نگار و سعید زوج ورزشکاری که در زمین تنیس با هم آشنا شدند، تصمیم می گیرند جشن عقد نداشته باشند و یک جشن عروسی خودمانی برگزار کنند

یاسمین ثریا/ پیش‌تر برای‌تان گفتم که نگار و سعید چطور باهم آشنا شدند و بی‌دغدغه تصمیم گرفتند شریک زندگی هم شوند حالا امروز در مورد برپایی جشن عروسی‌شان برای‌تان می‌گویم. بسیاری تصور می کنند تنیس‌بازها افراد مرفهی هستند که هیچ مشکلی در زندگی ندارند اما نگار و سعید برای خرج عروسی‌شان به هر آن‌چه خودشان پس‌انداز کرده‌ بودند دستبرد زده‌اند و به گفته خودشان، از ولخرجی‌های بی‌حساب خبری نبوده و در کل خرج عروسی‌شان 20 میلیون تومان شده است.

عروسی مجلل می‌خواهم چه کار؟

وجه تمایز عروسی نگار و سعید سادگی و تم اسپرت آن بود. نگار می‌گوید:«اصولا اعتقادی به برپایی جشن عروسی مجلل نداشتم صرف نظر از این‌که هر دوی ما خانواده‌های پرجمعیتی داشتیم اما تصمیم گرفتیم تعداد مهمان‌هایمان را به 60 نفر محدود کنیم تا بتوانیم به نحوی شایسته از آنها پذیرایی کنیم، به همه خوش بگذرد و خسته نشویم». ###
در خانواده‌های ایرانی معمولا هر کس سعی می‌کند جشن عروسی‌اش چیزی از جشن عروسی خواهر یا برادرش کم نداشته باشد که مبادا فامیل چیزی بگویند. این عروس روشن‌فکر و خوش روحیه می‌گوید:« من تک فرزند نیستم، خواهر و برادر هم دارم که گاهی انتخاب‌های ساده‌ام را نقد می‌کردند اما چندان به این انتقادها اهمیتی نمی‌دادم، معتقدم عروسی هر کس مجموعه‌ای از سلیقه و نظرات خودش است».

 

تور و سفره عقد نداشتم

زوج ورزشکار برای عقد به محضر رفته‌اند و مجلس عقد نداشته‌اند بنابراین عروس قصه ما نه تور عروس داشته نه سفره عقد. البته در آتلیه مهرداد آ. اس. پ به اصرار مادرش یک تکه تور را به سرش زده و با آن چند عکس گرفته است.

 

سرویس طلا جواهر نخریدم

زیورآلات نگار از آن سرویس‌های طلا و جواهری که این روزها قسمت اعظم خرج عروسی را تشکیل می‌دهند نیست. نگار خیلی حاضر نیست پول بی‌زبانش را خرج طلا و جواهر کند و دوست دارد برخی زیورآلات با طراحی خاص و تک را بخرد که همیشه از آنها استفاده کند؛ جالب این‌که نگار برای عروسی‌اش نه انگشتر خریده نه گردنبند. این انگشتر سفید خوشگل را خودش 2 سال پیش به قیمت 3 و نیم میلیون تومان خریده که همیشه بر انگشت داشته باشد. گوشواره‌های خوش طرحش هم چند صد هزار تومان شده‌اند. ساعت اسپورت سفید نگار را برادرش به عنوان هدیه عروسی به او داده سعید هم ساعتی که از قبل داشته را بسته است.###

 

 

لباس عروس پوشیدم اما کفش تنیس نه

لباس عروس نگار هم از آن لباس‌های مجلل پر از تور و سنگ دوزی نیست. لباسش را از سایت milanoo انتخاب کرده و خواهرش آن را از امریکا حدود 1000 دلار خریده و همراه خود به ایران آورده است. شاید فکر کنید نگار در جشن عروسی‌اش کفش تنیس پوشیده اما این عروس خوش ذوق در مورد کفشش سنت شکنی نکرده و کفش پاشنه بلند دلخواهش را در باغ عکاسی‌شان پوشیده اما به محض رسیدن به محل جشن که یک خانه ویلایی بوده زود دور از چشم مهمان‌ها دمپایی‌های ابری‌اش را پوشیده تا از پا نیافتد!

لطفا یک کیک ساده برایم بپزید

کیک عروسی نگار و سعید از خامه و گل پر نشده چرا که نگار دوست داشته کیک جشن ازدواجش خیلی ساده باشد. به یکی از قنادی‌های معروف شهر سر زده و بعد از دیدن آلبوم آنها این کیک که یک گل گنده روی آن بوده را انتخاب کرده و به مسئول قنادی گفته لطفا برای من روی آن گل نگذارید!###

 

 

برگزار کننده جشن نداشتیم

نگار و سعید تمام برنامه‌ریزی عروسی را خودشان انجام داده‌اند و جالب این‌که این برنامه ریزی از لحظه تصمیم به ازدواج تا تاریخ عروسی کلا 2 هفته زمان صرف کرده‌اند! در اولین روز برنامه‌ریزی شام عروسی و عکاسی را هماهنگ کرده‌اند. هرچند شنیده بودند که مهرداد عبدالمجید، مدیر آتلیه آ. اس. پ آن زمان در کشور نیست تا از آنها عکاسی کند اما تصمیم گرفتند تیری در تاریکی بزنند و شانس خود را امتحان کنند. مهرداد عبدالمجید که در آخر به آنها گفته:« فکر نمی‌کنید یه خرده زود برای انتخاب آتلیه‌تان اقدام کرده‌اید؟» .

از آرایش عروس بدم می‌آمد

نگار برای آرایش عروسی‌اش هم به روش خودش پبش رفته:« اصلا از این آرایش‌های غلیظی که عروس بنده خدا را از سحر خروس‌خوان به آرایشگاه می‌کشانند و خسته‌اش می‌کنند تا یک گریم نه چندان ملیح و در اصل وحشتناک را برایش اجرا کنند خوشم نمی‌آید! به آرایشگر گفتم که می‌خواهم یک مهمانی ساده بروم لطفا مرا آرایش کن!»

اجبار در کت و شلوار داماد!

سعید می‌‌‌گوید: «1 هفته قبل از عروسی برای خرید کت و شلوار رفتیم و از بین 4 تا انتخابم کت شلوارم را به اجبار خریدم»
نگار از آن طرف با آن صدای شیطنت‌آمیزش می‌گوید: «حرف راست بزن زشته، خوب نمی‌دونستی کدوم را برداری من گفتم این بهتره».