رابطه امون عین هات چاکلته :D
در این صفحه میخوانید: تنش ها و روابط بین زوج های جوان که رابطه رو بین نهایت شیرینی و نهایت تلخی قرار داده
بخشی از عبارت مورد نظر را تایپ کنید:
باغ تالار
آتلیه
- آتلیه عروس
- قیمت آتلیه عروس
- آتلیه عروس سعادت آباد
- آتلیه عروس جنت آباد
- آتلیه عروس شهرک غرب
- آتلیه عروس غرب تهران
- آتلیه عروس در تهرانپارس
- آتلیه عروس نارمک
- آتلیه عروس شرق تهران
- آتلیه عروس زعفرانیه
- آتلیه عروس فرمانیه
- آتلیه عروس در جردن
- آتلیه عروس شمال تهران
- آتلیه عروس جنوب تهران
- آتلیه عروس مرکز تهران
- آتلیه عروس پاسداران
آرایشگاه عروس
- آرایشگاه عروس
- آرایشگاه عروس تهرانپارس
- آرایشگاه عروس سعادت آباد
- آرایشگاه عروس نیاوران
- آرایشگاه عروس زعفرانیه
- آرایشگاه عروس ونک
- آرایشگاه عروس پونک
- آرایشگاه عروس پاسداران
- آرایشگاه عروس نارمک
- آرایشگاه عروس شهرک غرب
- آرایشگاه عروس شرق تهران
- آرایشگاه عروس غرب تهران
- آرایشگاه عروس شمال تهران
- آرایشگاه عروس جنوب تهران
تالار عروسی تهران
تشریفات عروسی
سالن عقد تهران
لطفا کمی صبر کنید...
شب همگی بخییییر من تغییر چهره دادم اومدم.راستی فرداشب تولد خواهرزادمه و احتمالا نیستم.پس تا پسفردا شب بخیر
اییییی، ببخشید دخترا، با همسری حرف میزدم، یهو رفتم. :) الا جونم پوستر عالی بود، مرسی عزیزدلم. شب همگی بخیر و خوشی...
راضیه جون مراقب خودت باش زودی خوب شی عزیزم. سلامت باشی الهی همیشه. همتون دخترا...
الا جون اون که کلا واس ماس ولی به عنوان مهمون
رها جون چه سخت شد من اگه جای این آقاهه بودم دیگه نمیومدم فکنم
شب خوش رهاجون
آره رها جون دقیقا همینطوره.واسه همینم میگم خودت واسه دل خودت بخون
عکسهارو سیو کردم
الآ« میخوام پوسترو آماده کنم
کسی جدید نیووومد؟
دیگه تغییر نمیییدماااا
وااااااای ما داریم خاله میشیم بچه ها اخ جون هورااااااااا
رها جون واسه ما هم شب خوبی بود در کنار تو
منم پایان نامم مونده وهرشب اینجام
وای مرسی رهای نازم، دعات محشر بود. آمین عزیزدلم، آمین خانومی، آمین...
شب بخیر رهاجون
بیخود صابون به دلتون نزنید.هیچ خبری نیست
اره واقعا جای ملیحه خالی بود همینطورمهدیه نیلوفرعلیزاده دوتا شادی وخیلی های دیگه .میناهم که اومدسک سک کردورفت
ازکجامعلوم!!!!!!!!!!!!!!!
از کجا مطمئنی نکنه رفتی چک کردی اومدی :)))
الا جون پس چی شد پستر .ما خوابمون میاد
وای ازدست توصبا کلی خندیدم
فاطمه جون چند سالته؟
مشخصات همه بچه ها رو با هم قاطی کردم خخخخخخ
ن بابا.بی بی چکم کجا بود نصف شبی
بچه ها بهم استرس ندینننن
ما ازاین لحظه منتظر جنسیت بچه هستیما!
آخه تا قبلش با شک میگفت یهو با اطمینان گفت دلمونو صابون نزنیم :)))
سلام دوست جونیا ببخشید که امشب نبودم ولی دیشب نطرمو گذاشتم خخخخخخخخ
از اونجایی که فردا میخوام برم پیش همسری عزیزم الان یک هفته است که دارم آماده میشم واسه فردا
هی اینور اونور کارامو راست و ریس کردم
دوست جونیا من از فردا تا شنبه نیستم پیش همسری خوشملم هستم
وقتی برگشتم بلافاصله میام پیشتون
فاطمه جونی برو دکتر یه آزمایش بده شاید واسه کم خونی یا فشارت باشه شاید هم نی نی داشته باشی ناقلا
مواظب خودت باش جیگمل
همتون رو دوست دارم دوست جونیای عزیزم بوس بوس واسه همتون شب همگی خوش
فرزانه جون 23 سالمه
نیلوفر جون دیگه خیلی عجله داری عزیزم تا جنسیت که خیلی مونده
آره صبا جون چک کردم مثبت شد:-))))))))))
آره باید آزمایش بدم .شاید کم خون شدم
سلام شادی جونم خوش بگذره کنار همسری عزیزم
تازه جنسیت هم معلوم شد.پسررررررررررره :-)))))
الان طفلک تا صبح خوابش نمیبره.پاشو شوهرتو بیدار کن
شادی فدات.لحظات خوبیه .قدرشو بدون.دلم واسه روزای عقدمون تنگ شد
ای فاطمه بلا معلومه پسر دوست داریا ایشالله خدا یه خوشگلشو بهت بده عزیزم
اگه الان بهش بگم از خوشحالی خوابش نمیبره. میره بی بی چک بخره تا مطمئن نشه دست بردار نیست
ایشالا به همه نوعروسای اینجا بده
فک کنم الا خوابش برد
سلام به همگی
شب همگی بخیر
بابت تاخیر عذر میخوام
اینم پوستر قرار امشبمون
:-)
چطور پسرشدحالا؟
ایشالا همون ویروسی باشه که صبا گفت
سلام راضیه جوننن دیدی موندیم تا برسی.حالت بهتره عزیزم؟
ای واااااااااااااااااااااای من گم شدم یه روز رودتر اومدم خخخخخخخخخخخ
سلام دوست جونیا چرا کسی نیست؟کجایید خانوماااااا
