر بود. اما من می گم بین بد و بدتر باید بد رو انتخاب کرد. البته همه ی حرف من برای گفتن گذشته قبل از ازدواج هست، یعنی تو صحبت های قبل ازدواج بگیم نه بعدش که طرف فکر کنه گذاشتیم خرمون از پل بگذره بعد گفتیم که اگه یک روز لو رفت نگه مخفی کاری کردی
خب منم منظورم همون مثلا خواستگار سمج یا این طور چیزاست.
نه اینکه بیای بگی من قبل از تو یه عشق دیگروو هم تجربه کردم و فلان مدت باهاش لاو ترکوندم و اون بنده خدا هم تا کجاها بره و بگه این ایناشو برای من گفت شاید یه سری چیزای دیگه هم بینشون بوده که خجالت کشیده از من بگه و باعث میشه ک ذهنش تا کجاها بره
روانشناسی میگفت اگه از گذشته مسرتون با خبر شدید اصلا به روش نیارید چون اون رو جریح میکنه و ممکنه گستاخش کنه و قبح عملش ریخته بشه و مجددا تکرارش کنه
خب مینا منم گفتم که
گفتن مساله خواستگار قبلی به شرط بیان صحیح و منطقی کار خوبیه
ولی گفتن رابطه های پنهانی اصلا درست نیست
سلام مهتاب جون
خوش اومدی عزیزم
بازهم یه روانسناسی میگفت باید از بازگو کردن مطالبی که ممکنه زندگی زناشویی رو طاقت فرسا کنه و اختلال پیش بیاره پرهیز کرد.
سلام الهه جون
خوش اومدی عزیزم
ولی این مسائل تو جامعه ی ما جا افتاده که واژه ی خواستگار بهتر از دوست پسر یا دوست دختره. چون پشت سر این واژه ها چیزای دیگه نهفتست.
امشب شب اول ماه رجبه به همتون تبریک میگم و آرزوی خوشبختی و عاقبت بخیری همتونو دلرم از خدا میخوام شادی و به تک تکتون هدیه کنه هیچ غمی تو دلتون نباشه ایشالله هرکی هر مشکلی داره همین امشب حل بشه
مینا جون خدا خیرت بده این که مساله ای نیست تازه اون شرایطی که داشتی باید میگفتی اگه نمیگفتی اشتباه بود آخه جریان گذشته شما باز داشت شروع میشد
چه جالب بودمرضیه.رهاجون هم مثل اینکه اقاشون بااین مسئله کناراومده ولی بچه ها شماتودوران دوستی مطرح کردین زمانی که تعهدقانونی ای نبوده وطرف انتخاب یاردکردن طرف مقابل براش راحتربوده مسلما
آره راضیه رابطه پنهانی به نظر منم درست نیست.
خواستگارم مگه میشه دختری قبل از همسرش خواستگار نداشته باشه؟
یه چیز غیر قابل تصوره.
من خودم دوران کاردانی همش جنگ اعصاب بود تو خونمون. وقتی ک رفتم برای لیسانس هم ک دیگه بدتر شد.
به همسری نمیگفتم که قراره خواستگار بیاد اما خب وقتی بهش میگفتم که امشب مهمون داریم نمیتونم بحرفم میفهمید و کلی غصه میخورد. بعدش هم ک کار خودمون تموم شد گفت میدونم به خاطر من چقدر اذیت شدیو جنگیدی.
خواستگار با روابط پنهانی خیلی فرق میکنه اصلا یه بحث دیگه هستش من با راضیه موافقم
ولی دوستان همه اینها بستگی به طرف مقابل داره. ممکنه اگه از گذشته حرفی به میون نیاد و اگر ناخواسته و ناگهانی گذشته اشکار بشه طرف مقابل بگه قبل ا حضور من بوده و ربطی به من نداشته اما من تو همین نوعروس از خیلی از دوستان شنیدم که گفتن اگه بفهمیم که همسرمون قبل از ما با کسی رابطه داشته یا کسی رو دوست داشته هرگز نمی بخشیمس
آره نیلو اگر کسی میخواد از گذشته خودش بگه حتی کلمه کوچکیو باید قبل از تعهدش بگه نه بعد از عقد و این چیزا که طرف بگه حالا ک خرت از پل گذشت میگی.
باید یه زمانی باشه ک طرفین حق انتخاب داشته باشن بازم
من که دو سال و نیم با همسرم رابطه داشتیم بعدش عقد کردیم هیچ خواستگاری رو هم اجازه نمیدادم بیاد خونه تحت هیچ شرایطی اما خواستگار که سر و کله اش پیدا میشد میگفتم به همسرم.
مرسی از دعای خوبت مهتاب جونم
انشالا مشکلات همه ختم به خیر بشه
آره مهدیه من یادمه خیلی هم با غرور این حرفو زدن دوستامون.
خخخخخخخخخخخخخخ
بنظر من زنها راحتتر با دونستن این مسئله باهاش کنار میان تا مردها .
یادته میناااااااااااااااااااااااا خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
آره نیلوفر جون همسر من یک کم متفاوته نگاهش به زندگیف که البته آسونی و سختی خودش رو داره. همه ی حرف منم در مورد قبل ازدواجه. گفتم که من معتقدم قبل ازدواج باید گفت. موقعی که آشنا می شیم یا توی جلسه ی صحبت های قبل ازدواج. اونم نه با جزئیات و آب و تاب که عاشق شدم و فلان و بهمان. صرف اینکه به طرف بگیم قبلا با یکی یا دوتا رابطه داشتم که منجر به ازدواج نشد. اگرم طرف پرسید در چه حد بوده بگیم در حد آشنایی برای ازدواج.
حالا اگه بیشتر از اونم بوده لازم نیست بگم. بعدا اگه سر و کله ی طرف پیدا شد و ادعا کرد که خب مدرکی نداره واسه ادعاش. ما هم چون قبلا به همسر گفتیم می تونیم مانور بدیم رو این قضیه که من صادق بودم از اول بهت گفتم
من نمیتونستم با خانوادم در این مورد بجنگم. از هر چندتا یکیشون اجازه ورد پیدا میکرد به خونه.
رو حرف بابامم ک نمیشد حرف زد.
گفتن این جمله که ما با هم صادق هستیم و هیچ چیز رو از هم مخفی نمیکنیم کاری بس خطرناک و اشتباهه
محرم راز و اسرار ما فقط دل ماست و لا غیر
این که من اصرار دارم که یه سری رازها باید سر به مهر بمونن اینه که
اولا با گفتنشون آرامش و خیال همسر رو به هم میریزیم
دوما باعث میشیم که اعتمادش به ما سلب بشه
سحر جون جز لاینفکه ذات مرد ایرانیه چون از اول مدام این چیزارو بهش گوشزد کردن در حالی که عرصه رو برای خودشون باز کردن.
منم 5سال قبل از عقد با همسری رابطه داشتم و اجازه نمیدادم کسی بیاد خونه هرکی بود تلفنی رد میکردم بعدم بابام اصلا اجازه نمیداد هرکسی پاشو بذاره تو خونه واسه خواستگاری از این بابت هیچ مشکلی نداشتم
واقعا نمیشه بااین مسئله کناراومدوهضمش کرد یه خورده پیچیده ست.تازه مطرح کردنش باعث میشه اقا اگه براش پا افتادبگه حالااین به تلافی اون.اصلاکلا من بامطرح کردنش مخالفم
دوستای گلم، همسری اومد من برم شامشو آماده کنم بعد میام دوباره
فعلا
آره مهدیه.
ولی به نظر من اگر بعدا هم بفهمیم مثلا مردمون قبل از ما با یه خانوم دیگه دوست بوده مهم هست اما نه اینکه مثلا اگر قبلش فهمیده بودیم زنش نمیشدیم.
خب ادم حساس میشه مخصوصا خانوما و حسودیش میشه . ولی خب اون مرد بین این همه زن مثلا منو انتخاب کرده. یا مثلا شمارو انتخاب کرده
ولی مینا گلی نداشتن خاستگار غیرقابل تصور نیست ها، دخترخاله ی من توی 17 سالگی ازدواج کرد با اولین خاستگارش. هرکی زنگ می زد خونه شون می گفت نیان. اونوقت خاله ام گفت بابا بذار بیان همینطوری الکی واسه اینکه یاد بگیری خخخخخخ به عبارتی قرار بود مانور باشه اما خب اومدن و دیدن و پسندیدن و سر گرفت :)
آره رهاجون منم باهات موافقم واقعیتش همین واژه ی آشنایی برای ازدواج درسته چون کسی بیکار نیست وقت و علاقشو بیخودی حروم کنه.
اینم بگم خواستگار فامیل رو نباید به نظر من مطرح کرد چون ممکنه همسر ادم حساس بشه نمیشه که از فامسل هم جدا شد بلاخره مهمونی چیزی پیش میاد و اونوقت رفتار کردن با اون شخص واقعا زجر اور میشه در حضور همسر
چه با حال رها جون
خب پس خواستگار داشته اما راه نمیدادن.
این مهمه.
منم مثلا اگر 50 تا خواستگار داشتم شاید کلا 10 تاشون رو راه دادیم و ارزش داشته از نظر بابام که پاشونو بذارن تو خونمون.
مهدیه جون موافقم
بسلامت الی جون
برو الهه جون
نوش جان عزیزم
برو الاجون. نوش جان.
من و همسرم تو دوران دوستی خیلی محدود یه چیزایی و به هم گفتیم ولی هیچ لزومی نمیبینم که بخوام همه چیز گذشتم و بگم هرچه قدر هم قبول کنه اما بعدا حرفشو هی میخوان پیش بکشن و بزنن سرت
آره مهدیه با خواستگار فامیل خیلی موافقم که اصلا مطرح نشه اصلا و به هیچ وجه.
البته بازم امکانش هست که بعدا به گوش طرفین برسه.
برو به لسامت الا جان. نوش جان
خب شاید شرایط من کمی با حالت عمومی فرق داشته. من و همسری چون قبل ازدواج دوسال همخونه بودیم و با اینکه دوست بودیم و هی تعهد جدی ای به هم نداشتیم، خب همسری دید که من تا چه حد بهش وفادار بودم، منم وفاداری اون رو دیدم. شاید همین دوسال زندگی مشترک قبل ازدواجب اعث شد ما نسب به گذشته ی هم بیخیال باشیم و احساس ترس از خیانت و اینجور چیزا نکنیم.
ولی نیلوفر جان اینکه خیلی وحشتناکه که آدم احساس کنه اگه همسرش از گذشته اش بدونه بعدا بره خیانت کنه و بگه این به اون در! اصلا این منطقی نیست. گذشته ی ما بدون حضور همسر بوده و خیانت اون با حضور ما. یک کم نسبت به مردها کم لطفی می کنی عزیزم
اینکه همش شد ممکنه به گوش طرف برسه. به قول شادی خوب برسه چیکار کنیم به گوش ما برسه ما چه واکنشی نشون میدیم مگه؟
آره خوب مینا جون حتما ارزش داشته که بابایت اجازه داده
مهدیه جون ولی همین خواستگار فامیل رو هم باید گفت
توی یه خانواده و فامیل گاهی آدم هایی هستن که هیچ حرفی رو نمیتونن نگه دارن
ممکنه زمانی همسر متوجه خواستگار فامیل قبلی از زبان دیگری بشه
پس چه بهتر که گفته بشه
با دلیل و منطق
خانوما جیگرا
منم برم یه دستی به سر و صورتم بکشم و یه خورده خوجل کنم تا عشقولیم بیاد.
امشب دیرتر میرسه. یه کوچولو بیشتر میمونم.
توجه داشتید الهه رو هر کی یه جور اسمشو نوشت :)
رها چه جالب همخونه بودین؟ چطور؟
خب مهتاب جون شما اونقدری که صلاح دونستی رو گفتی. همین کافیه. لازم نیست آدم جزئیات رو مو به مو بگه که. خودِ منم با اینکه تمام گذشته ام رو به همسری تو دوران دوستی گفتم اما اصلا جزئیات رو نگفتم. بالاخره ممکنه توی ذهن طرف تصویر ایجاد کنه و این خوب نیست
چه جالب رها. چرا همخونه؟
جالب شد خب
مهتاب حیدری
101 کاربر تاکنون ارسال های این کاربر را پسندیده اند
تعداد ارسال های کاربر:89
زمان ارسال 30 فروردین 1394 ساعت 21:53 / کد ارسال: 117289
من و همسرم تو دوران دوستی خیلی محدود یه چیزایی و به هم گفتیم ولی هیچ لزومی نمیبینم که بخوام همه چیز گذشتم و بگم هرچه قدر هم قبول کنه اما بعدا حرفشو هی میخوان پیش بکشن و بزنن سرت
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
موافقم مهتاب جون
گفتن تمام رازها به قول نیلوفر مرد رو گستاخ میکنه
راضیه جون خوب دختر خواستگار داره دیگه همین کفایت یکنه که من خواستگار داشتم دیگه معذفی شخص چه فایده داره جز اینکه طرف رو حساس میکنه؟
والا بخدا جدی میگم مهدیه جون مگه قتل کردیم همه آدمها اشتباه میکنن مهم خداست که آدم اگه بفهمه اشتباه کرده میبخشه آخه آدم تو گدشته تنهاست همسری که در کار نیست ولی وقتی همسری اومد دیگه چیز پنهانی نیست
به نظر من هیچ کسی با ارزش تر از همسری ک الان دارم نبوده و نیست و نخواهد بود شادی جونی.
همسریم یه دونه هستش فقط که مال منه.
رها جون یعنی به چه صورت همخونه بودید؟ با اطلاع خانواده ها؟
دوستان من رفتم.شب همتون ب خیر و خوشی
خخخخخخخخخ مینا کامت من و خودت رو دیدی؟
برو مینا گلی
برو عزیزم
مهدیه جون همسری برای مطالعات مربوط به پایان نامه ی معماری اش تهران زندگی می کرد که بتونه از اساتید تهران کمک بگیره. منم که دانشجوی تهران بودم. توسط یک دوست مشترک به هم معرفی شدیم و خب دوست شدیم و همخونه شدیم. همه فکر می کردن که زن و شوهریم. منظورم همسایه هاست. چون هم سنمون کم نبود (من 27 همسری 29) و هم خیلی موجه و معقول بودیم اصلا سر و صدا و بریز بپاش و مسخره بازی های متداول خونه مجردی رو ننداشتیم. واقعا زندگی می کردیم. بعد همسری سرباز شد و همزمان با سربازی خوند واسه فوق لیسانس فلسفه. بعد مشهد قبول شد و بالاجبار برگشتیم مشهد. دیگه توی مشهد همخونه ی ثابتش نبودم چون خانواده ی من مشهد هستن. ولی بازم به صورت پاره وقت باهاش بودم :)))))
رها جون چطور همخونه بودین؟
آره دیدم. خخخخخخخخ
تله پاتی شد مهدیه.
تا الان با نگار گلی تله پاتی داشتم حالابا تو خواهر.
نه قضیه جالب شد یه چند دقیقه دیگه هستم بعدش میرم
بسلامت شادی جون.
انشالا که خدا واسه هم نگهتون داره مینا جونی همیشه شادو سلامت باشید
رها یه سوال برام پیش اومد البته میدونم فضولیه ولی چکار کنم دیگه
اون موقع شما که با هم نامحرم بودین چطوری با هم تو یه خونه زندگی میکردین؟
برو شادی جون
شبت بخیر عزیز دلم
خدانگهدارت شادی جون.شب خوبی داشته باشی.
چه جالب رها جون. پس با شناخت کامل ازدواج کردین. انشالا همیشه خوش باشید.
ممنون شادی جونی. همینطور شمارو برای هم عزیزم
بله مهدیه جون
درسته
گفتن تمام جزئیات خواستگاری مهم نیست
بسلامت شادی جونی
از خانواده ی من فقط یک خواهرم می دونست که اونم ساکن تهران بود، خیلی باهاش صمیمی ام. اما خانواده ی همسری کلا می دونستن
چه جالب رها. پس دیگه واقعا از هم شناخت پیدا کرده بودین. دو سال با هم زندگی کردین.
چه باحال رها جون
میتونم بپرسم چجوری شد که همخونه شدید؟یعنی چندوقت باهم دوس بودید بعد همخونه شدید؟چقدر از آشناییتون گذشته بود؟
بعدش بعد از ازدواج حرفی سخنی چیزی پیش نیومد در مورد هم خونه بودنتون؟
نه چک زدیم نه چونه و اینا؟
مینا گلی محرم بودن به دل ادمه نه خوندن صیغه عربی
رها برام جالبه چطوری به همسرت اعتماد کردیو باهاش همخونه شدی؟
نگفتی خدای ناکرده چه میدونم یه بلایی چیزی سرت میاره و فلان و بهمان.
وای موضوع بحث شد رها و هم خانه اش
رها جون صیغه ی محرمیت هم خونده بودین. یاد یه فیلم یا رمان به اسم هم خونه افتادم داستانش تقریبا مثل شماست خیلی قشنگه.
الان دختره تو دوران عقد میترسه پیش شوهرش بخوابه که ال میشه و بل میشه اون موقع تو با یه مرد ک معلوم نبوده همسرت میشه یا نه هموخونه شده بودی. اونم دو ساااااااااااااااااااااااال
خیلی شیر زنی رها
همسرت خیلی بیشتر از این حرفا باید قدرتو بدونه ها
رها پاسخگو باشششششششششششششششش سولات مارو ج بده؟
رهاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
عاشقتم
بازم مهدیه خب این هم جزو دینه ما هستش.
خدا نگفته اگر دلاتون با هم بودن برین هر کاری دوست دارین بکنین.
با این قضیه کاملا مخالفم
مینا جون باورهای مذهبی من و همسری کمی با نرم اجتماعی متفاوته. ما محرمیت رو در صداقت و شراکت در تمامی لحظات می دونیم.
نه همسری خیلی با خانواده اش صحبت کرد که حرفی نزنن. خانواده ی من تقریبا احساس کرده بودن ما هم رو می شناسیم اما نه اینکه دوست بودیم.
تا الان هم خدایی یکبار به روم نیاوردن قضیه ی همخونه بودن رو.
من از همون اول هم خونه اش شدم چون از طریق دوستی که باهاش آشنا شده بودم اون دوست واقعا مطمئن و موجه بود.
ماهمه منتظر حضور رهاییم
رهاجون پس سر ما نوعروسا کلاه رفته که با همسریامون همخونه نبودیم :(
خخخخخخخخخخخ مینا چه حرفایی میزنیا شدی مثله بعضیا
آره اسم تاپیک امشبو باید تغییر بدیم به قول مهدیه بشه رها و هم خانه اش.
خخخخخخخخخخخ
از مینا به رها.
رها جواب بده.
مینا گلی
891 کاربر تاکنون ارسال های این کاربر را پسندیده اند
تعداد ارسال های کاربر:14631
زمان ارسال 30 فروردین 1394 ساعت 22:08 / کد ارسال: 117332
بازم مهدیه خب این هم جزو دینه ما هستش.
خدا نگفته اگر دلاتون با هم بودن برین هر کاری دوست دارین بکنین.
با این قضیه کاملا مخالفم
--------------------------------------------------------------------------------------
منم موافق نیستم
شرع و عرف حد و حدود تعیین کرده
ایول رها جون خیلی باحالی خیلییییییییییییییییییییییییی
مینا عصبیم کردیااااااااااااااااااااااااااا
من الان میخواستم یه چیزی بگم پرتم میکردید بیرون
دوست جونای من
هر حرکتی تو زندگی عواقب خودش رو داره
من کاملا می دونستم همخونه بودن با یک پسر تو جامعه ی ما ریسک بزرگیه که موقعیت ازدواج رو ازم می گیره اما من اون موقع اصلا تمایلی به ازدواج نداشتم چون فکر می کردم همه ی مردهای ایرانی خودخواه و ظالم هستند
خب این باعث شد که این ریسک رو بکنم و می دونم که هرکسی این شانس رو نمیاره که با یک آدم خوب طرف بشه
اما خب می گم اون دوست مشترک باعث شده بود من مطمئن باشم که همسری آدم بدی نیست
در مورد باورهای مذهبی هم باید بگم همونطوری که ما به هیچ کس گیر نمی دیم که چرا دیندار هستی، به کسی هم اجازه ندادیم بگه چرا باورهات با عموم فرق داره. ما زندگی مسالمت امیز رو انتخاب کردیم و تا حالا که خوب پیش رتفیم :)
خب مهدیه به نظر من یه سری چیزا مهمه.
البته من و همسری خودمون یه سری چیزارو رعایت میکردیم اما اینکه کلا مثل این خشکه مذهبا باشیمم دیگه نه
دیگه اونقدرم مثل بعضیا نیستم مهدیه خخخخخخخخخخخ
رهاجون خانوادت چطوری میومدن دیدنت؟ یعنی شوهرت کجا میرفت ؟ یا همسایه ها چیزی به خانوادت نمیگفتن؟
انشالا که همیشه خوب و خوش پیش میرید رها جون
در دین هیچ اجباری نیست
ولی نباید افراط و تفریط هم باشه
مهدیه جان حرف مینا اینه که فاصله ها باید رعایت بشه
حرمت ها باید حفظ بشه
همین و بس
وای رها چقدر سوال برانگیز شد برای دوستان تند و سریع و تیز پاسخ بده
رها جون خدا را شکر که مشکلی پیش نیومده
و امیدوارم که هیچ قوت نیاد
و همیشه با د ل خوش زندگی کنین
راضیه جون مینا خودش منظور منو متوجه میشه گلم از قبل داستان داره
خوب هرچیزی واسه هرکسی میتونه مهم باشه بنظر من هرکسی یه اعتقادی داره و تمامی اعتقادات درسته حتی اوناب که باهاشون مخالفم
سحرجان سر هیچ کس کلاه نرفته مگر اونی که خلاف باورهاش زندگی کنه. اگر کسی مذهبی هست و از ترس اینکه بگن امل و متحجره از باورهاش دور بشه سرش کلاه رفته. اگر کسی باورهای دیگه ای داره و از ترس اجتماع مثل مذهبی ها رفتار کنه سرش کلاه رفته.
خانواده ی من نمی اومدن تهران. مادرم که بیمار بود و پدرم هم پا به سن گذاشته. خواهر و برادرم هم که مشهد زندگی می کردن درگیر مامان بودن. خواهرم هم که تهران زندگی می کنه می دونست و به کسی چیزی نمی گفت. با اینکه شدیدا مذهبی هست اما اهل دخالت تو زندگی کسی نیست و اجازه ی دخالت تو زندگی اش رو هم به کسی نمی ده
مهدیه جون نکنه توهم با همسریت همخونه بودی ناقلا؟
رها و همسرش که در ابتدا هم خونه بودن ولی من معتقدم وقتی عاشق میشی هر چیزی امکان داره دین عرف شرع معنی نداره وقتی عاشق میشی از هر لحاظ عاشق میشی ریسک همه چیز رو به جون میخری زمان و مکلن نمیشناسه عاشقی.
خب اینم نظر منه.
من تو یه خانواده کاملا مذهبی بزرگ شدم وو با همین اعتقاد ها بار اومدم.
درسته ک خیلی از جاها خیلی از اعتقاداتی ک باهاش بزرگ شدمو زیر پام گذاشتم اما اینکه کلا محرم بودن رو زیر پام بذارم و اینطوری بگم خب تو کتم نمیره.
بچه ها من نمی دونم مطرح کردن این حرف و مانور دادن روش از نظر قوانین سایت نوعروس مشکلی داشت یا نه؟
قصد نداشتم بحث برانگیز باشم فقط خواستم بگم شاید به خاطر شرایط متفاوتم هست که نگاهم به قضیه ی مطرح کردن گذشته هم متفاوت هست.
صفاجون هم نیست که ببینم اشتباه کردم مطرح کردم یا نه :(
به این نوع زندگی می گن ازدواج سفید. تو این چند سال اخیر تو ایران هم خیلی زیاد شده. اگه سرچ کنین مطلب در موردش زیاد هست که البته تو سایتای مجاز ایرانی مسلما مطلبی پیدا نخواهید کرد که در این مورد مثبت حرف زده باشه. نمی خوام هم بگم مثبته. من فقط می گم هرکس آدمِ یک جور زندگی کردنه. نسخه ی مطلق پیچیدن برای دیگران کار درستی نیست.
نه من متاسفانه با همسرم همخونه نبودم هم دانشکده ای بودم ولی اگه شرایطش پیش میومد حتما هم خونه میشدم با اینکه همسرم یه خونه مستقل داشت
رها جون خداروشکر که الآن خوشبختید و مرد زندگیتو پیداکردی ایشالا بچه های گوگولی مگولی بدنیابیاری و زندگی خوب وخوشی داشته باشی.
منم با مهدیه موافقم آدم وقتی عاشق میشه دیگه مکان زمان نمیشناسه و جالب اینجاست که شجاع میشه
رها جون هر کسی حق داره زندگی مطلوب خودش رو داشته باشه خوب و بد در ذهن هر کسی یه تعرفی داره مهم اینه که هر انسانی اونجور که باید، احساس خوشبختی کنه چه همخونه چه رابطه چه سنتی هرکسی یه نگرشی به زندگی داره
خب آدم به نظرم تو عاشقی یه کوچولو به اندازه سوراخ جوراب مورچه باید از عقلش هم کمک بگیره و به فکر دو روز دیگه هم باشه.
من خودم واقعا عاشق همسریم شدم.
با هم خیلی پیش میومد که تنها باشیم اما اینکه یه سری چیزهارو زیر پا بذاریم اصلا.
به قول راضیه در حد عرف .
همه چیز رو رعایت میکردیم.
منم از این خشکه مذهبی بازیا بدم میاد.
به نظرم اون مدلی هم فقط جا نماز آب کشیدنه.
من رفتم دوستان. بوس.
شب خوش
انشالله که همه خوشبخت بشن
رها جون اگر من یا کسی از بچه ها حرفی زد دلخور نشو
بچه ها فقط عقیده هاشونو بیان کردن
مرسی سحر جون، انشالا همه توی ازدواج موفق باشن و تا آخر عمر شاد و سلامت باشن
بچه ها رو خوب اومدی، یعنی اساسی دلمون بچه می خواد، اونم نه یکی، بلکه دوتا :)))))))))
سحر این عکسی که تو برای پروفایلت انتخاب کردی رو من توی یک مچله دیدم و بریدم زدم به دیوار. شده پسرمون. با همسری مدام قربون صدقه اش می ریم خخخخخخخخ
دقیقا مهدیه جون بقول گفتنی من راضی تو راضی گور بابای ناراضی البته با شناخت کامل و مطلع کردن خانواده ها.
دوستان من یه سوال دارم اگه یه نفر خیلی دوست داشته باشه ازدواج کنه ولی خواستگار نداشته باشه باید جیکار کنه؟اگه سنش همه رو به بالا رفتن باشه
شادی جون واقعا گستاخ و بی پروا میشه ریسک میکنه به هیچی فکر نمیکنه جز عشقش و مطلوب عشقش
شب خوش مینا جون
بوس عزیزم
خوش باشی مینا گلی. جیک جیک یادت نره.
بسلامت مینا جونی شبت در کنار همسری خوش
سحر جون واقعیته. از رابطه من و همسرم خانواده اش کاملا اطلاع داشتن خانواده من هم مامانم از ابتدا میدونست که کلا گیر میداد و پوست میکند بعد که قضیه جدی شد با پدرم مطرح کرد و در نهایت هم برادرام که کلا درگیر بودم باهاشون تا روز خواستگاری
رهاجون انشاالله پسر گلیتون شبیه همین عکسه خوش خنده و مهربون باشه مثل مامانش.
به سلامت مینا گلی برو عشقولانگی کن که دنیا دو روزه :)
نه راضیه جان من اصلا ناراحت نشدم. اینجا یک فضای دوستانه است و هرکی هرچی می گه به قصد تبادل نظر هست. مگه من خودم همه رو تایید می کنم که توقع تایید داشته باشم. ما انسانهای بالغی هستیم که راهمون رو انتخاب می کنیم و توی بحث هم صمیمانه نظر می دیم چه موافق چه مخالف. اگه گفتم که نگرانم بابت مطرح کردن قضیه فقط به خاطر قوانین سایت بود که ازش اطلاع ندارم
حالا از صفاجان می پرسم اگه فرمودن اشکال داره شخصا پست هام رو پاک می کنم. مفت چنگ اونا که امشب بودن و خوندن ;)
مگه رها بارداره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
رهاااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
شادی جون واقعاا نمیدونم چه جوابی بدم...................
آقا چرا کسی جواب منو نداد؟:(((((((((((((
رها من ادم حسودی نیستم ولی دلم خواستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت
یه نفر همچین سوالی کرد ازم بنظرتون چه جوابی باید بدم؟
شادی یکتا جان این معظل خیلی بزرگیه، اینکه تو جامعه ی ما رسمه که دختر بشینه تا خاستگار بیاد واقعا سخته. اما هستن افراد خیری که جووننا رو به هم می رسونن. اگه کسی رو می شناسی که این مشکل رو داره من توی مشهد و تهران کسانی رو می شناسم که تو کار خیر هستند. مشخصاتش رو بده با شهر سکونتش اگه مشهد و تهران باشه هرکاری از دستم بربیاد واسش می کنم
رفتم دوشش گرفتم اومدم چه خبر شدش
راضیه جون رها قصد بارداری داره. دعا کن خدا بهش بچه های خوشگل و سالم و گوگولی مگولی بده.
سلام سه همگی
حرف های همگیتونو خوندم و فقط اومدم درمورد رها حرفی بزنم..
رها جون به نظرم بهترین کارو انجام دادی عزیزم...من خودم تجربه تورو تا حدودی دارم و از این بابت خوشحالم چون می دونستم به کی اعتماد کنم و البته با اصل محرمیت کمنار همسرم بود...و می دونم اون روزها دیگه برنمیگرده چون لذت های خودشو داشت اون موقع ها...
رهااااااااااااااااااااااااا جواب منو بده
جات خالی بود مهتاب جون عافیت باشه
راضیه جون رها باردار نیست تصمیم داره اقدام کنه
ببخش رها من جواب دادم به جای شما
عافیت باشه مهتاب جون
سلام ملیحه جون
خوش اومدی عزیزم
نه راضیه جان هنوز باردار نشدم :( همسری می گه اول دفاع پایان نامه بعد نی نی :(((((
سلام ملیحه جان
عزیزم خوشحالم که از گذشته ات راضی هستی :) روزهای بسیار بسیار شیرینی در انتظارت هست من ایمان دارم
شادی جون کی ازت سوال کرد :)
رها جون همشهری خودمه منم همچین جاهایی رو نمیشناسم که بخوام معرفی کنم آشناهایی که داری از شهرستان هم دختر خواستگاری میکنن؟
به به
به سلامتی رها جون
انشالله خدا یه نی نی صحیح و سالم بهت بده
منم بانظرمرضیه وراضیه موافقم خشک مذهب نیستم ولی تاحدودزیادی رعایت کردم اصول زندگیم رو وتوقع دارم دراینده هم بچه هام رعایت کنن.خیلی خوبه رهاجون باخودت رودروایستی نداشتی وچه بهترکه بااقاتون رسما زن وشوهرشدی بنظرم همیشه اینطورمواقع اگه به ازدواج نرسه باوجودعلاقه ای که هست ومنطقی که دراقایون هست فقط زنه که ضررمیکنه
سلام راضیه سلام رها
ممنونم از هردوتون
سلام ملیحه جان. شب بخیر.
فداتون بشم جیگرا
رها مبارکه ایشالله یه نی نی خوشگل بیاری منم عاشق بچه ام
فداتون بشم جیگرا
رها مبارکه ایشالله یه نی نی خوشگل بیاری منم عاشق بچه ام
من خودم دوستم رو به پسر همسایه ی مادرشوهرم اینا معرفی کردم والآن داره وصلتشون جور میشه و خیلی ثواب داره دو تا جوون مجرد رو به هم برسونی.
سلام ملیحه جونی خوش اومدی
عفیت باشه مهتاب جونی
سحررررررررررررررررررررررر اگه بگم میشناسی؟:)))))))))
خخخخخخخخخخخخخخخ شادی امان از دست تووووووووووووووووووووو
مرسی دوست جونا که به جای من جواب دادید، سرعت اینترنت من در حد گازوئیلی پایینه :( تا میام جواب بدم سه ساعت طول می کشه
مرسی بابت دعاهای خوبتون برای بچه
شادی یکتاجان شما کدوم شهری؟ من توی دزفول آشنا دارم نمی دونم تو کار خیر هستن یا نه اما می پرسم برای همسهری ات
بچه ها ببخشید مرضیه داریم اینجا؟
راستی ریمل که سفارش داه بودم رسید خونه مامانم اخه ادرس اونجارو داده بودم نرفتم ببینم چه جوریاست.
پیشاپیش ممنون صفا جون. بعد از یک سالو اندی برای اولین بار از نوعروس جایزه گرفتم. خخخخخخخخخخخ انشالا بازم جایزه بگیرم
سلام مهدیه جان..ممنون
سلام ملیحه جون ومهتاب جون.
منم دلم نی نی میخواد یعنی چی خوبب ای بابا
بچه ها ملیحه سوال خوبی پرسید
این مرضیه کیه؟
سلام شادی جان..ممنون سلام سحر جان
نه نمیشناسم شادی :) فکر کردم از بچه های سایته
رها من عاشق دو قلوام خیلی من و همسرم دوست داریم اقدام کنیم برای بارداری اما نمیشه من 4 سال تعهد کاری دادم بعد هم شرایطش رو نداریم
انشالا خدا هر چندتا که دوست دارید بهتون بچه بده اونم از نوع سالم و خوجل
مهدیه خخخخخخخخخخخخخخخ
رها جونی ما آبادان هستیم این فرد هم یکی از دوستامه ولی خودم کاری از دستم برنمیاد دوست دارم یه کاری واسش کنم
ملیحه جون اسم مینا مرضیه ست.
مینا گلی مرضیه هست اسمش تو شناسنامه
من بارداری اولم دوقلو بود مهدیه
ولی خب ناچار به سقط شدم
منم مرضیه نمی شناسم ملیحه جان
مهدیه جان چه ریملی سفارش دادی؟ بگو منم سفارش بده آخه منم برنده شدم هوریااااااااااااااا
مهتاب جان حق داری، منم از روزی که عقدمون کردن دلم بچه می خواست خخخخخخخخ ولی خب همسری گفت اول دندونات، بعد آزمایشات، حالا هم پایان نامه، این همسری ما خیلی روی سلامتی جسمی و روانی من حساسه، می گه حاملگی و زایمان و شیردهی به اندازه ی کافی بهت فشار میاره، نباید قبلش مشکلی باشه که بعدش اذیت نشی
مرسی دوستان بابت معرفی مینا گلی
مرضیــــــــــــــــه دوست داریم
آها..حدس زده بودم..چه جالب...هر دو اسمش قشنگه
نه سحر جون از بچه های اینجا نیست عزییییییییییییییییییییییییییییزم
راضیه جان انشالا که خدا نی نی سالم هم به شما بده هر چه زودتر.
سلام به روی ماهت سحر عزیزم
مرسی گلم ایشالله حموم عروسیم
مهدیه جون بچه که بیاد خدا روزیشم میرسونه. هر انسانی رو خدا براش روزیشو مقدر کرده نگرانش نباش.
خب رها جون همسر حق داری
زایمان و مسائل بعد از اون زن رو به شدت تحت کنترل خودش میگیره
باید مقاوم و محکم باشی ..بدون هیچ مشکلی
شادی یکتا جون لطفا مشخصات دوستت، سن و تحصیلات و شرایط خانودگی و این چیزا رو تو پیام خصوصی بهم بده من از دوست دزفولی ام بپرسم ببینم چی می شه. انشالا که جفتش رو پیدا می کنه
مهدیه جون منم عاشق دوقلو هستم اما خب دیگه دست خودم نیست، همه اش همسری می گه دوقول بیار!!! منم می گم باشه بذار برم تو صف دوقلو وایسم ببینم چی می شه خخخخخخخخخ
بمیرم راضیه جونی چقدر اذیت شدی، شنیدم سقط از زایمان سخت تره :(
آخه ما کلا اینجوری هستیم قبلشم من بچه خواهرم و از شش ماهگی نگه میداشتم قبلش پسر خالم و به خاطر همین دوس دارم
مهدیه خوشبحالت منم خیلی وقته برنده شدم ولی هنوز باهام تماس نگرفتن
مرسی مهدیه جون
انشالله
ولی بعید میدونم دیگه بتونم مادر بودن رو تجربه کنم:(
نگران روزیش نیستم سحر جون. نگران شرایط شغلیم هم من و هم همسری تازه داریم جا میفتیم از طرفی دوست ندارم موقعیت شغلیم از بین بره چون به سختی کارو پیدا کردم و اینده خوبی داره اگه بتونم 1.5 دیگه دندون رو جیگر بذارم و بچه دار نشم خیلی عالی میشه
انشالله حمام عروسیت مهتاب جونی
مهتاب چقدر خندیدم که گفتی ایشالا حموم عروسیم :)خخخخخخخخخخخ
خدا نکنه رها جون
زنده باشی گلم
اره فدات شم خیلی سخته
مخصوصا من که سقط معمولی نبود..سقطم خارج از رحم بود
مرگ رو به چشمم دیدم
تو را خدا میبینی
امشب که من از اولش بودم تا اخرش صفا جون نبود
بچه ها تو را خدا اگر فردا شب صفا جون اومد پشتمو خالی نکنین و بگین که من بودم
به حمایت شما نیاز دارم
:)
خخخخخخخخخخخخخخخخخ نوشتم پرید
رها جون من ریمل گلامور مکس بورژوا رو سفارش دادم چون قبلا درب مسیش رو استقاده کرده بودم و سازگاری خوبی با چشمام داشت
مهدیه جون ایشالا به موقعش یه نی نی توپولی و گوگولی بیاری.
راضیه جون یکی از اقوام ما تو سن 48 سالگی اولین بارداریش رو تجربه کرد الانم خداروشکر بچه اش 8 ساله نگران و ناامید نبا درست میشه به لطف الهی
راضیه جون چرا دیگه نمیتونی بچه دار بشی؟
الهی بمیرم راضیه جونی چه قد ناراحت شدم خودت سلامت باش بچه بازم میاری
سحر یکی نه دو قلووووووووووووووووووووووووووووووو
اونم دو تا دو قلو
من پروام خیلی زیاد بچه میدوستم اونم از نوع زیاد.
اوووووووووووووه مهدیه جون
یعنی سن م تا اون موقع قد میده؟
باشه راضیه جون ما پشتتیم . نترس . منم از اولش بودم تا الآن :)
شادی جون انشالا به زودی باهات تماس میگرن
مهدیه کی بهت زنگ زدن؟چرا به من هنوز نزنگیدن؟(من اصلا عجول نیستم خخخخخخخخخخ)
مشکل بارداری دارم شادی جون
خیلی هم دنبال درمان رفتم نشد
خدا نکنه مهتاب جونی
زنده باشی عزیز دلم
راضیه .... راضیه .... حمایتت می کنیم
همه با هم بلند بگین این شعار رو
(راضیه تو پوستر امشب سازنده ی شعار حمایتی ات رو درنظر بگیر ;) )
ناامید نباش راضیه جان، هیچ چیز غیرممکن نیست. امیدت رو حفظ کن و از قانون جذب کمک بگیر عزیزم
شادی صبر داشته باش دخترررررررررررررررررررررررررررررررررررر
دیروز با من تماس گرفتن و چون تهرانم امروز رسید دستم.
