پرسش: دختری23هستم، حدود 9ماه از زمان عقدم میگذره ولی از همون شب نامزدی از ازدواجم پشیمونم، نسبت فامیلی نزدیک با همسرم دارم و این مسئله در تصمیم گیریم نقش بزرگی داشت. من لیسانس مهندسی دارم و از لحاظ خانوادگی شرایط خوبی دارم،ولی همسرم دیپلم داره و در شهر دیگه ای کار میکنه،اگه بخوام واقع بین باشم هیچ کدوم از شرایطی که یه پسر وقتی میره خواستگاری رو باید داشته باشه نداشت، میتونم بگم از روی ترحم بهش جواب مثبت دادم،البته خیلی منو دوست داره و به قول خودش داره همه تلاششو میکنه ولی حسی که باید رو بهش ندارم،من نمیدونم باید چیکار کنم،حدود دو سال با این حسم جنگیدم و نمیدونم که باید با همسرم عنوانش کنم یا نه.
پرسش:دختری 34 ساله هستم که به دلیل داشتن خانواده ای سنتی و چهار خواهر بزرگتر تاکنون ازدواج نکرده ام تحصیلاتم فوق لیسانس است و بیکارم
حدود دو ماه است که از طریق یکی از دوستان با آقایی 31 ساله با مدرک دکتری که به تازگی در یکی از دانشگاه های غرب کشورتحت عنوان هیات علمی با طرح سربازی استخدام شده اند.آشنا شده ام.من اهل خراسان شمالی ام و خواستگارم اهل مشهد. خانواده ایشان به خاطر سن بنده به شدت مخالف هستند و تنها دلیل مخالفت، سن من است چرا که میگویند زود پیر میشوم و بچه دار نمیشم و این حرفها. در حالیکه از لحاظ شادابی و سلامت و تیپ و ظاهر بهم بیشتر از 26-27 سال نمیخوره. درحالی که سه خواهرم در 35 تا 39 سال صاحب فرزندانی باهوش و سالم و زیبا شده اند. دختری پر انرژی و شاد و زیبا هستم و خودشان معترف هستند که به ظاهرم سنم نمی خوره.اما چون خانواده ای بسیار مذهبی هستند در یکی از این مراسمات روضه خوانی با خانمی مشورت کردند و ایشان ازدواج ما را فاجعه عنوان کرده اند. راستش دو خانواده از لحاظ سطح اجتماعی فرهنگی و.. همتراز هستند و من و ایشان هم بسیار باهم از لحاظ فکری و برنامه هایی که برای آینده داریم همخوانی داریم. این وسط هیچ مشکلی جز سن من وجود ندارد. من کاملا واقفم که چطور رفتار کنم تا موضوع سنم مشکل ساز نباشد. میدانم خانواده سالم خانواده ای است که مرد خانواده عزت و احترام و حرمتش حفظ شود.
ازدواج کردن دوره زمانی مشخصی دارد یا ندارد؟ بعضی بر این باورند که می توانند در سریع ترین فاصله زمانی از آشنایی مساله ازدواج را مطرح کنند و به عبارتی ازدواج شان زودتر سر بگیرد.