من خودم به شخصه دوست داشتم فاصله سنی با همسرم 10 سال باشه ولی خوب حالا یک ساله ولی بنظرم خیلی مهم نیست مهم اخلاق مرد هستش
همسری من زندگی جوری باهاش تا کرده که خیلی مرده و خیلی بیشتر از سنش میدونه و برخورد میکنه که من از بابت همه چیز خیالم راحته
چه بحث خوبیه.من نمیدونم چرا جغد شدم شبا دیروقت فرصت میکنم بیام.ولی فردارو حتما میام راجع به تجربیاتم بگم چون تو این زمینه مشاوره رفتم و اینکه نظر دوستای خوبمم بدونم.آخه همونطور که گفته بودم من دو سال بزرگترم و این واسه مادر همسر آینده م یه مشکل خیلی بزرگه و نمیتونه باهاش کنار بیاد.شایدم اینو بهونه قرار داده نمیدونم
عزیییییزم
شادی جونیه من گم شده بوده
تهنا مونده بودی اینجااا؟
سلام به همه
بلاخره منم تونستم قبل از شروع قرار شبانه تاپیک رو پیدا کنم 😁
سعی میکنم شب حتما بیاااام
آخه ما ساعت نه شب شام میخوریم، تت یکم جمع و جور کنم میشه ده، برا همین هیچوقت به قرار شبانه نمیرسم
راسته من ۲۲ سالم بود عقد کردیم، با همسرم ۵ ماه فاصله سنی داریم
تو دانشگاه همکلاس بودیم
همسن بودنمون خیلی مشکل ایجاد نکرد، چون همسرم زودتر از سنش مسئولیت قبول کرده پخته تر شده، الانم خدا رو شکر مشکلی نداریم به جز سربازی همسرم که صبح میره ظهر میاد، عصر هم میره سر کار شب میااد😞
سلام دوستان عزیزم
فاطمه جونی خدا بد نده عزیزم چی شده چرا چند روزه حالت خوش نیست
بهترین و معمولی ترین وضعیت ازدواج اینه که سن پسر از سن دختر بیشتر باشه، یا حداقل مساوی باشن( مثلا ۱ الی ۵ سال). این به خاطر اینه که مدت باروری در خانمها محدوده و در آقایان نامحدود و اینکه قدرت باروی خانمها زودتر از آقایون شروع می شه و نیازه که آقایون قبل از ازدواج، علاوه بر بلوغ جسمی و فکری، به استقلال اقتصادی هم برسن، که این به زمان بیشتری نیاز داره. به هر حال این نظر غیر قابل نقض نیست و شرایط دیگه هم وجود داره.
مثلا این که علاوه بر سن شناسنامه ای باید به سن و بلوغ عقلی، اجتماعی، فرهنگی و ظاهر طرف هم توجه کرد. بعضی وقتها دختری ممکنه ۳ سال از پسری بزرگتر باشه اما با نشاط و انرژیه و علاقمندیها و تمایلات مشترکی با پسر داره واسه همین علاوه بر سن تقویمی، لازمه که به ظاهر ، طرز فکر و نگرش هم توجه عمیق بشه
سلام بچه ها من زودتر اومدم که جا نمونم. من حاضر
بهترین سن ازدواج واسه دختر 20 سال به بعد و برای پسر 25 سال به بعد. فاصله سنی هم 5 تا 7 سال خوبه
من و همسرم 5 سال فاصله سنی داریم.اصلا هم خوشم نمیومد که همسن باشیم
سلام به دخترای گل. خوبین؟
سلام فاطمه جون احتمالا ویروسیه.خیلی شایع شده خیلی مراقب خودت باش و استراحت کن
چون خانوما 5 سال زودتر به بلوغ میرسن به خاطر همین 5 سال از آقایون جلوترن .به خاطر همین که میگن فاصله سنی 5 تا 7 سال خوبه
سلام سحر جون من که خیلی خوووووبم
البته تو این موارد نحوه تفکر پسر و دختر ، نسبت به اختلاف سنی تو ازدواج ( بزرگتر بودن دختر از پسر)، خیلی مهمه. اگه پسری از همون اول با تردید به بزرگتر بودن خانمش فک کنه اون آمادگی داره که بعدا با کنایه ی اطرافیان به هم بریزه و این مسئله را مرتب به رخ خانمش بکشه. اما در برابر پسری که درگیر این مسائل نیست خیلی راحت از کنار این مسئله می گذره. همینطور دختری که به این مسئله (سن زیاد) حساس هست. بعدا هر مسئله ای رو در رابطشون به خودش و سن بالاش نسبت می ده که این از آسیب پذیریهای اینجور ازدواجاس
سلام صبا جون.احتمالا همینه که میگی باشه
نظر پدر و مادر عروس و داماد هم تو این زمینه مهمه چون که ممکنه با سخت گیریهای خودشون باعث شن که دختر و پسر نظرشون کم کم به هم عوض بشه اگه پسر و دختری به شدت تحت نفوذ پدر و مادرشون باشن معمولا نمی تونن خارج از نظر اونا دست به همچین ازدواجی بزنن
سلام سحر عزیز
سلام عروس خوشگلا من اومدم
سلام نیلوفر جون گل.خوش اومدی عزیزم
سلام نیلوفر جون خوبی عزیزم
حالا بگین با همسرتون چند سال اختلاف سنی دارین
منم خوبم خداروشکر.بقیه کجان بیاین زودترررر
من و همسری هم 4 سال تفاوت سنی داریم من 22 سالمه اونم 26 سال . بنظرم تا 9 سال تفاوت سنی معقوله . بیشتر از اون همدیگرو نمیفهمن ونیازهای همو درک نمیکنن.البته این نه سال هم باید دختر 20 سال به بالا رو داشته باشه وگرنه رفتارش در مقابل پسر بچگانه خواهد بود.