قربون دستت سحر جون
خیر ببینه ننه
پیر شی الهی
:)
سلام من برگشتم
ببخشید دیر شد
عزیزم ایشالله همیشه بخندی
آخه دوس دارم زودتر برم خونه خودم
اصفهان رفتی راضیه جون مرکز باروری؟؟؟؟؟؟
پس ایشالا یه چهار قلو بیاری که باهم بازی کنن و مزاحمت نشن مهدیه جون دوتا پسر دوتا دختر :)
چرا که نه راضیه جان. انشالا 120 سال عمر با عزت از خداوند بگیری
ای جونم رها گلی
پیر شی مادر
:)
اینم از پوستر امشب
♥
خوش اومدی الهه جون
قربونت سحر جون.
شادی شاید گذاشتن دوباره برنده بشی یه دفعه برات ارسال کنن خخخخخخخخخخخخ
راضیه جان عزیزم نمی خوام فضولی کم اما پیش یک هومیوپات هم برو، البته من دقیقا نمی دونم مشکلت چیه، اما دور از جونت با همیوپاتی حتی سرطان هم درمان شده.
غمگین و ناامید نباش. تو لیاقت داری بهترین مادر دنیا باشی و خواهی شد، فقط و فقط اگه ایمانت به خودت و خدای خودت رو از دست ندی گلم
بچه ها امشب از اون شبهای خاصه که دوستان اول بحث گفتن آرزوها برآورده می شه. همه از ته دل دعا کنیم خدا خاسته های معقول همه رو برآورده کنه، خصوصا راضیه جونی رو. بعدش هم صدقه سر راضیه جونی، یک نگاهی هم به من و مهتاب بندازه، البته مال مهتاب بعد از 20 شهریور :)
مهدیه جون یه سوال
صفا جون گفته که هدیه رو باید تا سقف سی هزار تومن انتخاب کنین
سایت خانمی که اکثر محصولاتش بالای 35 قیمت دارن
مرسی راضیه جان
اره شادی جون اصفهان هم رفتم
دستت طلا راضیه جون.
راضیه جون مابه التفاوتش رو باید به حساب خانومی بریزی.
مهدیه مگه میشه 2بار برنده شد؟
راضیه جون میتونیم مابه تفاوت رو پرداخت کنیم. من 5 تومن واریز کردم چون قیمت ریمل 35 تومن بود
مرسی راضیه جونی بابت پوستر قشنگ امشب
دوستت دارم خیلی خیلی زیادتا
رهاجون خودت دکتر هومیو پاتی رفتی؟منم راجع بهش شنیدم ولی نمیدونم چقدر صحت داره.
انشالا که خیره توکلت به خدا باشه راضیه جونی
راستی پوسترت هم خیلی خوشکله مثل همیشه هنرمندانه بوس بوس
نه رها جون
این چه حرفیه
من مشکل بارداری مادرزادی دارم...البته نمیدونستم...چون دیر متوجه شدم درمان تقریبا غیر ممکنه
راضیم به رضای خدا
هر چی صلاح و مصلحت خودشه
الهی فدای تو دختر گل بشم
خیلی مهربونی
ممنون از دعای قشنگت
انشالله همه دوستان حاجت روا بشن
خخخخخخخخخخخ شادی شاید
مرسی از راهنماییتون عزیزای دلم
خوشحالم که از پوستر خوشتون اومده
خخخخخخخخخخخ شادی من تثمیم دارم یه بار دیگکه هم برنده بشم اخه ضدافتابم اخراشه میشه یعنی میشه
دوستان عزیزم با اجازه بنده برم سر پایان نامه (می دونید که ربط مستقیم به مامان شدنم داره ;) )
همسری طفلکی هم تو غار تنهایی خوابش برده. بمیرم براش دلم ریش می شه وقتی غصه داره. (هرکسی بگه ایششششششششششش چه لوس، حق داره، اخه همسری من لوسه :) )
خوش و خرم باشید
در پناه خالق نیکی و شادی
نوعروسای گل توی این شب عزیز همگیتون برای راضیه جون دعا کنید که بچه های سالم بدنیا بیاره و مشکلش حل بشه. الهی آمین
رها جون این دکتر هومیو پاتی که میگی چقدر صحت داره؟
برو رها جون
خوش باشی عزیز دلم
دوست دارم
بوس
برو رها جون. موفق باشی وشب خوبی داشته باشی.
قربونت رها جون.همسریه منم وقتی ناراحته اثلا حرف نمیزنه همش هم غصه میخوره دوستم نداره کسی بهش نزدیک بشه خودش که خوب بشه اونوقت دنیا میشه برای من و کلی لوسش میکنم.
شب خوبی داشته باشی گلم. دعا کن خدا همتتو به منم بده که برمک سراغ پایان نامه ام. خخخخخخ
داشتم صحبتای رها جون و سایر دوستان رو میخوندم
چقدر جالب بود صحبتای امشبتون
کاش وسطش مجبور نمیشدم برم
منم برم دخترا. فرارسیدن ماه رجب رو بهتون تبریک میگم.شبتون بخیروخوشی
رها جون تجربه جالبی بوده مسلما همخونه بودنت با همسریت
تجربه ای که توی ایران کم پیش میاد
ولی من شخصا نمیتونستم هیچوقت بدون اطلاع خانوادم همچین کاری کنم چون عذاب وجدانش منو میکشت
من با همسرم قبل ازدواج تلفنی یک ماه بدون اطلاع خانوادم حرف میزدم عذاب وجدان داشتم
همش فکر میکردم دارم به خانوادم خیانت میکنم
شب همتون بخیر دوس جونای مهربووون
بسلامت دوستان عزیزم
مهدیه یااااااااااااااااااخدااااااااااااا یه بار دیگه هم برنده بشی واسه منم دعا کن چون منم کانسیلرم آخراشه میخوام یااااااااااا خدااااااااااااااااا
دوست جونیا شب همگی خوش منم باید برم دیگه همسری الن میزنگه شب خوش بوس بوس
شب همگیتون بخیربچه ها خوب بخوابین
سلام دوستان
روز بر شما خوش
همه پست هاتون رو از اول تا اینجا خوندم، کلی حسودیم شد که چــــرا دیشب توی بحث نبودم، خیلی جالب بود، خیلی دوست داشتم و چقدر خوب که هر کسی آزادانه نظر خودش رو گفته بود، اینجور گفتمان ها واقعاً به دلم میچسبه، کسی منتظر تائید کسی دیگه نیست و همه آزادانه نظر شخصی خودشون رو میدن.
مهم تر اینکه رها جان اینقدر با ما احساس صمیمیت و اعتماد داشت که شخصی ترین روابط زندگیش رو برامون تعریف کرد، از نظر من مشکلی نداره عزیزم، به هر حال واقعیت های جامعه است و اینکه ما بخوایم مخفی اش کنیم، اصلا کار درستی نیست.
دوستان اگر سوالی در خصوص محصولات خانومی دارید، میتونید به اتاق حامیان باشگاه نوعروس برید و در تاپیک فروشگاه آنلاین خانومی ، سوالات خودتون رو مطرح کنید.
امیدوارم از هدیه ای که به پاس حضورتون در اتاق گفتگوی نوعروس از اسپانسر ما فروشگاه خانومی دریافت می کنید، رضایت کامل داشته باشید.
صفــــــا
مینا گلی من دیشب فکر کردم شما گذاشتی پوستر رو! ننه منم مثل راضیه جون پیر شدم چشام سو نداره خخخخخخخخ
مرسی راضیه جون
مینا جون همسر من فوق لیسانس معماری و فوق لیسانس فلسفه داره. ولی اهل هنر هم هست. نقاشی، موسیقی و کارایی مثل موزاییک آرت هم کار می کنه. از هر انگشتش یک هنر می ریزه بچه ام :)))))
منم به نظرم هر دو طرف باید اتافاقی مهم زندگیشون رو به طرفشون بگن.
به قول رها شاید یه بار به صورت اتفاقی همدیگرو دیدن اون موقع به نظرم اعتمادی ک به هم دارن خدای نکرده خراب میشه
بچه ها من اصلا بحث امشب رو دوس ندارم چون منو یاده قدیما میندازه
من از وقتی با همسرم اشنا شدم بعد چند ماه بهش گفتم با یکی فقط در حد حرف زدن حرف میزدم .
بعد گفتن این موضوع تا 2 ال منو عذاب داد.اینقد ازم قسم گرفت که چی کارا کردی چی نکردی.
من حتی با اون بیرونم نرفته بودم تا چ برسه دستشو بگیرم.بهم میگفت قسم بخور بگو دستشو نگرفتی و خیلی چیزای دیگه
همین باعث شد 2 سال دیوانم کنه.من خودم برای اینکه اون طرف مثلا ی روزی منو همسرو ببینه و ب همسرم بگه خانومت از قبل با من حرف میزد.تمام واقعیت زندگیمو بهش گفتم
هرچند همیشه تو زندگیم صداقت داشتم.
البته الان اسوده ام که همه چی رو همسرم میدونه.همسرمم گفت ک یکی رو دوس داشته ولی ی طرفه بوده اونم فامیلشون
خلاصه همین
سلام به روی ماهت نیلوفر عزیزم
خوبی فدات شم
مینا گلی هستم دیگه دختر گلم :)
خوش اومدی نیلوفر جونی.
ایشالا غم از همسریت وخودت دورشه رهاجون
نه عزیزم من شبا همسری ساعت 10 میاد این میشه ک من دیگه میرم ک جیک جیک کنم تو بغل همسریم
سلا سحر خانوم.
خوبی عزیزم؟
همسریت خوبه؟
خوش اومدی
ادامه ی نظرم درباب موضوع امشب:
در مورد من و هسمری قضیه فرق می کرد چون ما اولش دوست شدیم به شرط اینکه حرف ازدواج نزنیم خوب همه ی گذشته مون رو سیر تا پیاز واسه هم تعریف کردیم!!! ولی خب چون 6 سال گذشت و بعد ازدواج کردیم دیگه به هردوتامون ثابت شده بود که اون گذشته دیگه توی آینده دخالتی نخواهد کرد.
خدایی اش نه من و نه همسری هیچوقت رابطه های گذشته همدیگه رو به روی هم نیاوردیم و اصلا کاری به گذشته ی هم نداریم. برای ما حال مهمه که هردو می دونیم عاشقانه داریم جلو می ریم :)
ولی خب به نظر من بهتره که همسری ها از جزئیات خبر نداشته باشن
ادامه ی نظرم درباب موضوع امشب:
در مورد من و هسمری قضیه فرق می کرد چون ما اولش دوست شدیم به شرط اینکه حرف ازدواج نزنیم خوب همه ی گذشته مون رو سیر تا پیاز واسه هم تعریف کردیم!!! ولی خب چون 6 سال گذشت و بعد ازدواج کردیم دیگه به هردوتامون ثابت شده بود که اون گذشته دیگه توی آینده دخالتی نخواهد کرد.
خدایی اش نه من و نه همسری هیچوقت رابطه های گذشته همدیگه رو به روی هم نیاوردیم و اصلا کاری به گذشته ی هم نداریم. برای ما حال مهمه که هردو می دونیم عاشقانه داریم جلو می ریم :)
ولی خب به نظر من بهتره که همسری ها از جزئیات خبر نداشته باشن
خب شادی همسرت شاید میخواسته ازت مطمئن بشه یا یه چیزی مثل این .
اون دوسال اذیتت کرده یا لای منگنه گذاشته تا ببینه چقدر میتونه بهت اطمینان کنه.
خدارو شکر که الان راضی هستین از هم
سلام راضیه جونم ممنون مرضیه گلی.بنظرمن بستگی به طرف مقابل داره ولی درکل بامطرح کردنش مخالفم
سلام دوباره من اومدم از غیبت همسر استفاده کنم بیاد نمیذاره پای نت ببشینم
من اصلا با گفتن تمام جزئیات موافق نیستم
رهاجون ایشالا مادرهمسریت به حق این شب عزیز خوب بشه عزیزم و شوهرت از این ناراحتی دربیاد.
سلام مهدیه جونی.
چی درست کردی خانوم کدبانو؟
چاییتم دم کردی؟
رهاجون پوستر دیشبی رو الا گذاشته بود.
منم با جزئیات مخالفم.
البته اگر همون جرئیات تو تصمیم گیریه طرف مهم باشه به نظرم باید بهش بگیم
منم با نظر نیلوفر موافقم
سلام نیلوفر جون ، ممنونم عزیزم انشالا هیچ کس هیچوقت غم نبینه
شادی عزیزم تو بهترین کار رو کردی. درسته که به قول خودت 2 سال سختی کشیدی اما اگه نمی گفتی و خدای نکرده بعدا متوجه می شد دیگه تا آخر عمر عذاب می کشیدی.
من برای خودم پیش اومده که یک دوست قدیمی رو جایی دیدم که حتی فکر نمیکردم یک بار تو عمرش از اونجا رد بشه چه برسه به اینکه همزمان با حضور من و همسری برخورد کنم بهش! اما خب چون همسری می دونسته من خیلی طبیعی طرف رو معرفی کردم و همسری هم طوری که هم طرف پر رو نشه و هم بفهمه که اطلاع داره احوالپرسی کرده. یعنی طرف صدتا شاخ شکل علامت سوال از رو کله اش دراومده بود. بعد از طریق دوستان مشترک فهمیدم که عمدا اومده بوده جلو که حال منو بگیره اما حسابی ضایع شده خخخخخخخخ
به نظر من هرگز نباید از اشتباهات و لغزشهایی که در دوران مجردی فرد ممکنه داشته و ترک کرده سخنی به میان بیاد
گناه و خطا امری بین انسان و خدای خودش هست.نیازی نیست که آبروی خود رو جلوی دیگران ببریم و حرفی به میان بیاریم
ولی از گفتن عیب و نقص نباید واهمه ای داشته باشیم..در غیر اینصورت خانه رو در زمین سستی بنا میکنیم
وقتی دو طرف من با هم یکی میشن تبدیل به ما میشن و همه چیزشون شریک میشه
ولی این دلیل بر این نیست که تمام رازهای گذشته رو نیز به اشتراک بزاریم
بله مینا جونم شام کتلت درستیدم با سالاد و مخلفات. شربتم هم اماده کردم چای زعفرونیم دم کردم متتظرم عشقم بیادددددددد
سلام سلام ببخشید من دیر اومدم این مرغ مینای بنده دچار مریضی شده هیچی نمیخوره مجبورم خودم هی غذا بریزم دهنش اعصابم حسابی به هم ریختس
خوب نظر من : بازگو کردن جزئیات اصلا صحیح نیست و اینکه گذشته هر شخصی تنها به خوذش ربط داره
سلام دوست جونیااااااااااااااااامنم اومدم
به نظر من اگه در گذشته مساله ای بوده که فقط خودت خبر داشته باشی به هیچ عنوان نباید گفت به هیچ عنوان گذشته خصوصی هرکسی به خودش مربوطه
تنها زمانی که زندگی دو شخص به هم گره میخوره تا انتهای زندگی به هم ربط داره نه اینکه بشینیم گذشته طرف مقابل رو موشکافی کنیم و ببینیم کجا میتونیم ازش استفاده کنیم.
سلام مهدیه جون، خسته نباشی کدبانوی نمونه :)
مرسی سحر جان بابت دعای خیرت. انشالا تنت سالم و دلت شاد باشه. و مرسی بابت اطلاع رسانی
میناگلی پوستر دیشب کار الهه بوده من انداختم گردن تو خخخخخخخخ حالا از گردنت درش بیار بندازم گردن الهه :))))
راضیه جون کاملا باهات موافقم. هر ادمی ممکنه اشتباه کنه. مگه ما خودمون هیچ اشتباهی تو زندگی نکردیم؟ مهم اینه که قول بده دیگه تکرار نشه و واقعا در عمل هم نشون بده که قصد تکرار نداره
من اصلا با این کار موافق نیستم زندگی گذشته من به خودم مربوطه شاید من تو یه طمانی یه آدم خیلی بد بودم توبه کردم خوب شدم قرار نیست گذشته ای که داشتم بد یا خوب زندگی الانم و بهم بزنی و اینکه طرفم گذشتش چی بوده بازم به من ربطی نداره مهم خوب بودن الانشه
واقعا میگن دوران عادت ماهانه ی دوران خاصیه واقعیته.من تو 16 سالگی پریود شدم و تو همون دوران بود که دست ب چنین خریت زدم.ای کاش اونقد عاقل بودم ک همون چندماه هم با شخص دیگه ای حرف نمیزدم.
ولی الان فقط و فقط همسرمو دوس دارم.
بعضی از خانوم و یا اقایون هستند که گذشته طرف مقابل براشون خیلی اهمیت داره . حتی بعضی از خانومها هستن اگه متوجه بشن همسرشون قبل از اینکه با اون ازدواج کنه خواستگاری رفته خون به پا میکنن این دست از افراد نباید به هبچ وجه از گذشته هعمسرشون مطلع بشن
به نظر شخص من این جمله هیچ چیزی بین من و همسرم نیست فقط و فقط یه شعاره
تعداد بیشتر زوجین همه چیز رو با هم در میان نمیزارند و نباید هم بزارند
هر انسانی نیاز به مرز و محدوده داره
و این بستگی به انعطاف طرف مقابل داره ..یکی از طرف زوحین اینقدر باید انعطاف داشته باشه که اجازه بده طرف مقابل برای خودش حد و مرز داشته باشه
به نظر من اگر این اجازه رو به همسر بدیم که از حد خودش فراتر بره و همه چیز رو بدونه
پس یک در صد هم باید منتظر این باشیم که ممکنه زمانی همین حرف و راز دوران مجردی که با همسر در میون گذاشتیم بر علیه خودمون استفاده بشه
البته باید اینو هم اضافه کنیم که گفتن تمام جزئیات بستگی به تعادل و ظرفیت طرف مقابل داره
بنظر منم نباید گفته بشه که دوست پسر یا دوست دختر چون شوهر یا زن بیشتر حساس میشه اصلا گفتنش چه لزومی داره جز خراب کردن ذهنیت طرف و دل مشغولیش وشکاک شدنش.
موشکافی گذشته ی همسر کار درستی نیست و کار آدم های شکاک و بدبین هست. اما گاهی اصلا نمی تونی جلوی افشا شدن بخشی از گذشته ات باشی. اونوقت اگه همسر آدم کاملا بی اطلاع باشه خیلی بد می شه و بی اعتمادی شدیدی نسبت به آدم پیدا می کنه.
مهدیه جون، شادی یکتا جون، درسته ما در گذشته هیچ تعهدی به همسری که هنوز نداشتیم، نداشتیم اما مساله اینه که حداقل در حد تیتر باید بدونه چون اگه بعدا بفهمه واقعا جمع کردنش کار راحتی نیست
من امشب فک کنم ی خورده زودتر برم یعنی تا 10 بیشتر نیستم.
به نظر من درسته ک گذشته هر شخص به خودش مربوطه ولی یه سری چیزهارو باید به هم بگیم.
ولی وقتی که گذشته ها گفته شد دیگه باید همه چیز کنار گذاشته بشه و دیگه زندگی از همون لحظه شروع بشه.
بگیم گذشته ها گذشته حال رو دریاب و آیندرو. و آیندرو بسازیم با عضق و آرامش
به نظر من نه باید خانم به شوهرش بگه نه اینکه شوهر از گذشته اش به خانمش بگه
حرفت پرمغزبودراضیه جونم.بنظرمنم هرادمی یه چیزایی داره که خصوصیه ولازم هم نیست شوهرش بدونه
الهی بگردم همسریم هنوز گالریه.
تازه داره راه میفته تا بیاد شده ده و نیم.
مهتاب جان حرفت درسته اما مساله اینه که اگه کسی با دونستن گذشته زندگی الان تو رو بهم می زنه و تو به این دلیل بهش نگی، اونوقت همیشه این ترس رو داری که یک روز بفهمه و زندگی ات بهم بخوره. به نظرت بهتر نیست آدم همون اول بگه که اگه قراره چیزی بهم بخوره ازدواج بهم بخوره نه زندگی؟
مهدیه جون اینجور افراد که نسبت به خواستگار همسرشون یا اینکه همسرشون خواستگاری رفته اینقدر حساسن طبیعی نیستن و حتما باید مشاوره برن. این حساسیت اصلا منطقی نیست
دوستان حرف از گذشته باید زده بشه ولی نه دیگه همشو.خب خیلی ها هستن بعضی چیزا رو اگه بگن همسرشون طلاقش میده.ادم داریم تا ادم.همه مثل هم نیستن ک.واسه همین قضاوت های ما نوعروس ها متفاوته.هر کی در اطرافش ی جور ادم میبینه
سلام به همه دوستای گل و گلابم
خوبین خانوم خشگلا؟
من هم رها جون میگم نباید وارد جزئیات شد.
من اسمش رو اشتباه نمیذارم میذارم تجربه جوونی.
من مخالف دین نیستم ولی اگه دین و خانواده ها اجازه میدادن که دو جنس مخالف با رعایت اصول با هم راطه داشته باشن هیچگاه این ذهنیت و به قول برخی دوستان این اشتباهات و لغزش ها بوجود نمیومد.
من هم رها جون میگم نباید وارد جزئیات شد.
من اسمش رو اشتباه نمیذارم میذارم تجربه جوونی.
من مخالف دین نیستم ولی اگه دین و خانواده ها اجازه میدادن که دو جنس مخالف با رعایت اصول با هم راطه داشته باشن هیچگاه این ذهنیت و به قول برخی دوستان این اشتباهات و لغزش ها بوجود نمیومد.
منم با نظرات رها موافقم.
رها تو بگو من تایید میکنم حرفاتو
:))
سلام شادی جون.مهدیه هرشب اینقدکدبانویی به خرج میدی?افرین عروس خانم
به نظر من باید چیزایی از گذشته که احتمال میدیم واسه طرف رو بشه یا یجوری ازش با خبر بشه رو بگیم
سلام الی جون. چطوری؟ شب خوش.
یه روانشناس میگفت زن باید به شوهرش بگه خواستگار داشتم ولی نباید جزئیاتشو بگه.
مینا جون وقتی گفته بشه دیگه نمیشه بگی گذشته رو ول کن آینده رو در یاب بعضی وقتا آدم ناخوداگاه حساس میشه دست خودشم نیست
رها جون عرض ادب دوست جونم ولی بنظر من اگه هم چیزی نگفتیم و همسری بعدا فهمید نباید به روی ما بیاره و برعکس برای ما اگه هم آوردیم و مطرح کردیم هرکدوم از طرفین باید بگن گذشته واسه گذشته است لزومی به مطرح کردنش نیست
سلام مهدیه جونم قربونت عزیزم
خوبم من، شما خوبی؟
ولی اگه قانون ما ی خورده فرق میکرد و میذاشت هر کسی که از کسی خوشش میاد باهم حرف بزنن و بیرون برن تا ببینن باهم تفاهم دارن خوب بود.نه اینکه طرف ببینه دخترش با ی پسری رفته بیرون.دخترشو زندانی کنه
قربونت نیلو جونشرمنده ام نکن.
. اخه عشقم شکمو. چه کنم خواهر. اگه سرکار نمیرفتم که میترکوندمش دیگه مثلا اوایل ازدواجمون.
اخه مشکل اینجاست ادم کافیه یه اشاره کنه تاته وتو ماجرا رودرنیارن که ول کن نیستن بعدشم این قضیه برای همیشه توذهنشون حک میشه
سلام الاجون. شام همسریو دادی گلم؟
وقتی این اجازه رو به طرف مقابل بدیم که وارد گذشته ما بشه و از تمام جزئیات باخبر بشه
پس راه رو برای کنجکاوی و شکاک بودنش در اینده باز گذاشتیم
این اجازه رو بهش دادیم که در اینده و زندگی هم وارد تمام مسائل از قبیل چک کردن گوشی و کمد و ایمیل و ... بشه
شاید این کار همسر مخفیانه باشه و شما ازش بی اطلاع باشین
من همسرم یکم جزیی از گذشتش گفت که خب من مطمئنم خیلی چیزارو نگفته
منم موردایی که حس کردم ممکنه یجورایی ازش باخبر باشه یا باخبر بشه بعد، اونارو در حد خیلی جزئی گفتم بهش
یجوری که وقتی چیزی بفهمه مشکلی پیش نیاد واسه زندگیمون
من با نیلوفر موافقم اگه یکم بگی باید تا تهش بری
آدم حساس میشه اصلا نباید گفت
ببخشید دوستان من دیشب بی خداحافظی رفتم حمل بر بی ادبی نباشه ولی مقصر سایت وبد چند بار پست گذاشتم مدام میگفت خطایی در سیستم رخ داده مجددا تلاش کنید که منو کلافه کرد و رفتم.
ای شادی ایکاش بشه خوب قرار هر شب یک برنده داشته باشه قرار شبانه پس تا قرا شبانه برقراره باید هم برنده داشته باشه
سلام جیگرا صبح بخیر
دیشب برای من همین اتفاق افتاد هرکاری میکردم وارد سایت نمیشد میگفت خرابه
رها من که پوستر نذاشتم؟
کدوم مینا گذاشته؟
آمینننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننن
سلام به روی ماه همتون
مینا جون همینورا هستم عزیزم
چون پیر شدم
کمرم خم شده
دیده نمیشم:)
رها جون این چه حرفیه
شما استاد و بزرگ مایید
پوستر برای بار اول عالی بود
بدون اغراق میگم
فوق العاده بود گلم
دستت درد نکنه رها جون پوسترتم قشنگ بود.اون نمیدونم کی بود پوستر گذاشت
با اجازه ی بزرگترها (سنی نه شخصیتی) من شروع می کنم.
به نظر من گذشته ی هرکس به خودش مربوطه منتها گذشته ای که دیگه وارد آینده نشه. و از اونجایی که معلوم نیست آینده چی پیش میاد به نظر من آدم باید به همسرش بگه که مثلا من در گذشته دوست پسر داشتم. در همین حد دیگه جزئیات نگه که حساسیت پیش نیاد اما بگه دوست پسر داشته که پس فردا اگه طرف تو خیابونی جایی دیدشون اومد جلو کرم بریزه یا هرچی، شوهرش جا نخوره و بتونه با افتخار بگه زنم به من همه چی رو گفته. نه تنها دوست پسر در مورد هر اتفاق مهمی که تو گذشته افتاده به نظر من باید خلاصه و کلی به همسر گفت. چه مرد چه زن
سلام به همه ی دوستان خصوصا به راضیه خانومی که امشب جبران دیشب رو کرده :) راضیه جونی ببخشید من دیشب پا تو کفشت کردم و خیر سرم پوستر ساختم! البته مینا بعدش یک پوستر گذاشت که خیلی خوشگل بود کلا پوستر من از رونق افتاد خخخخخخخخخخ
مینا جونی همسری این مدلیه، کلا وقتی خیلی غمگینه نباید به پرو پاچش بچیم. خودش آروم می شه میاد بیرون بعد من اون موقع حسابی ناز و نوازشش می کنم. یک کم روحیاتش برای یک مرد زیادی حساسه ولی چه می شه کرد خاصیت هنره. کلا هنرمند جماعت تو هیچ چارچوبی جا نمی شن. دنیای مخصوص خودشون رو دارن.
طفلی مادرشوهرم هم دیگه اینقدر تو زندگی کار کرده و سختی کشیده که همینم که واسش مونده شاهکاره. حالا لطفا همه اگه ممکنه براش دعا کنین که زودتر خوب بشه و برگرده مشهد پیشمون. همسری که طفلی به جز جمعه و شنبه هر روز صبح تا شب تدریس داره و نمی تونه کنسل کنه کلاساش رو. اگه می تونست الان حتما شیراز بود :(
انشاالله و الهی آمین
همگی بلند بگین الـــــــــــــــــــــــــهـــــــــــــــــــــــــــی آمـــــــــــــــــــــــیــــــــــــــــــــــــــــــــن
خب مینا جون خونه رو خاک بگیره وایسم نگاه کنم.کی باید تمیز کنه؟
اره دو ماهییه ک اومدیم سر خونه خودمون عزیزم.
دست چیه بابا حیف ننم بود که مرد :(
ای بابا.
انشاالله که بهتر بشه مادر شوهرت و بیاد پیشتون تا همسریتم آرامش پیدا کنن.
رها رشته تحصیلیه همسرت چیه مگه؟
مدرکشون چیه؟
سلام به همگی منم اومدم حال همگی خوبه?
راضیه دوباره شروع کردی؟
منظورم این بود چرا تو روز نمیای اینجا هان؟
دعوات میخواستم بکنم مامان راضیه.
سلام به عروس خانمای گل. خوبین؟
اینم یکی دیگه
و تبریک ویژه ب نوعروسا
اشنالله به حق این شب عزیز،همه کنار همسرشون شاد و سلامت و دل خوش داشته باشن.
الهی امین
بریم خانوما سر بحث و قرار امشبمون.
نظر شما چیه درباره بحث امشب؟
راضیه جون چه پوسترای قشنگی درست کردی.
به به چه پوسترای خوشششگلیییی
واقعا بعضی دختراخیلی بی شخصیت تشریف دارن.بعضی ها هم انگارعروسی تشریف اوردن اینقدموهاروپریشون بیرون میندازن وبوی عطرشون ازچندمتراونورترمیاداینقد دوش عطرگرفتن ادم بایدیه ذره معقول بیادبیرون خداییش بعضیا زیاده روی میکنن توارایش ولباس نامناسب خب این یعنی چی؟
صفا جون من میخوام برمممممممممم تا چند مین دیگه شامم اماده نیس تهنوزززز جناب همسر میان گرسنه
عکس چی میشه؟
یه شب با خانواده همسری تو فلکه اول صادقیه قرار داشتم.
رفتم برج گلدیس منتظر شدم بیان.
یه دختره اومده بود که خوراکی بخره. فروشنده ها پسر بودن و از این لاتا . صاحبکارشون یه مرد کامل و خوبی بود. داشت براش حساب میکرد گفت 23 تومن شد. دختره گفت این 10 تومنش بقیشو بعدا با بچه ها حساب میکنم. منم میخواستم آدامس بخرم. منو میگی انگار خون اومده بود تو صورتم. یعنی یه خجالتی کشیدم که خدا میدونه.
سلام عزیز دلم مرسی
من خوابم میاد
اره الهه جون خیلی وقتا در لفافه حرف زدن کارو بدتر میکنه چون خیلی وقتا باعث سوء تعبیر میشه و طرف مقابل برداشت شخصی و گاها اشتباه خودش رو میکنه بنظرم باید خیلی در ارامش و کاملا واضح خواسته یا چیزی که ناراحتت کرده رو در موقعیت مناسب بگی.
وای منن مثله مرده ها افتادم از بس خسته بودم ................................
سلااام سحر جووونیییی
بنظر منم با صحبت حل میشه.با ملایمت نه حالن ندافعیی.منطقی صحبت کنن قانع کنن.
گرچه من خودم اگه میشد برم تو گروه وایبر معتاد میشدم وحشتناک.
صفا رفت؟
وااااای چقدر خوشحال شدم دوستامو دیدم. الهه و مهتاب همونی بودن که توی تصویر ذهنیم بود ولی مهدیه و ملیحه خیلی فرق دارن😜
سلام سحر جون. اون چهره مرده رو نبین گلممممممم.
چه تصوری داشتی خواهر؟
مهتاب جونم همسرم با من دقیقا این کارو کرد انقدر به من گفت اون گوشی و بزار کنار بیا میوه بخوریم من سعی میککردم گوش بدم ولی نمیشود تا تصمیم گرفت کار خودمو با خودم انجام بده که جوابم داد
منو پس چرا نمیگین مهتاب جونیو مهدیه جونی؟
دیروز که توی راه بودم
دیشبم چهار خوابیدن و هشت پاشدم حاضر شدم رفتیم بیرون
ظهر اومدیم نهار خوردیم و اومدیم نوعروس
چشمام قرمز بودش امروز توی نوعروس
اما هنووووز انرژی دااارممممم ;-)
بچه ها جونم اگه اجازه بدین من از حضورتون مرخص شم
چون الان منم به محکوم به نت بازی میشم از نظر مامانو بابایی
پس شب همتون خوش خوشگلا
فردایی پر از خبر خوش براتون ارزو میکنم
صفا جونم که تا حالا دوبار از نزدیک سعادت دیدارشو داشتم. فکر کنم رنگ موهاشو عوض کرده.
شادی یکتا جونم کدوم سوالتو جواب ندادم عزییزم؟
هرچی میگردم سوالتو پیدا نمیکنم
سلام شقایق جون خوش اومدی عزیزم
از سمت راست :
مهدیه عزیز و دوست داشتنی
مهتاب شیطون و بلا
ملیحه مهربون و خونگرم
الهه شیطون و خوش خنده و
صفــــای سبز
زهرا جون یکی از برنده های دیگه که تو اتاق گفتگو نیستن ولی اغفالش کردیم که بیاد .
اینم بخاطر اصرارهای الهه جون و مهدیه عزیزم که میخواست بره برای شام ... میناگلی جون بیا ببین عزیزم....
راستی فقط مهتاب با لباس پلوخوری اش اومده بود البته از سرکار ، بقیه همه از سرکار اومده بودن و تیپ کاری ....
صفا جون کجا رفتییی؟
من عکس دسته جمعی دومیمونو میییخوااامم
کی نو عروس منو دعوت میکنه عایا امکانش هست یا میتونه باشه ؟
مهدیه جون فکر میکردم قرتی فرتی هستی و اهل آرایش. ولی خیلی مثبت بنظر میرسی😉
مرسی عزیزم منم ملیحه و مهدیه رو یه جور دیگه تصور میکردم یه جورایی انگار جاشون عوض بشه
اخه الی من ذهنم خیلی خسته میشه نه جسمم و این خیلی بدتره........
سحر من تنها خانوم تیم مهندسی شرذکتم و اصلا نمی تونم به خاطر حفظ حریمم قرتی بازیتامو در بیارم کلا هم خیلی اهل ارایش نیستم
میخواین یه عکس بذارم بردارم؟
مهتاب جون چند سالته؟
سحری ازین فکرا نکن الا اینجوری نیست با اون رژ قرمزش
زود بذار مهدیه جون.
سحر جونم متولد 68 ام
من خودم همینجورم هر کاری ببینم دوس ندارم طرفم انجام بده همون کارو با خودش میکنم تا نکنه دبگه
البته خیلی واضح نیست
وااااای مهتاب جون من فکر میکردم 20 سالته خیلی بیبی فیس به نظر میرسی.
الا پاشو برو بخواب
مهتاب تو پس مثل همسر من هستی من خیلی جاها پشیمون شدم با این رفتارش که چرا کاری کردم که اون اون کارو با من انجام بده
ولی من هرکاری کردم نتونستم کارایی که بهش میگم نکن و با خودش انجام بدم از راههای دیگه ای وارد شودم
دیدید بردارم؟
ملیحه بلندتره از همه سحر گلم
مهدیه جون این عکست بیشتر بهت شبیهه عزیزم مخصوصا شیطنتت😘
بردار مهدیه جون.
وای مهدیه جونی چه عکس زیبایی و چه منظره ای
ایشاله خوشبخت بشی عزیزم
ولی صورتت معلوم نیست
ممنون سحر جون و شقایق جون.
آخییی
مهدیه جونی
توی این عکس داری میخندیییی
بله بله الیییییییییییییییییی
سحر تازه بابام بهم گفت چند سالته گفتم 25 سال گفت ااا تازه فک کردم 20 سالته
به قول صفا دارم میشکنم
سلام مهدیه جونم :) چه عکس خوبی عزیزم، خیلی انرژی خوبی داره این عکست عزیزم. هم آرومی، هم شیطونو خوشحاااااال :) :-* هزار ماشالا، به پای هم پیر شید مادر. خخخخخ
بچه ها رفتید تو دفتر نوعروس تو نگاه اول همدیگرو شناختید یا نه؟
من فقط مهدیه جونو نشناختم چون عکسشو ندیده بودم قبلا
سحرفقط مندر مورد اینترنت و گوشی این رفتارو میکنم مثلا اگه داد بزنه داد نمیزنم سکوت میکنم آروم شه بعد با زبون خوش حالیش کنم یا بعضی وقتا لج میکنم و درست نیست
الا جون منم چون عکستو قبلا دیده بودم سریع شناختمت. ولی قدتو ندیده بودم ماشالا قدت بلنده :) معلومه حسابی شیطونم هستی مثل نداجون از بچه های قدیم سایت.
من رفتم اومدم کی عکس گذاشت منم میخوام ببینم منم عکس میخوام :(((((
بردارم؟
شقایق جون چرا استرس میگرفتی؟
مهدیه جون مبارکت باشه.ماشالا خوشگلی .دسته گلت هم مث منه
ممنونم فاطمه جون
مهتاب جون درباره کارای دیگه که نه تو دعوا که همه چیز قابل نمیشه کنترل کرد البته باید کنترل کنیم
وااااااای مهدیه جون چقدر ناز شدی چقدر به هم میاید عزیزم.ایشالا به پای هم پیرشید گلم.
هورا یه عکس دیگه گزاشتی مهدیه جوونی منم تونستم ببینمت دوست خوشگلموووو ماشالهه عزیزم انشاله به چای هم چیر شید دووووستم :*
ممنون سحر جون. ممنون سپیده جون.
انشالا شنما هم به پای عشقتون پیر بشید
خوب دیگه بردارم
سپیده جون نوشتی به چای هم چیر شید :))))))))
سحر خوب دوستای جدید و ادم میخواد ببینه استرس میگیره من دوستامو بعد 9 سال میخواستم ببینم داستام از استرس و شوق یخ کرده بود
مهدیه جونی عکست خیلی خوشگله
خیلی چشمای خوشگلی داری عزیزماشاله خوشبخت بشید
بردار مهدیه جون.
وای مهدیه جون چه عروس نازی شدی عزیزم به موقع اومدم دیدمت ایشالله خوشبخت بشی
سلام به روی ماهت رها جون.
همسر من فقط با یکی از دوستاش اونم ماهی دو سه بار وایبر بازی میکنه اونم الان اینقدر خسته میشه که شام خورده نخورده خوابش میبره
صفا جونم بزار دیگه عکسامونوووو
رها من دلم نمیسوزه چون که منم عکس مینا رو دیدم و دارممممممممممممممممممم
من خودممم خیلی نت باز هستم، ولی نه توی شبکه های اجتماعی ....
من خیلی وب گردی میکنم و بواسطه رشته تحصیلی ام و کاریم ، مدام باید سایت های تجارت الکترونیک رو ببینم و ایده های خوب برای پیاده سازی توی سایت های ایرانی بگیرم.
ولی به هرحال وایبر یا فیس بوک دارم که به ندرت پست بزارم توش ، وایبرم که بیشتر گروه های کاریه و فامیلی .
ولی در کل اگر نت نباشه ، حالم زیاد خوش نیست متاسفانه.
صفا جون کاملا به فکرش هستم اما باید در شرایطی اقدام کنم که واقعا همسری دیگه هیچ بهانه ای نداشته باشه.
خب متاسفانه همسر من هم توی لیست وایبرش دختر کم نیست چون همه ی شاگرداش شماره اش رو دارن و هی تو وایبر بهش پیام می دن اما چون می دونه من شدیدا به ارتباطش با دخترا مخصوصا شاگرداش حساسم خدایی اش رعایت می کنه. خیلی وقتا کنارش بودم و از نوع پیامی که شاگرداش می دن می فهمم که کلا بهشون پا نمی ده اما خب این اتفاقا اینقدر آروم و نرم پیش میاد که خود طرف هم ممکنه نفهمه داره گرفتار می شه.
