بعضی از آقایان پس از ازدواج همچنان نسبت به خانواده شان وابسته هستند و این موضوع مشکلاتی برای عروس خانم ها ایجاد می کند. دکتر شیوا دولت آبادی، رئیس انجمن روانشناسان ایران به خانم هایی که گرفتار وابستگی شوهر به خانواده شان هستند توصیه های مهمی دارد.
انواع وابستگی شوهر به خانواده
وابستگی یکی از همسران به خانواده خود دو حالت میتواند داشته باشد. در حالت اول فردی که به خانوادهاش وابسته است تنها در مواردی خاص، برای حل مشکلها و اختلافها به سراغ خانواده میرود و به تصمیم و گفته آنها عمل میکند اما در حالت دوم خانواده برای فرد حکم سایه را دارد و خانوادهاش در زندگی جدید او حضور و نقش پررنگی دارند.
در تمامی تصمیماتی که قرار است بگیرد خانوادهاش نیز حضور دارند. این فرد بعد از جدا شدن از خانواده خود و تشکیل یک زندگی جدید نتوانسته است از لحاظ روانی و عاطفی از پدر و مادر خود جدا شود. در این وابستگیهای بیش از حد، خانواده هم به خود اجازه میدهند در کوچکترین مسائل مربوط دختر و یا پسرشان دخالت کنند. اغلب حالت دوم است که مشکلساز میشود.
وابستگی سنتی یا مدرن؟
در خانوادههای امروزی عملکرد همسران با گذشته متفاوت است. زنان تنها مسوولیت کار در خانه و بزرگکردن بچهها را ندارند و مردان نیز تنها نانآور صرف نیستند. زنان علاوه بر نقششان در خانه شاغل نیز هستند و مردان نیز مسوولیتهایی را در خانه به گردن میگیرند. نمونهای که در ابتدای مطلب به آن اشاره شد یکی از نمونههایی است که تفاوت بین زندگی مدرن و سنتی میتواند مشکلساز باشد.
در حالتی دیگر اگر مرد در این حد به خانوادهاش وابسته باشد که از آنها حمایت فکری و کاری بگیرد مشکلی پیش نخواهد آمد اما اگر این وابستگی منجر به این شود که الگوهای سنتی خانواده خودش را وارد زندگی مدرن امروزی کند، مثلا حاضر نباشد در کارهای خانه به همسرش کمکی کند، بدون شک عوارضی برای خانواده جدید به وجود خواهد آمد. در شرایط تغییر یافته امروز اگر این وابستگی سبب شود که خانواده بخواهند تجارب گذشته را در شرایط کنونی به فرزندشان تحمیل کنند در نهایت مشکلات زیادی برای خانواده تازه تاسیس ایجاد میشود.
گاهی وجود بزرگترها به جای پیوستگی، باعث اختلاف و گسستگی بین زوجهای جوان میشود. تجربه گذشتگان اغلب حامل پیامهای ارزشمند است اما باید توجه کنیم در زندگی در حال تغییر امروزی باید با شتاب بیشتری اطلاعات را برای پیشرفت زندگی کسب کنیم.
اگر وابستگی به خانواده زیاد است...
در صورتی که همسر شما به خانواده خود وابستگی زیادی دارد میتوانید از راهکارهای زیر برای کاهش این وابستگی کمک بگیرید:
1- همسرتان را متوجه این موضوع کنید که دخالتهای خانوادهاش سبب بروز اختلاف و فاصله بین شما شده است. به آرامی و با احترام با او صحبت کنید، شما یک زوج هستید پس او را متقاعد کنید؛ به او بگویید پدر و مادرش مشاورهای خوبی هستند و شما میتوانید از آنها راهنمایی بگیرید اما در نهایت باید با همفکری یکدیگر تصمیم نهایی را بگیرید.
2- در زمان گفتوگو با همسرتان پیشداوری نکنید؛ به مواردی که اتفاق افتاده و به صورت تجربی پیش آمده اشاره کنید و روی موارد موجود اظهار نظر کنید. برای او مثال بزنید که با توصیههای خانوادهاش چه نتایج تلخ و غمانگیزی برایتان حاصل شده است و اگر دخالت خانواده او نبود این مشکلات پیش نمیآمد.