همینطور چون خانوما به خاطر بارداری و مسایل دیگه ای که خانوما باهش درگیرن ، از نظر ظاهری زودتر شکسته میشن بهتره که مرد چندسال بزرگتر باشه تا از نظر ظاهری بهم بیان
منم 23 سالمه و همسرم 28 سالشه .پنچ سال اختلاف داریم
صبا جون خودت چند سالته و اختلاف سنیتون چند ساله؟
منم متولد 71 و همسرم 66
فروردین 92 عقد کردیم و اسفند 92 هم عروسیمون بود
نیلوفر قضیه به کجا کشید؟
من زرنگ بودم امشب شاممو زود آماده کردم
خوش اومدی الا جون
آفرین به نیلوفر و الهه.به شما میگن کدبانو!
خب صبا جون سن شناسنامه ای مهم نیست سن عقلیش مهمه.بعضیا ده سال از زنشون بزرگترن ولی رفتارشون بچه گانست و زنشونو خیلی اذیت میکنن ولی همسری شما جا افتادست و به شما میخوره.
در مورد تفاوت سنی به نظر من سن شناسنامه ای مهم نیست
زن و شوهر باید از لحاظ سن عقلی نزدیک هم باشن
سحربهش گفتم این ازدواج ممکنه به زندگی من وداداشم اسیب بزنه باعثشم شماهستین داداشم توفکراین دخترنبودازوقتی شمامعرفی کردین دیگه میگه اسمون سوراخ شده این اومده وبهترازاین وجودنداره
من 29 سالمه و همونطور که توی داستامم نوشتم دوسال از همسر آینده م بزرگترم
چرا فاطمه؟نکنه حامله باشی شیطون؟
رها. مهدیه .راضیه. ملیحه .مهتاب . الهه .شادی و بقیه ی نوعروسا کجاییییییییییین؟؟؟؟؟؟؟
منم باید عرض کنم بیست وشیش سالمه وهمسری بیست وپنج
وای نگو نیلوفر میترسم
سلام سلام
همه خوبین خانووما؟
بچه ها امروز بامامانم حرفم شد سرقضیه ی داداشم
بقیه کجان پس
صبا جون دوسال که تو سن شما چیزی نیست. مخصوصا اگه همسریت جا افتاده باشه.
منم با سحر جون موافقم باید از نظر عقلی باهم جور دربیان و اختلاف سن وقتی که سن دختر بالاتر میره کمتر مشکل ایجاد میکنه.
سلام الا جون.چه عجب
من متولد69 هستم و شوهرم متولد 67
سال تولداتونو هم بگین
سن نگین فقط
اینجوری بهتره
ما سال 91 عقد کردیم وقتی من 22 سالم بود و شوهرم 24 سالش
سلام الهه جون. منتظرت بودما.
ترس نداره عزیزم شتریه که درخونه همه میخوابه!
بعدش سال 92 هم عروسی کردیم
من 23 سالم بود و همسری 25
سلام الهه جون خوبی؟خوش اومدی.نیلوفر جون چرا به بچه استرس میدی؟ها ها ها
دیدی فاطمه بهار امشب به موقع اومدم؟
شامم دارم درست میکنم به طور همزمان
:-)
من متولد 71 هستم شوهرم 67
ماهم سال 91 عقد کردیم من 20 سالم بود همسرم 24 سالش
خب حالا زوده شتره در خونه ما بخوابه خب...
سلام الی جاری مهربون سایت.اره قبول دارم اگه برای طرفین جاافتاده باشه ولی دیگران ول کنت نیستن
به مامانت چی گفتی نیلوفر؟
آره خدارو شکر.چون از سن کم مسئولیتای زیادی رو شونه ش بوده حسابی مرد شده و واقعا تو همه ی سرایط نقش حامی رو واسم داره و من کاملا میتونم بهش تکیه کنم.
اینجانب هم مشغول اشپزی میباشم هم مراورده بادوستان
سلام مثل همیشه صفاجون موضوع پربحث وجالبی انتخاب کرده.سعی میکنم بیام.چون عروسی قراره بیادتو خانوادمون که روز عروسیش یعنی دوسال ونیم دیگه هنوزهفده سالشم نیست.بنظرمن پدرمادرا هرچقدرم طرف موردخوبی باشه نباید قبل هیجده سال به خواستگار جواب مثبت بدن
سلام.با اینکه حالم خوب نیست ولی دوست دارم تو بحث باشم.
حق با نیلوفره. به نظرم دختر 17 ساله که وقت ازدواجش نیست .تازه به بلوغ جسمی و فکری رسیده و هنوز داغه
فاطمه جان یعنی الآن سر خونتونید؟ الآن ساکن کجایید؟
سلام دوستان من خیلی خسته م البته خستگیم به خاطر آلرژیمه که عود کرده سر درد شدیدی هم دارم فکر نمیکنم امشب بتونم بیام.