شدیدا مخالف صحبت های بی خودی و غیرضروری توی شبکه های اجتماعی هستم. البته همسری من بیشتر با دوستان هم دانشگاهی اش بحث می کنن بیشتر هم سر مسایل مربوط به تخصصشون اما خب گاهی هم حرفای غیرضروری پیش میاد دیگه. ضمن اینکه کلا مردها توی گروه هاشون بعضی وقتا حرفای زننده یا عکس و فیلم های ناجور به اشتراک می ذارن که از اونم به شدت بدم میاد و یکبار که توی گالری گوشیش یک فیلم زشت دیدم خیلی باهاش برخورد کردم و حسابی دلخور شدم که این چیزا در شان تو نیست و اون گفت بابا وایبر خودش میاره تو گالری من که نگاه نکردم و بعد جلوی من پاکش کرد اما در هر صورت هیچی توی این شرایط قابل اطمینان نیست
میبینم که همو دیدین و جای مارو خالی نکردین
نه شادی جون .فعلا بچه رو میخام چیکار...:-))
شادی یکتا جونم رفته بودیم دفتر نوعروس جایزه هامونو بگیییریم
من خودم به اینترنت و سایت نوعروس اعتیاد دارم. اونم زیاد. یعنی اگر یه روز بیام مغازه و ببینم نت اینجا قطعه همه چیو بهم میدوزم تا نتمو درست کنم.
یا اگر برقا بره هم همینم.
اما وایبر و لاینو اینا اصلا.
وایبر رو همسرم برام نصب کرد که اگر خواستی چیزی بخری یا هر کار دیگه بتونی برام عکس بفرستی.
لاین هم دیشب برام نصب کرد که اصلا ازش سر در نمیارم و حوصلشو ندارم.
اما خود آقای همسری به وایبر و واتس آپ و اینا اصلا اعتیاد نداره.
تو واتس آپ تو یه گروهه هم دوره ای های دانشگاهه فقط که فقط میره فیلماشونو دانلود میکنه و با هم میبینیم . همین.
اما..................
من خیلی داغون بودما خسته وساده ساده حتی بدون یه رژژژژژژژژژژژژژژززز
اره مینا من اصلا حواسم نبود که بقیه بچه هام میان با صفا جون فیکس کرده بودم تازه امروز فهمیدم دوستان میان
صفا جونی خوبیییییییییییی
من بالاخره هدیه ام رو دریافت کردم
خواستم تشکر کنم صفا جونی خوشملمون
فرزانه عزیزم من خوبم به لطف شما و دیگر دوستان ....
امروز جاتون خیلی خالی بود ، نبودید ببینید این الهه شیطون چقدر ما رو خندوند، وای دیدن مهدیه خیلی برام هیجان انگیز بود، کاملا متفاوت از تصورم بود، ملیحه جون رو که نگووو متین و باوقار، مهتاب از بس حرص خورده بود سر کارهای عروسیش ، پوست و استخون شده بود ....
آخه رها جون دیگه همسری داره به نوعروسم حساس میشه هروقت که میاد من اینجام خخخخ
دوست جونی ها نت من خیلی ضعیفه نمیدونم چرا دیر میاد مطالبم و دیر میبینم مطالب شما رو
آره والا مینا تو خیلی به بابات رفتی، یعنی بابات بدونه دخترش کافی نت داره دیگه دربست میاد می شینه پیشت و تا کرکره رو نکشی پایین خونه نمیاد خخخخخخخخخخخخخخ
آی فخر می فروشیییییییییییییییییییییییییییییییم فخر می فروشییییییییییییییییییییییییییییییم ;)
وای حالا که حرفای رها میشنوم چقد خوبه که همسر من اصلا اهل وایبر نیست. رها جون خب اگه تو زیاد بهش گیر بدی ممکنه اوم لجبازی کنه
آما اعتیاد داره عشقم به بازی کردن با گوشی.
اونم بازی جنگی و تفنگی. بنده هم هر ماه باید براش یه بازی حرفه ایه دیتادار عالی با سرعت بالا براش دانلود کنم که آخر شبا و تایم بیکاریشو بازی کنه.
وقتی هم ک پیش همیم کلا گوشیامونو میندازیم کنار و فقط خودمون.
برای همینه که من تا شوشوی بغلیم میاد سریع بای بای میکنم. آخه دلش نازکه. میگه از صبح تا حالا تو سایت بودی الانم میخوای پیش دوستات باشی. پس من دیگه شبا نمیام به بابات بگو بیاد دنبالت. خخخخخخخخخخخخ
چکار کنم حسودیش میشه به این سایت
شادی جون خدا رو شکر ، خواهش میکنم گل من .... مبارکت باشه و به خوشی استفاده کنی عزیزم.
دقیقا رها جون. منم اصلا نمیتونم اعتماد کنم به این شبکه های اجتماعی مخصوصا مخصوصا این تانگو خراب شده ذلیل شده
سلام شادی جونم خوبی عزیزم؟ دلم برات تنگ شده بود نیستی عزیزم
بچه ها یعنی با سرعت نور پست میزارید ، نمیرسم بخوونم ....
نهال هم اومده ، ولی رفت سر شام ، امروز ایمیلش رو چک کردم ولی مشکل برطرف نشد.
دوستان جای ما صفاجون ایشالله همیشه شاد و خوش باشید همگی
فرزانه جون هواست باشه همسر جان به نوعروس گیر نده ، وگرنه ما باید قشون کشی کنیم بیایم خونتو تا بلکه راضیش کنیم برگردی.
خوشبحالتون که همدیگرو دیدین:-((
دوستان کلا راه کارتون چیه؟
مهدیه جون اتفاقا تو عالیه عالی بودی ، اینقدر بد نگوووو از مهدیه ما .... من که بینهایت دوستت دارم ، بینهایت. یعنی خانومی خانوم
صفا جونمممم
عکسارو میییخواااامممم
الهام جان شما هم این مشکل رو داری ؟
بچه ها راهکار بدبد واقعن ، با همسر وایبرباز ، چه کنیم؟
الهام جان شما هم این مشکل رو داری ؟
بچه ها راهکار بدبد واقعن ، با همسر وایبرباز ، چه کنیم؟
قربونت فرزانه جونی یکم درگیر کارام بودم سرمون خیلی شلوغ شده
مهدیه جونی خوشبحالتون همدیگه رو دیدی کیا بودن؟
صفا جون منو دیگه دوسم ندااالی؟
آی ایها الناس یکی هم به حرف من گوش بده
الهه جونم الان میریزم توی لپتاپ و براتون میفرستم، البته باید عکس ها رو بدم آتلیه نوعروس تا لوگو بزنه و بعد بدم بخش تحریریه تا توی قسمت جشنواره ها با متن انتشار بده.
اما من پارتی بازی میکنم یه عکس دسته جمعی براتون اینجا میزارم، عکس تکی ات رو هم میزارم اینقدر تو بلایی دختر
فاطمه بهار جان کلا من از اون زنایی نیستم که مدام گیر بدن به شوهرشون، یک مطلب رو یکبار می گم بعد یک مدت طولانی صبر می کنم اگه جواب نداد باز دوباره با آرامش هم می گم فقط بعضی وقتا یک کوچولو گریه می کنم که همسری هم شدیدا از گریه ی من اذیت می شه :( ولی خب این مساله داره واقعا معضل زندگی ام می شه. جنبه ی اینکه حالا اون فضا شاید سالم نباشه و دختر توش باشه به کنار، مشکل اصلی من با اینه که کلا همه اش سرش تو تبلته.
مینا همسی ات حق داره ولی امیدوارم وقتی برید خونه خودتون این اعتیادش به بازی برات مشکل ساز نشه. سعی کن از الان خودت هم استفاده از نتت رو کم کنی که وقتی رفتی خونه ی خودت اونم تحت تاثیر تو بازی کردنش رو کم کنه
مهدیه از این شبکه های اجتماعی نگو که دلم آی خونه آی خونه. دختره پر رو می دونه همسری من ازدواج کرده هی میاد تو وایبر بهش می گه من تنهام، من غمگینم، من کسی رو ندارم!!!! دیگه طاقتم طاق شد بهش گفتم یا یک چیزی بهش می گی یا خودم حالی اش می کنم. دیگه همسری هم جلوی خودم خیلی جدی بهش گفت که اگه یکبار دیگه از این پیامای نامربوط بدی از طریق حراست دانشگاه اقدام می کنم. فعلا که یک مدته خبری ازش نیست. خدایی چرا دخترای این دوره اینطوری شدن؟!
سلام به همگی چه خبره اینجا؟میبینم که جمعتون جمعه کاربرای جدیدهم داریم خوش اومدین بچه ها.الاجون خودمون هم اومده امروزاصلانبودی الا فکرکنم دیروزم نبودیا
فاطمه جونی منم مثل تو دوست دارم بچه هارو ببینم منم ناناحتم
الی چه خبرا؟ خونه خواهر شوهری الی؟
به نظرم اولش بی تفاوت باشیم و اعتراض نکنیم شاید خودش خجالت کشید و کمتر تو وایبر سرک بکشه
هم وایبر و اینترنت و گشت زنی تو شیپور و دیوار هم بتزی تخته نرد تو موبایل
الهه من عاشقتم دختر با انرژی
میزارم عکس ها رو همین امشب برات عزیزم ، فقط الان در خصوص موضوع صحبت کنید و دوستانی که اومدن بحث براشون مفید باشه و در نهایت موقع عکس بازی ، وقتی مینا گلی عکسشووو گذاشت ، ما هم عکس های امروز رو میدیم ببینن .
بزار مینا رو مجبور کنیم عکس بزاره ....
ولی الان در خصوص بحث صحبت بفرمائید تا دوستان راهکار ارائه بدن.
فاطمه بهار جون با نظرت موافق نیستم گلم ، بی تفاوتی خیلی بده ، چون ممکنه یهوووو چشم باز کنی ببینی کاری که نباید میشد ، شده ....
من اومممدمممم خوش اوووومدممممممممممم
خوووب من کلا اصلا وایبر باز نیستم یمدت هم شمارمو به همه میدادم که بعدش کلی مشکلات پیش اومد یه عالمه مزاحم در جریان هستین بعد عوض کردم. واسهه همین که تو گروه های وایبر نیستم اصلا.
سروش هم قبلا داشت که من خوشم نمیومد باشه حذفش کرد خخخخ اوباهتو حال میکردین اما الان گفتم داشته باشه باهم وایبری حرف بزنیم اما اونم خزشو عوض کنه بعد.اما اینطوری شما میگین میترسم اونم وایبری باشه اما اگه وایبر باز حذفش نمیکرد قبلا.
مهم نیست مهدیه. عیبی نداره
امیدوارم همیشه خوش باشین دوستان.
من کلا فراموش کرده بودم . یه بار الهه انگار بهم گفت .ولی حواس منه دیگه.
سلام نیلوفر جونم
آخه من دیروز توی راه بودم میومدم تهران
امروزم خب تازه رسیده بودم خسسسته بودم
بعدظهرم که رفتم دفتر نوعروس رو ریختم بهم با سر و صداها و خنده هام
آخ که چقدر جای همتون خاالی بود
الهام جان به نظر من در این مواقع اول باید چیزی که خودمون بهش اعتیاد داریم و همسری رو اذیت می کنه ترک کنیم مثلا تلفنی صحبت کردن یا زیادی با دوستان بیرون رفتن یا هرچیز دیگه.
بعد خیلی آروم و منطقی باهاش حرف بزنیم و احساسمون رو بدون اینکه بخوایم متهم جلوه بدیمش بهش بگیم. نباید طوری بگیم که خیال کنه بهش اعتماد نداریم.
بعد اگر باز هم جواب نگرفتیم دیگه بریم پیش مشاور. من خودم همین کار رو کردم فقط چون همسری مدام می گه پایان نامه ات موند، پایان نامه ات موند منم نشستم پاش که دیگه تمومش کنم و بعد یک بار دیگه جدی باهاش حرف بزنم و اگر جواب نداد دیگه بریم مشاور
خب صفاجون عکس بچه هارو اینجا هم بزار تا ما هم زیارتشون کنیم خب
رهاجون سعی کن ترکش بدی مینا باشماهم هستم.پسرعموم میگفت یه نفرومیشناسه که به بازی اعتیاد داره طوری که اززندگی وامونده بااینکه سی وپنج سال داره هنوز زن نگرفته تنهامشکلشم همین اعتیادشه البته دورازجون همسریای شما
اره رها جون
منم هر از گاهی خیلی کمااا خیلی کم همسرم توی تانگو میچرخید گفنم من حوصله اینارو ندارم پاکش کن وگرنه میرم یه گوشی خوب میخرم کلا میرم تو این فازززززز
بنده خدا هم پاکش کرددددد
خب صفا جون اولش بی تفاوت باشیم و اگه دیدیم نه کار خودشو میکنه اون موقع با آرامش صحبت میکنیم
الی با توام هااااااااااااااااااااااااااااااااااا
خوش اومدی نیلوفر جونی
نه فاطمه جون به نظرم این راه کار جواب نمیده آخه وقتب سرت تو گوشیت باشه حواست به هیچی نیست ساعت و زمان از دستت در میره بنظرم راه کارهای رفتاری جواب نمیده باید با صحبت متوجهه شون کنیم
کلا سروش بیستر سایت ورزشی میره تا بدونه هر لحظه فوتبال در چه حاله و.... اهل بازی با گوشی نیست اما عاشق بازی فوتبال با لپ تاپ کا فوتبال شده هووی من ..مثل الان خخخخخ
من خودم فیسبوکی بودم خفن که الان کمش کردم یعنی بهتر بگم کلا دیگه تو فیسبوک نمیرم.
سلام مهدیه جووونم
اوهوم خونه خواهرشوهرمم
سلام نیلوفر جوووونم خوبی خواهر؟؟؟؟؟؟؟
من برم شام بخورم.دوباره میام
ایشالاهمیشه به شادی الاجونم خداروشکرکه بهت خوش گذشته واقعاجای ماخالی بوده خسته نباشی خانم مسافرتت راحت بود؟
آره رها جونم باید خودمم ترک کنم.
رها جونم دور از جون بچه های اینجا دخترا اونقدر بد شدن که فقط خدا میدونه.
همسری یه بار گفت یه دختره اومده تومغازه با وضعیت نا مناسب به یکی از بچه ها پیشنهاد گول خودن داده.
میگفت انداختیمش بیرون. بعد رفته بود به پلیسای اونجا گفته بود که اینا به من تجاوز کردن و ال و بل.
خلاصه پلیسه هم که اومده بود و اینارو دیده بود دخترو داده بود دست گشت ارشادیا برده بودنش که تو ووضعت خرابه چرا بقیرو متهم میکنی.
وای الیییییییییییی
الی رابطتون خوبه؟
چشم صفا جونی
ولی آخه من که گفتم شوهر من گوشیش سادست و کلا اهل نت نیست آخه
امشب بجای من شوهرم باید شرکت کنه توی این بحث
چون من همیشه سرم توی گوشی و لپ تاپه
راستش من به هیچی معتاد نیستم، کلا راحتم، ولی امان از این همسر تو مهمونیها هم از دستش نمی افته، هر چی هم باهاش حرف زدم بی فایده بود مشاور هم کلا جواب نداد منهم دیگه بیخیال شدم و روشهای تنبیهی زنانه رو پیش گرفتم
هورااا پنالتی برای پرسپولیس.
صفاجان منم باهات موافقم ضمن اینکه ممکنه دیر بشه در کل هم تا ما از چیزی که ناراحتموم می کنه حرف نزنیم اونا از کجا بفهمن؟ مردها مثل ما از اشاره و این چیزا خیلی به حس درون پی نمی برن. اونا خیلی مستقیم هستند برعکس ما که پر از پیچ و خمیم. برای همین به نظر من در شروع باید ابراز دلخوری کرد اما کاملا در آرامش و بدون برانگیختن عصبانیت طرف بعدش هم که دیگه اون مراحلی که خودم طی کردم و متاسفانه نتیجه نگرفتم تا برسم به مرحله ی آخر که مشاور هست.
دوست جونیا من از جانب همسری احضار شدم. باید جمع گرمتون رو ترک کنم. صفاجون عکس گذاشتی برش نداری ها من باز اخر شب میام هم حرفهای بچه ها رو بخونم هم عکس امروز رو ببینم. به قول مینا: ناناحن می شم ها :))))
عاشق همه تونم یک عالمه بوس های چاق و فشاری به همه تون
در پناه خالق نیکی و شادی
خوشبحالتوووون دوست جوونیااا همیشه به خووشی انشاله روزی بشه ماهم بتونیم روی گل شمارو ببینیم.
مینا خدا به داد برسه اوضاع دخترا که الان خیلی بد شده دور از جون شمااااااااااااااا
منم دو سه روز پیشرفتم خرید کنم قارچ بخرم دو تا دختر 15 16 ساله اومدن سیگار بخرن
اقا میگفت خانوم بخدا روزی 20 تا اینجوری میان دنبال سیگارررررررررررررررررررررررررررررررررر
مهدیه جونی تاحالا مشکلی نداشتم با خواهرشوهرم
خوبیم
ولی حس میکنم نباید بیشتر بمونم خونش چون خلاصه هرچی باشه خواهرشوهرمه دیگه
یهو دیدی یچی گفت گریه منو درآورد
ولی خداروشکر تاحالا که خوب بوده
گللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللل
دست و جیغ و هوراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
محمد نوری چه گلی میزنه
و توی دروازه
بچه ها پرسپولیس ببر قرار منو ببره بیرون هرچی خواستم بخره بخورم خخخخخخ
کی برنده شده مینایی الان؟؟؟
بسلامت رها جون. خوش باشی
سلام شادی جونم نبودی چندوقته نمیگی مادلمون تنگ میشه؟سلاااااام سپیده جون سلام به روی ماهت
خداروشکر الی جون.
وای مینا اخ جون. خوش خبر یاشی دخترررررررررررررررر
سلام من رفتم دوش بگیرم بیامم اما گویا 1 ساعت تو حموم بودم دیر شد
خوبید؟
هووووووووووووووووووووووووووووووووراااااااااااااااااااااااااااااا میناییییی وایییی چی میشه برنده شهههه واییییییییی
مرسی نیلوفر جونممم
ولی کاش میشد همه همدیگرو ببینیم از نزدیک
باشه فاطمه بهار جان عکس رو همین جا میزارم عزیزم. خیالتون راحت. الهه امشب نمیخوابه تا از من عکس نگیره. فقط برای اینکه بحث به بیراهه نره، اجازه بدید آخر وقت بزارم دوستان گل
سلام مهتاب جون خوبی عزیزم؟
الهام جان، آقایون خیلی هم سرشون توی بازی های اینترنتی هم هست ، کاش بازی کنن ، والا بهتر از شبکه های اجتماعیه
بچه ا نمیدونم کی بود اما همسریه من فقط تایم هایی که تنهاست و کار نداره بازی میکنه. گفتم که هروقتم که پیش همیم کلا گوشی تعطیلیم.
بای بوس بوس رها.من هروقت همسری باشه میگه بازتو نوعروسی؟؟؟میگه تونوعروس روبیشترازمن دوس داری بعدبایدبرم بچم رودلداری بدم مردا بعضی وقتاعین بچه میشن البته خودمم همینطورم خخخخخخخ
مهدیه و الییییییییییییییییییی چرا جواب منو نمیدید آیاااااااااااااا؟؟؟؟؟
مهدیه جون شما برو عشقم به شامت برس، عکس ها رو میزارم همین جا، یکی دو تا از دسته جمعی هامون رو ، بعد میتونی بیای ببینی گلم. پاک نمیکنم. چون عکس خاصی که نیست عزیزم.
سپیده قرمزا زدن دیگه.
شبم میخوایم بایرنو بترکونیم بعدشم رئالو بپوکونیم
واااااااااااااااااااااااااااااای مینا جونی راست میگی؟چه دوره زمونه ای شده من وقتی این چزارو میشنوم حالم بد میشه بخدا
الهام نادی نکنه از اون تحریم هادرپیش گرفتی؟یه وقت نکنی ازین کارا که عواقب خوبی نداره
بچه ها جالب اینه که فقط ما ایرانی ها هستیم که همه شبکه اجتماعی ها رو هم داریم از فیس بوک گرفته تا اینستاگرام . بعد وایبر ، لاین ، تانگو ، بی تالک ، تلگرام و .....
والا اگر بحث ، بحث ارتباط گرفتن باشه ، یکی از اینا هم کافیه ....
خارجی ها مثل ما نیستن واقعاً ، کاش ما هم فرهنگ استفاده از هر تکنولوزی ای رو داشتیم.
خوب نظر من درباره وایبر
شوهری من ازین چیزا خوشش نمیومد اما من اغفالش کردم و براس نصب کردم چون خونمون زیاد آنتن نمیده گفتم که داشته باشه از همون طریق میحرفیم خداروشکر تا حالا مشکلی هم نداشتیم چون اجازه ندادم خونشون اینترنت بگیره و همه کار تحت نظر خودم میکنه اما خوشم نمیاد وقتی پیش منه سرش تو گوشیش باشه اونم پیشم باشه خوب منم گوشیمو دستم نمیگیرم
این بود انشای ما
صفا جون جایزه مارو بده بریم
با تشکر
صفا جونی عکسارو که گذاشتی معرفی هم کن ما که ندیدم بچه هارو
مینا توهم خوب فوتبالی هستیااااا..
منم کلا فقط پرسپولیسو دنباله میکنمممم مخصوصا الان که ببرهههه عای میشه به به.
سلام عزیزای من خوبید خوشید من با کلی سختی آنلاین شدم
بحث در مورد دخترهای نسل جدید عجیب غریب یا در مورد اعتیاد به نت؟ من در مورد کدوم یکی بنویسم آخه؟
سلام شقایق جوووونیییی خوبی عزیزم؟؟
مهتاب بلااااااا ، نشکنی تو یهووووو از وسط ..... نگرانتم.
الهام جان از هر دوتاش ....
من اون اوایل درگیر وایبری بودم من تو وایبر بودم همسرم علاقه نداشت بد برعکس شود بعد من دیگه با وایبر کاری نداشتم اون شروع کرد الانم بیخیال وایبریم خداروشکر گاهی سر میزنیم
سلام شقایق جون خوش اومدی
الهام جون در مورد بحث امشب بنویس ولی بحث های دیگه هم پیش میاد دیگه بالاخره حرف حرف میاره
من رفتم عشقولیم اومد.وووووووس
مهتاب جون چه مختصر ومفید
الهه جون بیا عزیزم اینم عکس
سلام شقایق عزیزم
به سلامت مینا گلی :*
صفاجون 1 ساعت تو حموم بودم نیم ساعتش ضعف کرده بودم نشسته بودم انقد که ضعیف و نحیفم
دوست جونیا من برم عزیزانم خیلی خوشحالم وقتی تو جمعتون هستم بوس بوس واسه همه دوست جونیای خوشملم
مهتاب دو تا تیکه استخون شدی دختر ..... معلومه ضعف میکنی والا.....
حالا خخوبشد ددوباره افسردگی بگیرم نیام؟
چرا آخه انقد قدم کوتاهههههه
سلام بچه ها شب همگی بخیر
من اومدم
چه خبر امشب ???
راجع بع به وایبر یا نوع پوشش دخترای امروزی
کدوم???
وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای دوست جونیامو دیدم بالاخره واااااااااااااااااااااااااااای خوشبحالتون
چه عکسی میگم صفا جون به جا اون استنده بده عکس مارو استند کنن بزار سر در نو عروس
سلام آنی جان
در خصوص همسر وایبر باز هست موضوع
با همسر وایبر باز چه کنیم ؟
بچه ها سلام
سلام
سلام
سلام
سلام
سلام
چند تا سلام دادم واسه همتون :)
رفتم صفحه های دیگه رو داشتم میخوندم به اینجا ذیر رسیدم
من خداروشکر مشکلی ندارم توی این زمینه و هیچ وقت یادم نمیره که محمد اینقدر از گوشی بدش می اومد که فقط به خاطر من حاظر شد خط و گوشی بخره و اصلا هم اهل وایبر بازی و این چیزا نیست........
سلام دخترا. شبتون بخیر :) این عکس انگار سورپرایز امشبه :) عزیــــــــــــــزم، چه دخترای گلی :-* چقدر خوبه تا برسی از این عکسا ببینی انرژی بگیری :)
سلام ملیحه جون
خوش اومدی گلم
وای بچه ها چقد عکستون قشنگه
همگی خوشگل موشگلید والا
جای منو بقیه دختر گلیام خااااااااالییییییــــــــــــــــــــــــــ :))))))))
وااااااااااااااااااااااااااای صفا...جون من اینو بردار
من خیلیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی زشت افتاذم
گریه میکنما
نیلوفر جون از تحریم ها نه چون راستش خودم تابش رو ندارم😁 و مثلا حرف نمیزنم، یکدفعه مریم تو سکوت وحشتناک بعدش چون من پر حرفم میفهمه یک خبریه یا یکدفعه غیبم میزنه میرم تو اتاق بعد چند دقیقه شاید هم ساعت یاد من می افته، باورتون میشه یکبار ساعت ۱۲ شب من رو جلوی استخر کاشت چون ساعت از دستش دررفته بود و یادش رفته بود بیاد دنبالم
سلام ملیحه جونی و الهه جونی من داشتم میرفتم ولی شمارو دیدم گفتم اول سلام بدم بهتون بد برم
راستی صفا جون هرجا میگردم آرایشگاه نیکادا
پیدا نمیکنم
الهام جان جدی ؟؟؟؟؟
مهتاب جون خودم برات شمارشوووو میگیرم عزیزم . فقط شنبه یادم بنداز گلم
خوشبحالتون دور همی عکس گرفتین
الهه جونیییییییییییییییی جای منم خالی بودهههه خخخخخخخخخخخخ
ملیحه جونی خیلی خوب افتادی که دختر به این خوشملی
ملیحه جون شکسته نفسی میکنی عزیزم
خیلی هم خوشگل و خوش قد و قامتی عزیزم
اره الهه جون کاش یه روز همه باهم دعوت شیم و از نزدیک اشنا شیم
شادی جونم فدات....برو عزیزم..خودتو اذیت نکن
به به دوستای گل خودم وای الهههه از چشات شیطنت میباره هااااا.
سلام .من اومد
وای چقد خوب که دوستامو دیدم.فقط بعد از الهه جونو معرفی نکردی صفا جون
نهال جان خوبی ؟
ملیحه جون اینجا گذاشتمم فقط دوستان ببینن، بعد پاک میکنم گلم.
اتفاقا اصلا بد نیفتادی ، همه نظرشون درباره عکس خودشون همینه .... خیلی هم عالی هستی .
صفاجون چه خوب شد عکس تون رو گذاشتی بقیه دوستامونو دیدیم ایشالله همیشه خوش باشید
سلام به روی ماهت شادی جونیم :-* شما دوست جونی گلمونی جیگمل :)) بس که ماهی :)
من خیلی خسته ام امشب
راستی سمیر تو وایبر هست امارشو ندارم چیکار میکنه منم هستم اما گروه نیستم فقط با هنرجوهام تبادل عکس مدل کیف میکنیم
مجبورم از این به بعد بیام سک سک کنم برم به همسری برسم که به نوعروس گیر نده
جای همگیتون خالییییییییییییییییییییییییییییییییییی بود بچه ها
نه آنی کجا من خوشگلم در وقابل یجه ها...به خدا افسردگی گرفتم...من هم زشتم و هم فوق العاده بد عکس...کاش عکس نمی گرفتم..عکس بچه ها رو هم خراب کردم......:(
خودمم دیگه فاطمه بهار جان ، مانتو سبزه منم .... خسته خسته :D :D
واااااااای من الان دوستامودیدم خیلی ذوق کردم
وای الهه تو معلومه که چقد شلوغییا
سلام الهه جان .... خوبی عزیزم ؟
جات حسابی خالی ، دلم برات خیلی تنگ شده ...
آره صفا جون جدی، کلا شوهری من جز کارش چیزی دیگه ای رو نمیبینه، تازه الان خیلی بهتر شده، وای اوایل که خیلی بد بود، مثلا هنوز از سرکار نیومده، البته واقعا کارش سخته و فشار و استرس داره ولی از اآنها هم نیست که بتونه بینش تعادل ایجاد کنه، و چون زیادبه کار فکر میکنه بازی و نت بازی بهش کمک میکنه که بره تو غار
دوستان گلم ، بریم سر اصل ماجرا یعنی بحث امشب !!!!
آنی نظرت رو بگوووو
شقایق کجایی ؟
الهه جون شما نظرت چیه ؟
وای چقد تو عکسات متفاوتی صفا جون. خیلی ماهی
صفا جون میگم این عکسو ملیحه دوس نداره پاکش کن یکی دیگه بزار من سیوش کردم اینو
بعدشم مهتاب پلو خوری اومد ولی پلویی در کار نبود
بچه ها در مورد وایبر و این جور چیزا باید بگم هر چیزی در حد نرمالش خوبه
نه اونقد که از هیچ چیز امروزی خبر نداشته باشیم و بلد نباشیم باهاش کار کنیم
و نه اینکه انقدر تو این مسایل غرق بشیم و واقعا به معنای واقعی بریم تو دنیای مجازی اونقد که اصلا دیگه به اطرافیانمون بی توجه بشیم و عمش سرمون تو وایبر و لاین فیس باشه
راستی صفاجون من همش میخوام بگم چه شال خوشرنگی چه ارایشی داری چه سایت خوبی چه ارامشی داری!!!البته این اخری محض قافیه بودومیدونم کارت سخته عزیزم خسته نباشی
من برم دیگه دوست جونیا شب همگی خوش همتون رو دوست دارم بوس بوس
ملیحه جونم خیلی هم گلی دوستم :) خوشگلو خانوم :) تعریف کنید چیکارا کردین، چیا گفتین شیطونا :)
سلااام دوستان شبتون بخیر.
منم خداروشکر این مشکل ندارم.و همسرم وایبرداره ولی فقط درحد گروه هایی که مربوط به همکاراش .و کلا در رابطه با کار.همشونم مرد هستن.منم عضو خیلی گروهها بودم دیدم مدام برام پیام میاد همه رو پاک کردم حوصلم نمی اومد و میترسیدم تاثیر بزاره رو زندگیم .اخه واقعا چیز جالبی نیست این شبکه ها.مگر استفاده درست و بجا
چه عکس باحالی، منهم عکس میخوام
ای بابا الهام جان ، اینجوری که یا سرکار هستن و یا اگر هم خونه باشن ، توی موبایلشونن ...
بنظرم بهتره یه راهکار جدی پیدا کنی ، به هر حال توی یه زندگی 2 نفره هر دو طرف سهم دارن و زمان هایی رو باید برای همدیگه باشن و زمان هایی هم میتونن برای خودشون باشن و به علائقشون برسن.
همه چیز باید در حد تعادل باشه .
غار تنهایی آقایون هم برای یه زمان هایی خوبه و منطقی نه برای همیشه ....
صفا جونی اون یکی دسته جمعیمونم میشه بزارییی؟
به سلامت شادی جونم
وای الهه ی شیطون.فکرنمیکردم فکرمیکردم یه دخترساکت وارومه چهره ش
مرسی صفا جونم، لطف داری گلم. منم از دیدنت خوشحال میشم خانومی :) از دور روی ماهتو میبوسم :)
الههههههه الهههههه الهههههه الههههههه الهههههههه منو چرا ندیدی من غصه بخورم الان :((((((
فاطمه بهار جون عزیزمی ... منونم از لطفت
نیلوفر جون عاشق اون طبع شاعرانه اتم ، کلی کیف کردم از شعرت ....
الهه شیطون
ملیحه جونم ازخودت ایرادنگیر هم قدت بلنده هم فکرکنم مانکنی باشی واسه خودت اعتمادبنفست روبایدخیلی بالاببری
همه از شهرستان اومدن؟
ملیحه جون عکست خیلی خوبه جون سارا راست میگم
من خوش عکسم تو عکس سلفی ولی وای اگه عکس دسته جمعی بگیرم همچین صورتم تپل میشه انگار پف کننده زدم بعدم میگم عکسمو پاک کنن
الان عکس شما خیلی خوبه گلم
نیستم متاسفانه نیلوفر
مهتاب جون سلام عزیزم و شب خوش
چه خوب که شما توی این موضوع مشکل نداری خانوم.
چی بگم سارا جون...... :(
سلام الهه خانمی الان دیدم شمارو خوبی؟دیراومدی امشبا
نمیدونم چرا عکس رو نمیتونم سیو کنم با گوشی
ملیحه جوونیم خیلی هم خوبی معلومه هم خوشگلی هم قدوبالا داری ماشاله عزیییزدلم.
اگه زیاده روی بشه تو استفاده از صفحه های مجازی واقعا میتونه عواقب بدی داشته باشه
باعث دوری زوجین یا حالا افراد از هم میشه
یا مثلا یه یکوتی بین افراد برقرار میسه و دیگه کم کم هیچکس حرفی برای گفتن نداره و سرش تو لاک خودشه
یه چیز خیلی بدی هم که داره گاها باعث یه جور روابط و آشنایی های خارج از حد میشه و موضوع به جاهای دیگه میکشه
خخخخ
همتون فک میکردین من آرومم پس؟
سوپرایزتون کردم حسابیاااا
به سلامت شادی گلی :) دختر گلیا کسی که منو صدا نکرد، هوم؟ :) من همش خودمو با الا جونی قاطی میکنم :)
ای بابا ملیحه جونم منکه خیلی خوشحال شدم دوستم رودیدم
دوستان من میخوام برم دو شبه قلبم درد داره امشب کلی پیاده روی رفتم مانتو و کلی لوازمم خریدم یکم خوب شه حالم اما بد میشم همش
شب همگی بخیر
نیومدم حلال کنید
الههههههههههههههههههههههههههه \((((((((((((((((((((
فاطمه بهار از نظر شیطونی هم مثل همیم؟
سلااااااام دوست جونام. من اومدم...
من شماروصداکردم الهه جونم به اون یکی الهه میگم الی یا الا
الا جوووون منم فکر میکردم آروم باشییی دختر شیطوووون از چشات شیطنت میباره
الا جونم خیلی شیطونی دختر، هوم؟ بلا بلا :) الای بلا :-* چه خوشملم خندیدی :) سلام سپید جونم، سلام به روی ماهت گل من :-*
صفا جون هر راهکاری که بگی رفتم، تازه یک کم بهتر شده، افتضاح بود، کلا عاطفی نیست جدی و خشنه برعکس من ، تازه مثلا من رو خیلی دوست داره دیگه خیلی ناراحت میشم میزاره کنار
الهه جونی منم همش خودمو باهات قاطی میکنم
:-)))))))
سلام پری جون خوش اومدی
الههههههههههه منو نمیبینی من قهر :(((((
آره الهه جون مثل همیم فقط من برعکس تو اصلا از رو قیافم معلوم نیست . همسرم میگه فکر میکردم چقد مظلومی ولی به هرکی میگه که شلوغم باورش نمیشه
نهال جان چرا ؟ چرا قلبت درد میکنه ؟ نگرانمون میکنی ....
شوهریه منم وقتی باهمیم گوشی دستش نمیگیره اگرم باشه جلوی روی خودم کارشو میکنه و میزاره کنار. ولی خب صبح تا عصر تو محل کار نتش وصله دیگه. نمیدونم اونجا چیکار میکنه!
سپیییییدههههه
جوووونمممممم؟
عزیییییزمیییییی
کلا من شیطونم خب
امروزم دیگه کلا میخواستن زودتر منو بیرون کنن از بس شلوغ کاری کردم
سلام پری جون
شبت بخیر نهال جون
الهی عزیزم ، الهام جان چند ساله ازدواج کردی ؟ همسرت از اول اینجوری بود ؟
الا جون چندساعت اونجا بودین؟ چیا گفتین بلا
نهال جان قلب درد برای چی؟
پری جون سلام عزیزم ، شب خوش
خب دوستان حالا راهکارتون چیه برای دوستانی که با این مشکل مواجه هستن ؟
منم دلم میخواد بیامممم ببینمتون الاااا جوووون جووونیم من آروممم اما اگه پایه داشتم باشم کلا شیطنت میکنم ناجووور خخخخخخ....
سپیده گلی منم گاهی توی بعضی جمع ها که تازه وارد میشم و ساکت میشینم فکر میکنن مظلومم
اما آخه امروز اصلا با دوس جونیا احساس غریبگی نداشتم
درسته از نزدیک ندیده بودمشون ولی آخه اصلا غریبه نیستیم با هم
خیلی وقته اینجا همه با همیم و با هم میحرفیم
از هر دوستی هم نزدیکترین همتون برای من
:) آره الا جونی، بیبشخید، تسخیر منه اسم ناز تو رو دارم اینجا گلم :) دخترا دیگه الان حسابی قاطی کردم نمیدونم کی صدام کردین و چی گفتین :) لطفا کسی از من دلگیر نشه خوشگلا :) خوبی نیلوفر گلی؟ سپید جونی همسری گلت خوبه؟ اوضاع رو به راهه دوستم؟ :)
الهه جووونم خانومییییی خوبییی؟؟؟
هوراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا پرسپولیس برد هووورا هورا هورا هورااااااا
الا کی بیرونت کرد خودت هول بودی بری فرش بگیری والا
الان صفا جون 2تا مهتاب شد که منو همون مهتاب شیطون یا لاغرو صدا کنید بفهمم که منم
فاطمه بهار جونم نمیدونم چقدر موندیم
زمان نگرفتم ولی برای من خیلی زود گذشت
دلم نمیخواست برم
دوست داشتم بیشتر باشم پیش دوس جونیای مهربونم
صفا جون خرداد ۹۲ عقد کردیم خرداد ۹۳ عروسی، نه راستش دوره آشناییمون خیلی خوب بود بعد عقد خوردند به بازار خرابی و نزدیک بود ورشکست بشند برای همین کلا بهم ریخت و رفت تو خودش البته نه افسرده ولی همش تو فکره و معمولا ساکتهالانم که بهتر شده بیکی من خیلی سر و کله زدم باهاش یکی وضع کارشون بهتر شده
خوشبحالتون
بچه ها به الهه شیطوووووون بگین الااااااا اینطوری قاطی نمیشه یا بگین الهه شیطوون.دیگه معلومه
نهال جونم مراقب خودت باش دوستم. ایشالا که هیچ طوریتم نیست، فکر نمیکنم قلبت باشه خوشگلم :-* شاید سیستم گوارشیه، زودی خوب میشی ایشالا دوستم. برو استراحت کن خانومی..
مهتاب جونم چون مادرشوهرم خونه تنها بود خواهرشوهرم عجله داشت
شما خیلی بعدش موندین؟
من رفتم بهتون خوش گذششششتتتت؟
الهههه ناز من مهربوووون اونم خوبه صلح برقراره.
صفا جون منم این حرفتو قبول دارم که بعضی اوقات باید بذاری اقایان برو نو غار تنهاییشون
یه وقتایی باید به حال خودشون بزاریشون اونجور موقع ها هر کاری کنی باعث خوشحالیشون نمیشی و هیچ چیز به اندازه خلوت کردن با خودشون بهشون ارامش نمیده
یه وقتایی هم لازمه بزاری حتی با دوستاش وقت بگذرونه
نمیدونم تازه نوار قلب گرفتم سالم بود من سابقه بیماری قلبی دارم که شفا گرفتم تو ۱۶ سالگیم الان دوباره قلبم درد داره
دو شبه نفسم بند میاد دیشب نخوابیدم سمیر هم میترسید تا نزدیکای صبح اس میداد حالم بد نشه
مامانم میگه بخاطر اینه زیاد میشینی پشتت میگیره میزنه قلبت
الهه جونی اسمت الهه نیست ینی؟
من فک میکردم هم اسمیم با هم ;-)
الهام جان کاش یه مشاور میرفتی خودت اول و این موضوع رو مطرح میکردی ببینی چه راهکاری پیش روت میزاره تا از این بدتر نشه . به هر حال چیزی از ازدواجت نمیگذره و این سال ها سال های عشقبازی زوج هاست.
به هر حال اون فشار ورشکستگی خیلی بد بوده و نمیدونم توی اون زمان رفتار تو درست بوده یا نه ؟ چون آقایون رو اصلا نباید سرزنش کرد.
