قبل از روبه رو شدن با مادرهمسرتان ذهن تان را حسابی شستشو دهید و همه باورهای قدیمی را دور بریزید. نگذارید کلیشه ها در مورد رابطه شما تصمیم بگیرد. شانس تان را امتحان کنید.
باید با او آشنا شوید
در همان روزهای اول زندگی مشترک تان با کمک همسرتان از خصوصیات اخلاقی مادرش، حساسیت های او، نیازهایش و هر آنچه فکر می کند در ارتباط میان شما می تواند کمک کننده باشد، باخبر شوید. حتی اگر پیش فرض های تاریخی گذشته در مورد رابطه عروس و مادر شوهری باور کنیم، نمی توانیم این واقعیت را نادیده بگیریم که درست شناختن حریف، می تواند به شما در پیروز شدن کمک کند.
نباید مقایسه کنید
هیچ وقت مادر خودتان را با مادرشوهرتان مقایسه نکنید. هزار سال هم بگذرد و حتی اگر رابطه میان شما و او ایده آل و صمیمانه باشد، باز هم او مادر شما نیست. از طرف دیگر هر خانواده عادات و اقتضائات خود را دارد. اگر خانواده شما اهل حمایت مالی و همدلی کردن هستند اما این رفتارها از مادرشوهرتان سر نمی زند به او خرده نگیرید. نگاهی به سبک زندگی خانواده همسرتان بیندازید شاید آنها محبت شان را به شیوه ای متفاوت از خانواده شما ابراز می کنند.
باید بپذیرید تازه وارد هستید
هیچ وقت خود را با عروس های دیگر خانواده مقایسه نکنید. احتمالا عروس های قبلی خانواده رابطه صمیمانه تری با مادر شوهرتان دارند و به او نزدیک ترند. طبیعی است! آنها سالهای بیشتری را در کنار هم زندگی کرده اند. گذشته از این، هیچ وقت خدماتی که مادرشوهرتان به عروس های دیگر ارائه کرده را با کمک هایی که به شما کرده قیاس نکنید. تفاوت وضعیت اقتصادی خانواده در سال های مختلف، تفاوت نگاه آدم ها به موضوعات و بسیاری عوامل دیگر، می تواند در این مورد تاثیر گذار باشد. پس نگذارید حسادت و مقایسه کردن از همان روزهای اول رابطه شما را خراب کند.
باید خودتان باشید
از همان روز اولی که به خانه آنها وارد می شوید، خودتان باشید. سبک پوشش تان، جنس رفتارتان و عادت هایتان را سانسور نکنید تا بعدها با نشان دادن خود واقعی تان آنها را شگفت زده نکنید. اگر از فرهنگ متفاوتی هستید، خود را مسول شبیه شده به خانواده همسرتان ندانید. درست است که برخی ریزه کاری های معاشرتی و رفتاری را به خاطر حفظ حریم ها رعایت می کنید اما قرار نیست بعد از ازدواج همه گذشته تان را کنار بگذارید و به فرد دیگری تبدیل شوید.
نباید زیاده از حد صمیمی شوید
داستان مادر دوم را فراموش کنید. مادر شوهر شما، مادر همسرتان است؛ همین! پس در درجه اول برای احترام گذاشتن به او تلاش کنید. علاقه قلبی و صمیمت مساله ای نیست که از همان ابتدای شکل گرفتن رابطه به وجودشان نیاز داشته باشید. پس اول بنای احترام را بسازید و بعد اگر دوست داشتید و در توان خود دیدید به فکر ساختن رابطه ای صمیمی و دوستانه باشید. اگر از همان روزهای اول بخواهید نقش دختر آنها را برعهده بگیرید و با هم خانه یکی شوید، احتمال جرقه زدن رابطه تان زیاد خواهد بود. پس فاصله را حفظ کنید و اجازه دهید زمان در مورد رابطه شما تصمیم بگیرد.