در اولین فرصت نظراتتون رو میخونم.
شب خوبی داشته باشید.
من 9 و پنج دقیقه تازه از بیرون رسیدم خب
خیلی هم زرنگم منم تااازه
:-))))
ولی من دیدم مردایی که اززناشون کوچکترن خیلی حرف گوش کنند و کلی از زناشون حساب میبرن
آره سحر جون.من پیشنهادایی داشتم که بزرگتر بودن حتی با یکی هم مدت زیادی دوست بودم ولی اصلا مسئولیت پذیر نبود و نمی شد بهش به عنوان مرد زندگی فکر کرد
آره سحر جونی. ما تهرانیم گلم
فاطمیما شوخی کردم عزیزم منم خودم فعلا مخالف بچه هستم ودارم مقاومت میکنم خواستم سربه سرت بزارم
فاطمه جون خوبه که حرف گوش کن باشن :) والا فعلا که من بیشتر ازون حساب میبرم تا اون از من.
فاطمه بهار جونم به خود شوهر بستگی داره که حرف زنشو گوش بده با نه
به سنش ربط نداره
آره صبا جون خیلی خوبه
میدونم نیلوفر گلی شوخی بود .من بچه دوست دارم ولی فعلا نه
نیلوفر جون به داداشت بگو من مخالف ازدواج شما نیستم من دوست دارم خوشبخت بشی چه با این دختر چه با هر کسی دیگه. خودت خوب فکراتو بکن و از حق خودت یعنی دوران آشنایی نگذر مثلا بگو نمونش یکی از دوستام رو همسرش شناخت کافی نداشته و گفته بعد ازدواج فهمیدم رفتارش بچه گانست و اصلا با هم تفاهم نداشتیم. اصلا در مقابلش جبهه نگیر خیلی خواهرانه با دلیل و مثال براش توضیح بده.
من هی میرم یکم داستان عاشقی رها رو میخونم هی میام اینجا
خخخ
شوّر وقتی کوچیکترباشه بارفکری زندگی می افته.بیشتر رو دوش زن مثل من
آره عزیزم خواهر من 4 سال از شوهرش بزرگتره و الان یه بچه ی 4 ساله هم دارن و خداروشکر خیلی هم زندگیشون خوبه
نمیدونم ولی ما چند تا مورد داریم که خانومه بزرگتره و مرده خیلی حرف گوش کنه (ز ز)
ایشالا زودی خوب میشی مهدیه جون. خوب استراحت کن حالت بهتر میشه.
سلام
قاطیما.
یعنی چی خب نمیگین منو گرگه خورده که نمیام؟ هان؟
حجاباتون سرتون هست یا نه؟
نامحرم هست یا نه؟
آفرین نیلوفر جون.دقیقا همینه که گفتی
الا جون حالا یه شب زود اومدی ، میری قصه عشقی میخونی .بیا اینجا دختر
نیلوفر جون کلا بار فکری زندگی روی دوش زنه عزیزم
الآن شوهر من دو سال ازم بزرگتره و از لحاظ مدرسه اگه حساب کنیم سه سال بزرگتره چون من نیمه دومم و اون نیمه اول ولی باز هم بار فکری زندگی روی دوش منه
فاطمه دوباره ک رژ قرمز زدی هان.
سلام مینا جون خوش اومدییییی
حرف گوش کن روخوب اومدی بازم مثل من
به نظر من به شخصیت خود زن و مرد بستگی داره که کدومیکی طبع مدیریتی داشته باشه و بخواد رئیس باشه
به سن نیست
البته من سعی میکنم به این طبعم غلبه کنم و در کنار شوهرم باشم اما بازم رئیس بازی درمیارم هی!!!
سلام مینا گلی .ببینم تو فقط به من گیر میدی ها خخخ
دیوار کوچکتر از من پیدا نکردی !!!!!
ساام مینا دل به دل لوله کشی داره الان میخواستم حالتوبپرسم
آخه خیلی کنجکاوم فاطمهه
میخوام ببینم چی میشه
حس رمان میده بهم
الآن به شدت دارم میخونمش
منم با الهه جون موافقم ولی خب خودم شخصیت وابسته ای دارم و بیشتر مسئولیتا رو دوش اونه و خب البته من راضیم
یه استاد دانشگاه داشتیم استاد اقتصادمون بود.
همیشه درسشو زودتر تموم میکرد تا برامون کلاس روانشناسی بذاره.
آخه دکترای روانشناسی بالینی هم داشت.
یه با رگفت که مردا دیر تر از زنا ب بلوغ جنسی میرسن پس عقلشون هم از خانوما دیرتر کامل میشه. پس هر وقت خواستین ازدواج کنین سعی کنین همسرتونن یه چند سلی ازتون بزرگتر باشه.
من که به حرفش خندیدم.
اما الان خودمو با همسریم مقایسه می کنم خیلی فهیم تر از منه.
ما 8 سال فاصله سنی داریم
تو همه چیز تخصص داره و خیلی اوقات شده که کارای منو پیش بینی میکنه و کلا خوب منو میفهمه.
البته خیلی از دوستامم دیدم که یا همسنن یا خودشون بزرگترن اما خب بازم خانومه تو همه چیز واردتره .
اما خودمونو ک میبینم متوجه میشم که تقریبا جفتمون تو یه سطحیم از لحاظ درک فقط آقاییم بیشتر مسائلو درک میکنه ومن یخورده هنوز تو دوران بچگونه می چرخم.