نهال جون نگران نباش ایشالا که هیچی نیست
حتما زیادی هیجانزده میشی یه وقتایی عزیزم
در مورد موضوع امشب صفا جون وایبر یا برنامه 90 یا فوتبال یا سریال یا نوعروس؟ :)))) کدومش مهم تره؟ :) خخخخخ. شوخی کردم :)
نهااال جووونم فکر نکنم شاید عضلانی باشه یا گوارشی باشه اخه منم گاهی وقتا قلبم درد میگیره اما مشکلی نیست مشکل قلبی نبود.خانومی استراحت کن
سپیده جونم رشتی هستی؟
من هروقت بخوای میتونم بیام رشت که با هم کلی بگیم و بخندیم :-)
آخی نه عزیز دلم ما هم پشتت درومدیم هی خدافظی کردیم آخر پرتمون کردن بیرون
من کلا فکر میکنم خانوما خیلی بیشتر از آقایون در معرض اعتیاد به اینجور چیزا هستن...
من فک کنم الآنم صفا جون ممکنه هر لحظه منو از قرار شبونه بندازه بیرون ;-)
ملیحه جونی دوست داشتنی من کوش؟! :) هوم؟ ملیـــــــــــــــــــــح :)
الهه جون بحث امشب از همه مهم تره .... همسر وایبر باز !!!!
الهام جان فقط در این خصوص داره صحبت میکنه ، لطفن صحبت هاشووو بخونید و همفکری کنید
من کلا مشکلی ندارم که شوهرم سرش تکی وایبر و نت باشه اما شوهر من کلا حوصله نت نداره و تلویزیون رو ترجیح میده
همیشه شوهرم پای تی وی میشینه و منم پای گوشی و لپ تاپ
به این میگن تفاااااهمممم
واییی آره الاااا جووون.من از خدامه ببنمت.کجایی هستی عزیزم؟؟؟
البته تفاهم به سبک مدرن ;-)
نه الهه شیطونم ، هر چی میخوای شیطنت کن، لذت میبرم عزیزم.
سپیده گلم من کیاشهری هستم
نه الهه نازم، من اسم ناز تو رو ندارم عزیزدلم :)
چشم صفا جونی
پس من کماکان آتیش میسوزونم
خخخخ
صفا جووونییییی
اونیکی عکس دسته جمعیو هم میییخواااامممم
گوشیشوبگیریم یه گوشی 1100بدیم دستش حالش جا بیا
تهران چکار میکردی پس؟؟؟؟ها؟ها؟ها؟
خوبه من مرد نشدم بیچاره زنم حق نداشت جایی بره خخخخخخخ
مهتااااببب خخخخخخ خیلی باحال بوودش.
خوب میتوننیم ماهم سرمون تو گوشیمون باشه مثل خودش نه نهار نه شام هیچی درست نکنیم که بخووره دوروز گشنه بمونه میفهمن دنیا دست کیه خخخخخ
کلا این قضیه که چیزی بین زن و مرد فاصله بندازه طوری که به دید یکیشون حساسیت زا و موجب نگرانی و نا آرومی بشه بده خب. اما بنظر من اعتیاد یا وابستگی زیاد مرد به وایبر هم خیلی عجیبه، هم خیلی باید حساسیت بیشتری روش باشه تا ریشه یابی بشه، چون بنظرم در اکثر غریب به اتفاق موارد با ذات مرد هم همخونی نداره
بنظرم خانمها از هر چیزی که اذیتشون میکنه باید رک وپوست کنده به همسراشون بگو مثلا همین وایبر بازی.
در مورد مردها بنظرم کنایه زدن یا حاشیه رفتن کارو بدتر میکنه واقعا باید با اقایون از طفره رفتن استفاده نکنیم یا با کارا و عکس المعلمون بخواییم به اقایون چیزی رو بفهمونیم این کار اصلا نتیجه نمیده و به اقایون خیلی باید واضح خواستتون رو بگید.
نهایتش هر کار کنه منم میکنم تا خودش بفهمه بده
سلام به دخترای گل. راستشو بگین عکساتونو گذاشتین یانه ؟!
سپیده جونی تاریخ امروزو از اول من گفته بودم به دوستیا که با هم بریم دفتر نوعروس
بعدش صفا جون به من گفت تو نیا
اماااااا
من هلک و هلک پا شدم اومدم تهران که دوس جونیای گلمو ببییینم
وابستگی یه مرد به ورزشو برنامه های ورزشی و فوتبال و 90 میتونه عادی تلقی بشه و باهاش کنار اومد به عنوان علایق شخصی که به موازات همچین زمانی رو هم خانوم برای خودش اختصاص بده و البته در اون زمان مثلا 90 با همسرش همراهی کنه، اما وابستگی به وایبر بنظرم عادی نیست. چون ذات مرد این شکلی حرف زدن و درد دل و مشورت و دوستی این مدلی نیست زیاد. اینم برداریم وایبر فقط توش یه سری متون آماده میمونه که رد و بدل بشه که اصلا بنظرم جال نیست که ارزش وقت گذاشتن داشته باشه. مگه گذری...
ببخشید من گیر کردم امام از دست این سایت
بلاخره موفق شدم
صفا جون عکسارو گذاشتی؟
سحر جونی چن صفحه بری عقب یه عکس دسته جمعی گذاشته صفا جون
سلام الاجون. امروز دفتر نوعروس بودی ؟
راستی سلام سحر جونم ;-)
آنی جونم نظزش در مورد صحبت مستقیم و دوستانه و در آرامش دو طرفه که خواسته ها و نیاز ها بیان بشه و با هم تصمیم بگیریم و رضایت دو طرفه باشه، این نظزش خیلی خوبه. من موافقم...
هورااااآ....الا جون دقیقا صفحه چند؟؟؟؟
آره سحر جونی جات بسیار بسیار خالی بود
بچه ها ببخشید میرم میام وسط صحبت تون میام خونه پدر شوهر هستم آخ همسرم میره ماموریت امشب امدیم که خداحافظی کنه
الان از نظ خانواده شوهرم من یه معتاد وحشتناکم
نمیدونم سحر جونی
فک کنم 34
اما مطمعن نمیباشم
فدات شم صفا جون
چشم
بابت غیبتم عذر میخوام
عزیزمی راضیه جون ، جای خالیت دیشب احساس میشد ، همیشه باش ....
پوستر دیشب
.
سلام به همه ی عزیزان. راستش من یه سوال بی ربط دارم. فقط چون میدونستم اینجا امشب همه جمع می شند گفتم اگه اشکالی نداره بپرسم. من شهریور عروسیمه. فردا می خوام برم نمایشگاه کتاب. کتاب آشپزی بخرم. می خواستم بپرسم شما خانمویای که تو اشپزی دستی دارید می دونید چه کتابی خوبه؟ اشپزی رو خیلی دوست دارم. ولی بلد هم نیستم. می خوام از چیزای ابتدایی یاد بده. بازم ببخشید که سوال بی ربط پرسیدم.
فکر کنم الهه و ملیحه و مهدیه تقریبا هم قدن.مهتاب جونم ریزه میزه تره
خوشبحالتون الا جونم من میخوام بیام
شبه همگیتون بخیر دوستای خوشگلم بوس شبتون بخیر
25 سالمه فرزانه جونی 4 سال ازدواج کردم تو چی فرزانه جونی ؟؟؟؟؟؟؟
اره دیگه باید باشه
من برم بخوابم دیگه
چشمام خون افتاده شدید
شبتون بخییییر
33 سالمه 2سال عروسی کردم
منم دیگه برم الهه جونم شب بخیر
خوب بخوابی شقایق جونی بووووووسس
قربونت الهه جونم
وای بچه ها چه حس خوبی داشتید یکی یکی میومدید استرس داشتین من اگه بودم استرس میگرفتم حسابی
منم میخام عکستو ببینم مهدیههههه
سحرررررررررر خخخخخخخخخخخ راست میگیا این پ منو کشت همش فرار میکنهههه خخخخخ
تازه دیدم
آره شقایق جون مخصوصا دوستایی که از قبل تصویری ازشون نداشتی. ولی کم کم یخت آب میشه عزیزم.
قربونت فرزانه جون. ممنونم.
انشالا که شما هم همیشه خوش باشید و به زودی نی نی بیارید
سلام فرزانه جونم خوبی دلم کلی تنگ شد از بعد از ظهر تا الان واسطون
مهدیه گلی نازمو که قبلا روی ماهشو دیده بودم، هزار ماشالا مثل ماه میمونن دوستام :) اسپند دود کنیم واسه دوستای یکی از یکی خوشگل ترم :-*
شب بخیر دوستای گلم
قربونت الهه جون. منم چهره ناز شمارو دیدمااااااااا. خیلی نازیییییی
سایت منو یهو انداخت بییییروووون
نتونستم ببینم عکس عروسیتو مهدیه جووونم
مرسی مهدیه جون
فدات بشم شقایق جونی چقدر به هم عادت کردیما خدایی دلم نمیاد اینجا سر نزنم همسریو می خوابونم خودم زود میام اینجا خخخخخخخخخ
ولی مهدیه عروسیت خیلی تغییر کردی ها
اره سحر جون یخمم اب بشه دیگه شده ها
کیا امسال میخوان نی نی دار شن ؟؟
شبت بخیر سحر جون
الاااا جووون هی شیطونی کردییییی انداخت بیروننن بیا پیش خودم آروم بشیننن
شبت بخیر سحر جونممم
شب بخییییر سحر جوووونی :*
شبت سحر جونم بخیر
منم شب بخیر.شبتون آروم و پرستاره :-*
مهدیه جون بزار عکستو دوباره الا ندیده که
فرزانه جونم کار خوبی میکنی منم پدر و پسر و مادر با هم تنها گذاشتم امدم اینجا
باشه سپیده جونم
میشینم همینجا آروم و سااکت
فقط منم عکس عروسی مهدیه جونیمو میخوام آخههه
خوباخه من اصلا شال روسری مقنعه مشکی بهم نمیاد
موی تیر ه هم بیشتر بهم میاد
اونجا اربشس دارم تو ون دو تا عکس ندارم خوب عروس بودماااااااااا
شبت بخیر فاطمه بهار جونم
مهدیه جونم نازی از خودته دوست ناز و قشنگم :-*
شب بخیر سحر جونی و بهار جونی :-*
قربونت الهه جونم.
الی دیدی؟
شب بخیر سحر و فاطمه جون
امشب دیگه کی عکس گذاشت من ندیدم؟
کو عکس کی عکس گذاشته کجاس چرا نمیبینم
الیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
شب بخیر الهه جون
الهه جون فکر کرئم شمام رفتی
آخی عزیزم چه قشنگه به پای هم پیر شید خوشبخت شی مهدیه جونم
دیگه کی عکس گذاشت
آخی عزیزم چه قشنگه به پای هم پیر شید خوشبخت شی مهدیه جونم
دیگه کی عکس گذاشت
شب اونایی که رفتن قشنگ شب همتون پر ستاره
شب اونایی که رفتن قشنگ شب همتون پر ستاره
مهدیه جووونم
عاااششششقتم
چقد تو ناااازی
عروووسه خوشگله دوست داشتنییی
الییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
قربونت مهتاب جون انشالا عکس عروسی شما
دوست جووونیا من دیگه برم شبتون بخییییر :*
قربونت الیی جون. دختر کجاییی یه ساعته عکسمو گذاشتم
دختر گلیا، منم برم دیگه. شبتون پر از آرامش و پر ستاره :) مراقب خودتونو خوبی هاتونو عشقتون باشید. در پناه خدای مهربون. شبتون بخیر :) :-*
مهتاب توام یه عکس بزار واضح زیارتت کنیم
بچه ها منم دارم بیهوش میشم برم با اجازتون.
شبتون پر از خوابهایی طلاییییییییی
ایشاله مرسم عشقم ایشالله دعاکنید بگردبم
لالام میبره هم
منم برم دارم میمیرم
شب همتون قشنگ و رنگی
شب خوش
مهدیه جون الهه خانومی سپیده جون شب همتون به خیر
مهدیه جونی زیبا خوب بخوابی عزیزم
شقایق جونم نمیتونم بزارم هر کار میکنم عکسم صفا جون گذاشته بود دیگه
فرزانه جون یعنی منو تو موندیم فقط
تهنای تهنا کسی دیگه نیست چه همه زود خوابیدن ؟؟؟
واقعا همه رفتن؟ انگار امشب ما باید کرکره بکشیم پائین شقایق جونم
باشه مهتاب جونی ولی حالا یدونه برامون بزار بعداً
من با گوشی اومدم هی قاط میزنه
خستم کرد
واسه همین هی میرم نمیام
خخخخخ
خوب بخوابی مهتاب جونم
من که فرزانه جون دوست ندارم برم چون هنوز دارن اینا صحبت میکنن
شب همه دوس جونایی که رفتن لالا بخیییر
پس الهه هم هنوز نرفته شدیم 3 نفر
الا جون آخ جون که هستی
کوشیش تورو خدا خوب باش
شقایق جون منم خوابم نمیبره ...کی داره حرف میزنه ؟
شقایق جونی فرزانه جونی کاش میشد شمارو هم ببینم از نزدیک
خیلی خوب بود امروز
خییییلی
جاتون کلی خالی بود
همیشه خوش باشی الهه جونم ایشالله یه روز ما هم همدیگه رو می بینیم
ایشاله الی جون یه وقته دیگه صعا جون بگه دور هم جمع شیم
درباره چی حرف بزنیم
شقایق جون شما هم تهرانی هستی؟
من بهترم نگران نشدی
الهه جون شما با همه قرار میذاری بیا رشت ببینیم همو یه بار من محل تدریسم بلوار معلمه
بچه ها به نظرتون الان درباره چی دارن صحبت میکنن فرزانه جونم مادرشوهر پدر شوهر و همسر
اوه شقایق مهمون داری نشستی پای نت ؟ ناراحت نمیشن؟
اره فرزانه جون تهرانی هستم ولی اومد کرج خونه مادر شوهری
نهال جونی زیبا جونم سلام خوبی
من اومدم مهمونی فرزانه جون دارن با هم صحبت میکنن روبه رومن
آها پس خودت مهمونی خوش بگذره
شقایق رابطه ات با مادرشوهرت چطوره؟
اره حسابی با شما ها بیشتر خوش میگذره عزیزای من
نهال و الا جون کوشین ؟؟؟؟؟؟؟؟
مادر شوهر م خوبه دوستش دارم بندخدا
ولی امان از خواهراااااااا وای خوبه اونام به صورت معمولی کاری ندارن ولی کافیه پدر همسرم با همسرم کارو بخوان انجام بدن فقط دخالت میکنن
سلام شقایق جون
خدا رو شکر حالا مادرشوهرت کاری بهت نداره
به جاش فرزانه جون خواهر شوهرا جبران میکنن فرزانه جون
سلام نهال چشم زیبا
همیشه یه سوهان روح تو خونواده هست دیگه از حسودیشونه
راستی شقایق جون چند سالته؟
آره سارا جون فکر خوبیه
شما و سپیده جونو شادی جونو من میتونیم با هم قرار بزاریم :-)
دوستان جدید نوعروس حتماً از این لینک دیدن فرمائید :
http://www.noarous.com/thread.aspx?lang=fa&qid=115674
توی این لینک نوعروس های ما خاطره عاشق شدنشون رو برامون مینویسن ، کلی داستان عاشقانه واقعی میتونید بخونید و خودتون همه خاطره عاشق شدنتون رو برای همیشه در نوعروس ثبت کنید و برنده سفر به جزیره زیبای کیش بشید.
حتما از این لینک دیدن بفرمائید.
صفـــــا
دوستان گل در ضمن جشنواره 43 نوعروس با عنوان " ماه عسل کجا بریم ؟ پیشنهاد شما چیه ! " از دیروز آغاز شد ، یه مسابقه متفاوت و خاص ...
اینم لینکش : http://www.noarous.com/thread.aspx?lang=fa&qid=127797
سلام صفاجون. بنظر من هر برنامه ای تازه وارد میشه اول باید فرهنگ استفادشو به مردم آموزش بدن که مردم دچار مشکل نشن. من که به شخصه هم خودم وایبر دارم هم همسرم ولی هیچکدوم وایبر باز نیستیم و همچین مشکلی نداشتیم.
شادی یکتا جونی کجا بودی اخه نمی گی آبجی رها دلش واست تنگ می شه؟ :(
سلام ستاره جون و الهام جون
سلام صفاجون
سلام خانوما خوبین؟
خوشین؟ صفا جون امروز خوش گذشت با دوستان؟
چرا یه خبر ندادین به من خوب
سحر عزیزم کاملا با نظرت موافقم. متاسفانه اول تکنولوژی میاد و بعد میخوایم براش فرهنگ سازی کنیم.
سلامشادی خانومی
سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام آبجی رها بوس بوس
همسر من اصلا اهل وایبر و اینترنت و واتس آپ و.... نیست.در عوض من خودم به وایبر شدید اعتیاد دارم و سعی دارم که کمتر ازش استفاده کنم
غزال جان سلام عزیزم
خیلی خوب کردی که سوالت رو پرسیدی خانم، حتماً دوستان به سوالت جواب میدن، اینجا کلی عروس کدبانو داریم . ولی من خودم مجله آشپزی زیاد میگرفتم یکی دو سال قبل، آشپزباشی عالی بود، بازم اجازه بده دوستان بیان و بهت کتاب خوب آشپزی معرفی کنن.
توی نت هم میتونی دستور پخت غذاها رو یاد بگیری عزیزم، این روزهااااا سلیقه افراد داره میره به سمت آموزش از نت و کمتر به نسخه کاغذی رجوع میکنن.
راستی پیشاپیش هم عروس شدنت رو بهت تبریک میگم خانوم، خوشبخت بشی عزیزم.
صفـــــا
سلاااااااااااااااااااام دوست جونیا من اومدم بالاخره هووووووووووووریاااااااااااااا
سلام من اومدم باکلی تاخیر....
سلام
سلام به همه
غزال جون شرمنده عزیزم من اصلا تو خط کتاب آشپزی نیستم، من هر سوالی دارم از یکی از دوستام که در حد آشپزای فرانسوی مهارت داره می پرسم.
صفاجون داغ دلم رو تازه کردی با این تاپیک :( همسری من بدجوری اهل وایبر هست البته به غیر از وایبر توی سایت های خبری ورزشی و سیاسی هم می ره. خلاصه خیلی اوقات سرش تو تبلتش هست. اوایل که تبلت خریده بود می گفتم باز خوبه این رو می تونه با خودش بیاره تو سالن دیگه پای کامپیوترش تو اتاق یکسره نمی شینه که نبینمش اما حالا بدتر شده چون دیگه همه جا باهاشه :(
چندبار تا حالا باهاش راجع به این مساله صحبت کردم اما اوایل فوری به فیسبوک رفتن من گیر می داد و منم دیگه ساکت می شدم چون واقعا منم زیاد می رفتم اما بعدش که من شدیدا فیسبوک رو کم کردم گیر می ده به پایان نامه. بحث رو منحرف می کنه منم دوست ندارم خیلی بحث کنم دیگه هیچی نمی گم. حالا دارم به کوب پایان نامه رو می نویسم که بعدش یک صحبت مفصل باهاش بکنم. واقعا خسته شدم ازبس سرش تو تبلته. حتی جایی که می ریم اگه اینترنت باشه فوری می ره تو سایت یا تو وایبر :((((
تصمیم دارم به محض تموم شدن پایان نامه ام باهاش حرف بزنم و ازش بخوام که با هم بریم پیش مشاورمون. چون واقعا فکر می کنم من اینقدر با غصه راجع به این مساله باهاش حرف می زنم که بحثمون به نتیجه نمی رسه و باید با مشاور در موردش حرف بزنیم
سلام ستاره جون خوش اومدی عزیزم
غزال جون یه نگاه به تاپیک آشپزی اینجا بنداز.بچه ها کلی غذاهایرو آموزش دادن.من همشونو کپی کردم و بعضی هاشونم پختم
قربونت مینا جون. خوبی؟ دلم منم تنگ شده برایت خواهر
جات خالی بود امروز
فک کنم راجبه موضوع امشب شوهرم باید صحبت کنه!
آخه اون بنده خدا گوشیش سادست و کلا اهل نت نیست
اما من همش توی نت هستم ;-)
دقیقا شادی جون.منم مث توام. وقتی گوشی پیشم باشه خوابم نمیبره و اگه یکی بالا سرم با گوشی بازی کنه عصبی میشم
قربونت صفا جون. چه میکنی با زحمتای ما گلم؟
قربونت رها جون عزیزم درگیر کارام بودم سرمون حسابی شلوغ شده
من متاسفانه از اون موقع که گوشیمو عوض کردم به اینترنت و وایبر معتاد شدم.
اون موقع که دور هم بودین یادم کردین صفا جون.
چه فایده داره دیگه. نوش دارو پس از مرگ سهراب ؟
رهــــا جان حتماً زودتر یه راهکاری برای این قضیه پیدا کن .
الان که برمیگشتم منزل، یکی از دوستان دبیرستانی امووو دیدم که الان 2 تا بچهی خوشگل هم داره، داشتیم صحبت میکردیم، بهش گفتم من گوشی موبایلم فلش شده، همه شماره هام از دست رفته ، شماره ات رو برام بفرست و بعد نصب وایبر ، منو توی گروه دوستان دبیرستانی امون اضافه کن.
یهو دیدم داغ دلش تازه شد و گفت خودش هم از وایبر اومده بیرون بخاطر اینکه دوستان همسرش ، اون رو توی گروههایی برده بودن که کلی دختر توش بوده و دیده همسرش با دخترا چه دل و قلوه ای میده ، خلاصه این دوست من گرد و خاکی بپا کرده و هم خودش و هم شوهرش وایبر رو پاک کرده بودن.
یه لحظه خنده ام گرفت و البته حتی گریه ، چقدر با موضوع بحث امشب ما سازگار بود ولی گریه بخاطر اینکه واقعاً چرا ؟
بچه هایی که به اینترنت اعتیاد ندارن واقعا بهشون تبریک می گم، فرزانه جون اعتیاد خوبیه عزیزم یک وقت ترکش نکنی ها خخخخخخخ
اونایی که امروز رفتن دفتر نوعروس همدیگه رو دیدن نوش جونشون اما دلشون بسوزه منم اینجا عکس مینا گلی رو دیدم کلی کیف کردم بععععععععععععععععععععله ;)
می دونید به نظر من راه شناخت اینکه به چیزی اعتیاد داریم یا نه اینه که بتونیم یک مدت راحت کنارش بذاریم و اصلا مورمورش تو وجودمون نباشه. من خودم نسبت به فیسبوک اینطوری بودم با اینکه زیاد می رفتم اما وقتی دیدم همسری حساسه بهش فوری گذاشتم کنار الان خیلی کم می رم.
سلام به روی ماهت رها جون.
همسر من اگه بیکار باشه سمت گوشی میره ولی اینثقدر الان خسته میشه که شام خورده نخورده خوابش میبره
مینا گلی جونم من یکی دو هفته پیش توی جزیره صحبت کردم باهات
یادت نیست؟ گفتی مشخص نیست کی بری دفتر نوعروس
واسه همین منم فک کردم شاید وقت نداری بهت اصرار نکردم
نالاحن نبااااش
منم نالاحن میشماا
من برم شام بیام
مهدیه تو هم رفته بودی؟
من برم شام بیام
عیبی نداره مامان رها. غذا بده باباییم گرسنه نمونه. تکراریو غیر تکراری ندار.
باباییم طفلک مثل دخملش مظلومه.
منم به باباییم لفتم خوب
منم فقط همین سایت نوعروس میام و اگه زیاد سرم تو نت باشه همسرم از دستم ناراحت میشه
مهدیه جون من که خیلی خوبم، اونقدر از دیدن شماهاااا خوشحالم که حد و اندازه نداره.
آره مینا جون، اتفاقا الهه گفت ایکاش مینا هم بود، والا ما که این همه اینجا گفتیم ، شما هیچ علاقه ای نشون ندادی که بیای خانومی.
حالا میایم کافی نت .... خوبه ؟؟
سلام فاطمه بهار عزیزم چی شد مامان شدی یا نه؟سلام مینا جونی
مهدیه جونی سلااااااااااااااااااااااااام
الییییییییییییییی جون سلام کجا رفته بودید مگه به منم بگید
سلام فرزانه هنرمند عزیزم خوبی خانومی
مینا گلی زود عکس بزار هممون ببینیمت تا رهــــا فخرفروشی نکنه !!!!
سلام صفا جونم خوبی عزیزم؟
سلام مامان لها خوبی؟
مشقاتو نمشتی؟ دلساتو خوندی؟ بابایی نیاد تولو دعبا کنه ؟ شام دلست کلدی باباییم گشنه نمونه؟
سلام به همگی شب خوش خانومای گل
همسر من نه تنها به وایبر و اینترنت اعتیاد نداره به بازی تخته نرد موبایلش هم معتاده
رها جون سلام
سلام
شب خوش
سلام سلام
من اووومدم
غزال جونم خوش اومدی عزیزم به اینجا.
خانومی اینجا اونقدر هنرمند داریم که اگر بیای اینجا همشون یاادت میدن.
به منم یاد دادن تازه
سلام مهدیه جونی. خوبی خواهر. کجایی نمیی دلم برات میتنگه؟ هان؟
سلام الهه خوبی؟
سلام به همه دوستان
شادی جون
ستاره عزیز
رهای گل
مینا جونی
فرزانه عزیز
الهام جان
شب بر همه خوش
صفا جونی من نظرم به بحث امشب شما اینه که ]دما وقتی خیلی زیاد از یه چیزی استفاده کنن معتادش میشن
من خودم اصلا اهل گوشی و گوشی بازی نیستم امیدوارم هیچ وقت هم نشم همسری هم به شدت با من موافقه و کاملا مثل خودمه
من از گوشی متنفرم از اینکه پیشم باشه عصبی میشم حتی از اینکه کسی پیشم باشه و همش سرش تو گوشیش باشه هم عصبی میشم و نمیتونم تحمل کنم
من از این حالت که وقتی دارم با یکی حرف میزنم وحواسش به حرفم نیست و سرش تو گوشیشه و متوجه حرف من نمیشه خیلی بدم میاد خیلی بهم بر میخوره واسه همین خودم هیچ وقت همچین کاری با کسی نمیکنم
امیدوارم من و همسری هیچوقت دچارش نشیم
البته یک واقعیتی هست اونم اینه که وقتی که اون خونه نیست من می تونم پای کامیپوتر یا موبایل باشم اما هیچ زمانی پیش نمیاد که اون خونه باشه و من نباشم. یعنی تمام وقتی که اون توی خونه هست و زیاد هم نیست من هستم و هر لحظه بره توی تبلتش من می بینم و این شاید باعث بشه خیلی به چشمم بیاد در صورتی که من تقریبا پیش اون که هستم توی وایبر و اینچیزا اصلا نمی رم فقط همین سایت نوعروس هست که می دونه قرار داریم و دیگه اونم کیف می کنه که دوساعتی من دور و برش نیستم و با خیال راحت تو تبلتش کیف می کنه! راستش یک کم در این مورد گیجم، نمی دونم واقعا زیاد می ره تو وایبر و اینا یا به چشم من زیاد می یاد. می خوام بهش پیشنهاد بدم ساعت بذاره یعنی مثلا روزی دو ساعت مثل من که میام تو سایت نوعروس. ولی باز می گم خب وایبر که ساعتی نیست یکهو یکی پیام می ده و می شینن به صحبت کردن:( خلاصه بدجوری گیجم و فقط منتظرم آخر خرداد بشه بریم پیش مشاور
من چقد ذوق زده هستم هنووووززز
باورم نمیشه دوست جونیامو دیییدمممم
ولی من کلللیییی دلم مییینا میخواست امروووز
کاش تو هم بودی مینا جونی
مینا جان اتفاقا یادت کردیم، بچه ها میگفتن دوست دارن روی گلت رو ببینن ، قرار شد هممون بیایم کافی نتت .
سلام مهدیه جان ، الهه عزیز ، شبتون خوش
همسر منم اصلا وایبر و واتساپ و اینا نداره قبلا یه مدت فیسبوک میرفت که اونم بخاطر حساسیت من دیگه نمیره ولی هروقت من میرفتم وایبر خیلی حساسیت نشون میداد حالا دیگه هروقت برام پیام میاد میشینم کنارش می خونم وقتی هم خونه باشه زیاد گوشی دستم نمی گیرم وایبر ترک کردم گرفتار اعتیاد نو عروس شدم خخخخخخخخخخخ
سلام دوستان.خداروشکر نه من نه همسرم به وایبر و... اعتیاد نداریم.درسته الان گوشیم سادس ولی اون موقع که گوشیم پیشرفته بود هم سمت این چیزا نمیرفتم.همسرم هم به قدر ضرورت از اینترنت هم استفاده میکنه
مهدیه جون و الا جون سلام
سلام به روی ماه دخترم مینا جون
آره عزیزم از همون موقع که از شما خداحافظی کردم دارم مشقامو می نویسم دیگه نوک انگشتام بی حس شدن از بس تایپ کردم :( شام هم واسه بابات پختم یعنی ظهر غذا بیشتر پختم که واسه شام هم بمونه ;) بابات مظلومه چیزی نمی گه غذای تکراری جلوش بذارم.
الهه کسی ک به من نگفت. من کلا انقدر حواس پرتم که خدا میدونه.
همه چیو یادداشت میکنم.
:((((
مینا ناناحن
عسل خانوم جان سلام عزیزم و روز خوش
از اینکه در این بحث شرکت فرمودید بسیار بسیار خوشحالم، امیدوارم امشب بین ساعت 9 تا 11 هم زمانی که همه بصورت آنلاین در این تاپیک با هم گفتمان میکنند، شما هم حضور داشته باشید و از نظراتتون بهره ببریم.
منتظرتون هستیم
صفـــــا
nafasam جان ، سلام و روز خوش
چه نظر جالبی دادید، دقیقا این موضوع رو هم من برای یکی از دوستانم به عینه دیدم، واقعاً درسته که باید خیلی مواظب رفتارهای خودمون در رابطه تاهلمون باشیم.
از اینکه در این بحث شرکت کردید خیلی خیلی ممنون و دوست داریم امشب ساعت 9 تا 11 نیز پیش ما و دیگر نوعروس های سایت باشید. شاید برنده خوش شانس امشب ما شما باشید.
منتظرتون هستیم
صفـــــا
سمیه عزیز سلام و ایام به کام
از اینکه در جمع نوعروس میبینمتونف بسیار خوشحالم.
دوست داریم امشب بین ساعت 9 تا 11 در همین قسمت ، در جمع نوعروس های ما حضور داشته باشید و صحبت های دیگر خانوم ها رو هم بشنوید و با هم در خصوص پیدا کردن راهکارهای درست، صحبت کنیم.
در ضمن ما دوست داریم به بهانه های مختلف به حاضریت در قرارهای شبانه امون هدیه بدیم، حتما شما هم برنده خواهید شد.
منتظرتون هستیم.
صفـــــا
نهال جون جیغ و دست و هــــــورااااااا واسه خانوم هنرمند خودمون که هنوز مجرده ....
سمیه یزدانی عزیز سلام و روز عالی خوش
از اینکه در این بحث شرکت کردید، بسیار سپاسگزارم.
ما منتظر حضور شما در ساعت 9 تا 11 در همین تاپیک هستیم تا با دیگر دوستان ، در خصوص این مشکل که این روزها بسیار دیده میشه با همدیگه به صحبت بپردازیم و راهکارهایی درست برای مواجه با آن پیدا کنیم.
در ضمن ما به همه شرکت کننده های عزیز حاضر در قرارهای شبانه طی شب های متولی هدیه میدهیم، تا الان بیشتر نوعروس های ما این هدیه نصیب اشان شده است و الان منتظر کاربرهایی جدید همچون شما هستیم.
پس به جمع ما بپیوندید در ساعت 9 تا 11 .
صفــــا
الهام علیزاده عزیز سلام و روز عالی خوش
از اینکه نظر ارزشمندتون رو برای ما قرار دادید، بسیار بسیار خوشحالم.
چه عالی که شما این مشکل رو ندارید و از تمامی زمان هایی که در کنار همسر محترمتون هستید، به نحو بهتر و دلچسب تری استفاده می کنید.
ولی متاسفانه این روزها بازار اعتیاد به موبایل و نرم افزارهایی از این قبیل و بازی های اینترنتی به وفور زیاد شده که خب باید چاره ای اندیشید.
راستی ما شب بین ساعت 9 تا 11 با کلی عروس خانوم اینجا منتظرتون هستیم.
صفــــا
با سلام و خسته نباشید به نظر من در ابتدا میتوان با یک صحبت دوستانه موضوع را مورد بحث قرار داد تا به نتیجه مطلوب برسن اگر بعد از مدتی اصلاح نشد و جواب نداد با یکم بی توجهی اونا متوجه اشتباهش بکنیم اگر هیشکدوم جواب نداد به حال خودش بذاریمش و هرز چندگاهی ما هم کار اشتباه اونا تکرار کنیم ببینه خوشایند هست یا نه...👌👌👌
مرجان سهرابی عزیز سلام و روز بر شما خوش
از اینکه در بحث ما شرکت فرمودید، بینهایت خوشحالم.
این بحث در ساعت 9 تا 11 امشب در همین قسمت بصورت آنلاین و فعال بین نوعروس های سایت به بحث و گفتگو گذاشته میشه و خوشحال میشیم که حتمن در این ساعت در این تاپیک حضور داشته باشید و هم در خصوص نظر شخصی اتون با دوستان صحبت کنید و هم نظرات دیگر عروس خانوم های ما رو ببینید و با هم گفتمان کنید.
در نهایت هم بین حاضرین در بحث در ساعت 9 تا 11 قرعه کشی میشه و به برنده یک بن 35 هزار تومانی خرید لوازم آرایشی هدیه داده میشه.
در نظر هم بگیرید همه کاربرهای فعلی ما این جایزه رو بردن و نوبت به کاربرهای جدید مثل شماست پس این فرصت رو از دست ندید.
منتظر حضور گرمتون هستیم.
صفــــا
بنظر من اگه شوهر ناراحتی آدمو ببینه خودش دست از این کار برمیداره.
و اگه ب این کار اعتیاد داره باید گوشیشو عوض کنه خوب ک از این امکانات نداشته باشه
من هنوز شوهر ندارم تا بره وایبر
.
.جیغ دست هوراااا
من فکر می کنم بهترین عکس العمل در برابر چنین رفتار هایی و مشابه اون بی تفاوتی هست. اینکه حساسیت نشون بدیم تاثیری در روند ماجرا نخواهد داشت بسا اینکه بدتر هم بشه. ولی وقتی بی تفاوت برخورد کنیم خواهند فهمید که مساله خیلی حادی نبوده و کم کم کمرنگ خواهد شد. ولی در مواردی که تبدیل به اعیاد شد می توان با پیشنهاد مراجعه به مشاور مساله رو حل کرد .معتقدم نباید مشکلات رو به خانواده ها انتقال داد و یک مشاور به علت اینکه یک فرد بی طرفی هست تاثیر بیشتری در حل مشکلات خواهد داشت.
من خداروشکر اصلا با همچین مشکلی موجه نیستم.کلا ما وقتی کنار همیم وقتمون مال با هم خوش گذروندنه و سمت موبایل نمیریم زیاد.البته کلا هم زیاد اهل وایبر و اینجور چیزا نیستیم مگر اوقات فراغت تنهاییمون که کار دیگه ای نداشته باشیم.ولی توصیم به کسائیکه این مشکلو دارن اینه که بشینن دوستانه با همسرشون صحبت کنن و بهشون بگن که اینکارشون چه تاثیرات بدی میتونه داشته باشه.کاملا دوستانه و با مهربونی بگن اینارو.اگه مرد منطقی باشه به خودش میاد که ایشالا همینطوره
شوهر من اصلا وایبر نمی رفت خودم کردم دید که من به وایبر میرم اونم رفت پس مواظب رفتارای خودمون باشیم .
سلام. به نظرم لازم است این موضوع را به بحث بگذاریم و به وی توضیح می دهیم که چه احساسی نسبت به این موضوع داریم. با عوارض این قضیه مواجهش می کنیم. اما از داد زدن و جر و بحث کردن و الفاظ بد به شدت خودداری می کنیم. سعی کنیم در آرامش صحبت کرده و دورنمایی از وضعیتی که در ادامه این کار پیش خواهد آمد را برای وی توضیح دهیم.
***** قـــــرار شبانه نوعـــروس ******
چهارشنبه 16 اردیبهشت ماه 94 - ساعت 9 تا 11 شب
موضوع بحث : با همسر وایبرباز چه کنیم ؟
شما هم با این مشکل دست و پنجه نرم می کنید ؟
اطرافتون دیدید همسرانی که به وایبر اعتیاد دارن و با قطع نت، خمار میشن !
امشب میخوایم در این خصوص با هم به صحبت بپردازیم و روش هایی که میشه از یه تکنولوزی بهترین استفاده رو کرد، چــــرا با استفاده نادرست به ویران کردن بنیان زندگیمون اقدام میکنیم؟
منتظر نظرات ارزشمندتون هستیم.
شاید شما برنده خوش شانس گفتمان امشب ما باشید.
صفـــــا
***** قـــــرار شبانه نوعـــروس ******
چهارشنبه 16 اردیبهشت ماه 94 - ساعت 9 تا 11 شب
موضوع بحث : با همسر وایبرباز چه کنیم ؟
شما هم با این مشکل دست و پنجه نرم می کنید ؟
اطرافتون دیدید همسرانی که به وایبر اعتیاد دارن و با قطع نت، خمار میشن !
امشب میخوایم در این خصوص با هم به صحبت بپردازیم و روش هایی که میشه از یه تکنولوزی بهترین استفاده رو کرد، چــــرا با استفاده نادرست به ویران کردن بنیان زندگیمون اقدام میکنیم؟
منتظر نظرات ارزشمندتون هستیم.
شاید شما برنده خوش شانس گفتمان امشب ما باشید.
صفـــــا
***** قـــــرار شبانه نوعـــروس ******
چهارشنبه 16 اردیبهشت ماه 94 - ساعت 9 تا 11 شب
موضوع بحث : با همسر وایبرباز چه کنیم ؟
شما هم با این مشکل دست و پنجه نرم می کنید ؟
اطرافتون دیدید همسرانی که به وایبر اعتیاد دارن و با قطع نت، خمار میشن !
امشب میخوایم در این خصوص با هم به صحبت بپردازیم و روش هایی که میشه از یه تکنولوزی بهترین استفاده رو کرد، چــــرا با استفاده نادرست به ویران کردن بنیان زندگیمون اقدام میکنیم؟
منتظر نظرات ارزشمندتون هستیم.
شاید شما برنده خوش شانس گفتمان امشب ما باشید.
صفـــــا
***** قـــــرار شبانه نوعـــروس ******
چهارشنبه 16 اردیبهشت ماه 94 - ساعت 9 تا 11 شب
موضوع بحث : با همسر وایبرباز چه کنیم ؟
شما هم با این مشکل دست و پنجه نرم می کنید ؟
اطرافتون دیدید همسرانی که به وایبر اعتیاد دارن و با قطع نت، خمار میشن !
امشب میخوایم در این خصوص با هم به صحبت بپردازیم و روش هایی که میشه از یه تکنولوزی بهترین استفاده رو کرد، چــــرا با استفاده نادرست به ویران کردن بنیان زندگیمون اقدام میکنیم؟
منتظر نظرات ارزشمندتون هستیم.
شاید شما برنده خوش شانس گفتمان امشب ما باشید.
صفـــــا
***** قـــــرار شبانه نوعـــروس ******
چهارشنبه 16 اردیبهشت ماه 94 - ساعت 9 تا 11 شب
موضوع بحث : با همسر وایبرباز چه کنیم ؟
شما هم با این مشکل دست و پنجه نرم می کنید ؟
اطرافتون دیدید همسرانی که به وایبر اعتیاد دارن و با قطع نت، خمار میشن !
امشب میخوایم در این خصوص با هم به صحبت بپردازیم و روش هایی که میشه از یه تکنولوزی بهترین استفاده رو کرد، چــــرا با استفاده نادرست به ویران کردن بنیان زندگیمون اقدام میکنیم؟
منتظر نظرات ارزشمندتون هستیم.
