اختلاف من و مادر شوهرم زیاد شده است
پرسش : حدود یکسال هست که عروسی کردم.تو دوران عقد با اینکه خانواده شوهرم خواستگار من بودن به خاطر باید و نبایدهای مادر همسرم و عدم تصمیم گیری شوهرم در مورد امور مربوط به ازدواج و مسایل دونفره خودمون به مشکلات زیادی خوردیم و من با دلشکستگی زیاد روانه خانه شوهر شدم.بعد از اون هم هرزمان که با مادر شوهرم برخورد داشتم با طعنه و کنایه هاش باعث آزارم میشد و چون شوهرم هم در خلوت ناراحتی منو با دفاع از مادرش و اینکه دلش خواست اینجور بگه پاسخ داد کم کم ازش دورتر شدم.الان جوری شده که با اینکه هنوز اول زندگی هستم اما دلبستگی خاصی نسبت به زندگی و همسرم ندارم و علتش رو هم مادر شوهرم و عدم مدیریت همسرم و عدم حمایتش میدونم. هیچ زمان نمیخوام که همسرم رو مقابل مادرش قرار بدم و کم پیش اومده که اعتراضی کنم ولی همینکه همسرم از حالت من میفهمه که دلخور هستم سر حرف رو باز میکنه و خلاصه با دفاعهای به ناحق باعث ناراحتی من میشه. این روند جوری شده که من دایما از همسرم حرص دارم و نمیتونم به عنوان تکیه گاه زندگی قبولش کنم.تو زندگی زناشوییمون هم تاثیر گذاشته.خودم ناراحتم و نیاز به راهنمایی دارم.
سلام من ۱۰ ماهه ازدواج کردم وبا شوهرم هیچ مشکلی ندارم فقط مشکل من اینه مادرشوهرم وپدر شوهرم خیلی اذیتم میکنن نشد روزی کاری کنم وبگن دستت درد نکنه اصلا بخداقسم هرغذای که میپزم پدر شوهرم باید یه ایرادی تو غذام بزاره بااینکه شوهرم میگه دستت دردنکنه اما اون میگه شوره یا کم نمکه یا نپختس یا بد مزس این ۱۷ روزه مادر شوهرم خونه اقاشه وهمه کارایی خونه من انجام میدم نون میپزم غذا ومرتب کردن وهمه کار حالا امروز اومد نون پخت پدر شوهرم بهش میگه امروز یالا مثل ادم نون خوردیم واگه به شوهرم میگه که چرا اینطوری میکنن بام میگه بهونه نیار شوخی میکنن بات یا اصلا جوابمو نمیده خودشوهرم تک فرزنده نمیدونم چکار کنم بخدا خیلی حالم بده تورو خدا کمکم کنید اخه گناه من چیه که قسمتم این شد