سلام مینا .کجا بودی شیطون؟ جیک جیک ؛-)
سلام شب همتون بخیر بچه ها
ایبت داشتم عذر خواهی میکنم دوستای گلم
خب کجای بحث هستید بگید منم برسم
آخه تو اون رژت خیلی تو چشمه .
آره الا جون .میشه گفت به سن بستگی نداره .منم مث توام .بعضی وقتا خیلی بهش زور میگم و رئیس بازی درمیارم
نه هنوز گنگیشکم نیومده. تو راهه.
راه خونرو گم کرده بودم میترسیدم از غار بیام بیرون گگه منو بخوله
سلام آنی جون بحث راجع به تفاوت سنی بچه ها و همسراشونه و اینکه از نظرت چه سنی بهتره و چند سال اختلاف
باشه مینایی عوضش میکنم
البته همسری من تو خیلی مواردمنونصیحت میکنه واینوبدون غرض شخصی میگه خیلی خوشم میادوقتی عیب وایرادهامو بهم گوشزدمیکنه
فاطمه میگم حالا خوبه هردومون از یه نظر کااملا ترسو ایم و هنوز گیریم توی اون مشکلمون بعد با پررویی تمام میخوایم ریاستم بکنیم
خخخخ
پس جایی نریا تا گنگشکت بیاد.
نیلوفر جون شما چند سال تفاوت سنی دارید؟
ولی من اصلا برای همسری رییس بازی در نمیارم.
اونم همینطور.
ما بیشتر وقتی که مشکل پیش میاد با هم دیگه حلش میکنیم.
دوتا من میگم دو تا اون میگه بعدش بالاخره به یه جایی میرسیم
بابا فاطمه بیخیال توچرا.مینا مگه حراسته؟مگه ...کماندویه؟مگه قلدره؟
آره خوب اومدی الا جون. من خیلی زورگوام و تو بعضی موارد حرف حرف منه
سلام مینا جونی
من از بس توی داستان رها غرق شدم ندیدم کی اومدی
خوووبی؟
آخه از خط کشش میترسم
من مشاوره ی قبل از ازدواج رفتم و واقعا خیلی مفید بود واسم. راجع به این موضوع هم کلی حرف زدیم و اونم میگفت صرفا نباید به سن توجه کرد و باید با معیارای دیگه سنجید
سلام صبا جونو
سلام آنی خوش اومدی
سحری بخوای دقیق حساب کنی یک سال ویک هفته بنده بزرگترم
چه جالب نیلو جون دقیق دقیق حساب کردی 😄
آره نباید سن ملاک قرار داد.به نظرم اگه تو چیزای دیگه تفاهم وجود داشته باشه دیگه سن اینقد هم مهم نیست ولی اینم بگم که فاصله سنی خیلی زیاد هم خوب نیست
سلام دوستای عزیزم شبتون بخیر عزیزای من
ببخشید من دیر اومدم شمامو امشب دیر حاضر کردم تا بیام دیر شد
بحث امشب درباره چه موضوعیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
رها جونی نیومده؟
چقدر قشنگ مینویسه
من میرم توی نوشته هاش نمیتونم دل بکنم از خوندنشون
نخیر نیلو خانوم من حراست نیستم.
آخه نامحرم میاد و میره.
برای خودش گفتم. اصلا هر کاری دوست دارین بکنین.
به من چه.
میخواستم شوخی کنم باهاتون.
سلام شقایق جون خوش اومدی راجع به اختلاف سن تو ازدواج
سلام شقایق جون
شام چی درست کردی؟
بحثمون راجع به تفاوت سنیه
دیگه این مشکل ما نیست که نامحرم میاد ومیره.اینجا جمع زنونه است خخخخخ
رهااااااااااااا بیا ما معتاد نوشته هات شدیم. بدو دختر.
پارسال بخاطریه قرضی همسری ماشینش روبدون مشورت من معامله کردوقتی اومدخونه باهم بحثمون شدکه باعث شدبره پس بگیره الان همیشه میگه اگه تونبودی الان ماشین نداشتیم ومن حالاحالانمیتونستم بگیرم
من برم سفره شامو آماده کنم وبیام
منم رفتم.
شب خوش.
آره نیلوفر جون باید زن وشوهر توی همه ی امور زندگی با هم مشورت کنن گاهی زن از شوهرش کوچیکتره ولی آگاهیش بیشتره.
دوست جونا خوندین قصه عاشقی رها جونو؟
من همین الآ« خوندنشو تموم کردم
اشکمو درآورد
چقدرم حرفه ای مینویسه
خلاصه فیلمسازی دوره گذرونده دیگه
قلبم درد اومد خوندمش
خیلی سختی کشیده
مینا ناراحت نه قهل نه من مینا دوست
نوش جونتوووون شب خوش
نوش جان فاطمه بهار.
خداحافظ مینا گلی.
سلام دختر گلیا شبتون بخیر :) کیا هستن کیا نیستن؟ :) من امشب برخلاف شب های قبل صفحات قبلی رو نخوندم. راستش اصلا موضوع رو هم نمیدونم چیه، کلا از همه جا بیخبرم :))))) تازه روی بنرم زدم نیاوردم، کلی گشتم دنبال اتاق. یکی به من بگه چه خبراست؟ چه جوریاست؟ :)
زنش کجاست بیادجمع کنه شوهرش رو چه معنی داره مردبیادتو جمع زنونه نوبرشه والا
واقعا نامحرم چرا میاد؟
چه خیالی میکنه میاد؟
اسم سایت نوعروسه
نودوماد نیست که
والللا
مرسی صبا و سحر عزیزم میرسی
کباب مایتابه ای بود جاتون خالی عزیزم
به نظر من که تفاوت سنی نباید زیاد باشه
فکر مینم 4-5 سال بزگتر باشه شوهر خوبه
سلام الهه جان بحث در مورد اختلاف سنی توی ازدواجه.خوش اومدی
سلام الهه جون. موضوع راجع به تفاوت سنی زن وشوهره.