شاید شما برنده خوش شانس گفتمان امشب ما باشید.
صفـــــا
***** قـــــرار شبانه نوعـــروس ******
چهارشنبه 16 اردیبهشت ماه 94 - ساعت 9 تا 11 شب
موضوع بحث : با همسر وایبرباز چه کنیم ؟
شما هم با این مشکل دست و پنجه نرم می کنید ؟
اطرافتون دیدید همسرانی که به وایبر اعتیاد دارن و با قطع نت، خمار میشن !
امشب میخوایم در این خصوص با هم به صحبت بپردازیم و روش هایی که میشه از یه تکنولوزی بهترین استفاده رو کرد، چــــرا با استفاده نادرست به ویران کردن بنیان زندگیمون اقدام میکنیم؟
منتظر نظرات ارزشمندتون هستیم.
شاید شما برنده خوش شانس گفتمان امشب ما باشید.
صفـــــا
اعتیاد همسران به وایبر چه عواقبی به همراه دارد ؟
***** قـــــرار شبانه نوعـــروس ******
چهارشنبه 16 اردیبهشت ماه 94 - ساعت 9 تا 11 شب
موضوع بحث : با همسر وایبرباز چه کنیم ؟
شما هم با این مشکل دست و پنجه نرم می کنید ؟
اطرافتون دیدید همسرانی که به وایبر اعتیاد دارن و با قطع نت، خمار میشن !
امشب میخوایم در این خصوص با هم به صحبت بپردازیم و روش هایی که میشه از یه تکنولوزی بهترین استفاده رو کرد، چــــرا با استفاده نادرست به ویران کردن بنیان زندگیمون اقدام میکنیم؟
منتظر نظرات ارزشمندتون هستیم.
شاید شما برنده خوش شانس گفتمان امشب ما باشید.
صفـــــا
***** قـــــرار شبانه نوعـــروس ******
چهارشنبه 16 اردیبهشت ماه 94 - ساعت 9 تا 11 شب
موضوع بحث : با همسر وایبرباز چه کنیم ؟
شما هم با این مشکل دست و پنجه نرم می کنید ؟
اطرافتون دیدید همسرانی که به وایبر اعتیاد دارن و با قطع نت، خمار میشن !
امشب میخوایم در این خصوص با هم به صحبت بپردازیم و روش هایی که میشه از یه تکنولوزی بهترین استفاده رو کرد، چــــرا با استفاده نادرست به ویران کردن بنیان زندگیمون اقدام میکنیم؟
منتظر نظرات ارزشمندتون هستیم.
شاید شما برنده خوش شانس گفتمان امشب ما باشید.
صفـــــا
***** قـــــرار شبانه نوعـــروس ******
چهارشنبه 16 اردیبهشت ماه 94 - ساعت 9 تا 11 شب
موضوع بحث : با همسر وایبرباز چه کنیم ؟
شما هم با این مشکل دست و پنجه نرم می کنید ؟
اطرافتون دیدید همسرانی که به وایبر اعتیاد دارن و با قطع نت، خمار میشن !
امشب میخوایم در این خصوص با هم به صحبت بپردازیم و روش هایی که میشه از یه تکنولوزی بهترین استفاده رو کرد، چــــرا با استفاده نادرست به ویران کردن بنیان زندگیمون اقدام میکنیم؟
منتظر نظرات ارزشمندتون هستیم.
شاید شما برنده خوش شانس گفتمان امشب ما باشید.
صفـــــا
***** قـــــرار شبانه نوعـــروس ******
چهارشنبه 16 اردیبهشت ماه 94 - ساعت 9 تا 11 شب
موضوع بحث : با همسر وایبرباز چه کنیم ؟
شما هم با این مشکل دست و پنجه نرم می کنید ؟
اطرافتون دیدید همسرانی که به وایبر اعتیاد دارن و با قطع نت، خمار میشن !
امشب میخوایم در این خصوص با هم به صحبت بپردازیم و روش هایی که میشه از یه تکنولوزی بهترین استفاده رو کرد، چــــرا با استفاده نادرست به ویران کردن بنیان زندگیمون اقدام میکنیم؟
منتظر نظرات ارزشمندتون هستیم.
شاید شما برنده خوش شانس گفتمان امشب ما باشید.
صفـــــا
***** قـــــرار شبانه نوعـــروس ******
چهارشنبه 16 اردیبهشت ماه 94 - ساعت 9 تا 11 شب
موضوع بحث : با همسر وایبرباز چه کنیم ؟
شما هم با این مشکل دست و پنجه نرم می کنید ؟
اطرافتون دیدید همسرانی که به وایبر اعتیاد دارن و با قطع نت، خمار میشن !
امشب میخوایم در این خصوص با هم به صحبت بپردازیم و روش هایی که میشه از یه تکنولوزی بهترین استفاده رو کرد، چــــرا با استفاده نادرست به ویران کردن بنیان زندگیمون اقدام میکنیم؟
منتظر نظرات ارزشمندتون هستیم.
شاید شما برنده خوش شانس گفتمان امشب ما باشید.
صفـــــا
***** قـــــرار شبانه نوعـــروس ******
چهارشنبه 16 اردیبهشت ماه 94 - ساعت 9 تا 11 شب
موضوع بحث : با همسر وایبرباز چه کنیم ؟
شما هم با این مشکل دست و پنجه نرم می کنید ؟
اطرافتون دیدید همسرانی که به وایبر اعتیاد دارن و با قطع نت، خمار میشن !
امشب میخوایم در این خصوص با هم به صحبت بپردازیم و روش هایی که میشه از یه تکنولوزی بهترین استفاده رو کرد، چــــرا با استفاده نادرست به ویران کردن بنیان زندگیمون اقدام میکنیم؟
منتظر نظرات ارزشمندتون هستیم.
شاید شما برنده خوش شانس گفتمان امشب ما باشید.
صفـــــا
سلام کجایین شما دخترا؟ من گم شدمممممم ... من نمیدونم قرارهای شبانتون کجاس بیام:(((((
هر کی با همسریش قهره ، زودی بره آشتی کنه ، پاشووووو دختر !
****** قـــــرار نوعـــــروسی ها ******
****** پنج شنبه 7 خرداد ماه *******
****** ساعت 3 تا 5 عصر / 9 تا 11 شب *******
موضوع بحث :
هــــر کی عاشق همسرشه ، بیاد توی بحث امروز و امشب !
هر کی همسرشوووو دوست داره ، بیاد اینجا !
میخوام جوّ مثبت بدم، عاشقا بیان از عشقشون بگن !
****** قـــــرار نوعـــــروسی ها ******
****** پنج شنبه 7 خرداد ماه *******
****** ساعت 3 تا 5 عصر / 9 تا 11 شب *******
موضوع بحث :
هــــر کی عاشق همسرشه ، بیاد توی بحث امروز و امشب !
هر کی همسرشوووو دوست داره ، بیاد اینجا !
میخوام جوّ مثبت بدم، عاشقا بیان از عشقشون بگن !
****** قـــــرار نوعـــــروسی ها ******
****** پنج شنبه 7 خرداد ماه *******
****** ساعت 3 تا 5 عصر / 9 تا 11 شب *******
موضوع بحث :
هــــر کی عاشق همسرشه ، بیاد توی بحث امروز و امشب !
هر کی همسرشوووو دوست داره ، بیاد اینجا !
میخوام جوّ مثبت بدم، عاشقا بیان از عشقشون بگن !
Love
Love
****** قـــــرار نوعـــــروسی ها ******
****** پنج شنبه 7 خرداد ماه *******
****** ساعت 3 تا 5 عصر / 9 تا 11 شب *******
موضوع بحث :
هــــر کی عاشق همسرشه ، بیاد توی بحث امروز و امشب !
هر کی همسرشوووو دوست داره ، بیاد اینجا !
میخوام جوّ مثبت بدم، عاشقا بیان از عشقشون بگن !
****** قـــــرار نوعـــــروسی ها ******
****** پنج شنبه 7 خرداد ماه *******
****** ساعت 3 تا 5 عصر / 9 تا 11 شب *******
موضوع بحث :
هــــر کی عاشق همسرشه ، بیاد توی بحث امروز و امشب !
هر کی همسرشوووو دوست داره ، بیاد اینجا !
میخوام جوّ مثبت بدم، عاشقا بیان از عشقشون بگن !
****** قـــــرار نوعـــــروسی ها ******
****** پنج شنبه 7 خرداد ماه *******
****** ساعت 3 تا 5 عصر / 9 تا 11 شب *******
موضوع بحث :
هــــر کی عاشق همسرشه ، بیاد توی بحث امروز و امشب !
هر کی همسرشوووو دوست داره ، بیاد اینجا !
میخوام جوّ مثبت بدم، عاشقا بیان از عشقشون بگن !
هر کی عاشق همسرشه ، لایک کنه !
چقدر عاشق همسرتون هستید؟
اندازه داره ؟ با چه معیاری اندازه اشو میگید!
چطوری عشق به همسر رو بعد ازدواج حفظ کتیم؟
قبل اینکه شروع به صحبت در خصوص بحث کنید، تست زیر رو انجام بدید . یه کاغذ خودکار بیارید کنارتون و سوالات رو بخونید و امتیاز بدید به خودتون.
تست روانشناسی : چقدر عاشق همسر خود هستید ؟
برای پاسخ دادن یکی از جواب های زیر رو انتخاب کنید:
به هیچ وجه=۱ امتیاز،
تقریبا=۲ امتیاز،
خیلی زیاد=۳ امتیاز
۱ـ من حامی رفاه و سلامتی او هستم.
۲ـ من با او رابطه پرشور و حرارتی دارم.
۳ـ میتونم در مواقع نیاز، روی کمکش حساب کنم.
۴ـ میتونه در مواقع نیاز، روی کمکم حساب کنه.
۵ـ مایلم اموال و دارایی هایم رو با او شریک بشم.
۶ـ از لحاظ عاطفی حمایتم میکنه.
۷ـ من هم از لحاظ عاطفی حمایتش میکنم.
۸ـ ارتباط خوبی با هم داریم.
۹ـ من براش ارزش زیادی قائلم.
۱۰ـ من به او احساس نزدیکی و صمیمیت میکنم.
۱۱ـ رابطمون خوب و راحته.
۱۲ـ احساس میکنم واقعا اونو درک میکنم.
۱۳ـ او هم واقعا منو درک میکنه.
۱۴ـ واقعا بهش اعتماد دارم.
۱۵ـ مسائل شخصی خودمو با او در میون میذارم.
۱۶ـ فقط با دیدن او هیجان زده میشم.
۱۷ـ طی روز مدام به او فکر میکنم.
۱۸ـ رابطمون خیلی رمانتیکه.
۱۹ـ اونو خیلی جذاب میبینم.
۲۰ـ اونو بسیار آرمانی میبینم.
۲۱ـ نمیتونم تصور کنم که شخص دیگه ای بجز او، منو اینقدر خوشحال کنه.
۲۲ـ ترجیح میدم تمام زندگیم رو در کنار او باشم.
۲۳ـ هیچ چیز دیگه مهمتر از رابطه من با او نیست.
۲۴ـ گفتگوی خودمونی با او رو به طور خاصی دوست دارم.
۲۵ـ در رابطه ما یک چیز جادویی وجود داره.
۲۶ـ من عاشق او هستم.
۲۷ـ نمیتونم زندگی رو بدون او تصور کنم.
۲۸ـ رابطمون خیلی احساسیه.
۲۹ـ وقتی فیلم رمانتیک میبینم به او فکر میکنم.
۳۰ـ درباره او رویاپردازی میکنم.
خوب حالا سوالات ۱۵ـ۱ را جداگانه جمع بزنید و سوالات ۳۰ـ۱۶ رو هم جداگانه.
۱۵ سوال اول مربوط به صمیمیته هرچه امتیاز شما به عدد ۴۵ نزدیکتر باشه صمیمیت شما با همسر یا دوستتون هم بیشتره و بالعکس.
۱۵ سوال دوم مربوط به شور و حرارت شماست هرچه امتیازتون به ۴۵ نزدیکتر باشه یعنی شور و حرارت زیادی بین شما وجود داره و بالعکس.
انجام دادید ؟؟؟
حالا تشریف بیارین توی بحث قرارمون !
****** قـــــرار نوعـــــروسی ها ******
****** پنج شنبه 7 خرداد ماه *******
****** ساعت 3 تا 5 عصر / 9 تا 11 شب *******
موضوع بحث :
هــــر کی عاشق همسرشه ، بیاد توی بحث امروز و امشب !
هر کی همسرشوووو دوست داره ، بیاد اینجا !
میخوام جوّ مثبت بدم، عاشقا بیان از عشقشون بگن !
Love Couple
Love Couple
اولین لایک رو خودم گذاشتم .
این عکس یکی مونده به آخری یه فیله.
خیلی هم قشنگه. اصلا یادم نمیاد اسمش چی بود.
اگه اشتباه نکنم د بونس د لاو بود.
****** قـــــرار نوعـــــروسی ها ******
****** پنج شنبه 7 خرداد ماه *******
****** ساعت 3 تا 5 عصر / 9 تا 11 شب *******
موضوع بحث :
هــــر کی عاشق همسرشه ، بیاد توی بحث امروز و امشب !
هر کی همسرشوووو دوست داره ، بیاد اینجا !
میخوام جوّ مثبت بدم، عاشقا بیان از عشقشون بگن !
هر دو سری سوال شد 45 امتیاز...:)
من دیوونه محمدم
شب میام واسه بحث و گفتگو
صفا دل خجسته ات منو کشته...هول نباش هنوز به قول خودت یه ماه مونده
سلاااااااااام
من زودتراومدم.منتظرتون هستم
کجایین پس؟؟؟؟صفاجووووون
عکس عاشقانه میزارم چون همسری روخیلی دوسدارم
تولدت از همین امروز مبارک باشه صفا جونیه باحال و پرانرژی
بچه ها امروز 7 خــــرداده ، دقیقاً یکماهه دیگه 7 تیر تولدمه ...
از الان هم هیجان پیدا کردم و هم دلهره ....
هر سال اوضاع همینه ...
یکماه قبل میرم پیشباز :D :D یه همچین دل خجسته ای دارم من .
سلام. کسی هس؟؟؟
سلام انسیه جون.خوش اومدی خانوم
سلام انسی جونم.
خوش اومدی گلم به نوعروس.
وای چه عکس نازی.
چه امضای خوبی. انرژی مثبت بهم دادی گلم
انسی جونم خودتو معرفی میکنی گلم؟
راستی تستو انجام دادی عزیزم؟
چند شد اعداد تستت گلم؟
دخترا کجااااااااااایین؟
صفایی راضیه جونی الهه ناز و شیطون
انسیه جون اسم عشق شما هم مثل من محمد هستش
سلام دوستان
شب خوش
انسیه جان خیلی خیلی خوش اومدی عزیزم .
خوشحالمون کردی
سلام ملیحه جان ، مینا جان، رضوان عزیز
خوبید همگی ؟
ملیحه جون چرا دلت گرفته دختری؟
مرسی فداتون.من تازه تو سایت نو عروس عضو شدم .میبخشید خودمو معرفی نکردم.انسی 21 تهران.
نه عزیزم انجام ندادم چون خودم رشته م روانشناسیه هر تستی رو انجام نمیدم اگه اعتبار داره چرا انجامش میدم.
آره عزیزم مال منم محمده
مرسی مینا جونم از تبریک تولدت، آره من هر سال یکماه زودتر میرم پیشباز و تا آخر تیرماهم هر روز تولدمه ....
مرسی بچه ها از همتون
چه عالی ، پس یه خانوم روانشناس هم به جمعمون اضافه شد برای اینکه بشه خیلی مشکلات رو باهاش مطرح کرد .
خوش اومدید انسیه عزیز
سلام صفا جونی.
صفایی پیشنهاد دیشبمو خوندی در مورد استفاده کردن از حامیان باشگاه جیگر خانوم؟؟؟؟؟؟؟؟
وای چقدر خوبه که یه خانوم روانشناس داریم بینمو.
آره عشقم
جوابت رو هم دادم همون موقع خانومی
مگه نخوندی ؟ دعوات کنم ؟
خوب کاری میکنی صفای عزیزم.
من فقط امسال شبی که تولدم بود گریم گرفته بود شدید.
هر چی همسری نازم کرد بیشتر لوس میشدم و بیشتر گریه میکردم.
فردا شبم که تولد گرفتیم همسری به خاطر دلم ک ناراحت نشم شمع 26 گرفت فوت کرد. خودمم اصلا یادم نبود چند سالمه. خخخخخخخخخ
مرسی دوستای گلم.خیلی لطف دارید بمن
مینا جون من امروز فشارم افتاده بود بعد از ظهری ، یعنی از صبح حال و روز خوبی نداشتم، دیگه رفتم یه سرم زدم، الان یه کم روبراه ترم.
اگه با تاخیر جواب دادم و کامنت گذاشتم ، شما ببخشید .
اگر دوستان دیگرم اومدن و من نبودم، عذرخواهی بکن.
در مورد موضوع قرار صحبت کنیم تا بقیه دوستان هم بیان ...
آخی عزیزم.چه کار جالبی
نه من دعبا دوست نه صفایی.
مینا بوس دوست زیاد.
رهایی اون روز منو هی انداخت بیرون دیگه خسته شدم نیومدم گلم.
حالا جوابت چیه در مورد شیطونیه اون روز من؟؟؟؟؟؟؟؟
چرا مینا ؟
البته آدم همیشه شب تولدش ، این حس رو داره ، منم همیشه یه حس شادی ناراحتی باهامه ... حس اش خیلی خاص هست و فرداش اصلا دیگه نمیدونم چه حسی رو تجربه کردم...
ولی به نظرم روز تولد روز ارزیابی خود آدمه ، اینکه توی یک سال چکار کرد و الان در چه نقطه ای قرار داره.
الهی بگردم صفایی. چی شدی گلم؟
خدا بد نده. اصلا نمیخواد جواب بدی گلم. برو استراحت کن خانومی
اتفاقا امسال تولدم بهترین سال زندگیم بود.
آخه امسال همسریو من مال هم بودیم و خیالمون دیگه راحت بود.
اتفاقا امسال تولدم بهترین سال زندگیم بود.
آخه امسال همسریو من مال هم بودیم و خیالمون دیگه راحت بود.
انسیه جان بیشتر از خودت بگو خانوم ؟
با نوعروس از کجا آشنا شدی ؟
کل دوران زندگیم دوس داشتم بیست سالم شه ولی میرسی به بیست کم کم نگران میشی و یه چیز طبیعی هست.
عزیزم چه عالی
منم امسال یعنی یکماهه دیگه ، اولین سالیه که همسری رو دارم ...
برای من هم خاص ترین تولد میشه عزیزم ....
حس اش فوق العادست
آره انسیه گلی از خودت بگو گلم.
کی ازدواج کردی؟ سنتی ازدواج کردی یا با عشق زندگیت آشنایی داشتی گلم؟
خواهر من سه سال پیش از مجله ایده آل که پسر خاله م یکی از کارمنداش بود با مجله نو عروس ل
اشنا شد بعد ازدواج کرد و حالا که منم در شرف ازدواجم به نو عروس پیوستم عزیزم
ای جانم انسیه عزیز ، بیست سالگی دهه خوبیه از زندگی
ولی من به شخصه همیشه از وقتی خودمو شناختم ، عاشق دهه سی سالگی بودم، سی سالگی دهه ایه که توش شور جوونی همراه با پختگی کامل وجود داره ...
چیزی که توی دهه 20 نیست ، دهه 20 دهه شیطنت های بی حد و اندازه است. البته که اونم بینهایت جذابه .
من داستان خیلی پیچیده س.نه دقیقا یک ساله که با عشقم دوستم و تازه رسمیش کردیم.
وای صفا چقدر خوبه عزیزم.
براتون بهترینا از خدای بزرگمون میخوام.
امیدوارم کلی دوران عشقولی و عالی رو در کنار همسریه عزیزت بگذرونی.
صفا جونی کی عقد میکنین عشقم؟
نمیدونی چقدر خوشحالما
دیگه هیچی دیگه. صفاییه ما الانش نمیومد سایت حالا که دیگه عشقولیش همش میخواد پیشش باشه که صفاییمون میشه سر به هوا.
میشه بدتر از ما. ای وای بر من
اره عزیزم درسته .چون شیطونم خیلی دوس دارم تو سنی باشم که شیطنت بهم بیاد
عزیزم چه عالی انسیه جان ، امیدوارم بتونی اطلاعات خیلی خوبی از سایت ما کسب کنی .
حتمن مطالب مختلف رو توی مجله زندگی ، مجله عروسی بخون .
توی اتاق گفتگو هم تاپیک های زیادی وجود داره که عروس های گل امون با هم در موردش صحبت میکنن.
میتونی از تجربیاتشون استفاده کنی و ایده هاتون رو با هم به اشتراک بزارید .
انسیه جان دوست داشتی حتمن خاطره عاشق شدنت رو برامون توی تاپیک مخصوص به این موضوع بنویس و توی جشنواره ما هم شرکت کن.
تا الان 30 تا از بچه ها داستان عاشقی اشون رو نوشتن و خیلی هم جذاب هست خوندن این داستان های واقعی ...
آخه انسیه جون.
پس باید داستان عشقولیتون خیلی خوب باشه
عزیزم میتونی داستان عاشقیتونو بنویسی و بذاری تو جشنواره داستان عاشقی گلم.
بعد اینکه پسر عممه. اصن بهش فکر نمیکرد اینقدر خودشو کشت تا دلمو بدست اورد.خیلی با هم تفاوت داشتیم تو این یه سال با هم راه اومدیم.البته الان جون من شده خیلی عشقه
وای صفایی دل به دل چقدر راه داره.
ما با هم تله پاتی داریم گلم؟
مینا من که همش اینجام شیطونک وروجک
والا من همسرم ازم دوره مینا جان، بخاطر همین پیش شمام قطعن ...
عزیزم توی تابستون اگر برنامه ها جفت و جور بشه ، عقد میکنیم.
بله حتمن عزیزم.میشینم مینویسم سر فرصت
خوشحالم انسیه جان
همین حس الامت بی نظیره
عاشقی بهترین احساس دنیاست
مواظب احساست باش
آره مینا دقیقا با هم یه صحبت کردیم.
راستی رضوان جون کجاست ؟
مرسی که دعوتش کردی به سایت
مرسی دوستای گلممم
چقدر عشق از عشقولیتون میگی گلم.
انشاالله که سالیان سال کنار عشق عاشق و خرسند باشی گلم.
سلام صفای من....
مممممممممن اووووووووممممممددددددمممممم
انسیه جان ما یه اپلیکیشن اندروید هم داریم که میتونی کلی ایده عروسی توش بگیری .
میتونی از کافه بازار دانلود کنی ...
بزن نوعروس ، با لوگوی ما میاد برات .
به به به
آتی عزیز خودم
خوبی ؟
چجوری دلت اومد اپ رو ول کنی بیای اینجا ؟؟؟
آتی خبر داری امروز مریض بودم، فشارم افتاده بود ، چقدر منووو اذیت میکنید شماهااااااااااا :D
دلت میاد آخه ؟
آتی نگفتی خودت ساکن تهرانی یا شمال عزیزم ؟
شوهر چیه...یکی واسه من زن پیدا کنههههههههه
الهی فدات شم عزیزم.
صفایی خیلی برات خوشحالم گلم.
به به پس شیرینیرو افتادیم.
لی لی لی لی لی لی
خیلی دوست دارم بدونم این دوماد خوشبختمون کیه که دل این صفای با صفای مارو برده و صاحب قلب اون شده.
آتی مگه تو پسری ؟
از دست تو من سرموو به کجا بزنم آخه ....
عزیزمی مینا جون
تو هم همیشه شاد و سلامت و خوشبخت در کنار عشقت سالیان سال زندگی کنی عزیزم.
بهترین ها رو برات آرزومندم.
این آتیه شیطون وقتی میاد فقط به صفا سلام میکنه.
آتی بقیرو نمیبینی؟
وای صفا چته من بمیرم...آخی...خوبی الان؟بهتری؟
عزیزم آپ همه ول میچرخن.اینجا مث اولای آپه.خلوت آروم بی دعوا...
صفا خصوصی بگما...!
شووووووومال...
بچه ها ملیحه کجا رفت ؟
انگار بی حوصله هم بود .... کاش میموند حرف میزد
آره مینا جون ، این آتی یه شلوغکاریه که خدا میدونه
من عاشقشم .... توی اپ همش شلوغکاری میکنه
دیگه همه بچه های اپ آتی رو میشناسن
من واقعن دوسش دارم
وای صفا چته من بمیرم...آخی...خوبی الان؟بهتری؟
عزیزم آپ همه ول میچرخن.اینجا مث اولای آپه.خلوت آروم بی دعوا...
صفا خصوصی بگما...!
شووووووومال...
ممنونم صفای عزیزم.
ای جاانم ، معلوم بود شمال هستی عزیزم ، از بس از مازندران دفاع میکردی و تعریف ...
البته که واقعن تعریف هم داره ...
آره اپ خیلی شلوغه خدا رو شکر ، اینجا هم یه زمان هایی خیلی شلوغ هست ، ولی الان فصل امتحانات بچه ها هست و از طرفی چون توی تابستون عروسیا شروع میشه ، همه دنبال خرید جهیزیه و کارهاشونن.
ن صفا دخترخشنم.
صفا تولدتم پیش پیش مبالک
صفایی شیطونه میگه منم برم آپ و اینجا دیگه نیام.
هان نظرت چیه؟ اگر اوجا شلوغو شیطونه منو الهه هم بریم اونجا:))))))))))))
آتی جون من امروز فشارم افتاده بود ، دیگه سرم زدم و آمپول تقویتی
الان کمی بهترم خدا رو شکر
به عشق شماها اومدم پای لپتاپ
یه کمم زودتر میرم ، چون سرم هنوز درد داره
کلی خوشحالم کردی که اومدی آتی جان
با خودت انرژی و شلوغی میاری ، چیزی که من دوست دارم .... شاید چون خودمم خیلی شیطونم.
نخیر مینا خانومی ، تو بمون اینجا پیش خودم
این آتی هم میارمش اینجا پیش خودم، حیف هنوز وقت ازدواجش نشده، سربه هواست ، بخواد ازدواج کنه ، دیگه همش اینجاست.
مرسی آتی عزیزم
شما تولدت کی هست خانوم ؟
مینا گلی وکیلم گفته فقط در حضور صفا حرف بزنم.حالا دیر نشده.
سلام مینا گلی و بقیه بروبچ.ماچ ,ماچ ...صفازیادی تعصبی ام وگرنه شمال تعریف کردن نداره ک.کلا خودش تعریف شدست.
انسیه جان کجا رفتی ؟
راضیه چرا نیومده ؟
فاطمه بهار ؟
ملیحه ؟
شادی ؟
صبا ؟
سلام به همه من یه تازه واردم
آهان. پس اونجا بمونه دست مجردا آره؟
بیاریمشون اینجا تا سایتو بترکونیم. اینطوری خوبه.
من دوست دارم همه بگن امروز چه روز عشقی بود چقدر همه چی خوبه همه چی آرومه تو به من دل بستی این چقدر خوبه که تو کنارم هستی
ببخشید کانالم عوض شد
از دست تو آتی
چقدر خندیدم ، با این وکیلت ....
خوبه حداقل گفته فقط جلوی من صحبت کنی وروجک
مینا هم درکت میکنه مسلماً
اوووووووووووه صفا من 6ماه دیگ.آذری ام.
سلام عزیزم. خوش اومدی گلم.
ممنونم که دعوتم رو قبول کردی خانومی.
خودتو معرفی مکنی؟
چی صدا کنم تورو تو که از گل بهتری؟
سلام عزیزم
h-a عزیز خیلی خیلی خوش اومدی خانوم
خوشحالمون کردی
صفا تفلدا از آقات چی گرفتی؟
جدی آتی ؟
کدوم شهر میبرنت ؟
چه عروس بلایی میگیرن ....
خوشحالم عزیزم
خوشبخت باشی همیشه
از دست تو آتی.
باشه پس در حضور وکیلت سخن بگو گل دختری
آتی جان امسال اولین سالی هست که من نامزد کردم عزیزم ، هنوز نمیدونم چی هدیه بگیرم.
مینا جونم ، آتی جون و دوست عزیزی که جدید به جمع مااومدی ، من یه کوچولو برم ، دوباره برمیگردم.
ببخشید دوستان
صفایی عشقولیت ایرانه؟ یا کشور دیگن؟
برو صفایی.
زودی بیاها
خوش اومدی.اسمتو بگو دیگ.الان دقیقا چی صدات کنیم؟اچ آ خانوم؟خانوم اچ؟خخخ تو آپ اکثرا با اینطوریا حرف نمیزنم مغزم نمیکشه.مینا چ تحویلی گرفتی
گل دخترا یکمی بحرفین خب.
چرا انقدر ساکتین خب؟
آتی تو بگو از خودت؟ دختر خاله خوبی؟
چه جو شادی درست کردین اینجا... من حمیده هستم ممنون که شما دعوتم کردی به جمعتون
صفا رفتی روم ب دیوار دست ب آب؟
یکی منو ببرررررررررره حموم.
بعله.
ما اینطوری هستیم دیگه آت یجون.
بچه های تازه واردو خیلی بیشتر تحویل میگیریم.
میخوایم باهاشون دوست بشیم دیگه.
من با همه اینطوریم عزیزم.
ما از اون خانواده های خون گرمیم دیگه
اچ آ ؟؟؟ وای مردم از خنده این مخفف اسم خودم و عشقمه عزیزم شما حمیده صدام کن
حمیده جون شما هم اگر بیشتر بیای کلا شاد میشی عزیزم.
اینجا یه عالمه دختر خون گرم و ناز میبینی که یا تازه عروسن مثل خودتو خودم یا رفتن خونه عشقشون.
امشب فقط چون اخر هفته هستش دوست گلیا رفتن مهمونی یا خوش گذرونی با همسریاشون
جدی؟صفا آذرماهی ام.هیچی همین مازندران منو میبرن.از مازندران ب بیرون کسی حرف منو نمیفهمه.حمیده خوش اومدی.من یه رفیق دارم اسمش حمیده ست صداش میکنم سوسک.
شما همه متاهل هستین بچه ها ؟
حمیده جون از خودت بگو تا باهات آشنا بشیم.
من مینا 27 ساله بعد از سه سال به همسریم رسیدم و الان در دوران بسیااااااااااار شیرین عقد و عشقولی به سر میبریم.
جدی مینا؟
ما ازون خونواده هاش نیسیم
وا چرا آتی؟
آتی چقدر خشنی
اصلا انگاری روحیات دخترونه نداری هان؟
من مجردم ولی گمونم یکی رو زیر سر دارم
جاآااااااااااااانم ؟ سوسسسسسسک؟؟ شما منو همون حمیده صدا کنی بهتره:-)
خب خیلی بده آتی که نیستی عزیزم.
4 روز دیگه عزیزم رفتی تو خانواده شوهر باید خون گرم باشی تا همه باهات دوست باشن اگر سرد و بیروح باشی که دیگه واویلاااااااااااااااااااااااااااااااا
پس به سلامتی آتی در شرف مزدوجی.
حمیده جون کدوم شهری گلم؟
چرا خیلیم دارم.ژله درست میکنم کیک درست میکنم غذا درست میکنم با آقام لوس حرف میزنم ولی این رفتارام مخصوص یکیه.من برای اون با آدمی ک الان میبینی فرق دارم.خخخ. دوس دارم خشن.از بچگی ادای پسرارو در میاوردم.لباس پسرونه تیپ پسرونه اسکیت دوچرخه اتاری
چه جالب منم دقیقا بعد از 3 سال به عشقم رییدم و الان عقد هستیم ولی پیش هم نیستیم من ساوه ام اون اصفهان 25 سالمه و دیگه نمیدونم چی باید بگم
خخخ حمیده اونو صدا میکنم تو چرا ترسیدی ...اصن من میخوام حمید صدات کنم.خخ
مینا راسی از گربه هم میتلسم دلمم میگیره یه کم خجالتی ام
ای جان آتی.
داری تصورت میکنم خیلی باحالی
منم اولا پسرونه بودم اما الان دیگه شدم خانوم. بچه گونه ولوس هنوزم میشم و همش اونجوریم. اما دیگه پسرونه بای بای.
خانوم شدم.خخخخخخخ
باید تصحیح کنم که به عشقم رسیدم ، توروخدا اونحوری نخونینننننننننننش:-))))
وای همسریت اصفهانیه.
خوشوقتم عزیزم.
همسریه من دو سال ساوه مدیر کارخونه بود شهر کوچولو و جالبیه.
صفا بدجنس رفته ...دوووووووووووست ندارم صفاااااااااااااا
اتفاقا یکی دوتا از دوستام بهم میگن حمید ، توام هرجور راحتی... بچه ها شما تاریخ عروسیتون مشخص شده ؟ کی هست؟
من که نه عزیزم.
به احتمال زیاد سال دیگه این موقع.مهر پارسال تازه عقد کردیم
شما چطور گلم؟
نه شیرازیه ولی ساکن اصفهان ، چه جااااالب الان دیگه اینجا نیستی؟؟
من اومدم
سلاااااااام من اومدم
سلاااااااام من اومدم
کاش هنوزم آقاتون اینجا مدیر کارخونه بود واسه همسریم دنبال کارم اگه بشه بیاد اینجاا
حمیده جون خیلی خوش اومدی
کلی از صحبت های آتی خندیدم، از دست این دختر
ببخشید شما به دل نگیرید ، بچه های اینجا خیلی مهربون و خونگرمن ...میخوان احساس غریبی نکنی.
سلام رضوان جون
خوبی عزیزم؟
شبت خوش
سلام رضوان جون
خوبی عزیزم؟
شبت خوش
ما هم پارسال مرداد ماه عقد کردیم دوس داشتم امسال بریم خونمون خدا کنه تا اخر امسال کارامون جور شه اگه نه که منم میوفته 95
آتی کی رو زیر سر داری تو دختر ؟
مواظب باش شب عروسی از دست شیطونی های تو ، پا به فرار نزاره ....
سلام صفا جون سلام رضوان جون ، نه بابا منم راحتم زود میجوشم با همه
سلام صفاجونم تولدت مبارک خانومی خوبم شماخوبی؟
عزیزم حمیده جان ، آرزو میکنم زودتر شرایطتتون اکی بشه و بری سر خونه عشقت ...
سلام عزیزم
مرسی رضوان عزیزم
لطف داری ، هنوز تولدم نشده، من بخاطر اینکه طفل درون خیلی خیلی فعالی دارم، همیشه یکماه زودتر میرم پیشباز تولدم.
مرسی از تبریکت خانوم .
خب خدا رو شکر حمیده جان
امشب آخر هفته هست و بیشتر دوستان مهمانی تشریف بردن وگرنه اینجا کلی عروس های دیگه هم میان برای گپ و گفت ...
حالا کم کم با همشون آشنا میشی ، یکی از یکی گل تر و خانوم تر ...
واقعن من به شخصه تک تک اشون رو دوست دارم.
نه عزیزم.
من تهران بودم ایشونم تهرانن الان.
الان تو یه فرش فروشی با پسر عمشون شریکن و کار میکنن
مرسیییی عزیزم فدای مهربونیت گلم هرچی خدابخواد ، راستی تولدت مبارک صفاجوووووون ، بچه ها کجا رفتن مینا و آتی؟؟
صفا برم شام میام.
سلام رضوان گلی.
دخترا همسریم اومد.
صفایی داره گولم میزنه شب پیشش بمونم.
هورااااااااااا
البته دارم ناز میکنما اما لباسامم آوردم با خودم از صبح . خخخخخخخخخخخخخ
آتی جای منم بخور ...
فقط چاق نشیاااا ، من آتی روی فرم دوست دارم. گفته باشم ...
مرسی حمیده جان ، لطف داری خانوم.
بچه ها همشون الان پیش عشقولی هاشون هستن و واسه همین دیر کامنت میدن، مینا که طفلکی خیلی محبت داره ، همیشه با این اوضاع میاد اینجا
موفق باشید هردوتون مینا جون ... اوا من فک کردم تولدتهههه:-))) ایشالاه که زودتر با همه آشنا شیم جو جالبی داره دوس دارم باهاتون باشم
سلام حمیده جان
سلام دختردایی خوبم میناگلی خوش بحال اقامهدی که شب پیشش هستی
آخ جونمی جون.
حمیده پس قول بده که میای اینجا.
من هر روز منتظرتما. چشم انتظارم نذاریا.
نیای ناناحن میشه دلم.
ای جااانم
باشه مینا جون ، سلام به همسری عزیزت برسون
گوول بخور دیگه میننا
خوش به حالتون منم دلم شوشومو خواست:-( خوش باشین دوستااااان
سلام رضوانه جونی.
صفایی رضوانه دختر دختر عمع منه.
تازه علوسه. داره جهیزیه میخره تا زودتر بره ور دل همسریش.
مرسی حمیده عزیزم
حالا بیا ، با همه بچه ها آشنا شو ، دیگه دل نمیکنی از اینجا ...
مینا که گل سرسبد و از قدیمی های سایت هست ...
ما خوشحال میشیم ببینیمت ...
گول خوردم صفایی.
الان لباسامم کنارمه.
همسری رفت خونه مادر بزرگش خستگی بندازه. تا بیاد پیشتونم.
آره مینا جون
خود رضوان جون دیشب گفت که دختر عمه شماست
عزیزم خیلی هم کوچولویه رضوانمون
سلام، خوبین عروس خانوما؟
من فقط اومدم مطمعن شم نامرئیم یا نه
نامردامنم دلم همسری میخوادخب
عزیزم ، خوب کردی گوول خوردی مینا
این روزاااا که دیگه تکرار نمیشن عزیزم
سلام ترانه جونی.
پس خودشو معرفی کرده این شیطون خانوم. به به چشم و دلم روشن رضوان خانوم.
صفایی شما لطف داره.
شما خودت گل سرسبد اینجایی عزیزم.
چشششسسم عزیزدلمممم منم از خدامه که بیام و باهاتون باشم هر روز ، شناخته و نشناخته حس دوس داشتن تو وجودم اومده نسبت به همتووون:-))))))))
سلام ترانه جونی
شبت بخیر
خوبی عزیزم ؟
بیا که امشب دو تا مهمون تازه داریم ، حمیده و رضوان
رضوان غر نزن. اصلا یعنی چی تو دلت شوشو میخواد.
سرتو بنداز پایین. دهه.
فردا میری خونه شوشوت دیگه. اون موقع میگی من مامانمو میخوام.
من چه کنم از دست این بچه هان ؟
سلام مینا خانوم، خیالم راحت شد، مرسی که جوابمو دادی
وای این آتی کوش ؟
دلم شیطنت هاشووو میخواد
توی اپ هم همین کارا رو میکنه ، هیچکسی جلودارش نیست ...
وای که من میمیرم از کامنت هایی که میزاره
وای ترانه دیگه نبینم بگی نامرئی هستیا.
معلومه که معلومی دختر و مثل ماه داری نور میدی.
رضوان جون ، تقصیر دختر دایی جونته که دل همه رو اب میکنه ...
الان باید دعواش کنی
چشششششم عزیزدلممم حتماااا ، منم هنوز شناخته و نشناخته حس دوس داشتن به همتون پیدا کردم:-(خخخخ چه احساساتی شدم منننن:-))))
قربونت عزیزم.
مگه روزای دیگه کسی جوابتو نمیده.
بیا دعواشون کنم؟ اسم بده عزیزم
ممنونم صفا جون خوبم، حمیده جون و رضوان عزیزم خوش اومدید
آخ جون حمیده پس قول دادیا.
من شنبه اومدم ساعت 11 باید اینجا باشیا دختر گلیا.