پرسش : پسر 27 ساله دانشجوی کارشناسی ارشد یکی از رشته های مهندسی هستم و خدمت سربازی هم انجام دادم. حدود 5 ماه پیش از یکی از دختران دانشکده فنی خودمون خواستگاری کردم ایشون همکلاسی و هم رشته ای و همشهری من نیستن از دو قومیت مختلف هستیم. قبل از پیشنهادم حدودا 8 ماه ایشون رو تو محیط دانشگاه زیرنظر داشتم بدون اینکه حتی خودشون متوجه بشن، پیشنهادم از طریق ایمیل بود بعد از حدودیک ماه خودشون ترجیح دادن ارتباط تلگرامی باشه(خودشون بهم شماره دادن) ارتباط تلگرامی خیلی خوب پیش می رفت و البته یک جلسه ملاقات حضوری هم داشتیم همه چیز خوب بود حتی به لحاظ شرایط خانوادگی کاملا مشابه هم هستیم. حدودیک ماه پیش ایشون یهو مطرح کردن به لحاظ اخلاقی تفاوت داریم. منم هرچی میپرسم تفاوت اخلاقی کجاست جواب درستی نمیدن!با توجه به اینکه من همیشه بهشون گفتم که از هرکسی میخواین در مورد من تحقیق کنید چون واقعا به اخلاق خودم اعتماد دارم، یه سری مطرح کردن ذهنیتی که در مورد ظاهر شما داشتم تو پیامهای تلگرامی برآورده نشده. به نظر شما در مورد من دچار سوتفاهم نشدن؟ آخه چطور میشه در حدود 3 ماه اونم به طور مجازی به اخلاق کسی پی برد با توجه به اینکه روند پیامها مثبت بود؟ من اگه میخواستم از صمیمیتم سواستفاده کنم که همون اوایل درخواست شماره و ارتباط بیشتر میکردم در حالیکه ایشون خودشون شماره دادن و در مورد خانواده شون به من اطلاع دادن. این نشونه اعتماد نیست؟ من حتی خودم پیشنهاد دادم که موضوع رو به خانواده شون بگن که مشکلی پیش نیاد، به خاطر حفظ حرمت و شخصیت ایشون من حتی تو این مدت در سطح دانشگاه یه سلام خشک و خالی بهشون نکردم البته با نظر خودشون. الانم متاسفانه هرچی ایمیل میزنم که صحبت کنیم در این مورد جواب نمیدن. اگه میشه لطف کنین یه راهکار به من پیشنهاد بدین چون واقعا مشکل جدی تو این مسیر نمیبینم که بخوام ایشون رو از دست بدم.
دسته ای از خانم ها و آقایان پیش از ازدواج در فکر این هستند که با ازدواج میتوانند خصوصیات اخلاقی، رفتاری و حتی فکری همسر آینده شان را تغییر دهند، غافل از اینکه چنین چیزی شدنی نیست.
پرسش: سه سال است که با آقایی آشنا شدم. از همون اول قصد ازدواج داشتیم ولی خانواده من چون ایشون محل زندگیشون شهرستان بود مخالف بودن و دنبال بهانه و خلاصه باعث شدن به هم بخوره اما ما دو نفر روابطمونو ادامه دادیم چون همدیگرو می خواستیم. ایشون در حال حاضر شرایطشو دارن که بیان تهران ولی من دچار دودلی شدم. راستش به دلیلی که برای خودم هم قانع کننده و درست نیست. بسیار من و دوست دارن و من هم ایشونو دوست دارم از نظر فرهنگی، سطح مالی خانواده، سطح مذهبی و ... باهم جور هستیم و ایشون واقعا حس یک پشتوانه خوب رو به من میدن. همیشه هر وقت ناراحت بودم و بهشون احتیاج داشتم مسیر طولانی رو اومدن و بسیار آدم منطقی هستن و واقعا حرفایی که میزنن و قبول دارم. در خرج کردن برای من کم نمیذارن اما من از اول یه مشکلی داشتم و اون این بود که ایشون از نظر اندامی کمی ریز نقش هستن. برخلاف صورتشون که کشیدش و تناسب نداره، این موضوع من و کمی اذیت میکرد خودم خیلی مشکلی نداشتم اما همش میترسم که اطرافیان انتخابمو زیر سوال ببرن و مامانم هم با ظاهرشون مشکل دارن، یه مدت به ورزش میرفت و خیلی خوب شده بود اما دوباره الان این موضوع وجود دارد که منو اذیت میکنه فقط به خاطر حرف مردم نگرانم و باعث شده که دچار دودلی شم و نمی تونم دوباره به خانواده این موضوع رو بگم که برای خواستگاری مجدد بیان. خواهش میکنم در این مورد من و راهنمایی کنین اون مرد خوبیه و من غیر از این موضوع ناراحتی دیگه ای ندارم و از اینکه کنارشم احساس آرامش دارم ولی به محض اینکه ازم میخوان به خانوادم بگم به خاطر همین موضوعی که گفتم دچار ناراحتی و دودلی میشم و کاملا به هم میریزم.
