همسرم برای خواب به خانه مادرش می رود
دوست عزیز سوال شما برای اینکه پاسخ درستی دریافت کنید بسیار نامفهوم و ناقص است. در چه شرایطی، با چه هدفی، هرچندوقت یکبار، و برای چه همسر شما برای خواب به خانه مادرش میرود؟ آیا در بیان نیاز ها و خواسته های خود در زندگی با همسرتان، همین قدر که برای من کوتاه و مختصر و غیرشفاف نوشته اید، عمل می¬کنید؟
ساام من ۱ ساله نامزدم ۱۹ سالمه مادر شوهرمو خیلی دوست داشتم ولی انقد دخالت کرده دیگه حسی بهش ندارم دوسش دارم ولی ن مثله اول مثلا زیادی نگران پسرشه سردرد بگیره زود میگه ایوای تو مریض شدی اینا مثلا من مدل لباسی ک ووسدارمو میگه خوب نیس رور میکنه ک مدلی ک اون دوس داره رو بپوشم.مثلا هوا سرد میشه بارون اینا میاد میگه ندو کار سدما میخوری فلان بهمان دیگه خسته شدم.ادمی هم نیستم ک اینجوری بدشونو بگم ولی نمدونم چم شده دیگه اصابم نمیکشه خسته شدم از این ادا هام میخام برام مهم نباشه ولی نمیشه تروخدا بگین چیکار کنم ک ن من ازشون بدم بیاد ن اونا ازم نمدونم نظر خوردیم یا چی فقط حرصم میگیره
سلام مادرش تنهاست و همسرم یکباره تصمیم گرفت برای خواب پیش او برود برای مدت حدود دوماه هفته ای 3-4 شب میرفت او این تصمیم را بدون مشورت من گرفته بود و من اعتراض کردم با لحن بدی با من برخورد کرد که کسی نیست با مادر بخوابد و او تنهاست و شما تنها نیستید من گرهی در دلم ایجاد شده فعلا هفته ای دوبار میرود ولی تصمیم سرخودش و اینکه صدایش را برایم بلند کرد نمیتوانم فراموش کنم