3- او را متهم نکنید و تنها آثار کارش را به او گوشزد کنید.
4- با همسرتان ارتباط صمیمیتری داشته باشید تا او شما را محرم بداند و احساس نزدیکی بیشتری با شما بکند. با او صحبت کنید تا او نیز تشویق شود حرفهایش را به شما بزند.
اگر فهمید وابستگی اش زیاد است...
در صورتی که همسرتان به این نتیجه رسید که وابستگی بیش از حد او برای زندگیتان مشکلساز شده است و خواست در رفتار خود تجدید نظر کند باید در درجه اول با هم به یک تفاهم اولیه برسید. تفاهم را به صورت گفتاری و بعد در عمل ایجاد کنید. با موارد کوچک شروع کنید و استقلال خود را به خانواده نشان دهید. با استقلال حاصل شده رابطه شما نیز محکمتر خواهد شد. در واقع حالا نوبت به عمل رسیده است؛ حرفهایی را که با هم زدهاید در عمل پیاده کنید. با هوشیاری برنامهریزی کنید. برای مثال زمانی که یکی از اعضای خانواده همسرتان در کاری مداخله کرد بگویید: «حتما به این موضوع نیز فکر می کنیم.» به این ترتیب خانواده او نیز از شما دلگیر نخواهند شد. خانوادهها با دیدن خوشبختی و سعادتمندی شما شکایتی نخواهند داشت. در این حالت عزت نفس، رشد و استقلال در شما و همسرتان تثبیت میشود.
فکر میکنید راه حل خروج از این معضل چیست؟ چطور میتوان هم حرمت خانواده را حفظ کرد و زندگی را از دخالت و وابستگی نجات داد؟
شوهرم تو هر زمینه ای گوش ب حرف خونوادش میده هر جا که میخوایم بریم باید خونوادش باشن، حتی خونه مامانم میخوام برم اونا هم باید باسن، دیگه خسته شدم
سلام من از زندگی با شوهرم وخانواده خسته شدم چیکار کنم
خانواده ی شوهرم واقعا دلسوز ما نیستن حتی نمیزارن یک تمن تو جیبش باشه هرچی پیدا میکنه دو دستی تقدیم خانواده ش میکنه
سلام خسته نباشید من خانواده ی شوهرم از شوهرم خرجی میخوان ما خودمون قرض و قسط و انواع بدبختی داریم اما اونا میگن پسر بزرگ کردیم واسه این روزا شوهرم هرچی دربیاره تقدیم میکنه ب خانواده ی خودش و ما خودمون حتی نان شب نداریم وقتی گلایه میکنم میگه خانواده مه مجبورم ایا راهکاری هست ک نجات پیدا کنیم ممنون میشم راهنمایی کنید خیلی از طرف خانواده ی شوهر در عذاب هستم
سلام خسته نباشیدمن الان هشت ماهه که ازدواج کردم ولی الان باخانواده شوهرم مشکل دارم ولین روزندگیه منوشوهرم خیلی تاثیرگذاشته درحدی که کارمابه طلاق کشیده شده میشه لطفاراهنمایم کنیدمن چیکارکنم؟؟من اززندگیه زنوشویمون راضیم ولی بادخالت هایی پدرمادرش توزندگیه مااختلاف می افته هرچی هم بهش میگم ولی بازهم شوهرم ازاوناحمایت میکنه
ازدواج یکی از تصمیمات مهم شما در طول زندگی است و در این حین، خانواده شما می خواهد عشق و حس حمایت خود را در هنگام آغاز زندگی زناشویی شما ابراز کنند. از سوی دیگر ، از دید خانواده این یک تصمیم مناسب در انتخاب همسر مناسب شما نیست و معتقدند که نامزد شما معیارهای دستیابی به یک ازدواج موفق را ندارد و زندگی شما بعد از ازدواج به طلاق می انجامد.