پرسش : 21سالمه و بایه پسری نزدیک 1ساله که دوست شدم. همسن خودم هستن.فقط 2ماه ازمن کوچکترن پسر خیلی خوبیه.خانواده خیلی خوبی دارن.هردومون تو یه شهریم و محله هامون نزدیکه.هردومون دانشجو هستیم و یه ترم دیگه هردومون کاردانی میگیریم.این آقا تصمیم دارن بعداز گرفتن کاردانیشون برن سربازی بعد هم2 سال حداقل کار کنن و بعد بیان خواستگاری من. حالا من سوالم اینه به نظر شما من این چندسال باهاشون بمونم؟ درضمن بگم که من تا بعد از لیسانسم نه خودم نه خانوادم دوست نداریم که ازدواج کنیم نظرمون اینه ازدواج زود اشتباهه.آدم هرچی پخته تر باشه و وارد زندگی مشترک بشه بهتره.
پرسش: 6سال هست که با یه نفر ارتباط دارم و از ماه اول آشناییمون ادامه ارتباطمون رو بر مبنای ازدواج گذاشتیم. من متولد بهمن 69 هستم و ایشون بهمن66. من دانشجوی ترم اول کاردانی بودم و ایشون دانشجوی کارشناسی و الان من کارشناسیم به اتمام رسیده و ایشون دانشجوی ارشد هستن. ما سال گذشته اقدام کردیم برای ازدواج بعد از 6 سال. پدر ایشون به این دلیل که ایشون سربازی نرفته و از لحاظ شغلی یکسال هست که یه شرکت تازه تاسیس رو راه انداختن مخالف ازدواج کردنشون هستن.خانواده ها با هم آشنا شدن واز رابطه ای که داشتیم بیخبر هستن به جز مادرم که این اواخر در جریان گذاشتمشون.بعد از آشنای پارسال توی دی ماه دیگه خانواده ها همدیگرو ندیدن تا یه روز خودش اومد با پدرم صحبت کرد و پدرم هم گفتن با خانواده بیا! و هنوز هم پدرش راضی نشده و میخواد بیاد با پدرم مجددا صحبت کنه. من واقعا نمیدونم باید چیکار کنم. تو شرایط بدی قرار گرفتم.خانوادم، شخص مورد علاقم و اتفاقات اخیر و به تعویق افتادن این موضوع دلسردم کرده و هیچ ذوق و شوقی ندارم. میدونم پدرم مخالفت میکنه و اصرار بر این داره که ما به اندازه کافی صبر کردیم و دلیلی نداره به خاطر مخالفتهای بی پایه خانواده ها صبر کنیم.خودم هم از این طولانی شدن خسته شدم.
پرسش: مدت 2 سال و نیمه با پسری آشنا شدم البته ایشون هم محلی ماست و من نمی دونستم و با بهترین دوستم هم قوم هستند که خانواده بسیار خوبی هستند ایشون متولد 1374 و من 1367 علاقه زیادی بین ما هست همون 2 سال پیش ایشون پیشنهاد ازدواج دادن ولی بهش گفتم اول درسشو بخونه بعد از اتمام درسش مجبورش کردم به سربازی بره حالا من شدم یک دختر 27 ساله خواستگار زیاد دارم اما هیچکدوم را نمی تونم قبول کنم الان ایشون سربازه تا برگرده من 29-30 سالم شده و اون 23 سالش حالم خیلی خرابه تو رو خدا کمکم کنید چیکار کنم.