رضوان تو هم بیا باشه؟
ترانه تو چی میای؟
منو تنها نذار رو قبلم پا نذال
بچه ها به لینکی که تو امضامه سر بزنین.
مخصوصا گالری فرش ابراهیم. اون کی هم ببیبنی.
رضوانه برو اگر اشتبا ه بود بگو
سلام سلام شب همگی خوش
مرسی مینا جونم، آله، هر وقت میام هیشگی جوابمو نیمیده، منم گلیه میکنم میلم
سلام سلام شب همگی خوش
دعاکنین زودترهمه چی ردیف بشه
میگما ریا نباشه جواب تست من هر دوش45 شد
ایشالله میام عزیزم، دالی میلی؟
عهههههههههههه سلام اینجا چی میگه امشب :))))
مرسی ترانا جون ، بچه ها ساعت خاصی میاین اینجا ؟
قابل به گفتن نیست دیگه عاشقی من و همسر با وفام دیگه همه خبر دارید دیگه
سلام محیا جون شب شمام خوش
مینایی دعوات کنم دهنمواب انداختی ناقلا
فدای تو ترانه عزیزم
مینا چه حال و خبر ؟
سرت توی کافی نت خلوت شد ؟
ای جااانم
سلام محیا جووون
خوبی عزیزم ؟
بهتری ؟
چه خوب کردی اومدی ، خیلی دلم برات تنگ شده دختر ...
ای جااانم
سلام محیا جووون
خوبی عزیزم ؟
بهتری ؟
چه خوب کردی اومدی ، خیلی دلم برات تنگ شده دختر ...
سلام لیلی جون
شبت خوش
خوبی عزیزم ؟
چه خوب محیا جون ، چرا ریا
خب 45 شدی دیگه
ایول داری دختر
دوستای جدید و گل برید توی تاپیک " خاطره عاشق شدنت رو بگو " ، داستان عاشق شدنتون رو برامون بنویسید .
کلی هم داستان واقعی عاشقی بخونید ، یکی از یکی هیجان انگیزتر ...
به به شب همه به خیر میبینم که همه در حال عشقولانه در وکردن هستند :)))))))))
بچه ها من اینجا زیاد نگشتم برای جهیزیه برای ظرف و ظروف و اینا پیج جدا هست؟؟
دوتان ببخشید حالم خوب نیست، با اجازتون میرم، شبتون بخیر، خوش بگذره
مینا کجا رفتی ؟
آره حمیده جان ، یه تاپیک جهیزیه داریم که بچه ها چیزهایی که خریدن رو بهم معرفی کردن، برات لینکش رو میفرستم.
در ضمن میتونی از بالای اتاق گفتگو دونه دونه توی تمام اتاق ها بری و همه زیر اتاق ها و تاپیک ها رو ببینی عزیزم تا با همه مطالب آشنا بشی و بدونی چه موضوعاتی اینجا هست.
در ضمن توی تاپیک " جزیره اسرارآمیز نوعروس ها " میتونی در مورد هر موضوعی با دوستان صحبت کنی حتی جهیزیه
ترانه جان مواظب خودت باش خانوم
شبت پر ستاره
خدانگهدارت
لیلی جان چه حال و خبر ؟ شما خوبی ؟
صفا جون میشه دقیق بگی کجا باید بریم خاطره ی عاشق شدنو بگیم ؟ پیدا نکردم پیجشو
التماس دعا
اومدم.پشت من غیبت میکنین؟
صفا چند وقت پیش با ادمین کار داشتیم اللللکی یه پست گذاشتیم شروع کردیم صدا زدن.دیگ هر کی هر مدلی صداش میزد منم گفتم ادمین جان من.جواب نداد.گفتم اگ جون من جواب ندی از جون صفا مایه میذارما...یهو در نظر ها آشکار شد.
صفا منم دوست دارم.
ببخشید همسری اومد.
حمیده ترانه رضوان لیلی اگر شنبه بیان قول شرف میدم که تو تاپیکا حسابی راهنماییتون کنم.
قول شرف دادم دختر گلی
برم که الان عشقولیم غصه میخوره سرم تو سیستمه.
من از ساعت 11 مغازمم.
راستی اگر نبودم فقط کافیه یه خصوصی بزنین عزیزای دلم و فقط تو جزیره باشین تا منم خودمو برسونم.
یه عالمه دوستون دارم.
صفایی عاشقتم.
راستی جواب تستای منو همسری هر دو تامون شد 45. خخخخخ
عهههههههه مادر شوهر منم همیشه میگه چه حالو خبر :)))
هیییییچ منم در حال ذوق و سوال همیشگی چی بپوشمم :))))
فردا برای دومین بار دارم تنها میرم خونه همسری اینا
خیلی نو عروسم :))
حمیده جانم این لینکش هست :
از صفحه اول برات گذاشتم تا دوست داشتی داستان بچه ها رو هم صفحه به صفحه بخونی ...
حتمن برامون بنویس عزیزم....
اینم بگم اگه داستانت زیاده توی محیط وورد بنویس و بعد اینجا کپی کن ...
http://www.noarous.com/thread.aspx?lang=fa&qid=115674
شب خوش ترانه جون
به به شب همه اونایی که رفتن به خیر باشه :))
برو عزیزم مینا جونم
شب خوش
خوش بگذره
جدی آتی ؟
از دست تو ، خب چکار داشتید ادمین رو ؟
حالا اومد ببینه شماهااا چکارش دارید ؟
طفلکی رو کم اذیت کنید ...
آتی شام خوردی ؟ نوش جونت
چه جالب لیلی جان
بسلامتی
حالا واقعن میخوای چی بپوشی؟
قربونت صفا جون خداروشکر خوبم
منم دلم براتون تنگ شده
من با گوشی وصل شدم خیلی ضعیفه
مرسییییی صفا جونم خیلی مهربون و با حوصله ای گلممممم ممنون
مینارفته کنارهمسری اره مینایی
خواهش میکنم حمیده جان
آره رضوان جون مینا رفت پیش همسریش
محیا جون خودت رو اذیت نکن ، همین که فهمیدم خوبی ، خوشحالم
صفا جون واقعنی نمیدونم اخه برادر شوهرمم هست :))))
بعد نمیدونم ممکنه بره یا نه
کلا درگیر دشواریم :))
شب بخیر به امید فردای شاد
بوس بوس
شب بخیر به امید فردای شاد
بوس بوس
شب بخیر به امید فردای شاد
بوس بوس
شب بخیر به امید فردای شاد
بوس بوس
شب بخیر به امید فردای شاد
بوس بوس
سلام دوست جونیاااااا
بحث چیه منم شرکت کنم
بچه ها جون من با اجازه همگی کم کم برم ...
خیلی از هم صحبتی با تک تک اتون لذت بردم
شب همگی خوش و پر ستاره
رضوان جون ، حمیده جون، لیلی جون، محیا جون، آتی جون، مرسی که هستید و اینقدر خوبید.
صفـــــا
گفتیم مارو یه سمتی بده ...ک اونم کوتاهی نکردو ورژن بعدیو لو داد.
آخ چ شود...یه پارتی بازی کن صفا.
الهی لیلی جون
خب تو تدارک 2 دست لباس ببین
هم یه پوشیده با خودت ببر و هم یکی بازتر
شب خوش مینا جون مرسیییی عزیزم پس قرار ما شنبه 11 یادت نره ، برو خوش باش گلم
بسلامت دوست جونیااا شب همگی خوش
سلام شادی عزیزم
خوش اومدی خانوم
مگه موضوع قرار روو نخوندی عزیزم ؟
نه سریع اومدم مه برسم بهتون فقط پریدم صفحه آخر
بچه ها جون منم با اجازه اتون برم ...
شب همگی خوش و پرستاره
دوستتون دارم زیاد
صفـــــا
یسلامت صفا جونی بوس بوس
دوست جونا منم دیگه باید برم خیلی خوشحال شدم از آشناییتون ایشالاه دوستای خوبی باشیم شب همگی خووووش
خوابیده شدین؟
خودافس شبتون شور
سلام صفا
صفا بازم آپ....
صفاییه عزیزم تولدت مبارک. تا ماه دیگه پس هرروز باید برای صفاییمون تولد بگیریم.
تول د تولد توفلدت مبالک عیجقم.
دارم لحظه ها و ساعتارو میشمرم برای تفلدت صفایی
عشق را به زنجیر بدل نکن!
شما همراه زادهاید و همراهید تا ابد.
همراهید تا آنگاه که بالهای سپید مرگ
توالی روزهاتان پریشان کند.
آری همراهید
حتی در سکوت و صلابت خیال خداوند،
اما در میانة این همراهی، جدایی باید
هان! به شمیم عطرآگین ملکوت اجازه دهید
تا در میان شما به رقص آید
و دوست بدارید!
اما عشق را به زنجیر بدل نکنید
جانهای شما چون دو سرزمین باید و دریایش در میان
جام یکدیگر پر کنید اما از یک جام ننوشید.
از نان خود به هم بدهید اما هر دو از یک نان مخورید،
همگام با هم نغمه بسازید، پای بکوبید و شادمان باشید،
اما امان دهید تا هر یک در حریم خلوت خویش آسوده باشد و تنها.
همانند تارهای چنگ که هر کدام تنهایند
اما به کار یک ترانة واحد در ارتعاش.
دل سپردن حکایتی است دلپذیر
اما دل را شاید به اسارت دادن
که تنها دستهای زندگی خانة دل است و بس
در کنار هم بایستید اما نه بسیار نزدیک
که ستونهای معبد به جدایی استوارند.
و بلوط و سرو در سایة هم سر به آسمان نکشند.
جبران خلیل جبران
صفاجونم پیشاپیش تولدت مبارک الههی 120 سال عاشقانه زندگی کنی
سلام دوست جونای خوبم، من امشب هم نمی تونم در خدمتتون باشم، داریم می ریم خونه ی عموی همسری و معلوم نیست کی برگردیم :(
نبینم باز هی عکس گذاشتین دل من رو آب کردین ها!!!!!!!!!!!!!!1 هنوز قهر عکسی سرجاشه ضمنا
صفا جونم تولدت پیش پیش مبایرک، عزیزم تو هم مثل من تیرماهی هستی :))))))))))))) منم 28 تیرم، پس بگو چرا اینقدر دوستت می دارم چون هم ماهی هستیم هورااااااااااااااااااااااا
بچه ها یک عالمه عشق ول بدین به همسری هاتون
منم عاشق همسری هستم تموم شد رفت پی کارش
این عاشقانه ی شاملو رو خیلی خیلی دوست دارم، تقدیم به همه ی عاشقای نوعروسی
در فراسوی مرزهای تن ات تو را دوست می دارم.
آینه ها و شب پره های مشتاق را به من بده
روشنی و شراب را
آسمان بلند و کمان گشاده ی پل
پرنده ها و قوس و قزح را به من بده
و راه آخرین را
در پرده یی که می زنی مکرر کن.
***
در فراسوی مرزهای تن ام
تو را دوست می دارم.
در آن دوردست بعید
که رسالت اندام ها پایان می پذیرد
و شعله و شور تپش ها و خواهش ها
به تمامی
فرو می نشیند
و هر معنا قالب لفظ را وامی گذارد
چنان چون روحی
که جسد را در پایان سفر،
تا هجوم کرکس های پایان اش وانهد...
***
در فراسوهای عشق
تو را دوست می دارم،
در فراسوهای پرده و رنگ.
در فراسوهای پیکرهای مان
با من وعده ی دیداری بده.
سلام به همگی
هستین؟
من یکم دلم گرفته گفتم بیام اینجا یکم حرف بزنم
انگار کسی نیست
مننو عشقولیم که اصلا طاقت قهر و این چیزارو نداریم.
به هیچ عنوان. یعنی فقط بحثمون برای یه دقیقس خدارو شکر.
بعدش دوباره عشقولی ول میدیم
سلام به الای عزیزم، فدای تو بشم و با این دل مهربونت، فدات بشم که همه ی مطلبای منو می پسندم می زنی :) ببین حواسم بهت هست الا
قربون صفاجونم هم بشم که اینقدر خانومه
دوستای خوبم منم عجیب دلتنگتونم الانم که اومدم همسری رفت بیرون خرید من از فرصت استفاده کردم راستش اینقدر کار پایان نامه ام شدید شده که اگه همسری ببینه به جز پایان نامه کار دیگه ای می کینم معلوم نیست چه تنبیهی برام درنظر بگیره. شاید تحریم گول!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! وای نه رها تحریم گول دوست نه خخخخخخخخخخخ
خلاصه که خیلی گرفتارم ولی قول قول قول که از اول تیر درخدمتتون باشم شدید
راستی الا جون مطالبت در مورد موضوع امشب خیلی عالی بود.
من خودم چون قبل از ازدواج 6 سال با همسری دوست بودیم دیگه راز مگو بینمون باقی نمونده خخخخخخخخ ولی خب اگه سنتی ازدواج می کردم هم حتما حتما یک سری مسایل رو به خواستگارم می گفتم. البته نه اینکه جلسه اول همه ی اسرارم رو بگم اما وقتی می دیدم کلیت رو پسندیدم یک تیتری از بعضی چیزا می گفتم. مثلا به نظر من لازم نیست آدم جزئیات روابطش با جنس مخالف رو بگه اما لازمه که مثلا بگه برام پیش اومده با پسری دوست بشم اما منجر به ازدواج نشده. به نظر من اینکه می گن اگه بگی طرفت حساس می شه پس نگو اصلا درست نیست. قبل ازدواج باید یک سری چیزا رو گفت تا بعدش طرف احساس نکرده گولش زدیم (البته منظورم از اون گول خوبا نیست ها خخخخخخ) به هرحال به نظر من جنگ اول به از صلحه آخره، یعنی اگه قراره کسی به خاطر تجربیات من در گذشته باهام ازدواج نکنه خب بهتره نکنه نه اینکه مخفی کنم و بعد ازدواج به شیوه ای که به عقل جن هم نمی رسه قضیه لو بره و اونوقت دیگه واضعا زندگی آدم سیاه می شه
ولی در کل به نظرم لازم نیست خیلی تو زندگی مجردی همدیگه تجسس کنیم. همین که کلیات رو به شکل تیتر بدونیم کافیه. بقیه اش دیگه به خود فرد مربوط می شه و اینکه اگه خطایی هم قبل ازدواج کرده دیگه بعد ازدواج ادامه اش نده
این بود منبر کوتاه من، خوش باشد الا و صفای من
بوووووووووووووووووووووووس گازگازی به همه تون
در پناه خالق نیکی و شادی
خواهش میکنم فاطمه بهار جان عزیزم.
منم خودم از نزدیک محل کارم از یه داروخانه خرید 24 هزار تومان ، ولی سمت غرب تهران ، آریاشهر فروشگاه لوازم آرایشی ، 15 تومان میدن. برو جاهایی که لوازم آرایشی دارن ، اونها ارزون تر میدن. ولی بدون که 15 قیمت خوبیه و وجود هم داره.
موهات هم فقط قسمت هاییش که دکلره داره ، رنگ میگیره ، ریشه هات رنگ نمی گیره عزیزم.
مرسی رهای عزیز که میای و منبرت رو هرجوری هست ، بالا میری .... خدایی یه دونه ای دختر تو ...
فاطمه بهار جون میتونی از همون سمت میدون ولیعصر هم با همین قیمت پیدا کنی عزیزم ، تو فاطمی هم میشه پیدا کرد .
دوستان کسی نیست ؟
منم معتقدم گذشته هر آدمی به خودش مربوط هست و از زمانی که آدم تعهد میده به طرف مقابلش ، دیگه باید کل گذشته رو بریزه دور ....
ولی اینکه حالا بعضیا اصرار ر دونستن گذشته دارن ، باید تیتر وار بهشون گت که بعداً باعث سوتفاهم و اختلاف نشه ، ولی جزئیات رابطه های گذشته رو هیچ کسی دوست نداره بشنوه ، نه برای زن دلچسب هست که بدونه توی رابطه های گذشته همسرش چه چیزایی بوده و نه مرد تحمل شنیدنش رو داره .
واقعیت اینه که کنکاش در گذشته همدیگه ، فقط باعث آزار میشه و ذهن رو خراب میکنه.
ما خانوم ها هم که ماشالا بدمون نمیاد از ته و توووی هر چیزی با خبر بشیم .... بعد هم بشینیم هی فکر و خیال کنیم و از کاه ، کووه بسازیم.
mamnoon ela joon. awlii bood
دقیقا درست میگی صفا عزیز. از کاه کوه ساختنو خوب اومدی
والا من نمیدونم ساعتی که اومدم درسته یا نه. اگه درسته چرا کسی نیست؟؟؟؟😕😕😕😕
سلام هدی جان
خوبی؟
درست اومدی عزیزم ، نمیدونم توی خرداد ماه دوستان همشون درگیر امتحانات هستن گویا ...
مرسی صفا جون. شما خوبین؟ من اولین باره که تو بحثا اومدم شرکت کنم ولی نمیدونم درست اومدم یا نه؟؟؟
سلام عزیزان ❤❤❤
دوستان کجایید ؟
الهه ؟
ملیحه ؟
صبا ؟
حمیده ؟
مینا ؟
شادی ؟
فاطمه بهار ؟
نیلوفر ؟
محیا ؟
سلام هلن عزیز
شب خوش
به جمع نوعروس های سایت ما خوش اومدی خانوم .
خیلی خوشحالمون کردی ...
سلام هلن عزیز
هدی جان کاملا درست اومدید خانوم ...
چقدر هم خوب که تشریف اوردید ، نمیدونم دوستان خیلی توی خرداد ماه درگیر درس و امتحانات هستن و امشب خلوته ...
سلام سلاااام
هلن جان نظر شما چیه در خصوص بحث ؟
خوشحال میشیم بیشتر هم باهاتون آشنا بشیم ....
رها جونی مرسی امشب اومدی و نظرای قشنگتو نوشتی
کلی انرژی میگیرم از پستات همییییشه
انگار اروم اروم داره شلوغ میشه. خیلی هم خووب
سلام ela عززیز
سلام الهه همیشه حاضر خودم که اینقدر ماهی تو ....
شب خوش
الهه بچه ها کجان ؟ مینا محال بود نیاد .... دیشب این همه از بچه ها بودن ، چرا امشب کسی نیست ؟
راستی جات خیلی خالی ، فردا صبح تا ظهر سمینار هستیم عزیزم ....
سلام هدی جون
سلام هلن جون
به قرار شبونه امشب خوش اومدییین
هدی جان شما هم بیشتر از خودتون بگید تا ما آشنا بشیم.
فاطمه بهار مهربون مرسی از تعریفایی که ازم کردی خانم گلی
سلام به همگی
مچکرم صفا جون بووووووووووووووس
قربونت الا جون
سلام فاطمه بهار جان
خوبی عزیزم ؟
شبت خوش
خوش اومدی
راستی راضیه جون کجاس؟
دیشب که من نبودم همتون بودید! واقعا ک .یه بار رفتم تئاتر ببین چی شد
سلام صفا جون.من خوبم خودت خوبی عزیزم
فدات شم از محبتت خانوم گل
آره دیشب جات خیلی خالی بود ، چه تاتری رفتی عزیزم ؟
راضیه هم بی خبرم ازش .... باید بهش زنگ بزنم ببینم کجاست ؟
خواهش میکنم خانوم ...
هلن جان پس کجا رفتی ؟
هدی جان شما چطور ؟ کجا یی دختر؟
تالار وحدت .ساعت 5 رفتم ، 9 شب خونه بودم .وقت نکردم بیام تو جمعتون .ولی همه بودن ها
الهه رفتی؟؟؟؟؟؟؟؟
در خصوص موضوع امشب ، کاش همه بچه ها بودن و تجربیاتشون رو میگفتن .
بعضی وقت ها من دیدم آدم گذشته اش رو به طرف مقابلش میگه ، بعد همین میشه یه پتک که هر بار بحثی پیش میاد، در موردش صحبت به میون کشیده بشه .... البته کار واقعن نادرستیه ...
گذشته هر کسی واقعن تموم شده ، مهم حال هست و اینکه آدم به کسی که تعهد داره ، پایبند باشه و درست رفتار کنه.
درثانی به نظرم همون تجربیات گذشته ، الان از ما چیزی ساخته که طرف مقابل ما رو پسندیده ... یعنی تجربیات گذشته همیشه بد نیست بلکه راه گشای آینده هم میتونه باشه ....
راستی راضیه سفر کیش نرفت؟
آخی تالار وحدت .... یاد شوهای زنده عروسمون افتادم....
سلام صفا جونم
خوش بگذره فردا سمینار
جای منم خاالی کنین
نه هنوز عزیزم ، زمانش رو باید خودش مشخص کنه برای سفر ....
فقط شبنم برنده اول لباس عروس رفت .
سلام دوستان همگی خوبید؟
من شامو آماده میکردم
الآن برم سروش کنم واسه همسری
خخخخخ
زودی برمیگردم
الهه جان جات که واقعن خالیه ...
ایشالا برای ماههای دیگه تشریف بیاری ...
سلام سارا جون
خوش اومدی به قرار شبونه امشب
سلام سارا جان
شب خوش
شما خوبید ؟
خوش اومدی خانوم
نظر شما در خصوص موضوع امشب چیه سارا جان ؟
سلام صفا جون الهه جون شما خوبید؟خیلی ممنون
هلن جان رفتی ؟
هدی جان کوشی ؟
مرسی سارا جان
من خوبم ، به لطف شما
تعریف کن ببینیم شما نظرتون چیه ؟
از خودت بگووو برامون در خصوص موضوع امشب
سلام سارا جون
درست میگی صفا جون. منم میگم لزومی نداره گذشتتو بگی . دروغ نگی ولی تمام حقیقت هم نباید گفته بشه
دوستان گلم من نظرمو بگم و برم همسری منتظره,من از گذشته همسرم ازش نپرسیدم اما خودش واسم توضیح داد به نظر من نباید همه گذشتتو بگی اخه تأثیر مستقیم روی زندگی مشترک داره حتی دید ادمو عوض میکنه
سلام عزیزان ❤❤❤
سلام فاطمه بهارجون,کاملأ با نظرت موافقم
مرسی از همتون.
هلن هستم 22سالمه 2ساله نامزدم.
فوق دیپلم نقشه کشی معماریم.
سلام هلن عزیز
منم باهاتون موافقم طرف مقابل باید تا حدی از گذشته باخبر باشه ولی نه چیزایی که گفتنش باعث بدبینی و حساس شدنش بشه.
من اوومدم دوبااارهه
مرسی هلن عزیز
نظر شما چیه در خصوص موضوع ؟ شما و نامزدت چکار کردید ؟ گذشته اتون رو بهم گفتید ؟
خوش اومدی الهه جون
خودت غذا نخوردی ؟
به نظر همه اون چیزایی که ممکنه همسر در آینده یجوری متوجه بشه رو باید گفت
ولی بقیشو دلیلی نداره که بگه آدم
درسته سارا جان
برو عزیزم اگر همسرت منتظرته خانومی
دقیقا الهه.منم میخواستم بگم .وقتی احتمال میدی که بعدا همسرت باخبر میشه باید به همسرت قضیه رو تعریف کنی
من خودم یکم جیک جیک کردم و نوک زدم به غذا
خخخخخخ
ببخشید صفاجون
شب خوش خانومای گل
بله هردوتامونم رک و راست گفتیم البته 3ماه باهم دوست بودیم ولی قبل از همه چی باهاش روراست حرف زدم چون نمیخواستم بعد اینکه بهش دل بستم چیزای نگفته باعث بهم ریختن رابطمون بشه
فاطمه بهار جونی من خودمم همینکارو کردم
همه گذشتمو نگفتم به همسرم فقط چیزایی که ممکن بود یجوری بفهمه رو گفتم اونم در حد خیلی خلاصه و بدون جزییات
ای الهه ناقلاااااااااا به ما هم بگو!!!!
شب بخیر سارا جونم
سلام به همگی
سلام به مدیریت مهربون سایت
من اومدمممممممممممممممممممم
بچه ها شما هم تو اطرافیانتون پیش اومده که دختره یه بار ازدواج کرده و فقط پسر میدونه و حتی به خانوادش هم نمیگه که زنش قبلا ازدواج کرده و به قول معروف مطلقه بوده.این چطوره بنظرتون مشکل آفرینه؟
خوب کردی هلن جان ، چون به خصوص توی ازدواج هایی که قبلا آدم با همسرش دوست بوده، اینجور مشکلات و عدم آگاهی از گذشته ، بیشتر اختلاف برانگیزه ....
بهترین کار رو کردی خانوم.
سلااااااام راضیه جونی خوبی خانومی؟
فاطمه بهار جونی من وقتی از گذشتم به همسری میگفتم شخص خاصیو معرفی نکردم
ینی گفتم نمیخوام اسم ببرم
و یجوری توضیح دادم که هر کدوم از اون مواردی که احتمال میدادم لو بره رو بفهمه فک کنه اینی که گفتم همونه!
ای جااانم
راضیه عشقولی امون هم اومد
خوش اومدی دختری
کجایی ؟
بچه ها شماها اهل کجایید؟
سلام به روی ماهت فاطمه بهار جونی
فدات شم گلم
تو خوبی؟
خوش میگذره؟
سلام راضیه جوووووون
کجا بودی عشششقممم؟
نانازیه مننن
خوووبییییی؟
آره فاطمه بهار جان ، من دیدم اینجوری
ولی مشکلی ایجاد نکرد ، چون خود پسر نخواسته خانواده اش بدونن .
ولی نتونست پسر بچه ای رو که اون خانوم داشت بپذیره ....
هلن جون من گیلانی هستم
کیاشهر
سلام به روی ماهت صفا جون
خوبی عزیز دلم
بخدا امروز هی میخواستم زنگ بزنم بهت
اصلا فرصت نشد
همش درگیر باشگاه و تمرین و مسابقات بودیم
ما هم خوبیم راضیه گلی. جات خالیه ها خانووووم
بله من خودم قبلا به مدت کوتاهی نامزدی داشتم که قبل از دوستی به همسرم گفتم ولی ترجیح داد خانوادش ندونن
سلام به روی ماهت الهه جووووووونی
آخ که دلم چقدر تنگ شده بود واستون
تو خوبی نفس؟
هلن جان من ساکن تهرانم
عزیزمی راضیه جان
موفق باشی
همین که صحیح و سلامتی ، خوشحالم.
منم خوبم ... فردا سمینار مهارت های زناشویی و سلامت جنسی داریم تو دانشگاه شهید بهشتی .... کلی عروس و داماد مهمان برنامه امون هستن. منم کم کم باید برم لالا که فردا صبح زودتر برم.
عزیزمی راضیه جان
موفق باشی
همین که صحیح و سلامتی ، خوشحالم.
منم خوبم ... فردا سمینار مهارت های زناشویی و سلامت جنسی داریم تو دانشگاه شهید بهشتی .... کلی عروس و داماد مهمان برنامه امون هستن. منم کم کم باید برم لالا که فردا صبح زودتر برم.
منم تبریزیم
صفا جون از بچه های نوعروس کسی هم هست؟
قربون محبتت صفا جون
موفق باشی خانمی
کاش منم تهران بودم میومدم سمینار
حیف شد
برو عزیزم بخواب که فردا سرحال باشی
شبت بخیر گلم
میبوسمت
هلن جان آخه واقعا هم این موضوع اهمیتی نداره ، همسرت هم خوب کاری کرده که نگفته .... چون دلیلی هم برای گفتن وجود نداشته ...
یه وقتایی پسر چون خانواده خودش رو میشناسه و میدونه بی جهت حساسیت ایجاد میشه ، صلاح میدونه نگه .
منظورت کیه فاطمه بهار جان ؟
من اطلاعی ندارم ، همکارام نام نویسی کردن برای سمینار ، اما از اتاق گفتگو فکر کنم کسی نیست عزیزم.
بله ولی من همیشه استرس دارم چون خانوادش یه جورین که اگه بدونن همه چیو بهم میزنن
مرسی راضیه عزیزم
مرسی الهه مهربونم
مرسی هلن عزیز که امشب به جمع ما اومدید
مرسی فاطمه بهار نازنین
مرسی سارای عزیزم
مرسی هدی عزیزم
شب همگی خوش
از هم صحبتی باهاتون لذت بردم ...
صفا جونی برو استراحت کن فردا حساابی سرحال باشی
شبت بخیر خانوم خانومای پرانرژی
اااا آقا من باز یادم رفته بود
سلاااااااام به همگی
هلن جان آخه موضوع خاصی هم نبوده ، والا نامزدی بوده دیگه ، بعد دیدید به درد هم نمی خورید ، بهم زدید ....
جرم که نیست ، اتفاقا عاقلانه ترین کار رو کردید ، ولی خب همون بهتر که همسرت نگفته .... واقعن چیزی هم نبوده که بخواد بگه ، نهایت هم بگووو خواستگارم بودن ، آشنا شدیم ، به درد هم نخوردیم دیگه .... دروغ هم نیست ...
شب بخیر خانومی ❤❤❤
هلن جون چند وقته نامزدین؟
سلام رویا جون
شب خوش
خوبی؟
اول بگوووو چکار کردی تا من برم بخوایم کم کم
به سلامت صفا جونم. برو خوب بخواب
موفق باشی
شبت پرستاره گلم
مرسی از راهنماییت.ولی خوب که نگفتیم.
سلام رویا جوونیییی
خووبییی؟
شهریور میشه 2سال
رویا جونی همسریتو دیدی امروز؟
چیکا کردی؟
سوپرایزش کردی؟
مرسی صفا جون
خوبم
جاتون خالی رفتیم بالای کوه نشستیم از خونه تخمه و ابمیولتمانابمیوهک بردم خوردیم خیلی خوش گذشت کلی هم حرف زدیم
بعدشم رفتیم بستنی نعمت جاتون خالی یه بستنی گرفتیم دوتایی خوردیم بعدم اومدم خونه دیگه
خوشبخت باشین انشالا هلن جونی
نگران نباش خانومی
مهم همسرته که میدونه و مشکلی نداره
خدا رو شکر رویا جونننن
خوشحالم الان حس ات خوبه
ایسالا همیشه همینجوری باشی عزیزم
امروز تو فکرت بودم که ببینم چکار کردی .... الان دیگه خیالم راحت شد ...
من با اجازه ات برم کم کم
شبت خوش
مرسی الا جون
مرسی از محبت همتون بچه ها ، الهه ، هلن، فاطمه بهار ، راضیه
دوستتون دارم
شب خوش
سلام
ما فعلن نقلو نبات نداریم.هنوز نیومده؟؟؟؟
نوش جونت رویا جونی
امشالا همیشه شاد و خوشحال باشین و کنار همسریت خوشبخت باشی و روز به روز عشقتون بیشتر بشه عزییییزم
مرسی صفا جون
خوبم
جاتون خالی رفتیم بالای کوه نشستیم از خونه تخمه و ابمیولتمانابمیوهک بردم خوردیم خیلی خوش گذشت کلی هم حرف زدیم
بعدشم رفتیم بستنی نعمت جاتون خالی یه بستنی گرفتیم دوتایی خوردیم بعدم اومدم خونه دیگه
کی نیومده نادی جون؟
خیلی دیر اومدما.رفتین زوده زود.منم میرم.شبتونعسل زرنگای عاقا دار
فدات صفا جونی
مرسی دوست جونیم
دوماد دیگه؟هنوز خونه ما نیومده.عاقامونو میگم.خخخ
بچه های گل منم برم .فردا ساعت 8 صبح نوبت دندانپزشکی دارم
راستی یه کار دیگه هم کردم
یه نامه خوشگل واسش نوشتم گذاشتم بالای سایه بونش
گذاشت منو خونه رفت بهش گفتم سایه بونتو ببین
کلی ذوق کرده بود
شبتون بخیر دوستای گلم
الا جون شبت پرستاره خانووووووومی
دوستون دارم بووس
دوباره شب بخیر.وای چقد اینجاهمه کسلن و بیحال.من کلی کار کردمو بازومو کتفک گرفته.با این حال دو شب ازتون بی خبر بودم.اوضای روحیم خوب نبود گفتم بیام با شما بهتر شم اما کسی نبود
منمانده ام تنهای تنهاااااا
شبت بخیر عزیزم
من رفته بودم سفره شامو جمع کنم
رفتین همهههه؟
ایول رویا جونیییی
چقدر کار جالبی کردیییی
خیلی ایده خوبی بود
نادی جوونییییی ما کسل نیسسستیییمممم
خیلیم باحااالیییممم
کجا رفتین همتووووننننن
ای بابا
من داشتم سفره شامو جم میکردم
بیاین دوبااره
چرا رفتین
چرا من بیقرااارم
دیگه نمیاااااین؟
منو تهنا گذاشتییییننننن
گلیه گلیییههه
الا گلیه میتنه
فک کنم دیگه همتون جدی جدی رفتین
شب همتون بخیر دوس جونیا
ملیحه ؟
صبا ؟
محیا ؟
شهرزاد ؟
سپیده ؟
نیلوفر ؟
مهدیه ؟
شادی ؟
پری؟
حمیده ؟
مهدیه ؟
مینا ؟
رضوان ؟
ملیکا ؟
سمیه ؟
فاطمه ؟
هلن ؟
فرزانه ؟
سحر؟
شادی یکتا؟
آنی؟
نیوووووووووووووووومدینا امشببببببببببببببببببببببب
صفا جونی
فاطمه بهارم
رها جونی گل
هدی جون
هلن جون
سارا جون
رویا جوجویی
راضیه دوستداشتنیه من
نادی جون
خییییییییلی دوست دارم همیشه پیش هم باشیم توی این قرارا و حرف زدن با شما خیییییییلی بهم انرژی میده ممنونم ازتون
شب همه بخیر
کاش قرارای شبانمون باز هم شلوغ شه مثل روزای اول که قرارا شروع شده بودن و کلی خوش میگذروندیم کنار هم
الی من هستم
هستی رویا جونم؟
رویا گلی تو هم نظرتو راجبه موضوع قرار امشب بگو گلم
چیه موضوع؟؟؟
http://websavar.ir/fa/news/1617
این آهنگو دارم گوش میدم
خیلی قشنگه
خییییییییلی
http://www.noarous.com/fa/thread/3000/page/60
توی این لینک برو موضوع امشب رو ببین
رفتی رویا جونی؟
چرا رفتی
چرا من بیقرارم
شب بخیر
راستی صفا جون از کجا قیمت گرفتی که 15 بود گلم؟ ما امیرآبادیم و اکثر فروشگاهاش گرون قیمتن
خانمایی که منو صفایی صداشون کردیم دقت کنید اگه تا آخر قرار امشب حاضری زدین که زدین اگه حاضریتونو نزدین من میمونم و شما و خط کشششششششششششش
سلام صفا جونم که اینقد با محبتی عزیییییییییزم.خوشبحال همسریت که همچین زن مهربون و دوست داشتنی داره
ممنون قربونت برم
ینی اگه رنگ بزارم ، فقط قسمت دکلره شده موهام رنگ میخوره ؟ریشه موهام همون جور میمونه؟
بابت مطالب خوبت، مچکر الا جون مهربونم :-*
بازم به محبت و معرفت الا جون که یاد دوستاش میکنه.بهار قربونت بره که اینقد باصفایی تووووو
شما چه رفتاری کردید ؟
قــــــرار شبانه نوعروس ..... چهارشنبه 20 خـــرداد ..... ساعت 9 تا 11 شب
موضوع بحث :
آیا باید همه گذشتمونو برای همسرمون تعریف کنیم ؟
تا چه حد مطلوبه که از گذشته امون بدونه ؟
شما چــــی ؟ دوست داری شوهرت تمام گذشته اش و رابطه هاش رو برات بگه ! تحمل شنیدنش رو داری ؟ ممکنه روی زندگیت اثر منفی و حتی مثبت بزاره !!!
نوعروس های عزیز ، دوست دارم در این خصوص حسابی نظرات مفیدتون رو با همدیگه به اشتراک بزارید، چون این چالش بزرگی هست که من به شخصه دیدم خیلی ها باهاش درگیرن و بعد از ازدواج طرف مقابلشون میگه : " چرا بهم نگفتی فلان رابطه رو داشتی ! " یا اینکه " چـــرر الان باید بفهمم ؟ "
منتظرتون هستم ساعت 9 تا 11 شب در بحث امشب قـــــرارهای شبانه نوعروس
صفــــــا
راستشو بخواین من چون اصولا ادم فضولی هستم تا سر ته همه چیزو در نیارم ول نمیکنم. یعنی اروم نمیشینم. با اینکه اذیت هم میشم ولی کرمه دیگه باید بخوابه. تا همه چیزو نفهمم ول نمیکنم. ولی به نظرم زیاد خوب نیست
سلام
منم یه کرم درون دارم هی میپرسم، میپرسم ته و توه قضیه رو در میارم، بعد که میفهمم ناراحت میشم، قهر میکنم
من که از گذشته همسرم باخبرم.ینی چیزی نبوده که بخواد مخفی کنه یا اینکه من بی خبر باشم . حتی اینکه همسرم اولین و آخرین خواستگاریش از من بوده و بس
از گفتن عیبی که خواستگاریتان را به هم می زند، ابا نداشته باشید، چون در غیر این صورت خانه را درزمین سستی بنا کردهاید. عیبی که امکان دارد گفتن آن یک خواستگاری را به هم بزند،نگفتن آن یک زندگی را به هم خواهد زد .
اگر شما دارای نقص عضو یا بیماری هستید باید به طور کامل و به دور از ابهام در مورد شناخت نقص، ناتوانایی های آن و روش درمانش توضیح دهید. بهتر است در این موارد از پزشک بخواهید شرح بیماری شما را به طور دقیق و شفاف به زبان فارسی مکتوب بنویسد و آن را به فرد ارائه دهید وبا معرفی پزشک خود از آنها بخواهید هرگونه سوالی که دارند از پزشک معالجتان بپرسند.
اگر فرد مقابل شما دارای نقص عضو یا بیماری است، نباید عجولانه و ناآگاهانه تصمیم بگیرید، بلکه باید بر اساس میزان ظرفیت و تحمل خود یا فرد مقابل و به دور از هرگونه ترحمی تصمیم گیری کنید و هرگز به فکر تغییر اوضاع نباشید.
گاهی ازدواج تا مراحلی پیش رفته است و بعد به دلایلی انجام نشده و در شناسنامه هم ثبت نشده و عروسی هم انجام نگرفته است در این شرایط لازم نیست قبل از خواستگاری اطلاع دهید ولی در آخر جلسه اول خواستگاری باید برای فرد تشریح کنید. برخی از اسرار را که جز خانواده شما کسی از آن اطلاع ندارد نباید در جلسات اول بیان کنید. شما می توانید در مراحل بعد و به میزان اعتمادی که به فرد مقابل پیدا کرده اید، او را از این اسرار مطلع سازید.
هرگز نباید از اشتباهات و لغزش هایی که در دوران مجردی انجام داده اید و کسی هم از آن باخبر نیست و شما نیز توبه کرده اید و یقیناً بعد از ازدواج هم همسرتان متوجه آن نخواهد شد، سخنی به میان بیاورید. زیرا گناهان وخطاها امری ما بین ما و خدای ماست، و هیچ کس اجازه ندارد آبروی خود را جلوی دیگران ببرد. علاوه بر این هرگز از فرد مقابل نخواهید که به اینگونه مسائل اشاره کند.
ولی اگر مسئله ای قبل از ازدواج برای شما پیش آمده و شما مرتکب جرم وخطایی شده اید و امکان بر ملاشدن آن را پس از ازدواج وجود دارد، باید حتماً به نحوی آن را برای فرد مقابل بیان کنید.
گفتن تمام جزئیات ( عصبانیت های موردی، بی نظمی های موردی، ضعف در مهارتهای زندگی و... ) لازم نیست زیرا مفسده دارد و باعث نگرانی و ایجاد تردید می شود و زمینه وسوسه های شیطانی را فراهم می آورد و ممکن است فرد مقابل اینگونه برداشت کند که مشکل بسیار بزرگ بوده و فقط قسمتی از آن گفته شده است.