سلام الهه جون خوبی خانمی.بحث سر فاصله سنی بین زن وشوهرهستش
آره عزیزم مناسب ترینش معمولا 1 تا 5 ساله ولی گاهی هم متغیره
سلام به همه
شرمنده که دیر اومدم آخه رفته بودم بیرون دنبال یک سری کار:( همه اش سروقت قرار رو از دست می دم. با اجازه من اول یک نگاهی به صحبت ها بکنم که یک وقت حرف تکراری نزنم زودی میام
الهه جون خوشت اومدچندنفرجواب دادن؟اینا به اضافه من معلوم شدحاضرن!
بچه ها منم خیلی بدم میاد یه مرد بیاد توبحثمون اگه هنر کرده زنشو بفرسته نه اینکه خودش پاشه بیاد.
سلام رها جون.خوش اومدی همین که بالاخره خودتو رسوندی خوبه.
آخی الا جون قربون قلبت برم، مرسی که خوندی و وقت گذاشتی عزیزم به من لطف داری :)
من هنوز صفحه های قبلی رو نخوندم، باز امشبم مرد اومده؟ واویلا من تو این گرما چطوری همه اش با پوشیه بشینم جلوی سیستم؟ ;)
صبا و سحر و نیلوفر جونم مرسی دخترا :) شقایق و الا و مینا و فاطمه بهارمم که خوبن ایشالا :) اوهوم، پس بحث اختلاف سنیه :)
بچه ها یکی از دوستای من همسن با همسرش همسرش خیلی بچه بازی درمیاره کارای پسر نوجون و انجام میده همش به فکر مو لباس و دوستم دار اذیت میشه با این رفتارا میگه ایندش نمی دونه چی میشه !! خیلی براش ناراحت میشم
دوس جونیا من برم شام همسریو بدم بهش
خسته و گشنه اومده از سر کار
سلام دوستان شب خوش
سلام شقایق جونی نه عزیزم خرید نبودم، رفته بودم کار یکی از دوستام رو که شهر دیگه هست براش انجام بدم ولی یک کار جالب هم کردم که تقویم نوعروس رو ماه اردیبهشتش رو یک کم ادیت کردم یعنی عکس خودمون رو گذاشتم روش و یک پرینت گرفتم :) واسه رو در یخجال، خیلی باحال شد
یک مورد استثنا تو فامیل ما هست، پسردایی بابام که سنش هم زیاده الان دیگه 60 سال رو داره از خانمش هشت سال کوچیکتره. ولی اگه بگین اصلا تو زندگی اینا این اختلاف معلومه، نیست. اینقدر با هم با احترام و محبت رفتار می کنن آدم فکر می کنه همین الان عاشق هم شدن. من همیشه بهشون غبطه می خورم
سلام به الهه و رها جونی
خب من الان بیام چی بگم واقعا، هوم؟ این همه دخترا حرف زدن، حرف رها جونم که دیگه کامل کامل کامل. واقعا حرفی نمیمونه جز اینکه نظرات خوب رها گلی رو تائید کنم و البته نظر دختر گلیا رو هنوز کامل نخوندم اما مطمئنم کلی نظرات خوب دادن :)
یکی مختصر میگه چه خبره؟!
الان همسرم میاد مجبورم میشم برم:-((
فدای نیلوفر عزیزم بشم که اینقدر مهربونه به من لطف داره
بچه ها به بحث ربطی نداره ولی می خوام یک اعترافی بکنم، راستش من همیشه معتقد بودم همه ی دهه هفتادیا بچه و لوس هستند و اصلا اهل زندگی نیستن و فقط به فکر خوشگذرونی هستند و خیلی خودخواهن. واقعا شرمنده ولی هرچی دور و برم بود اینطوری بود! اما از وقتی با شماها اینجا آشنا شدم همچین کیف می کنم می بینم خیلی هاتون هفتادی هستید اما خیلی عاقل و خانوم و خوب هستید. اصلا به آینده امیدوار شدم باور کنین. همه اش می گفتم بیچاره بچه هایی که این هفتادیا مادراشون می شن، پدراشون می شن اما خب حالا خیالم راحته که نگاهم اشتباه بوده بوووووووووووووووووس به همه تون
شقایق اون دوست شما بایدخیلی رو شوهرش کارکنه تابزرگ شه
سلام فاطمه بهارجون.شام چی درست کردی برای همسر جان ؟
شقایق اون دوست شما بایدخیلی رو شوهرش کارکنه تابزرگ شه
سلام بچه ها شب همگی بخیر
من هم غیبت داشتم هم الان تاخیر
هم مهمون داریم هم اینکه خواستم بیام نتم قط شد یه بار
الان اومدم
خب کجای بحثید راجع به چیه بچه ها میشه له منم بگید??!
سلام به فاطمه بهار رژ قشنگ خودمون، عاشقتم با این رژ خوشگلت
سحر جون نپرس که از صب حالم بد بوده .با عرض شرمندگی خوراک لوبیا
سلام بچه ها، شب خوش من بعد ۵ روز برگشتم، بحث امشب چیه؟
سلام به فاطمه بهار رژ قشنگ خودمون، عاشقتم با این رژ خوشگلت
محیاجان و آنی جان خوش اومدین
بحث در مورد سن ازدوج هست، اینکه سن مناسب ازدواج برای دختر و پسر چه سنی هست و اینکه اختلاف سنی ایده آل چی هست؟ زن بزرگتر از مرد مشکل ایجاد می کنه یا نه
محیا جونم اینجا هر شب یه موضوعی مشخص میشه و بچه ها در موردش بحث میکنن امشبم فک کنم در مورد سن ازدواج و نوع ازدواج اگه اشتبا نکنم
سلام آنی جون. راجع به تفاوت سنی همسر هستش.