پرسش: حدود دو هفته اس از طریق معرف با پسری آشنا شدم برای ازدواج. مساله اصلی که منو اذیت میکنه اینه که این آقا تو جلساتی که باهم حرف میزنیم سوال خاصی رو مطرح نمیکنه. من بیشتر سوال میکنم. مساله دوم اینکه به دلیل تنبلی چشم دیدشون کمه و نمیتونن رانندگی کنن.در صورتی که من ماشین دارم و اکثر کارامو خودم انجام میدم. ولی دوست دارم بعد ازدواج به همسرم تکیه کنم و اون رانندگی کنه نه من واسه اون. آیا این شک و تردید بجا هست یا نه من دارم بزرگش میکنم؟
پرسش: دختری 28 ساله هستم با ظاهری خوب و سطح مالی مناسب و موقعیت کاری و تحصیلی مناسب تقریبا 2 ماه است که با پسری که 4 سال از من کوچکتر است دوست شده ام، من هدفم در این روزها یافتن فرد مناسبی است که برای ازدواج مناسب باشد. از لحاظ شخصیتی تقریبا با هم سازگار هستیم و روزهای خوب و آرومی را با هم میگذرونیم با توجه به مشکلات ذیل به نظر شما موندن در این رابطه به امید ازدواج کردن کار درستی است یا خیر:
1- اختلاف سنی 4 ساله
2- تفاوت تحصیلات -من کارشناسی ارشد دارم و ایشون فوق دیپلم هستن
3-چند روز پیش متوجه شدم تو دوره ای که با من بودن با یه دختر بیرون رفتن ولی بعد از دو سه روز رابطه رو تمام کردن، اشتباهشون رو در این خصوص پذیرفتن و گفتن لغزشی بوده که دیگه تکرار نمیشه تا چه حد این حرف قابل اعتماد است؟
4- پدر ایشون همسر صیغه ای دارن و در خصوص رابطه داشتن با خانمهای دیگر یه جز مادرشون بسیار باز هستند این موضوع آیا روی پسرشون میتواند تاثیر گذار باشد؟
لطفا در خصوص ادامه دادن یا ندادن این رابطه اینجانب را راهنمایی فرمایید.
پرسش: من دختری 30 ساله هستم. تحصیلات فوق لیسانس، شاغل و دارای موقعیت اجتماعی به نسبت خوب. خواستگارهای زیادی داشتم اما به دلیل محل سکونت ما (که منطقه فروش مواد مخدر و محله فقیری است) نتونستم تا حالا ازدواج کنم بچه آخر خونه هستم و دوخواهر و تنها برادر بزرگترم ازدواج کردن. حدود دو سال و نیم قبل اینترنتی با آقایی آشنا شدم هشت سال بزرگتر از خودم و اهل تسنن بودن. صحبت هایی بین ما هر از گاه انجام میشد که بیشترش مذهبی یا اجتماعی بود در ضمن ایشون متاهل بودن و به همین دلیلی صحبت های ما در اون زمان خیلی محدود و پیرامون مسائلی که گفتم بود. بعد از مدتی گفتن که همسرشون تقاضای طلاق کردن و حق طلاق هم با همسرشون بود. این دومین همسر ایشون بود. همسر اولشون به دلیل دخالتهای مادر ایشون و مسائل دیگه زمانی که ایشون به دلیل عمل جراحی در ناحیه هر دو زانو مجبور به ویلچر نشینی به مدت سه سال شدن ایشون رو ترک میکنن و دختری که داشتن رو هم با خودشون میبرن (ازدواج اولشون زمانی بوده که ایشون 16 سالشون بوده و به خواست خانواده ازدواج کردن)بعد از چند سال تنهایی یکی از آشنایان همسر دومشون رو معرفی میکنه