به همین ترتیب گفتن جزئیات و مسائلی که به زندگی مشترک مربوط نمی شود لازم نیست، پرسیدن از آنها نیز لزومی ندارد بنابراین پرسش درباره اینکه چه گناهی مرتکب شدهای؟، آیا دوست پسر یا دختر داشتهای؟، چند تا خواستگار برایت آمده است؟، به خواستگاری چند نفر رفتهاید؟ و... لازم نیست و گاهی توهین و بیحرمتی به شمار می رود و پیامدهای منفی بسیاری دارد.
در جلسات اول خواستگاری می توانید مسائلی را مطرح کنید که دیگران اطلاع و آگاهی دارند ولی خواستگار شما از آن بی اطلاع است. مثلاً در محل و فامیل همه می دانند شما با یک ازدواج غیر موفق روبرو بوده اید بهتر است این نکته را قبل از قرار خواستگاری به اطلاع فرد مورد نظر برسانید که اگر با شنیدن این موضوع نظرش تغییر می کند قبل از جلسات خواستگاری و ایجاد زحمات و مشکلات متوجه شود.
اسرار زندگی را می توان مانند مباحث امنیتی اطلاعات به چهار طبقه ( بکلی سری، سری، خیلی محرمانه و محرمانه ) تقسیم نمود. در زندگی نیز برای مسائل خود طبقه بندی داشته باشید.
اسرار زندگی مجردی مان را به نامزدمان بگوییم یا نه؟
یکی از نکات بسیار مهم در جلسات خواستگاری این است که فرد تا چه حد می تواند اسرار زندگی خود را به فرد مقابل بیان نماید؟ آیا اگر خطا و اشتباهی یا مسئله ای در زندگی اش رخ داده است، اجازه دارد آن را با نامزدش مطرح کند یا نه؟ مبادا بیان این اسرار دست مایه ای برای سرکوب وی توسط همسرش در زندگی زناشویی آینده گردد؟
سلام صفا جونی
صفایییی دوس جونیارو صدا کنیم بیان
من دلم برای همشون کلی تنگ شده آخه
الهه عزیزم سلام
ممنونم از این همه مطالب مفیدت ...
من ایشالا شب میام پیشتون ...
دوستای جدید هم پست گذاشتن، حتمن براشون پیام خصوصی بفرست که بتونن بیان ....
راضیه جونم
راضیه جونیه من کجااییی؟
کجاایی که برامون پوسترای قرارای شبونه بسازی؟
من راضیه جونی میییخوااامممم
ملیحه ؟
رها ؟
صبا ؟
محیا ؟
شهرزاد ؟
سپیده ؟
نیلوفر ؟
مهدیه ؟
شادی ؟
پری؟
حمیده ؟
مهدیه ؟
مینا ؟
رضوان ؟
ملیکا ؟
سارا ؟
سمیه ؟
فاطمه ؟
هلن ؟
فرزانه ؟
راضیه ؟
پس کجائید شما هاااااااااااااااااااااااااااااا
ملیحه سوگلی
ملیییحه جووونممممم
کجایی مهربونم؟
ملیحه جونیه هنرمندم آخه چرا نمیای اینجا که با هم باشیم؟
منو تهنا گذاشتی رفتیییییی؟
من که اینهمه دوستت دارممم
سحر جونیه من
سحر خوبم
تو کجایی دوس جونیه من؟
امشب منتظرتماااا
شادی یکتا جونی
کجااییییییییی؟
چرا پیش من نیااایییییی؟
صفا جونی اینهمهصداشون میزنیم نمیان
از خط کش استفاده کنیم؟
آنی جون
آنی جونمممم
تو کجاییی؟
بیا ببینیمت دیگه دخخخخختر دلمون تنگید
سلام فاطمه بهااار
خوبی عزیییزم؟
میدونی چققدر دلم برات تنگ شده بوود؟
کجااایی آخهههههههه؟
فاطمه بهار جونی هم تو و هم کلی دوس جونیای دیگه که پای ثابت سایت و قرارای شبونه بودین یه مدته نیستین و یا خیییلی کم میاین
من دلم تنگیده خووو
من دارم حضور غیاب میکنم
اسماتونو اینجا یکی یکی مینوسیم
خودتون بیاین و توضیح بدین کجااییینننن
اصنشم من دلم تنگ شده
خب این خط کش کجاااست؟
بیاین امشب همتوووون
فاطمه بهار جان سلام
خوبی عزیزم ؟
من رنگ موی شامپویی تونیکا رو برات پرسیدم، همه رنگی داره، میشه گفت 36 تا رنگ رو ساپورت میکنه، نسکافه ای ، بلوند هم داره .
از لوازم آرایشی فروش ها میتونی بخری ، بگو شامپو رنگ تونیکا ....
قیمت اش هم 15 تومان هست . من خودم الکی 24 تومان خریدم ، بسته به جایی داره که ازش میخری . ولی الکی گرون نخر گلم.
دیروز برات پرسیدم ، و همه رنگ هاش رو هم اون فروشگاهی که رفته بودم داشت .... وای من عاشق بنفشش شدم ، سرمه ای ....
ولی تم رنگ های بلوند هم داشت.
یادت نره فقط باید روی موی دکلره شده بزاری....
اگه شب توی اون ساعت خاص وقت نمیکنین ینی کل روز هم اصصلا وقت ندارین؟
اصن شما دوس جونیا چرا اونقدددر مهربون و ماهین که الا دلش اینجوری تنگیده؟
سلام فاطمه بهارم
سلام صنم جون
سلام hedi عزیز
من و همسرم هردو تا یه حدی از گذشتمونو به هم گفتیم که حس کردیم لازمه بگیم
زنی که آمادگی ازدواج دارد، با زن بودن خودش کنار آمده است
زن بودن مشکلی ندارد اما از آنجایی که زنان همواره در طول تاریخ مورد ظلم و ستم و بی عدالتی قرار گرفته اند و البته بعد از تعالیم جنبش فمنیستی، بسیاری از آنها حداقل در دوره ای از زندگی شان احساس می کنند جنس دوم هستند و با جنسیت خودشان کمی مشکل پیدا می کنند.
این برای زن امروزی یک امر کاملا طبیعی به شمار می رود اما زن سالم بالاخره این بحران را پشت سر می گذارد و زن بودن خودش را با کمال افتخار می پذیرد و به نقاط قوت خودش پی می برد. او می داند اگرچه تفاوت هایی با جنس مرد دارد اما این تفاوت نها به هیچ وجه نشانه برتری یکی بر دیگر نیست.
زنی که آمادگی برای ازدواج دارد دیگر به دنبال بحث های بچگانه «زن ها بهترند یا مردها» یا «چقدر مردان به ما ظلم کرده اند» نیست و این مسائل برایش حل شده است. او به جنس مرد به عنوان رقیب یا دشمن نگاه نمی کند و به دنبال گرفتن انتقام کل زنان تاریخ از شما نیست. او از اینکه زن متولدشده خشمگین نیست و از مادر شدن، همسر بودن و وظایفی که به عنوان یک زن برعهده اش است استقبال می کند.
زنی که آمادگی ازدواج دارد، به بچه ها علاقه خاصی نشان می دهد
آقایان! این رازی است که مطمئنم از اینکه آن را با شما در میان گذاشته ام تشکر خواهید کرد. خیلی جالب است که تقریبا همیشه علاقه خانم ها به بچه ها با علاقه آنها با ازدواج رابطه دارد. این یک نشانه شگفت انگیز است که بر اساس آن خیلی راحت و بدون دردسر می توانید نظر طرف مقابل تان درباره ازدواج را کشف کنید: وقتی به طور اتفاقی با بچه ها یا خانم های بچه دار برخورد می کنید، واکنش او را زیر نظر بگیرید.
اگر با بی حوصلگی و بی توجهی و حتی انزجار به بچه ها واکنش نشان داد، فکر ازدواج با او را فعلا از سرتان بیرون کنید اما اگر با شوق و ذوق تمام با بچه ها ارتباط برقرار و شروع به بازی با آنها کرد و با حسرت به نوزدان خیره شد، زودتر دست به کار شوید.تبریکات صمیمانه ما را هم بپذیرید!
**************************خانومها به دنبال چه مردانی هستند؟****************************
هموطن حتما در دوران تجردتان مواقعـی پـیـش آمـده کـه شـنــیـده باشـیـد خــانمهامعمولا نمی توانند مرد نجیب، حساس و خـوب و مـهـربـان مـورد نـظـر خـود را پـیـدا نمایند.همچنین مطمئنا برای شما هم پیش آمده که بخواهید آن مرد مورد نـــظر باشید و حتما فکر کرده اید که نباید در مقابل خانمها مـقـاومــت زیادی از خود نشان دهید.ولی در کمال ناباوری ایــن مورد جواب نخواهد داد، خانمهای زیادی اطراف شــما وجـود خــــواهند داشت اما با هیچ کدام از آنان نمی توانید رابطه عـاشقـانـه داشـته بـاشیـــد و زندگی مشترک شروع کـنـید. در نـهایـت سرگردان می شـــوید که در چه جهنمی گرفتار آمده اید.
من این قضیه را برای شما روشن خواهم کرد، تفاوت قابل توجهی بین آنچه که خانمها از مرد مورد نظرشان انتظار دارند و خصوصیات واقعی آن شخص وجود دارد. به عبارت دیگر، خصوصیات واقعی فرد مورد نظر و اسطوره ای که طرف مقابل از شخص مورد نظر برای خود ساخته است. آنچه در زیر آمده برخی از عمومی ترین خصوصیات ذکر شده از مرد مورد نظر می باشد، همچنین این مطلب که آیا این موارد آنقدر صحت دارند که بتوان روی آنان حساب کرد نیز مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
مرد حساس
بسیاری از خانمها اذعان می کنند به مرد حساسی علاقه مندند که از بیان مداوم احساسات خود واهمه نداشته باشد، وقتی این مورد زیاد تکرار می شود با احساس زنانه او هماهنگ است حال هر معنی داشته باشد مهم نیست. این مردی است که رفتار مردانه ندارد.
ویژگی های زن خوب برای ازدواج
خواندن ذهن خانم ها سخت ترین کار دنیاست و زمانی که موضوع ازدواج در میان باشد واقعا ناممکن به نظر می رسد اما نگران نباشید؛ علائمی هست که به شما نشان می دهد آیا او به ازدواج فکر می کند یا نه.
5ویژگی زنانی که آمادگی برای ازدواج دارند
1- زنی که آمادگی ازدواج دارد، برای خودش محدودیت و قیدو بندهایی خواهد داشت.
او می داند که از رابطه چه می خواهد و این آشنایی را باید به کدام سمت ببرد. زنی که آمادگی برای ازدواج دارد نمی گذارد شما از وقت ارزشمندش استفاده بیهوده کنید. او می داند که این رابطه یا باید به سمت ازدواج برود و یا همه چیز همین جا تمام شود.این یکی از خصوصیات دختران خوب برای ازدواج میباشدکه مورد توجه مردان میباشد.
و برای ازدواج برنامه ریزی کرده است، خودش را آماده کرده و درباره آن فکر می کند و حرف می زند. از به میان آمدن حرف ازدواج کهیر نمی زند، بلکه با خوشحالی درباره زندگی مشترک، بچه دار شدن، استقلال و زندگی خانوادگی صحبت می کند.
زنی که قوانین خاصی برای خودش ندارد، در نتیجه هیچ برنامه ای برای ادامه رابطه ندارد، هیچ انتظار خاصی از یک مرد نداشته و هیچ شرط و محدودیتی برای او قائل نیست؛ چرا که به ازدواج فکر نمی کند.
او بدون هیچ هدفی وارد رابطه ای شده که برایش پیش آمده و سیاست فعلی اش این است: «هر چه پیش آید خوش آید.» اگر در هر ساعت از شبانه روز که دلتان خواست می توانید با او تماس بگیرید یا بیرون بروید، اگر برای خودش احترام قائل نیست، اگر پوشش و رفتار درستی ندارد، پس نمی تواند زن زندگی شما باشد.
زن باهوش می داند که اگر قرار است زدواجی صورت بگیرد، نباید به این سادگی از قوانینش کوتاه بیاید. زن کم هوش هم که به درد زندگی نمی خورد!
2- زنی که آمادگی ازدواج دارد، به وضعیت مالی شما اهمیت می دهد
شاید فکر کنید زنان موجودات پول پرستی هستند که شما را فقط برای پولتان می خواهند. این از ساده اندیشی شماست. اگر زنی به هیچ وجه به وضع مالی شما اهمیتی نمی دهد به این معنا است که اصلا به ازدواج با شما فکر نمی کند.
روابط بی هدف و کوتاه مدت نیازی به امنیت مالی ندارد؛ وضعیت مالی شما فقط زمانی اهمیت پیدا می کند که مسئله ازدواج در میان باشد نه به این خاطر که زنان دنبال جیب شما هستند بلکه به این خاطر که آنها به دنبال امنیت هستند، آن هم نه فقط برای خوشدان، بلکه برای فرزندانشان و فرزندان شما.
غریزه مادری قویترین غریزه در زنان است، اگر اینطور نبود بچه های شما به هیچ وجه نمی توانستند زنده بمانند. همین غریزه مادری به زنان می گوید که اگر می خواهند فرزندانشان را به خوبی و در امنیت و آسایش تربیت و بزرگ کنند بایدبرای آنها پدری قدرتمندانتخاب کنند.
در دوران اجداد غارنشین ما، زنان به سمت مردانی جذب می شدند که قدرت بدنی بیشتری داشتند چون تنها در این صورت بود که می توانستند برای خانواده به شکار بروند، با رقبا بجنگند و با دست پر برگردند واز خانواده در برابر دشمنان و حیوانات وحشی و بلایای طبیعی حفاظت کنند و تنها در این صورت بود که زنان می توانستند با خیال راحت در غار بنشینند و بچه هایشان را بزرگ کنند!
اما در حال حاضر دیگر نیازی به قدرت جسمی نیست. البته نه اینکه شکار و رقیب و دشمنن دیگر وجود ندارد، بلکه شکل آن عوض شده است. امروزه قدرت مردان تا حد زیادی در توانایی شان در پول درآوردن خلاصه می شود.
البته نیازی نیست از باشگاه بدنسازیتان انصراف بدهید، چرا که حافظه زنان در طول تاریخ هنوز به طور کامل پاک نشده اما در کنارش به فکر قدرت امروزیتان هم باشید.
زنی که آمادگی ازدواج دارد، آشپزی بلد است
واقعا شما آقایان چه فکری می کنید؟ مگر می خواهید آشپز استخدام کنید؟ در این صورت بهتر است بروید با رستوران قرارداد ببندید.
اما اگر در فکر تشکیل خانواده هستید و می خواهید بدانید او به ازدواج فکر می کند یا نه، این یکی از خصوصیات دختر خوب برای ازدواج است. او آشپزی می داند و از خانه داری هم سردر می آورد. به هر حال وقتی خانمی خودش را برای ازدواج آماده می کند، حداقل در کشور ما، در واقع با فداکاری و لطف تمام خودش را برای انجام کارهای خانه و به خصوص آشپزی هم آماده می کند. او می داند مردان می توانند بدون سقف، بدون خواب یا حتی بدون مسابقات فوتبال زنده بمانند اما قطعا بدون غذا می میرند! هیچ زنی هم این را نمی خواهد، حداقل قبل از ازدواج!
********************************صفات مشترک همسران خوب********************************
1. ایمان و دینداری: امام باقر ـ علیه السّلام ـ می فرمایند: «شخصی به محضر رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ شرفیاب گردیده و در مورد ازدواج خود با آن سرور مشورت کرده حضرت فرمود: با شخصی که اهل دیانت و تقوا باشد ازدواج کنید.»[2] و در حدیثی دیگر امام حسن علیه السلام ـ به مردی که با ایشان درباره ازدواج دختر خود مشورت کرد ـ فرمود : او را به مردی با تقوا شوهر ده . زیرا اگر دختر تو را دوست داشته باشد گرامی اش می دارد و اگر دوستش نداشته باشد به وی ستم نمی کند[3].
2. اخلاق نیک: حسین بن بشار باسطی می گوید: به امام رضا ـ علیه السّلام ـ نامه ای نوشتم که: یکی از خویشان از دخترم خواستگاری کرده ولی بد اخلاق است اکنون چه کنم؟ حضرت فرمود:اگر بد اخلاق است دختر به او نده.[4]
3. اصالت و شرافت خانوادگی:
منظور از شرافت خانوادگی، شهرت، ثروت و موقعیت اجتماعی نیست زیرا بعضی از خانواده ها ذاتاً شریف، بزرگوار، آبرومند و متدین هستند گرچه فقیر باشند و بعضی خانواده ها پست، فرومایه، و بی دین هستند گرچه ثروتمند و دارای مقام باشند. پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ می فرمایند: «در دامن و خانواده شایسته، ازدواج کنید زیرا عِرق (نطفه و ژن ها) تأثیر می گذارد.»[5]
4. عقل و هوش: اداره و تداوم زندگی و پیمودن راه راست و حل مشکلات زندگی کار ساده ای نیست: زن و شوهر برای تحقق آنها و همچنین تربیت فرزندانی شایسته، باید به نیروی عقل و فهم مجهز باشند. حضرت علی ـ علیه السّلام ـ فرمودند: «با انسان احمق و نفهم ازدواج نکنید زیرا معاشرت با او بلائی عظیم است و فرزندانش نیز ضایع خواهند شد.»[6]
5. کفو همدیگر بودن: کفو هم دیگر بودن یعنی تناسب، همتایی، هماهنگی و هم شأنی در زمینه های مختلف مالی، مذهبی، اخلاقی، خانوادگی، دانش و سواد، قیافه و سنخیت جسمی و روحی.
نکته مهم: همتایی صددرصد امکان ندارد. باید کوشش شود هرچه ممکن است این فاصلة طبیعی بین افراد کمتر باشد.
6. علم و دانش: علم و دانش برای انسان یک کمال واقعی است و در سعادت انسان، پویای خانواده و تربیت بهتر فرزندان تأثیر بسیاری دارد. با فرد باسواد زندگی لذت بخش تر است البته کفویت در این مسأله هم باید رعایت شود.
7. سلامت جسم و روح از آلودگی اعتیاد و بیماری: بعضی از بیماریها، نقصها و معلولیتهای جسمی و روحی،عمیق و غیرقابل درمان هستند که در طول عمر همراه انسان است و مانع از انجام وظایف همسری شده و به زندگی لطمه می زنند لذا باید از ازدواج با افراد با این گونه بیماریها خودداری کرد اسلام نیز از ازدواج با بیمارانی که دارای امراض جزام، جنون، وبرص باشند نهی فرموده است. و همچنین اسلام از ازدواج با افرادی که گرفتار آلودگیهای روحی و اخلاقی، فاسق و شرابخوار هستند نهی فرموده است.
8. زیبایی: رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمودند: «در انتخاب همسر، همانگونه که درباره زیبایی صورت همسر تحقیق می کنید، درباره موی او نیز سؤال و تحقیق کنید. زیرا مو، یکی از زیبایی هاست (و در زیبایی انسان نقش دارد).[7]
9. عفت و نجابت: زندگی زناشویی بر پایه انحصار و اعتماد برپا می شود زن و شوهر قصد دارند تمام وجود یکدیگر را تصاحب نمایند و دیگری در این کانون انحصاری راه نداشته باشد.
10. تأمین نیاز جنسی: آمادگی روحی و جسمی در موضوع مباشرت و آمیزش جنسی بسیار حساس و مورد سفارش پیشوایان دینی می باشد از این جهت بر هر زن و مردی لازم است حقوق همدیگر و نیازهای جنسی خود را کاملاً مراعات نموده و یکدگیر را کاملاً اشباع نمایند.
وصاف مردان شایسته:
1. دیندار باشد.
2. خوش اخلاق باشد.
3. عاقل، با تدبیر، زرنگ و فعال است و خوب زن داری و بچه داری می کند.
4. برای تأمین رفاه و آرایش خانواده اش کوشش می کند و دارای صفات عالی بخشش و سخاوت است.
5. نظیف، پاکیزه و خوش لباس است.
6. در زندگی میانه رو مقتصد است و پولهایش را بیهوده خرج نمی کند.
7. به همسرش احترام می گذارد و از زحمات او قدردانی می کند.
8. همسرش را بسیار دوست دارد و به او اظهار دوستی و محبت می کند.
9. لغزشهای همسرش را می بخشد.
10. به زنان بیگانه نگاه نمی کند و از آنها تعریف و تمجید نمی کند.
11. در کارهای منزل به همسرش کمک می کند.
12. عصبانی نمی شود و اگر شد خشم خود را فرو می برد و به همسرش آزار نمی رساند و ناسزا نمی گوید[9].
بنابراین چنین مردی در نهایت هر زنی را از خود می راند و انتظارات او را نیز بالا می برد (این مورد زمانی روی می دهد که مرد بسیار احساساتی و نفوذ پذیر باشد). البته این بدان معنا نیست که خانمها یک انسان بی احساس و حیوان صفت را می پسندند که همیشه به آنان بی احترامی نماید و اعصاب آنان را خورد کند. بنابراین خانمها به دنبال چه نوع مردی هستند؟ مردی بین دو مورد ذکر شده. مردی که نه زیاد احساساتی باشد و نه زیاد بی احساس. به عنوان مثال در صورت درگذشت یکی از بستگان نزدیک عادی است که مردها فریاد بزنند اما این مورد برای بیستم بار به یاد آوری یک نمایش، بسیار غیر عادی خواهد بود.
همچنین، زمانی که خانمها به شخصی واقعا علاقه مند باشند، رفتار آنان کمی مرموز و عجیب می شود. پس باید بدانید که چه موقع باید کنار او باشید و چه موقع باید تنهایش بگذارید. به عنوان مثال در صورتی که به شما با حالتی گریان زنگ بزند چرا که یکی از بدترین هفته های زندگی اش را گذرانده و شما به خوبی با او رفتار نکنید، اصلا رفتار خوبی نخواهد بود پس عصبی اش نکنید و به او زنگ بزنید.
پولدار پولدار
اغلب آقایان فکر می کنند خانمها یک مرد پولدار موفق با ماشین آخر سیستم و آپارتمان مجلل می خواهند. اما درست نیست، چرا که اغلب خصوصیات خوب آقایان است که خانمها را تحت تاثیر قرار می دهد نه حسابهای بانکی آنان.
خانمها مردی را خواهند پسندید که قادر به ایجاد یک زندگی خوب و راحت باشد همچنین بلند پرواز باشد نه اینکه ناگهان ارث پدری به او رسیده و از طریق آن خوشبخت و پولدار شود. چرا که به قول معروف باد آورده را باد می برد، بنابراین خانهما می خواهند بدانند آیا واقعا مردشان قدرت بدست آوردن پول و جرات چرخاندن یک زندگی را دارد یا نه.
مرد خانواده
زنی که به دنبال چیزی بیش از یک عیش و نوش زود گذر است می خواهد با مردی باشد که حداقل از زندگی در بین سرو صدای بچه ها برای خود جهنم نسازد و بچه ها را دوست داشته باشد. لازم نیست کژپنداری کنید و فکر کنید که زنها به دنبال پدری برای فرزندان متولد نشده شان هستند. این فقط بدین معناست که چنانچه خانمها برای خود در آینده فرزندی تصور کنند، مایلند شریک زندگی آنان کسی باشد که مانند آنان فکر کند، بنابراین اگر روزی زنی احساس کند که باردار است نگران این نباشد که این قضیه برای همسرش شک بدی است و یا اینکه نگران این نباشد که همسرش از او بخواهد بچه را سقط کند؛ این مرد مورد علاقه اوست.
همچنین اغلب خانمها مایلند با کسی زندگی کنند که با افراد خانواده آنان رابطه خوبی داشته باشد و با آنان با احترام و مهربانی برخورد نماید. این قضیه نشان می دهد که او برای مفهوم خانواده ارزش قائل است و اهمیت یک رابطه خوب و نزدیک داشتن را در خانواده می داند.
خصوصیات دیگری که زنها در زندگی برای مرد مورد علاقه اشان به دنبال آن هستند عبارتند از:
- یک اخلاق خوب که فقط مختص به شوخی و مزه ریختن با دیگران نمی شود وفاداری (هیچ زنی وجود یک هوو را تحمل نمی کند)
- احترام
- مهربانی
- گرما
- هوشمندی
- تفاهم
موارد بالا را به خاطر بسپارید، چرا که شانس شما برای اینکه مرد مورد علاقه خانمی باشید را افزایش می دهد. نگران نباشید لازم نیست نقش مرد رویائی را بازی کنید که سوار بر اسب سفید برای خوشبخت کردن خانمی از راه می رسد.
زندگی شکستنی است؛ با احتیاط حملش کنید
بگومگو در زندگی همه همسران تا حدی وجود دارد، اما آنچه رابطه را خراب میکند، نه فقط دعوا و مرافعه، بلکه تمسخر، تحقیر و توهیــن است.
برچسب کلی نزنید
برچسب های کلی یعنی زیر سؤال بردن کل هویت همسر . کلماتی مثل «تنبل... بی عرضه... خودخواه... بی مصرف...» توجه داشته باشید که نوک پیکان حمله به سوی رفتار همسرتان نیست، بلکه متوجه شخصیت اوست. پیامی که این کلمات منتقل می کنند این است که همسرتان آدم بدی است، نه در این لحظه، بلکه همیشه. برچسب های کلی در لحظه ای که بر زبان جاری می شوند، صحیح و عادلانه به نظر می رسند؛ گویی تنبیه شایسته ای هستند، اما نتیجه آنها از دست رفتن اعتماد و صمیمیت است و قطعا ضربه ای بزرگ بر روابط زناشویی شما وارد می کنند.
نتیجه خودآزمون
هیچ امتیاز درست یا نادرستی برای این آزمون وجود ندارد؛ کافی است یکبار دیگر به پاسخهایتان دقت کنید تا متوجه شوید مشکلاتتان کجاست. جر و بحثهای زناشویی و اختلافنظرهای همسران مسالهای است که همه زوجها تجربه میکنند، اما در این میان اهداف زوجها با هم متفاوت است و گاهی خودشان هم از این موضوع آگاه نیستند.
بعضیها دوست دارند هر چه زودتر جر و بحث و بگو مگو را پایان دهند و دوباره آرامش را به رابطه خود برگردانند و به هر چیزی برای به دست آوردن آرامش متوسل میشوند، بعضیها هم این بگو مگوها را میدان جنگی تصور میکنند که باید پیروز آن شوند. این گروه هم به هر کاری برای پیروز شدن دست میزنند، با لجبازی بحث را کش میدهند و نمیخواهند اشتباههای خود را بپذیرند، در برابر هر حرفی جوابی میدهند و در برابر هر عملی رفتاری از خود نشان خواهند داد.
گاهی افراد نمیدانند در حال لجبازی با همسرشان هستند و بدون اینکه به اعمال و گفتار خود فکر کنند با همسرشان برخورد میکنند اما وقتی بخواهید اشتباهات همسرتان را با رفتارتان تلافی کنید، عمدا کاری را که میدانید همسرتان دوست ندارد انجام دهید، اشتباهات خود را تکرار کنید و اصرار داشته باشید که کارتان درست است، حرف همسرتان را با دقت گوش ندهید و مدام حرف خود را بدون منطق تکرار کنید، در برابر اشتباه خود اشتباهات گذشته همسرتان را پیش بکشید تا خود را تبرئه کنید و همسرتان را مقصر جلوه دهید، میدانید اشتباه از شماست و آن را نپذیرید و میخواهید همسرتان را آزار دهید، مطمئن باشید لجبازی یقهتان را گرفته! وقتی شما بدانید دارید اشتباه میکنید و به کار خود ادامه دهید در حال لجبازی هستید و با این کار همسرتان را نیز به لجباز شدن و جنگیدن با خودتان تشویق میکنید. لجبازی باعث میشود شما حقایق را نادیده بگیرید و اشتباه خود را نپذیرید و همین امر همسرتان را نیز آشفته میکند و ممکن است او نیز خشمگین شود و دست به اعمال غیرمنطقی بزند. لجبازی باعث میشود شما به همسرتان توهین و او را تحقیر کنید.
این داستان میتواند تا جایی پیش برود که یک زندگی را به دلایل کوچک و واهی از هم بپاشد. پس اگر خود یا همسرتان لجباز هستید، خیلی زود به فکر چاره باشید و کاری کنید. اگر خودتان نمیتوانید، زودتر از یک مشاور و متخصص خوب کمک بگیرید تا زندگیتان را نجات دهید و آرامش را به خانهتان برگردانید.
خودآزمایی برای گرمتر شدن رابطه عروس و داماد
این آزمون شیوههای ارتباط بهتر یا حتی قطع ارتباط با نامزدتان همسرتان را نشان میدهد
شما و همسرتان، نامزدتان در زندگی مشترک چه الگویی را پیش گرفتهاید؟ این آزمون شیوههای ارتباط بهتر یا حتی قطع ارتباط با نامزدتان یا همسرتان را نشان میدهد. با کمک این خودآزمون ایده بهتری برای الگوی ارتباطی خود پیدا میکنید و ارتباطتان صمیمانهتر میشود. کافی است جواب مورد نظرتان «درست» یا «نادرست» را مشخص کنید تا بعدا نتیجه را به شیوهای که در ادامه گفته شده، محاسبه کنید.
1) معمولا نمیتوانم کلمات درست را برای بیان چیزی که میخواهم بگویم، پیدا کنم.
2) میترسم اگر خود واقعیام را به همسرم نشان دهم، از هم دور شویم.
3) معمولا صحبت نمیکنم چون میترسم عقایدم اشتباه باشند.
4) بلند حرف زدن فقط شرایط را بدتر میکند.
5) من خیلی پرحرفم و اصلا فرصت صحبت کردن به همسرم نمیدهم.
6) وقتی با همسرم صحبت میکنم، به او نگاه نمیکنم.
7) وقتی شروع به جر و بحث میکنم، دیگر نمیتوانم جلوی خودم را بگیرم.
8) صحبتهای من معمولا تدافعی است.
9) بارها اشتباهات گذشته همسرم را به رویش میآورم.
10) رفتارم ناقض حرفهایم است.
11) واقعا گوشی برای شنیدن ندارم.
12) معمولا خشم را با خشم یا توهین را با توهین جواب میدهم.
13) زخم زبانهای زیادی به او زدهام.
14) در مورد مسائل واقعا مهم خیلی به ندرت صحبت میکنم.
15) بیتوجه به همسرم به رختخواب میروم.
16) متنفرم از اینکه همسرم مشکلی را پیش میکشد.
17) فکر میکنم بهتر است تمام ناراحتیهایی را که از همسرم دارم، به او بگویم.
18) ناراحتیهایم را با خشم، فریاد میزنم.
19) موقع بحث با همسرم، معمولا از «تو همیشه...» یا «تو هیچوقت...» استفاده میکنم.
20) کمتر پیش میآید ناراحتیهایم را بیان نکنم تا همسرم اذیت نشود.
21) دوست ندارم جر و بحث کنم چون احساس میکنم این کار تاثیر بدی روی روابطم با همسرم میگذارد.
22) دوست ندارم در مورد احساسات منفیمان صحبت کنیم چون فقط حالمان بدتر میشود.
23) فکر نمیکنم لازم باشد من موارد آزاردهنده را به همسرم گوشزد کنم چون به نظرم خودش باید متوجه شده باشد
گذشته هایی را که هرگز باز نمی گردد، مدام مرور نکنید
ارتباط پاک و سالم به مسئله ای می پردازد که در حال حاضر مطرح است در حالی که ارتباط توهین آمیز از گذشته استفاده می کند تا طرف مقابل را تحقیر کند. «تو هفته پیش و یک ماه قبل در خانه خواهرت این کار را با من کردی و تازه عید هم همین کار را کرده بودی.» پیام این است: «تو بدی، تو بدی، تو بدی. همیشه همین کار خطا را انجام داده ای و قرار هم نیست اوضاع بهبود یابد.» البته گاهی ممکن است با نگاه به گذشته استفاده مفید از آن کرده و بهعنوان تجربه ای بزرگ آن را مرور کنید...
اما اگر گذشته های دور را معمولاً با این هدف زنده می کنید که از آن علیه همسرتان استفاده کنید، در واقع مدرک جمع می کنید تا بر جدی بودن تقصیرات همسرتان مهر تأیید بزنید. این قاعده کلی را آویزه گوش کنید: وقتی عصبانی هستید، هرگز گذشته های دور را زنده نکنید. خشم باعث می شود از گذشته نه به عنوان منبعی برای بهترکردن اوضاع کنونی، بلکه به عنوان یک چماق استفاده کنید و خواسته یا ناخواسته رابطه تان را خدشه دار کنید.
همسرتان را با دیگران مقایسه نکنید
ارتباط پاک باعث می شود همسرتان در مورد خودش احساس خوبی پیدا کند. این نوع ارتباط برای کمک طراحی شده و نه آسیب زدن. هدف آن حل کردن است نه راندن و طرد کردن. مقایسه کردن نه تنها چیزی را حل نمیکند، بلکه با این کار شما رسماً به همسرتان حمله کرده و لذتِ داشتن یک ارتباط سالم و با نشاط را از خود و همسرتان دریغ می کنید.
از تهدید کردن همسرتان بپرهیزید
تهدید اساساً این پیام را منتقل می کند: تو بدی و من می خواهم تو را مجازات کنم. «اگر به خانه مادرت رفتی، انتظار نداشته باش وقتی برگشتی اینجا باشم... حالا هرطور دوست داری با خانواده من رفتار کن، نوبت منم می رسه.» پیام «تو بدی» به اندازه کافی دردناک هست، اما آسیب رساندن با قصد قبلی، برای رابطه شما بی نهایت ویران کننده است.
بهتر است هنگام عصبانیت با همسرتان گفتگو نکنید
وقتی عصبانی هستید با اعلام عصبانیت خود به همسرتان از او بخواهید که زمان گفتگو و ارتباط خود را با یکدیگر به زمانی غیر از آن موکول کنید. در یک ارتباط سالم و سازنده، حتماً دو سوی تعامل باید در حالت تعادل باشند تا نتایج بهتری عایدشان شود؛ عصبانیت وضعیتی ایجاد می کند که نه تنها شما، بلکه همسرتان نیز در آن آسیب خواهد دید.
و در آخر، فراموش نکنید که؛ زندگی شکستنی است، پس با احتیاط حملش کنید.
متاسفانه ما ایرانیها در زمینه بسیاری از مهارتهای زندگی آدمهای غیرماهری هستیم و بهتر است این مهارتها را یاد بگیریم. هر چند خیلی از همین افراد غیرماهر مدتهای طولانی کنار هم زندگی میکنند و به نظرشان ضرورتی به یادگیری مهارت زندگی نیست اما در زندگی مشترک 2 بحث مطرح میشود؛ یکی کمیت (چند سال از عمر زندگی مشترکمان میگذرد) و دیگری کیفیت (نشاندهنده میزان رضایتمندی زوج از زندگی).
عمر زندگی مشترکتان را زیاد کنید
برای اینکه زندگی طولانی و باکیفیتی کنار همسرتان داشته باشید، باید چند نکته را مدنظر قرار بدهید و یاد بگیرید:
1. «انعطافپذیری مناسب زوج در رابطه» یکی از شاخصههای هوش اجتماعی است که تطابق فرد با زندگی اجتماعی را بیشتر میکند و انعطافناپذیری باعث کوتاه شدن عمر زندگی مشترک میشود.
2. «صداقت که باید دوطرفه باشد»؛ یعنی هر یک از طرفین باید زمینه صداقت را فراهم کند و بعد انتظار رفتار صادقانه از طرف مقابل داشته باشد. صداقت و رفتار صادقانه یک «باید» است اما بیصداقتی معمولا ناشی از ترس و گاهی برای حفظ منافع است و در بحث ما، نداشتن صداقت ناشی از ترس است که دردسرساز میشود. خیلی از زوجها یکدیگر را محدود یا تهدید میکنند و وقتی همسرشان آن رفتار را دور از چشمشان انجام داد، او را به نداشتن صداقت متهم میکنند
3. «جراتمند بودن زوج» مساله بعدی است که بسیار برای زوجها ضرورت دارد؛ آنها باید یاد بگیرند احساسشان را به نحوی سالم مطرح، دیدگاهشان را بیان و نظر مخالف یا موافقشان را به شیوهای صحیح اعلام کنند.
معمولا زوجها قبل از ازدواج برای جلب رضایت طرف مقابل، هر کاری انجام میدهند اما به محض ازدواج، همه آنها را کنار میگذارند!
زندگی مشترک در ابتدا، با تمام سختیهایی که برای انتخاب همسر دارد، بسیار آسان است اما اگر از یک زندگی مراقبت نشود، قطعا آسیب خواهد دید. این مراقبت باید به صورت دوطرفه باشد؛ هر دو طرف باید مراقب رفتار خودشان و احساس طرف مقابل باشند و بدانند هر دو مسئول حفاظت از زندگی مشترکشان هستند.
امیدوارم ک مطالب مورد توجهتون قرار گرفته باشه و بتونید خوشبختی رو یکی از اعضای خونتون بکنید!
سلام الهه عزیزم. نمیدونی وقتی اتاق گفتگو رو باز کردم دیدم تعداد پستات فرق کرده چقدر خوشحال شدم. ار بچه ها پرسیدم که الهه اومده؟ گفتن اومدی اینجا. نمیدونی دختر چقدر دلم برات تنگیده ک. نمیدونم چه کششیه ولی از پشت همین مانیتور دلم برای همتون تنگ میشه. وای الهه چه کردی با دل ما؟ نوشته هات خیلی قشنگ بودن. احساساتمو به غلیان درآوردی عیجقم. یه عالمه شلنگ چشام باز شد. خیلی برات دعا میکنم تا زود آروم بشی و با روحیه بالا و عالی برگردی پیشمون. من خیلی تجربه ندارم عزیزم ولی حرفای بچه ها خیلی عالی بود. عزیزم صبر بهترین کاره تا همه چی همونی بشه که آدم میخواد. من خودم اگر صبر نداشتم و سه سال صبر نمیکردم الان مال همسریم نبودم. تو هم صبر پییشه کن که خدا با ماست. خیلی دلم برات تنگیده گلم زود بیا پیشمون. جات بیش از حد خالیه خانومم. دوست دارم یه عالـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــمه بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوس
الهه جونم من فقط از این عمر 26 ساله یه چیزو فهمیدم: بهترین خاصیت این دنیا اینه که زود همه چیز میگذره و هیچ چیزی پایدار نیست.
خب چی کار کنم فریبا یه دونه الهه که بیشتر نداریم. ممنونم ازت فریبا. من تو این سایت دوستای گل زیاد پیدا کردم که از هرکدومشون یه چیزی یاد گرفتم. گاهی اوقات به احساس قشنگ و دل مهربون الهه غبطه خوردم. گاهی به تو فریبا که حتی از پشت شیشه مانیتورم میتونی با حرفات آدمو دگرگون کنی به نگار که ازش جدی میگم درس امید و استقامت گرفتم و خیلی دیگه از دوستان.وقتی نگار از خودش تعریف کرد به خودم گفتم به جای اینکه انقد به زمین و زمان غر بزنی و از نداشته هات شکایت کنی یکم امیدوار باش و از هیچ چیزی و هیچ کسی غیر از خدا توقع نداشته باش اونوقت همه چی درست میشه. من واقعا اینجا دوستای خوبی دارم.