آداب دان باشید
به نام صمیمت و بی حواسی، مادرشوهرتان را در مناسبت های مهم نادیده نگیرید. روز مادر، روز تولد یا مناسبت های دیگری که برایش مهم است را با یک کادوی کوچک و چند شاخه گل جشن بگیرید. در مناسبت های مهمی مانند شب یلدا یا لحظه تحویل سال اجازه ندهید تنها بماند و اگر قصد دارید مهمانی خانوادگی ترتیب دهید، او را هم به جمع تان دعوت کنید. یادتان باشد آنقدر با مادر شوهرتان رفت و آمد نکنید و در خانه اش ماندگار نشوید که مرزهای بین تان از بین برود اما در چنین روزها و لحظه های مهمی، هرگز نگذارید احساس کند فراموش شده است.
اگر قلق خاصی برای ارتباط دوستانه با مادرشوهر بلدید به ما هم بگویید.
چت شده عزیزم؟ فرض کن مامان خودته، چرا اینقدر سخت میگیرید؟
چی شده عزیزم مشکلت چیه
کمکم کنید از دست مادر شوهر
مستقیم بدرفتاری ازش ندیدم ولی تاثیرش رو رو شوهرم میزاره.توقع دارن من همیشه خندان باشم تا جلو فامیلشون کوچیک!!!نشن..بابا منم ادمم دلم میگیره یه دفه شادم یه دفه غمگین!!درک نمیکنن!درحالیکه ولیل ناراحتیم رفتارای موذیانه خودشه.شوهرمم فقط بلده بگه ابروم رفت ابروم رفت.
خ تحت تاثیره دخترشه.اتگار خدای فهم و درک و کمالاته هرچی بگه گوش میده.انگار از دختراش میترسه.مثه گداها بذام طلا خریدن.طلاهای خونه بابام خ بیشتر از اون بود.ولی بازم منت دارن هم خودش هم شوهرم ک برات 40گرم طلاخریدیم!!درحالی تو فامیل ما دوبرابر این طلا میگیرن.یا حتی خواهرشوهرم ک قبل ماعروسی کرده بود تو فیلم دیدم (شوهرم خ کم اورد وقتی طلاها رواعلام میکردن)حداقل30گرم بیشتر از مال من بود.به دخترش سرویس هدیه داده بود به من توگردنی معمولی.همون موقع ک برا من سرویس عقد خریده بود ازترسش بذادوتادختراشم خریده بود.خ به فکردختراشه.ولی هزارتومن به شوهرمن بده صدجایادداشت میکنه منت سرش میزاره.ازش خ بدم میا.درحالیکه خدامیدونه همیشه مادرم توصیه میکرد بامادرشوهرم محترمانه بذخورد کنم توگارا کمکش کنم هواشو داشته باشم.
اغا من دلم از خواهرشوهرام و مادرشوهر موذیم خونه...چکارکنم؟یه سال عقد بودیم دریغ از یه جفت جوراب برای من!!خ خسیسه...حواسش زیادی به حساب و کتاب هست.خودش خ کارا رو برامن انجام نداد ولی وای به حال خونواده من اگه کم وگاستی باشه مستقبم تو روم نمیگه ولی غیرمستقبم با کنایه یا جلو شوهرم میگن.اونم خ بچه گانه رفتارمیکنه تحت تاثیر قرارمیگیره مثه بچه ها قهرمیکنه پوز میشه همش میگه کم اوردم جلو فامیلم کوچیک شدم.کلا فامیلشون خ به دخترا اهمیت میدن باایتکه شوهرم تک پسره ماحتی امتیازات یه پسر معمولی ک چنتابرادرن هم ندیدیم بذاش قائل شن.
دخالتهای بیجا
واقعا زیبا و واقعی بود.ولی حیف که دیر شد
این چه حرفیه کمترین کارمادرشوهرتربیت یه پسرگل ومهربون مثل شوهرمه دستش رومیبوسم وتا آخرعمرنوکرشم ..
توصیه های خوبی بود. از ما که گذشت، ان شالله بقیه بتونن استفاده کنن. بزرگترین اشتباهی که من در برخورد با مادرشوهرم انجام دادم این بود که باهاش صمیمی شدم و بهش اعتماد کردم.به بقیه توصیه میکنم همیشه مادر شوهر رو ، مادرِ شوهر بدونن! نه هیچی بیشتر یا کمتر. البته استثناهایی هم وجود داره ولی طبق قانون مورفی ، هیچ وقت به ما نمیرسه اونا!!!