همه ما تا اندازه ای گرفتار ویژگیهایی هستیم که اگر در زندگیمان ریشه بدوانند، به بیماری روانی تبدیل میشوند. کمتر کسی است که در خود رگه هایی از خساست، حسادت، ترس، شک، خشم یا میل به انتقام را نداشته باشد اما هرکدام از این ویژگیها، اگر به محور اصلی شخصیت فرد تبدیل شود، او را بیمار میکند.
برچسب نزنید؛ دقت کنید!
تشخیص بیماریهای روانی آسان نیست و گذشته از تخصص درمانگر، به بررسی همه جانبه شخصیت و سبک زندگی بیمار نیاز دارد. ما هم در این مطلب نمی خواهیم تنها با بیان 3 ویژگی، در مورد کسی قضاوت کنیم و مهر بیماری را بر پیشانی او بچسبانیم اما این بار، با بیان اصلی ترین شاخصه های چند بیماری روانی، از شما می خواهیم پیشنهاد ازدواجی که شنیده اید را بیشتر بررسی کنید.
شاید پارانوئید باشد
1. بدون هیچ دلیلی فکر میکند دیگران از او سوءاستفاده میکنند یا سرش را کلاه میگذارند؟
2. گرچه بسیاری از رازهای شما را میداند اما حتی به شما هم سخت اعتماد میکند و سفره دلش را برایتان باز نمیکند؟
3. وقتی از مشکلی شکایت میکنید، فکر میکند به او طعنه میزنید و او را به خاطر ناتواناییاش مقصر میدانید؟
چرا نباید با او ازدواج کنید؟
زندگی با چنین مردی آسان نیست. در تمام لحظاتی که دوستت دارم را از زبان او میشنوید، گرفتار یک تعقیب و گریز هم هستید. هرقدر ادعای عاشق بودن او بیشتر شود، شک کردنها و تهدیدهایش هم بیشتر میشود. شاید فکر کنید به مرور میتوانید اعتمادش را به دست بیاورید و زندگی آرامی را در کنارش بسازید، اما اگر این بیماری در زندگی او ریشه دوانده باشد، حتی متخصصان هم از پس محو کردنش به آسانی برنمیآیند. چراکه چنین بیماری به درمانگرش هم اعتماد نمیکند.
مدام بین این و آن گیر کرده؟!
1. نمیتواند روابطش (نه عاشقانه و نه دوستانه) را حفظ کند و زندگیاش پر است از رد پای آدمهایی که رفتهاند؟
2. از آسیب زدن به خودش نمیترسد، سابقه اعتیاد و رفتارهای پرخطر دارد و سبک زندگی سالمی را انتخاب نمیکند؟
3. بارها اقدام به خودکشی کرده یا از آن حرف زده و با هر ناکامی کوچکی موضوع خودکشی را پیش میکشد؟
4. ثبات عاطفی ندارد، با بهانههای کوچک و بیاهمیت، آشفته میشود و بددهنی میکند یا به دیگران حمله میکند؟
چرا نباید با او ازدواج کنید؟
احتمالا عاشق شما مدام شما را به بیعاطفه بودن متهم میکند و شکست در این عشق را دلیل آسیب زدن به خودش میداند. تهدیدهایش به خودکشی را جدی بگیرید اما گمان نکنید که شما علت چنین اتفاقی هستید. چنین شخصیتی به ندرت ارتباطی عمیق و همیشگی را ایجاد میکند. دلخوری شما از او، این تصور را برایش ایجاد میکند که از او بیزارید. اگر میخواهید به او نه بگویید، اول با یک روانشناس مشورت کنید.
نکند ضد اجتماعی باشد؟!
1. هرقدر هم که به شما آسیب بزند، پشیمان نمیشود و به جای عذرخواهی بهانهتراشی میکند؟
2. نهتنها برای شما ارزشی قائل نیست، که دیگران هم برایش بیارزشند و برای منافع خود، به راحتی آنها را له میکند؟
3. وارد شغلهایی میشود که برای اجتماع زیان بارند و اگر شکست بخورد هم درس عبرت نمیگیرد؟
چرا نباید با او ازدواج کنید؟
چنین فردی مرزها و چارچوبهای اجتماعی را نادیده میگیرد و به آنها وفادار نمیماند. برای او نظر دیگران مهم نیست و واکنشهای دیگران روی رفتارهایش تاثیری نمیگذارد. روانشناسان «خودمحوری، فقدان وجدان، رفتار تکانشی و جاذبه سطحی» را از ویژگیهای اصلی این شخصیت میدانند. اگر قصد ازدواج با چنین فردی را دارید مراقب باشید، او آنقدر برای محبت آدمها ارزش قائل نیست که با دیدن محبت تغییر کند، پس مراقب باشید قربانی نشوید.
اگر تجربه ای در این زمینه دارید، با ما در میان بگذارید.
سلام خسته نباشید جالب بود. من فک میکنم دومی باشم ولی خیلی ملایم تر فقط قسمت اعتماد واسم سخته , واس همینم روابط رو جدی نمیگیرم.
خیلی ممنون که این مطلب گفتید ولی چرا اینقد دیر همسر من مورد سوم است و بعد دو ماه زندگی از من زده شده و توانش برای زندگی تمام شده و تقاضادارم کرده .هیچ کسی را مهمتر از خودش نمی داند و چون من متقاضی دیدن والدین خود بوده ام .برایش طاقت فرسا شده و کل رابطه را بریده