سلام محیاجان دیربه دیربه ماسرمیزنی عزیزم.بحث اثتلاف سن زن وشوهرهست حالابدوبیاتوبحث
واقعا مرسی رها جون منم دقیقا با حرفات موافقم. اینا همش نسبیه
فدات شم رها جونی
دیدت نسبت به دهه هفتادیا واقعا درسته .هرچی باشه شما خیلی از ما خانوم تری
وای رها جون چه دوستی هستی خدا تورو واسش نگه دار
اره خوب خیلی ممکنه پیش بیاد یا اومده باشه ولی االان نمیشه درباره مسائل مطمئن فکر کرد
سلام به دوستای خوبم که تازه اومدن.خوش اومدین
مرسی آنی جون
سلام آنی جون
یعنی حال میکنم باّهاتون بچه ها همه باهم جواب میدیم
الهام جونم بحث سر سن مناسب ازدواجه امشب
هر شب بحث در مور. یه چیزه
ولی واقعا شرایط شخصیت هر آدمی خیلی مهم هست. مثلا همسری من با اینکه 2 سال ازم بزرگتره و واقعا از سنش هم بچه تر نیست و مردی شده (ماشالا ;) ) اما خب تو بعضی موارد خیلی ضعیف تر از من هست. مثلا از الان که تو فکر بچه هستیم و داریم کاراش رو می کنیم همه اش می گه اگه تو موقع زایمان فلان بشی چی، اگه بچه بهمان بشه چی و بعد گریه می کنه!!! حالا من باید همه ی دلشوره هام رو فراموش کنم و دلدارش بدم خخخخخخخخخ مثلا جنبه های زنانه ی همسر من بیشتر از عموم مردها هست و جنبه های مردانه ی من بیشتر از عموم زنها. حالا اگه یکی مون اینطوری نبود به مشکل می خوردیم
منم دهه شصتی میباشم
خیلیم عالیه فاطمه جان. همسر من عاشق خوراک لوبیای دستپخت منه .
نیلوفر جون این از کم سعادتی من هست.آخه ساعت بحث دقیقا هم زمان با اومدن همسرم از محل کار و نمیشه شرکت کنم تو بحثا...
الانم همسرم احضارم کردن
منم متولد 64 هستم بچه ها.رها جون اون بخاطر اینه که تو تجربه ت و مشکلاتت بیشتر از سنت هم بوده و آبدیده تری عزیزم
منم وقتی حال نداشته باشم و کم بیارم خوراک لوبیا میزارم.اوایل دوست نداشت ولی وقتی دست پختمو خورد دیگه خوشش اومد
من خودم سن پایین رو برای ازدواج نمیپسندم
له نظرم آدم تو سن پایبن به بلوغ فکری نرسیده و خیلی کمتر به ازدواج از نظر منطقی نگاه میکنه و کم پیش میاد افراد با سن پایین به مرحله مدیریت یه زندگی مشترک رسیده باشن
بنظرم زن سازنده ست توهرسنی باشه بیست سی چهل...ومیتونه مردش روهر طورمیخواد باربیاره حالاشایدیه چیزایی مال تربیت خانوادگیشم باشه وعوض بشو نباشه
آخه نیلوفر جون خودشم سعی میکنه مشاوره میرف ولی روی این اسری نداشت فقط کارش شده فیلم بازی کردن الان که دارم دوستمو از نزدیک میبینم خداروشکر میکنم قبل اینکه ببینم این مورد و میگفتم اشکالی نداره ولی الان میبینم واقعا خیلی بده و این موضوع مهمیه البته استثنا هم وجود داره
محیا جون تصویر پروفایلتو عوض کن
یه رژقرمزی بزار مینا بیاد حال کنه
برو رها جونم
ولی کاش بتونی یه جوری وقتتو تنظیم کنی که از فردا بیای عزیزم
اینجا منم خیلی از بچه ها چیز یاد میگیرم
ولی من هروقت حال نداشته باشم بخصوص پری باشم ازرستوران محل بایدغذاسفارش بدیم چون وقتی حالم خراب باشه نا ندارم یه لیوان بیارم
سلام، من تو سن ۳۱ سالگی با ۶ سال فاصله سنی ازدواج کردم
باشه نیلوفرجون حتما..
دوستان شب خوش خوابای رنگی رنگی ببینید...
بیشتر در مورد اختلاف سنی صحبت کردید دختر گلیا. نظرتون در مورد سن ازدواج چیه؟ الان خیلی از پسرا دوست ندارن به این زودیا تن به ازدواج بدن که خب حق هم دارن. از طرفی همچنان خانواده دختر از دیر شدن سن ازدواج دختراشون معمولا نگران میشن. با شرایط اجتماعی و اقتصادی و مشکلات کار و ... چه سنی برای دختر و پسر خوبه به نظرتون؟ و چه شرایط و پیش شرطایی میخواد؟ چقدر حمایت لازمه از طرف خانواده ها؟ و این حمایت هستش؟
من تو سن ۳۱ سالگی با ۶ سال فاصله سنی ازدواج کردم
همسر من خیلی صبوره وخیلی هم عاقل تر از من .بعضی وقتا خیلی اذیتش میکنم ولی هیچی نمیگه همینطور نگام میکنه.آخی دلم واسش سوخته شد
فاطمه بهار جون، دیدم اشتباه بود، الان درست شده :)
دهه شصتیا پرچم بالا خخخخخخخخخخخخ خوبی اینجا اینه که همه بچه هاش با هم دوستن. اینجا خیلی خوبه
به قول مینا: رها اینجا دوست
بچه ها براشما هم ارور میده؟یافقط برامن اینجوره؟
من غذای بیرونو روزایی میگیرم که امتحان دارم !!
