شب بله برونم خانواده ام پشیمون شدن
پرسش: دختری ٢٤ ساله هستم که حدودا دو ساله با پسری که همسن خودمه آشنا شدم و تصمیم به ازدواج گرفتیم. حدودا سه ماهه پیش با خانواده به خواستگاری من اومدن و پدرم خیلی از این آقا خوششون اومد و جواب مثبت داد و ما بله برون گرفتیم اما دقیقا شب بله برون همه خانواده یکباره پشیمون شدن و گفتن این آدم به درد تو نمیخوره و همه چیو بعد از اون شب براشون پس فرستادن، اون پسر با مشکلات زیادی بزرگ شده ٧ سالش بوده که پدر و مادرش به دلیل اعتیاد پدرش از هم جدا شدن و مادرش با آقایی ازدواج کرده و به دلیل مشکلات دوباره از اون آقا هم جدا شده، الان با مادرش زندگی میکنن ولی مادرش از لحاظ مالی تقریبا مستقله و احتیاج چندانی به پسرش نداره الان پدرش هم دیگه اعتیاد نداره و داره تنهایی زندگی میکنه اما خودش پسریه که از ١٣ سالگی کار کرده و الان که ٢٤ سالشه وضعیتش از همسنهای خودش بهتره واقعا پسره سالم و خوبیه جوری که هیچکس نتونست هیچ ایرادی از خودش بگیره هنوزم بعداز سه ماه همه میگن پسره خوب بود اما خانواده اش ...، بر عکس اونا من تو یه خانواده آروم و کم تنش بزرگ شدم و وضع مالی پدرم خوبه، بچه سومم و دختر دوم خانواده ام اما پدرم خیلی خیلی روی ماها حساسه جوری که من به خاطر اینکه فردای بله برون گریه پدرم رو از ترس اینکه اونا منو بدبخت کنن دیدم بهشون گفتم باشه همه چیو پس بدین، اما از اون روز من و اون آقا جفتمون مریض شدیم و داریم میمیریم، من واقعا با کس دیگه ای نمیتونم ازدواج کنم اونم همه جوره پام وایساده، اونم دنبال آرامشه واسه همین منو انتخاب کرده میخواد با وجود من و خانواده ام تنشهایی که قبلا داشته رو فراموش کنه و یه خانواده خوب داشته باشه، الان سه ماهه که ما پنهانی باهم رابطه داریم و همه فک میکنن ما داریم همو فراموش میکنیم اما واقعا ما همدیگرو دوست داریم و من واقعا دارم افسردگی میگیرم.خواهش میکنم کمکم کنید خیلی احتیاج به کمک دارم نمیدونم چیکار کنم دیگه تحمل این وضعیت برامون سخته.
اونم دنبال آرامشه واسه همین منو انتخاب کرده میخواد با وجود من و خانوادم تنشهایی که قبلا داشته رو فراموش کنه:پس تنش داشته نگین روان سالمی داره.دقت کن و تحقیق،روی خود پسر البته بدون در نظر گرفتن دید عاشقانه تون.