سلاااام به الهه عزیزو مهربونم که تک تک نوشته هات پر از عشق و مهربونی.من چون تازه اومدم زیاد نمیشناختمت اما یادمه اولین بار چقدر خوب کمکم کردی با حرفات.همون موقع بود که عاشق حرف زدنو مهربونیات شدم.ممنون که منم یادت بود...فریباجون راست میگن.فرشته ای...نمیدونم چی شده اما اصلا دوس ندارم دل مهربونت غم بشینه امیدوارم هرچی شده اینروزای سخت هم تموم بشه بیای از شادیت بگی مثل قبل با حرفات آروممون کنی.دوس دارم منم مثل بقیه دوستای گلم بیشتر باهات حرف بزنمو بشناسمت....نمیدونم اینقدر آدم خوبی هستم که دعام بگیره یا نه اما دعا میکنم این رودای سختت تموم شه دلت پر از شادی بشه زودتر بیای پیشمون....
فریبای من الهی من فدای دل مهربونت بشم ببخش من و اگه حرفام ناراحتت کرد چند روزه حال بدی داشتم و یه چیزی رو دلم سنگینی میکرد ولی امروز صبح با خوندن پستای شما جون گرفتم حس کردم تنها نیستم حس کردم برای اولین بار دوستای خوبی دارم که حامی من هستن مرسی از حس خوبی که میدین حیف که ادبیات من مثل شما عزیزانم خوب نیست که بتونم در حد لیاقتتون توصیفتون کنم ولی اینو بدونین تک تک تونو با اینکه ندیدم خیلی خیلی دوست دارم
نگاری خیلی قشنگ بود مرسی. امروز اصلا حال و هوای نوعروس فرق داره با همیشه
سلام الهه قشنگ و مهربونم، ممنون ازت بابت تعریفایی که ازم کردی من لیاقت این همه تعریفو ندارم. الهه دختر چی کار کردی با من اول صبحی. منم حساس دارم اشک میریزمو میخونم. قربونت برم میدونم توی شرایط سختی هستی. هرکدوم از ما برای اینکه بتونیم زندگیمونو بسازیم و با همسرامون به آرامش برسیم سختی هایی رو تحمل کردیم هر کدوم به نحوی یکی بیشتر یکی کمتر. نمیخوام بهت حرفای تکراری بزنم الهه نازم فقط ازت میخوام یکم اون دل مهربونتو بزرگتر کنی. الهه اینم میگذره و فقط خاطره اش باقی میمونه. دوست داشتم الان کنارم بودی بغلت میکردم دستاتو میگرفتم و بهت میگفتم دوست مهربونم صبر کن صبر. همه چیز درست میشه. دل دریایی مهربون ولی پر تلاطمتو یکم آروم کن. دو رکعت نماز عشق بخون همه چی حل میشه. شاید کاری از دستم برات برنیاد اما روی شونه های من واسه آروم شدن حساب کن دوستم
سلام پگاه جان ممنون از حرفای قشنگت و انرژی مثبتی که تو حرفات داری حرفاتو قبول دارم و تو زندگیم همین حرفارو دارم پیاده میکنم و عمل میکنم بهشون ولی یه جاهایی خسته میشی و میبری نیازه که یکی باید دستتو بگیره بگه بلند شو من پشتتم ولی ... خدارو شکر همسرم و خودم تا الانم که به اینجا رسیدیم با همت و همراهی همدیگه بوده به خودمون ایمان دارم ما میتونیم
فریبا من که روح جسمم داره بال بال میزنه برای دیدنتون دیشب دیگه روحم طاقت نیاورده و پر کشیده سمتت روحم که اذیتت نکرد بچه خوبی بود شیطونی نمیکرد خخخخ اگه شیطونی کرده بگو تنبیهش کنم
روزی از کوچه پس کوچه های پایین شهر میگذشتم،چشمم به مردی با لباس و کفشهای گرانقیمت افتاد که به دیواری خیره شده بود و میگریست.نزدیک رفتم و به نقطه ای که خیره شده بود با دقت نگاه کردم نوشته شده بود "این هم میگذرد" .علت را پرسیدم، گفت این دست خط من است.چند سال پیش در این نقطه هیزم میفروختم حال صاحب چندین کارخانه ام.پرسیدم چرا بعد چند سال برگشتی؟گفت آمدم تا بازبنویسم این هم میگذرد. دردهایت را دورت نچین که دیوارشوند، زیرپایت بچین که پله شوند… هیچوقت نگران فردایت نباش، خدای دیروز و امروزت،فرداهم هست… ما اولین دفعه است که تجربه بندگی داریم ولى اوقرنهاست که خداست… دلتان پر از عشق وامید. به سلامتیه "خدا " که هر موقع دلم واسش تنگ شه !!! خودشو نمی گیره !!! قهر نمی کنه !!! به حرفام گوش می ده !!! اذیتم نمی کنه !!! بهونه نمی گیره !!! از همه مهم تر اینه که ترس از دست دادنش رو نداریم !!!
سلام به الهه عزیزم که واقعا نبودش توی اتاق ها حس میشه . دختر خوب و دوست داشتنی که همه عشق و مهربونیو لطافتت رو میشه از نوشته هات متوجه شد با اینکه هنوز ندیدمت . خوشحالم که پست گذاشتی. امیدورام هرچه زودتر به ارامش برسی. گلم منم شرایط تو رو داشتم اما با این تفاوت که همسرم کنارم بود. خیلی شرتیط زجر اوری بود اما به هر جون کندنی بود دووم اوردم و نذاشتم که بشکنم و موجب خوشحالیه دشمنم بشم. الهه ناز ازت میخوام که بیشتر وبیشتر قوی باشی و یقین داشته باش اگر توانایی تحمل این شرایط رو نداشتی خدای مهربون هیچگاه این شرایط رو پیش روی تو نمیذاشت. دوری راه، بی تفاوتی خانواده همسر و .... همه مزید علت رنجش تو شده اما دوست خوبم فقط 3 ماه دیگه تا پایان این روزهای سخت مونده. یادمه روزهای اخر شهریور که من کانتر مینداختم برای تموم شدن سربازی همسرم تو هم ازم میپرسیدی کی تموم میشه. الهه جان با تمام وجودم درکت میکنم و بهت یقین میدم که به قدری لحظات بعدش شیرینه که گاهی دلت برای این سختی ها تنگ میشه. دستت رو بزن به زانوت و توکل کن به خدا. نبینم غم به دلت راه بدی و شکننده بشی. منتظریم که بیای و باز هم ارامش از دست رفته مارو در نبود خودت بهمون برگردونی.
واااااااااااااااااااااااااااااااای خدای من ببین کی اینجا بوده وقتی که ما خواب بودیم الهه نازم فرشته دوست داشتی زمینی چقدر دلم برات تنگه الهه برای حرفات آرامشی که میدی برای دل مهربونت با اینکه ندیدمت ولی تو این مدت هر روز حست میکردم و به فکرت بودم و نگران دلم یه دنیاااااااااا برات تنگه فرشته ناز گل من تحمل کن این هم بگذرد هیچ شرایطی بدو خوب پایدارنیست صبور باش و امیدوار ... خدا اندازه بزرگی و توان بنده هاش امتحانشون میکنه من بهت ایمان دارم که قوی هستی و از این امتحان سربلند بیرون میای تا چشم برهم زدنی فراق یار تموم میشه و روزهای شادتری در انتظارته دوست نازنینم بی صبرانه منتظرم که دوباره برگردی پیش ما و با حرفای قشنگتو دل مهربونت آرام جانمون بشی
نگار جونم هنوز خیلی زوده تو زندگی بخوای غصه بخوری جوونتر از این حرفایی ... توباید شاد و پر انرژی باشی و به دنیا بگی : من تمام قد جلوت وایستادم و هیچی نمیتونه خنده رو از من بگیره بگی من شادترینم بگی عاشق همسرمم و باهاش میخوام زندگیمونو بسازیم برای فردامون برای بچه هامون برای روزهایی که در سایه درختها بشینیم و درخت زندگیه خودمون نگاه کنیم و ثمره زندگیمونو استفاده کنیم ... تا به کائنات انرژی مثبت ندی اونم واست پژواکی نداره.. پس اماده شو که به کائنات انرژی مثبت بدی
وای خداجونم ببین کی اومده الهه جون مهربونم. عزیزم مرسی به یاد منم بودی گلم امیدوارم به زودی شرایط سختت تموم بشه و خوب و شیرین با عشقت زندگی کنی. نمیدونی چقدر دلتنگت بودم هر روز لا به لای پست ها دنبال اسمت میگشتم. مرسی که اومدی عزیزم
الهه جون من کوچکتر از این حرفام ولی روی صحبتم با شما هم هست پس پیش بسوی انرژی مثبت
فریبا جون من دورادور بعضی وقتها پستهارو میخونم ولی تو بحثها شرکت نمیکنم چون من تجربه چندانی ندارم ولی این حرفهارو هم از شما یاد گرفتم اینجا ادم میتونه غنیمتهایی به دست بیاره که دیگران بدون چشمداشت بهش میدن .و اون غنیمت چیزی نیست جز با عشق زندگی کردن و یاد گرفتن راه و رسم عاشق امیدوارم برای ایندم بدردم بخوره.
سلام به همه دوستای خوبو مهربونم، به همه دختریای خوشگلو دوست داشتنیم. اول از همه یه عـــــــــــــالمه معذرت به خاطر نبودنم، به خاطر اینکه نگرانتون کردم، به خاطر هر کدومیتون که با دلای مهربون و خوشگلتون چشم براه اومدنم نشستید و من نیومدم. و میدونم که اومدن من نبود که مهم بود، مهم دلای مهربون دوستای گل من بود که به اومدن و نیومدن دوست کوچولوشون اهمیت دادن و دوستی رو تو تمام دوریامون از پشت همین صفحه شیشه ای در حقم تموم کردن. با وجود تمام شلوغیا و با وجود بودن این همه دخترای گل و مهربون منو یادتون نرفت، و میدونم دلیل این فقط و فقط مهربونی و بزرگی قلب تک تکتونه عزیزای دلم...
یه دنیا ممنون محبتاتون، یه عالمه ناراحتو شرمنده نبودنمم، فریبا گلی عزیزم اون روز که بهم پیام داد و با قلب مهربونش حالمو پرسید بهم گفت این رسم رفاقت نیست، میدونم عزیزای دلم، میدونم که باید میومدم، و دوستم داشتم که میومدم، اما هرطوری که بود و این مدت نیومدم، اینم میدونم که دوستای گلم درکم میکنن و واقعا ممنون همتون.
...در این هنگام بود که روباه پیدا شد. روباه گفت: سلام! شازده کوچولو سر برگرداند و کسی را ندید، ولی مودبانه جواب سلام داد. صدا گفت: من اینجا هستم، زیر درخت سیب... شازده کوچولو پرسید: تو که هستی؟ چه خوشگلی!... روباه گفت: من روباه هستم. شازده کوچولو به او تکلیف کرد که بیا با من بازی کن. من آنقدر غصه به دل دارم که نگو...
روباه گفت: من نمیتوانم با تو بازی کنم. مرا اهلی نکردهاند. شازده کوچولو آهی کشید و گفت: ببخش! اما پس از کمی تامل باز گفت: "اهلی کردن" یعنی چه؟ روباه گفت: تو اهل اینجا نیستی. پی چه میگردی؟ شازده کوچولو گفت: من پی آدمها میگردم. "اهلی کردن" یعنی چه؟ روباه گفت: آدمها تفنگ دارند و شکار میکنند. این کارشان آزارنده است. مرغ هم پرورش میدهند و تنها فایدهشان همین است. تو پی مرغ میگردی؟
شازده کوچولو گفت: نه، من پی دوست میگردم. نگفتی "اهلی کردن" یعنی چه؟ روباه گفت: "اهلی کردن" چیز بسیار فراموش شدهای است، یعنی " ایجاد علاقه کردن..." ایجاد علاقه کردن؟ روباه گفت: البته. تو برای من هنوز پسربچهای بیش نیستی. مثل صدها هزار پسربچه دیگر، و من نیازی به تو ندارم. تو هم نیازی به من نداری. من نیز برای تو روباهی هستم شبیه به صدها هزار روباه دیگر. ولی تو اگر مرا اهلی کنی، هر دو بهم نیازمند خواهیم شد. تو برای من در عالم همتا نخواهی داشت و من برای تو در دنیا یگانه خواهم بود...
شازده کوچولو گفت: کمکم دارم میفهمم... گلی هست... و من گمان میکنم که آن گل مرا اهلی کرده است... روباه گفت: ممکن است. در کره زمین همه جور چیز میشود دید... شازده کوچولو آهی کشید و گفت:گـــل من گـــاهی بداخلاق,کم حوصــــله و مغـــرور بود..اما مـــاندنی بـــود..این بودنش بود که او را تبدیل به گـــل من کرده .. ولی آنکه من میگویم در زمین نیست. روباه به ظاهر بسیار کنجکاو شد و گفت: در سیاره دیگری است؟ بله. در آن سیاره شکارچی هم هست؟ نه. چه خوب!... مرغ چطور؟ نه! روباه آهی کشید و گفت: همیشه یک پای کار می لنگد.
لیکن روباه به فکر قبلی خود بازگشت و گفت: زندگی من یکنواخت است. من مرغها را شکار میکنم و آدمها مرا. تمام مرغها به هم شبیهند و تمام آدمها با هم یکسان. به همین جهت در اینجا اوقات به کسالت میگذرد. ولی تو اگر مرا اهلی کنی، زندگی من همچون خورشید روشن خواهد شد. من با صدای پایی آشنا خواهم شد که با صدای پاهای دیگر فرق خواهد داشت. صدای پاهای دیگر مرا به سوراخ فرو خواهد برد، ولی صدای پای تو همچون نغمه موسیقی مرا از لانه بیرون خواهد کشید. بعلاوه، خوب نگاه کن! آن گندمزارها را در آن پایین میبینی؟ من نان نمیخورم و گندم در نظرم چیز بیفایدهای است. گندمزارها مرا به یاد هیچ چیز نمیاندازند و این جای تاسف است! اما تو موهای طلایی داری. و چقدر خوب خواهد شد آن وقت که مرا اهلی کرده باشی! چون گندم که به رنگ طلاست مرا به یاد تو خواهد انداخت. آن وقت من صدای وزیدن باد را در گندمزار دوست خواهم داشت...
روباه ساکت شد و مدت زیادی به شازده کوچولو نگاه کرد. آخر گفت: بیزحمت... مرا اهلی کن! شازده کوچولو در جواب گفت: خیلی دلم میخواهد، ولی زیاد وقت ندارم. من باید دوستانی پیدا کنم و خیلی چیزها هست که باید بشناسم. روباه گفت: هیچ چیزی را تا اهلی نکنند، نمیتوان شناخت. آدمها دیگر وقت شناختن هیچ چیز را ندارند. آنها چیزهای ساخته و پرداخته از دکان میخرند. اما چون کاسبی نیست که دوست بفروشد، آدمهاماندهاند بیدوست . تو اگر دوست میخواهی مرا اهلی کن!
شازده کوچولو پرسید: برای این کار چه باید کرد؟ روباه در جواب گفت: باید صبور باشی ، خیلی صبور. تو اول کمی دور از من به این شکل لای علفها مینشینی. من از گوشه چشم به تو نگاه خواهم کرد و تو هیچ حرف نخواهی زد. زبان سرچشمه سوءتفاهم است. ولی تو هر روز میتوانی قدری جلوتر بنشینی.
فردا شازده کوچولو باز آمد. روباه گفت: بهتر بود به وقت دیروز میآمدی. تو اگر مثلا هر روز ساعت چهار بعد از ظهر بیایی، من از ساعت سه ببعد کمکم خوشحال خواهم شد، و هر چه بیشتر وقت بگذرد، احساس خوشحالی من بیشتر خواهد بود. سر ساعت چهار نگران و هیجانزده خواهم شد و آن وقت به ارزش خوشبختی پیخواهم برد. ولی اگر در وقت نامعلومی بیایی، دل مشتاق من نمیداند کی خود را برای استقبال تو بیاراید... آخر در هر چیز باید آیینی باشد.
شازده کوچولو پرسید: "آیین" چیست؟ روباه گفت: این هم چیزی است بسیار فراموش شده، چیزی است که باعث میشود روزی با روزهای دیگر و ساعتی با ساعتهای دیگر فرق پیدا کند. مثلا شکارچیان من برای خود آیینی دارند: روزهای پنجشنبه با دختران ده میرقصند. پس پنجشنبه روز نازنینی است. من در آن روز تا پای تاکستانها به گردش میروم. اگر شکارچیها هروقت دلشان میخواست میرقصیدند، روزها همه به هم شبیه میشدند و من دیگر تعطیل نمیداشتم.
بالاخره شازده کوچولو روباه را اهلی کرد و چون ساعت جدایی نزدیک شد، روباه گفت: آه، من گریه خواهم کرد. شازده کوچولو گفت: تقصیر خودت است. من بد تو را نمی خواستم، ولی خودت خواستی که اهلیت کنم... روباه گفت: درست است. شازده کوچولو گفت: ولی تو گریه خواهی کرد!/ درست است./ پس چیزی برای تو نمی ماند./ چرا، می ماند. رنگ گندمزارها...که به رنگ موهای طلایی تو است، یاد تو را برایم زنده می کند...
سپس گفت: -برو دوباره گلها را ببین. این بار خواهی فهمید که گل خودت درجهان یکتاست.بعد برای خداحافظی پیش من بر گرد تا رازی را به تو هدیه کنم. شازده کوچولو رفت و دوباره گلها را دید. به آنها گفت: شما هیچ شباهتی به گل من ندارید ، شما هیچ نیستید. کسی شما را اهلی نکرده است و شما هم کسی را اهلی نکرده اید. روباه من هم مثل شما بود. روباهی شبیه صد هزار روباه دیگر بود. ولی من او را دوست خودم کردم و حالا او در جهان یکتاست. و گلها سخت شرمنده شدند. شازده کوچولو باز گفت: شما زیبایید، ولی جز زیبایی هیچ ندارید.کسی برای شما نمی میرد.البته گل مرا هم رهگذر عادی شبیه شما می بیند ولی او به تنهایی مهم تر از همه شماست، چون من فقط او را آب داده ام، چون فقط او را زیر حباب گذاشته ام، چون فقط برای او پناهگاه با تجیر ساخته ام، چون فقط برای خاطر او کرمهایش را کشته ام(جز دو سه کرم برای پروانه شدن)، چون فقط به گله گذاری او یا به خودستایی او یا گاهی هم به قهر و سکوت او گوش داده ام. چون او گل من است.
سپس پیش روباه بر گشت. گفت: خدا حافظ. روباه گفت: خدا حافظ. راز من این است و بسیار ساده است: « فقط با چشم دل می توان خوب دید.اصل چیزها از چشم سر پنهان است.» شازده کوچولو تکرار کرد تا در خاطرش بماند: اصل چیزها از چشم سر پنهان است. روباه باز گفت: همان مقدار وقتی که برای گلت صرف کرده ای باعث ارزش و اهمیت گلت شده است. شازده کوچولو تکرار کرد تا در خاطرش بماند: همان مقدار وقتی که برای گلم صرف کرده ام... روباه گفت: آدمها این حقیقت را فراموش کرده اند.اما تو نباید فراموش کنی. تو مسئول همیشگی آن می شوی که اهلیش کرده ای. تو مسئول گلت هستی... شازده کوچولو تکرار کرد تا در خاطرش بماند: من مسئول گلم هستم.
دختر گلیا، دلم براتون کلی تنگ شده بود، دست و دلم به نوشتن نمیرفت، بعدم هرچی گذش انگار یه چیزی نمیذاشت که بیام، اما واقعا دلم تنگتون شده بود دیگه، خیلی، امروز خیلی هواتونو کردم، بعضی از ارسالاتونو خوندم و اینکه دیدم یادم بودید و سراغمو گرفتید، واقعا نمیدونم چی بگم، شاید خیلیاتونو ندیده باشم، اما میتونم دلتنگتون بشم و دلم بخواد ببینمتون بشدت و به من ثابت شده دوست داشتن و عشق توی قلب آدما یه چیزی فراتر از دیدن و شنیدنه، فقط کافیه دو تا قلب راهشونو سمت هم پیدا کنن، حتی بی هیچ حرفی و نگاهی، مثل اهلی کردن شازده کوچولو...
میشه دوست شد، دوست داشت، دلبسته شد، عاشق شد...
فریبا گلی خوب و مهربونو خدایی من چطوره؟دختری خوش قلب نوعروس که بهتر از هرکسی میدونه چطور آرامش رو تو دلا بکاره. دختر گلی مهربونم که کلماتش گاهی به شدت نورانی میشن و سبز میشنو رنگ و بوی خدایی میگیرن. ندا گلی دوست داشتنیم خوبه ایشالا؟ ندایی من دلسوز ترینه، همیشه به فکر همه است، عاشق اینه که به دیگران برسه و مشکلشونو حل کنه و دوستاشو شاد کنه. نداییم ستودنیه. نبینم خدایی نکرده سرماخورده باشی عشقم، مهدیه جونی صبور و عاقل و خانومم خوبه ایشالا؟ مهدیه گلی من عاقلانه ترین و راست ترین و بی قرض ترین حرفا رو همیشه با درایت و صبوری و خانومیش یادمون میده. همون کاری که دوستای واقعی برای هم باید انجام بدنا، میدونی که گاهی واقعا انتخاباتو تحسین میکنم مهدیه جونم! دلم میخواد دلت همیشه بخنده ها گلم...
مونا خوشگله ی شیطون و دوست داشتنی من خوبه؟ ای دختر، چی بگم بهت، من دو هفته نبودم، میبینم دنبال عروس جدید گشتی واسه پسریت!! وای وای وای از دست تو مونایی!! دلم برات تنگ شده بود مادرشوهری شیطونا!! مونیی من به شدت شبیه فیلسوفاست، من ته تهای وجودش یه انرژی های پنهانی میبینم، انگار یه قدرت خاصی داره که از عمق وجودش سرچشمه میگیره و باید پیدا و باورش کنه. مونا گلیم گاهی یه سکوت نسبتا طولانی میکنه، بعد جمله هاش آدمو تکون میده. معمولا همیشه حرفای مونا تاثیرات خاصی داره... فقط باید قول بده مادر شوهر مهربونی باشه ها :)))
عروس خانومی بلامون چطوره، مرضیه گلی دوست داشتنی و عروسک و ملوسکم؟ دختری مهربون شیطونمون که پر از انرژی و انگیزه و امیده. مرضیه جونی فعالمون که عاشق حرف زدنای خوشگلشم وقتی ملوسک صدامون میکنه، وقتی محبت ل کوچولو و لطیفشو باهامون سهیم میشه! مرضیه جونم، عزیزم مرسی که یادم بودی و بهم خصوصی زدی، مرسی از ندایی و فریبایی برای پیاماشون، از نگار برای خصوصیشو اینکه حالمو پرسید، از مونایی و مهدیه جونیو همه خترگلیا برای همه مهربونیاتون...
نگار جون من چطوره؟ عشقم من که میگم نگار همش یاد نگار کوچولویی میوفتم که قرار بود مامان بشه و دیگم نیومد. جاش خالیه، اما الان یه نگاری مهربون اینجاست که کلی انرژیای مثبت میده به دوستاش با همراهیاش. نگاری من یه دل بزرگ داره و کلی آرزوهای قشنگ و کلی و امید و قراره به همشون برسه ایشالا به امید خدا و دل دوستاشو با شادیاش شاد و شادتر کنه، مثل همه دخترای خوشگلمون که قراره به خواست خدا شاد و خوشبخت بشن و سفید بخت تا همیشه، آمین...
فرشته خانومی مهربونم، شما خوبی خانوم گلی؟ الهی چشم بد ازتون دور باشه و زندگیتون همیشه همینطور لبریز عشق باشه و شادی گل من. فرشته من، دختری عاشق و شر و شور و کوچولو و گوش به بازیم، خوبی ناز نازی؟ یا به قول فریبایی فر فری جونم؟
بقیه دختر خوشگلامون خوبن ایشالا؟ سحر گلی، رها گلی، عروس خوشگلمون، سارا و سپیده جونی، حسنیه جونم، فتانه گلی مهربون و خوش قلبم که یه نگاه مهربون و مثبت داره همیشه، فاطمه جونی، هلن جون و آرشا جون و صبا جونی و نرگس جون و افسان خانومی و، و و و ...
اینقدر ماشالا اینجا دخترای گا و ماه زیاد داریم که مطمئنم همه رو یادم نیومده تو لحظه که بگم، از پای سیستم پا شم باز یادم میفته. دلم میخواد اسم همه دختر گلیا رو بیارم، اما هر کسی جا موند ببخشیدش الهه رو خب ... الهی همتون خوب خوب خوب باشید عزیزای دلم...
میدونم الان میخواید حالمو بپرسید و اینکه چرا نیومدم، خوبم یا نه، چه خبرا... من چند بار خواستم بیام اینجا و براتون درد و دل کنم، اما دستم نرفت. این درد و دل منم نمیتونم بگم فقط یه چیز مشخص بود، شاید مجموعه ای از شرایط توی این روزا، مجموعه ای از عوامل باعث شکنندگی و زودزنجیم شدن. شاید من دختر قوی و محکمی نبودم، دغدغه هام، دوریامون، فاصله مسافتی، فاصله ای که بخواد خدایی نکرده بیاد بین دلامون، کش اومدن این روزا، بی هدفیا، ترسا، ترس از فردا، دلبستگیام، ترسم از دل کندن از اونا، یه سری بهونه گیریا و نارضایتیا و و و، همه دست به دست دان و من نفهمیدم چی شد
اما تو تمام این مجموعه عوامل یه چیز شاید سر سبد بود و هست و بیشتر از همه آزارم داده، که مربوط میشه به همین اتاق، رابطه همسرتون و خانوادتون. نمیدونم آیا من دختر حساسیم، آیا مساله به دید من بزرگه، یا نه. نمیدونم از دید منطق و از بیرون قضیه نگرانیا و ناراحتیای من معقوله یا نه... اما معقول ترین یا بی منطق ترین، هرچی که هست منو خیلی آزار داده این ناراحتی. حالا این برمیگرده به شخصیتم، یا به شرایط یا هرچی،
الهه با این حرفای قشنگش لازم شد زودی بیاد آچار به دست که واشر چشای هممونو سفت کنه که نشتی داره و چکه میکنه الهه بیااااااااااا زود زود
ما بعد ازدواجمون یه مقدار رابطمون با خانواده پدرم کمرنگ بود هیچکسی مستقیم حرفی نمیزد ولی همسر من از برخورد خانواده من یه خورده ناراحت بود چند ماهی طول کشید تا خانواده من متوجه اشتباهشون در مورد همسرم شدن
مامان و بابام عاشق همسرم شدن مامان مثل پروانه دورش میچرخه ولی کاش اول ازدواجمون اون برخوردارو نداشتن اینطوری الان لطف محبتشون بیشتر بود البته همسرم کینه ای نیست ولی روزایه اول ازدواجمون میتونست در کنار پدرومادرم شیرینتر باشه
نه فریبا بپرس
مینا خودش میدونه و میبینه بارها و بارها بهش توضیح دادم میگه مامانت خودش دلش میخواد تنها باشه نمیخواد از لاک تنهایی بیاد بیرون پس کسی که خودش دلش برای خودش نمیسوزه دیگران چرا باید دل بسوزونن
نگاری خیلی ناراحت شدم .
خب چرا به همسریت این چیزارو توضیح نمیدی؟
مثلا همین که نیاز به کمک یه مرد داره. به همسریت گفتی عزیزم؟
اینم بگم که مشکل من این نیست که دلتنگ مامانم میشم و همون مشکلاتی که همه تازه عروسا دارن نه اصلا من چون تجربه 5 سال تنهایی زندگی کردن تو غربت رو داشتم مامانم و من برای جدا شدن از هم آسون بوده نگرانی وناراحتی من اوقات تنهایی مامانم تو خونه و بی توجهی همسرم به بعضی مشکلات مامانمه... مثلا خیلی وقتا نیاز داره که یه سری کارا رو یه مرد براش انجام بده اما مجبوره تنهایی اینکاراش رو هم انجام بده بعضی وقتا شبا حالش بد میشه و تا صبح تو تنهاییش درد میکشه چند وقت پیش دزد امده بود خونه همسایمون بیچاره مامانم از ترسش تا صبح بیدار نشسته بود چاقو به دست :((((((((((
چند تا نکته اینکه:
1- من خودم هم مثل همسریمخونه خودمو بیشتر دوست دارم
2- مامانم عااااااشق تک دومادشه و جونش براش میره
3- همسر منم مامانم رو دوست داره ولی خوب زیاد به فکر تنهایی های مامانم نیست اعتقاد داره که همه آدما باید خودشون مشکلاتشونو حل کنن
4- من تک فرزندم و خواهر برادری ندارم و بعد از عروسی من مامانم تنهای تنها شده
دوست جونیا بیاین کمک ... من مشکلم اینه که مامانم بعد از عروسی ما همش دوست داره پیشش باشیم ولی همسرم نه میگه تنها باشیم و هفته ای یا دوهفته ای یه بار بریم خونه مامانم موندم بین این دو نفر نیدونم چه کنم ؟
البته آره خب شرایط شماها با ما فرق داره مینا من همسریم اولین باری که توی خانوادم وارد شد همون شب خواستگاری بود و شناخت قبلی خانوادم ازش نداشتن البته با داداش کوچیکم هم مدرسه ای بودن. اما اینکه قبلش نشست و برخاستی با خانوادم داشته باشه اصلا. ولی خب شماها دوست بودین خانوادت قبل عقد و نامزدیتون دیدنش و روش شناخت پیدا کردن و به عنوان عضو خانواده پذیرفتن اونو
خواهش دوس جونم
دققیا سمیراجون. پدرشوهرمم همین طوره. خیلی در مقابل مادرخانومش احساس مسئولیت میکنه. کلا خانواده ای هستن که مردا در قبال زنها خیلی احساس مسئولیت میکنن. میخواد همسرشون باشه اون زن یا مادرزن یا مادر خودشون
نوش جونت هلن جووونم اینم یه راهکار خوبیه مرسی دوستم :-***
بعد که جا توی دل مامان و بابات باز کنه به زور بیدار نمیمونن. چون دوستش دارن و میخوان بیاد به خاطرش بیدار می مونن. ولی یه کاری کن بیاد خونتون الان وقتشه که جا باز کنه توی دل خانوادت
نه فرشته من دوست ندارم اینطوری بیاد خونمون. خودشم خوشش نمیاد. آخه ما شبا پیش همیم تو مغازه. دیگه دلیلی نداره بیاد شبا خونمون شب نشینی. دوست دارم جمعه ها نهار بیاد خونمون که فقط یه بار اومده.
من دوباره برگشتم.ببخشید همسری اومد من اینقدر گرسنه بودم نفهمیدم چطوری برم..............
نگار جونم به نظرم همون صحبت های ازمندیانو بده مامانتم گوش بدن.همینطوری تو خونه پخش کن صداشو .مامانتم حوصله نداشته باشه ناخوداگاه گوش میده و سرگرم میشه.بعد کم کم روشون اثر میذاره حرفا
اون سه ساله ک جا باز کرده تو دله خانوادم. مامانو بابام خیلی دوسش دارن. دیگه نیازی به جا باز کردن نداره بچم.
تقصیری نداری مینا جون چون خداروشکر شماها هیچ کدوم مشکل منو ندارین و تجربه نکردینش همین که حرفامو گوش میدین برام کافیه دوستای گلم
نکار عزیزم امیدوارم خدابهتون صبر بده
خیلی خیلی متاسف شدم :-(
من پدر دارم ولی کسی که مثل پدرم بوده و لز نظر عاطفی بهش وابستگی شدیدی داشتم رو عید امسال از دست دادم
میدونم که الان مشکل شما نبود پدر نیست و بخاطر تنهایی مادرت ناراحتی
از مامان بخواه به کلاس ورزش برهبا همسن و سالای خودش ارتباط برقرار کنه
اصرار کن مجبورشون کن
نزار تنها بمونن
تنهایی و این فکر که بعد از پدرت حالا فقط تورو دارن بدترین فکریه که میتونن داشته باشن
با مامان صحبت کن بگو همسرت چرا از رفتن به اونجا طفره میره
راضی شون که بیشتر به فکر خودشون باشن و بیشتر با هم سن سالهای خودشون ارتباط برقرار کنند
نکار عزیزم امیدوارم خدابهتون صبر بده
خیلی خیلی متاسف شدم :-(
من پدر دارم ولی کسی که مثل پدرم بوده و لز نظر عاطفی بهش وابستگی شدیدی داشتم رو عید امسال از دست دادم
میدونم که الان مشکل شما نبود پدر نیست و بخاطر تنهایی مادرت ناراحتی
از مامان بخواه به کلاس ورزش برهبا همسن و سالای خودش ارتباط برقرار کنه
اصرار کن مجبورشون کن
نزار تنها بمونن
تنهایی و این فکر که بعد از پدرت حالا فقط تورو دارن بدترین فکریه که میتونن داشته باشن
با مامان صحبت کن بگو همسرت چرا از رفتن به اونجا طفره میره
راضی شون که بیشتر به فکر خودشون باشن و بیشتر با هم سن سالهای خودشون ارتباط برقرار کنند
سلام الهام جون خدا رحمتشون کنه و خدا بهتون صبر بده خیلی باهاش صحبت کردم ولی خوب نمیخواد قبول کنه ولی بازم سعی خودمو میکنم با راهنمایی شما دوستای گلم امیدوارم موفق بشم
مینا همسریه منم توی عقد و نامزدیمون زیاد راحت نبود بیاد البته با این اوصافم هر شب اونجا بودا خخخخخخ مامانم هم اونقدر دوستش داره که اون موقع وقتی میومد به خاطرش تا یک و دو شب بیدار می موند میگفتیم می خندیدیم. اونم مامان من که 9 یا 10 شب خوابه خخخخخخخخخخ به همسریت بگو بیاد مطمئن باش اون قدر جا توی دل خانوادت باز میکنه که حاضرن به خاطرش چند ساعت بیشترم بیدار بمونن. مامان من که همین طور بود گاهی میشد همسری ساعت 11 و نیم 12 میخواست بیاد مامان من از تختش بلند میشد میگفت بگو بیاد بگو بیاد
خب نگاری بگو برن آب درمانی. مامانم قبل از اینکه بره استخر شبا بد میخوابید روزا هم حالش بد بود و الکی غر میزد.
به بابام مدام غر میزد که چرا این کارو کردی چرا اینو خریدی و اینا.
الان خیلی خوب شده تازه بعضی روزا دخترخواهرمو میبره . اون کلاس ماساژ رفته. میبرتش اتاق سونا خشک اونجا ماساژش میده. اون شبایی که ماساژ میره انقدر خوب میخوابه.
نه فرشته همسریم میگه نمیخوام به زور بابات بیدار بمونه. یا مامانم اگر ساعت خوابش بگذره دیگه بد خواب میشه.
همسری هم نمیخواد اینطوری بشن.
میگه نمیخوام به خاطر من کاراشون خراب بشه.
به خاطر تومور کمریش و دیسکش نمیتونه ورزش های سنگین بکنه دکتر بهش گفته فقط آب درمانی بره که اونم نمیره جالبه مامان من بازنشسته فرهنگیه ولی بعد زا بازنشستگی خودشو باخت و دیگه به خودش اهمیت نمیده هر چی هم میگم اثر نداره و تنها باعث ناراحتیش میشه
آخه نگاری همسریه منم الان خیلی دوست نداره بیاد خونمون. بهانشم اینه که شبا بابات ابنا زود میخوابن. نمیشه مزاحمشون شد. روزای تعطیل هم که بهش میگم نهار بریم خونمون میگه مغازرو نمیشه ول کرد.
مامان منم از این قضیه ناراحته.ولی خب نمیشه کاریش بکنم.
مینا میگم که مامان منم همین طور بود ولی بعد از چندبار که همسریم اومد دیگه اون قدر خوشش اومده بود از این شب نشینی ها خودش اصرار میکرد میگفت بگو بیاد
نه فرشته اتفاقا میدونه که مامان من به یه مرد نیاز داره
فریبا مامانم خیلی هم جوون نیست میانساله ولی خوب مشکلات زیاد داشته دلش فرسوده و پیر شده متاسفانه مگه در جریان زندگی ما نیستی عزیزم ؟
نگارجون شاید همسرت فکر میکنه فقط به خاطر دلتنگی مامانت میگی برید اونجا نمیدونه به یه مرد مادرت احتیاج داره
فرشته جون مطمئن باش توی خانوادشون اینطوری هستن که یاد گرفته مخصوصا از پدرش
نگار باید یه جوری باهاش صحبت کنی مادرت رو مادر خودش بدونه تا از جون و دل واسه مادرت کاری انجام بده. یعنی یه جوری احساس مسئولیت بکنه در قبال مادرت تو باید بهش بگی تو میتونی جای پسر نداشته مادرم رو پر کنی.
سلام نگار جونم
مشکل مامان شمارو خیلی ها دارن مامانای ما خیلی زود تنها میشن حتی با وجود پدرمون
گاهی خیلی تنها میشن
اما یه داماد هیچوقت دلسوز خوبی نبوده
مخصوصا اگه قدرت درک زنهارو نداشته باشه
برعکس مادرزنها دامادرو خیلی دوست دارن
اگه همینقدر هم مادرشوهر عروس رو دوست میداشت عروس هر روز براش جون میداد
سمیرا ولی شوهر من با جون و دل واسه مامان من کاری رو انجام میده حتی میتونم بگم بیشتر از داداشام هوای مامانمو داره.
سمیرا جون من پدر ندارم عشقم تنهایی مامانم به خاطر همین موضوع بیشتره همسر من خیلی خیلی آدم دلسوزیه برای همه و همه ولی این اعتقادش که کسی رو که خودشو زده به خواب نمیشه بیدارش کرد بهش اجازه نمیده خیلی دلسوزانه برخورد کنه
خوب فرشته همسر من در برار مامان خودش هم اینجوریه مثلا میگه وقتی مامان من دیسک کمر داره و نمیتونه کار سنگین بکنه ولی میره میشه پرستار بچه داداشم و بعدش میوفته تو رخت خواب چرا من باید جورشو بکشم و برم کمکش وقتی خودش دلش برای خودش نمیسوزه
پدر شوهرم هم همینجوریه نسبت به مادر زنش ... البته شانس من و مامان بدبختمه چون برادرشوهرم با ابنکه مادر زن بدجنسی داره و همش کارش دخالت و بی احترامی کردنه ولی برادرشوهرم مثل پروانه دور سر مادر زنش میچرخه
نگار فریبا راست میگه دلسوزی های مادرانه رو همسرت درک نمیکنه. مادر خودشم از روی دلسوزی میره پیش نوه اش ولی همسرت فکر میکنه مادرش دلش واسه خودش نمیسوزه پس چرا اون براش دل بسوزونه. اما اینو نمیدونه یه مادر دلش واسه همه میسوزه جز خودش. پس کسایی که دور و برش هستن باید هواشو داشته باشن و دل براش بسوزونن
نه فریبا به هنر اصلا علاقه نداره برعکس من نه اهل ورزش نه دوستی داره نه هیچی
دقیقاااااااااااااااا فریبا همینه منم کاملا حس میکنم که مامانم خودش داره به خودش ظلم میکنه همه براش در اولویت هستن جز خودش دلسوزی های بیش از حد داره برای همه
فریبا خصوصیام میرسه ؟
نگاری من مشکلتو هر چی میخونم نمیدونم چرا هیچی به مغزم نمیرسه.
شاید نظر فریبا خوب باشه.
من خودم باشگاه ک میرفتم خیلی خانوما میومدن که اوایل با لباسای معمولی بدون آرایش بودن. اما بعد از یه ترم خوب شدن.
به خودشون میرسیدنو میومدن. اونجا می خندیدن.
کلا روحیه گرفته بودنو خوب بودن.
شاید مامانت بره باشگاه بهتر بشن.
من مامانمو به زور فرستادم استخر برای آب درمانی اولش همش غر میزد اما الان خودش دوست داره بره.
خوشش میاد.