همسرشون دانشجوی دکترای شیراز بودن و طبق گفته ایشون در کل مدت یک سالی که از ازدواجشون گذشته بوده کلا دو یا سه هفته رو توی خونه بودن و بقیش رو در خوابگاه شهر محل تحصیلشون بودن و از همسرشون هزینه های تحصیل و زندگی رو طلب میکردن فقط! تا اینکه ایشون درخواست طلاق میدن اما بعدش متوجه میشن که باردارن و با مخالفت شوهرش برای سقط بچه مواجه میشه و مدت 4 ماه آخر بارداری رو به اجبار به شهرش برمیگرده یک ماه بعد از تولد بچه وقتی میخواسته از رساله دکتراش دفاع کنه دانشگاه مبلغ چندین میلیون رو به دلیل سنوات درخواست میکنه که شوهرش قادر به تامین هزینه نشده و نتونسته از کسی هم قرض کنه.گفت که حتی کلیه هاشم برای فروش گذاشته بوده. خانم هم به همین بهانه بی خبر به همراه بچه خونه رو ترک میکنه و به خونه پدرش که در شهر دیگه ای بوده میره و درخواست طلاق رو به اجرا میذاره. ظاهرا این خانم بسیار بددهن هم بودن علیرغم داشتن مدرک دکترا! همسر اولشون در پی ازدواج مجدد قراره به همراه دخترش به خارج از ایران برن و مدارکشون الان در سفارت هست. همسر دومشون هم کلیه حقوق بچه از حضانت گرفته تا حق خروج از کشور رو از ایشون گرفتن. بعد از ترک همسرشون کمی ارتباط ما بیشتر شد. تا جاییکه بدون این که من از ایشون بخوام نزدیک هفت ماه پیش شیعه شدند و به دلیل مخالفت های اطرافیانشون با تشیع مجبور هستن تشیعشون رو از همه اطرافیان حتی دوستان نزدیک و اقوام هم مخفی نگه دارن و از طرفی به دلیل اذیت های مادرشون و دخالتهاشون تو زندگی ایشون نزدیک یک سال و نیمه که با خانوادشون قطع رابطه کردن (البته با فامیل رابطه دارن)ایشون چند ماه پیش از من خواستگاری کردن و من چندین بار جواب منفی دادم و همچنان ایشون اصرار کردن. من شرط گذاشتم که باید بیان در شهر ما ساکن بشن و ایشون پذیرفتن هر چند که به دلیل نوع شغلی که دارن مجبور میشن چندین بار در سال فاصله حدود ده ساعته شهر فعلی اقامتشون تا شهر ما رو رفت و آمد کنن. من خیلی نگرانم و میترسم که زندگی های قبلیشون تاثیر بذاره توی رفتارشون با من.
پرسش: ٢ سال است با پسری که یک سال از من بزرگتر است و متولد ٦٧ است دوست هستم. خدا رو شکر همه چیز عالیه و الان در حال گشتن برای خانه هستیم، در این مدت من هیچ ارتباط جنسی با ایشون نداشتم کمی نگرانم که اگر بعدا لذت نبرم چه می شود؟ گاهی فکر می کنم با اینکه پسر خوبیه و من و پدر و مادر باهاش راحتیم اما بهتر نیست کمی بیشتر صبر کنم و مثل دوستانم با پسری که شرایط مالیش بهتره و اخلاقش هم مثل ایشون سازگار باشه ازدواج کنم؟ به عبارت دیگر گاهی با خودم می گویم الان باید بهترین تصمیم رو بگیرم که بعد از ازدواج نگم کاش با فلان شخص ازدواج می کردم. مادی نیستم اما زندگی دوستانم رو می بینم می گم درست انتخاب کنم بعدا حسرت نخورم.
پرسش: من خانمی 30 ساله هستم. یک ازدواج ناموفق داشتم. 1.5 است که جدا شدم.الان 3 ماه است که با آقایی آشنا شدم. ایشون مقیم آمریکا هستند 17 سال است.خیلی حس خوب و راحتی هر دو با هم داریم. مثل دوست هستیم با هم. مثل اینکه خیلی سال همدیگرو می شناسیم. تنها سوال من اینه که ما تفاوت تحصیلاتی داریم. من دندانپزشک هستم. ایشون سیکل هستن. البته در آمریکا هدف دارند که ادامه تحصیل بدن و سوال بعدی من اینکه تفاوت سنیمون 8 سال است.ایشون 8 سال از من بزرگترند.ما به این دو دلیل مشکلی در آینده خواهیم داشت؟
پرسش: دختری ۲۸ساله هستم. نزدیک ۵ سال هست که با پسری آشنا شده ام و ما از نظر شخصیتی و رفتاری و فرهنگی و خانوادگی خیلی به هم نزدیک هستیم. مشکل ما اختلاف تحصیلی هست. من فوق لیسانس علوم اجتماعی هستم و ایشون فوق دیپلم دارن و کارشون هم آزاده! بنظر شما منطقی هست که بخاطر علاقه ای که نسبت بهم داریم و تفاهمی که در زمینه های دیگر داریم اختلاف تحصیلی را نادیده بگیریم؟
پرسش: من و همسرم نامزد هستیم و خیلی همدیگه رو دوس داریم همسر من بچه کوچیک خانواده هست. مامانش خیلی بهش وابسته است و همش میخواد ما کنار اون باشیم حتی مواقعی که با هم برا شام بعد کار میرم بیرون اعتراض میکنه که هر چی میخواین بیرون بخورین بیاین پیش من تا با هم باشیم. انقد کرده وقتی شوهرم بهش توجه میکنه من ناراحت میشم مادرشوهرم حتی بعضی مواقع تو روم میگه تو هووی من هستی و پسرم و گرفتی من هیچ وقت جوابش رو ندادم اما دیگه تحمل کاراش برام سخت شده من با شوهرم هیچ مشکلی ندارم اما سر ایشون دعوام میشه باهاش. اگه راهنماییم کنید ممنون میشم.
پرسش : من برادری دارم 22 ساله و کم بینا با تحصیلات دیپلم کمتر از یک ماه است که با خانمی 30ساله و نابینا و فوق لیسانس مشاوره در اسکایپ آشنا شده ساعت های زیادی با هم صحبت می کنند اونم با هیجان زیاد برادرم به این خانم علاقه مند شد و صحبت ازدواج کرد اون خانم هم علاقه زیادی نشون داد یکبار هم باهم ملاقات حضوری داشتند با حضور من که هیجان زیاد اون خانم باعث تعجب من شده بود برادر م گفت من کاری به سن خانم ندارم و می گفت برای من مناسبه و دختر سازگاری هست اما مادرم مخالف کرد و برادرم هم با اون همه ابراز علاقه عقب نشینی کرد و و اون خانم هم به برادرم گفته اگه ازدواچ نمیشه حداقل برای من یه دوست باش طوری که باید هر روز حتما با هم تماس تلفنی داشته باشند حالا سوال من اینه جناب دکتر اصلا ادامه دادن این رابطه حتی به عنوان به دوستی می تونه صحیح باشه آیا آسیبی به طرفین نمی رسونه؟
پرسش: 34 ساله هستم و مدت 5 ماه است که با پسری که 4 سال از خودم کوچکتر است و مدت 4 سال است او را می شناسم ، وارد رابطه شناخت قبل از ازدواج شده ام. طی این مدت با اعضای خانواده و فامیل طرفین از دور یا نزدیک آشنا شده و مراحل شناخت عمیق تر را تجربه می کنیم. منتها مدت یک ماه است که به صورت حاد دچار بحران در رابطه شده ایم. بدون اینکه مشکل جدی وجود داشته باشد تمایل به تنها بودن در پارتنرم وجود دارد، تمایل به چند روز بی خبری، و طی صحبتهای انجام شده هم می گوید ربطی به شخص من ندارد، بخاطر بحران کار و پروژه است و اظهار ناراضی بودن از خودش دارد و می گوید اصلا خوشحال نیست. در این مورد تصمیم گرفتیم که کمی دنیای درون خودش را آرام کند با این حال لطفا پیشنهاد ها و راهکارهای خودتان را بفرمایید.
زبان بدن مردان ایده آل را بشناسید و به این ترتیب راه را برای پیدان کردم شوهر ایده آل برای خودتان هموار کنید. نشانه های همسر ایده آل را درست جست و جو کنید.
عاشق پسری کوچکتر از خودتان شده اید یا قصد ازدواج با دختری بزرگتری از خودتان را دارید، باید خودتان را برای چالش های زیادی آماده کنید که فکرش را هم نمی کردید!