که به نظرم خوبه، هم من پخته شدم هم همسرم آبدیده شده،
چه جالب رهاجون پس یه پا مردی هستی واسه خودت :)
رها جونم خیلی رومانتیکه همسرت خیلی روح لطیفی داره معلومه خیلی باید مواظب باشی په ناراحت نشه
الهم نادی کجا بود این همه مدت عزیزم
نیلوفر جون اره درسته باید او دختر هم به پختگی رسیده باشه
بروبسلامت محیا جون.الهام جون شما بزرگتری یاهمسریت؟
نه نیلوفر واسه من که ارور نمیده
برای منم گاهی وقتا ارور میده البته من با گوشی میام
شقایق اون دوستت شوهرش چندسالشه مگه؟
الان نمیشه دستور عمل کلی داد برای سن و سال ازدواج
الهام جون بهت تبریک بگم
به نظر من مهم کیفیت زندگیه نه کمیت زندگی
ادم یه مقدار دیرتر ازدواج کنه ولی یه انتخاب خوب و کامل داشته باشه با ارزش تر از اینکه زود ازدواج کنی با یه کیفیت پایین و زود از ترس اینکه فقط نمیشه مجرد نمونی زود با اولین خواستگار ا دواج کنی
منم باگوشی میام برام خیلی راحت تره درهین اشپزی وکارای دیگه میتونم درتماس باشم
همسرم بزرگتره، من اصلا نمیتونم با مرد کوچکتر از خودم کنار بیام، به نظرم مرد بابد بزرگتر باشه،
من برگشتم
:-)
چرا امشب راضیه نیومدهههه منم پوستر میخوااااام
فاطمه بهار چطوره یک کمپین رژ قرمزها راه بندازیم؟ همه عکس پروفایلمون رو با رژ قرمز انتخاب کنیم، اونوقت مینا باید سه چهارتا خط کش بیاره با خودش خخخخخخخخخخخخ
الهه جان من نظرم رو در مورد سن ازدواج گفتم اما یک نکته ی دیگه بگم، خیلی از خانواده ها به خاطر مسایل مادی می گن نه الان دخترمون رو عروس نمی کنیم یا پسرشون که می گه زن می خوام میگن زوده. من همیشه به این پدرمادرا مخوصا اونا که مذهبی هم هستن می گم آخه مانع ازدواجشون می شین بعدم می گید چرا گناه می کنن. چی می شه عقدشون کنید به شرطی که تا وقتی به حد عروسی نرسیدن از نظر مالی، تو عقد باشن. بعد دختره خونه باباشه، پسره هم خونه باباش. مثل وقتی مجردن. با این تفاوت که خیالتون راحته که یکی رو دارن که دوستش داشته باشن و دیگه به قول معروف از راه به در نمی شن.
البته یک نکته ی خیلی خیلی مهم اینه که تو این دوران خانواده ها چشم و هم چشمی ها و توقع های متاسفانه شایع تو دوران عقد رو کنار بذارن و از اون مهم تر خود دختر و پسر هستند که دیگه هی خودشون رو با دیگران مقایسه نکنند و از این دوران لذت ببرند. مثل دوست دختری دوست پسری باشن با هم
نیلوفر جون جفتشون 26 سالشونه زندگیشون مث خاله بازی دوستمم هر کاری کرده جواب نگرفته
بنظرم اول ازهمه ادم بایدبه خودشناسی برسه بعدمزدوج بشه
شقایق جان این چند وقت خیلی درگیر بودم نشد سر بزنم عزیزم
رژ قرمز من خوب شده سوژه ها
سلام دوس جونیاااا
کجای بحثین؟
نامحرم نیومد؟؟
فاطمه جون همسر منم مثل همسر توا.گاهی اوقات که غر میزنم همینجوری نگام میکنه. متم دلم سوزیده شد براش:(
الهام جون منم مث شما فک میکردم اما الان میبینم که واقعا یه قانون کلی نیست و کاملا به شرایط بستگی داره.من قبلا همیشه میگفتم حتی با همسن خودم هم ازدواج نمی کنم من دوتا رابطه رو تجربه کردم اولی 3سال بزرگتر و دومی 2سال کوچیکتر و واقعا فهمیدم سن یه عدد توی شناسنامه س
سلام الایی. نه فعلا
سلااااااااااااام شب بخیر
من برم صفحات قبلیو بخونم بیام
اره دیگه رها جون وقتی خیالشون راحت میشه توقعات زیاد میشه ناخدا گاه که این اصلا چیز خوبی نیست و ممکنه 100 مشکل دیگه درست کنه
نیلوفر جون من رو که این سایت هلاک کرد امشب، دو میلیون بار انداختم بیرون :( ولی خبر نداره من بچه پررو تر از این حرفام خخخخخخخخخ
آره سحر جونی حسابی مرد زندگی شدم ;)
آره شقایق جون همسری من خیلی خیلی حساس و رمانتیکه، اصولا اهل هنر همینطوری ان دیگه. یک برگ از درخت بیافته اینا بهم می ریزن. ولی خب خوبی خودشون رو هم دارن، اینکه خیلی مراقبت هستند و هوات رو دارن و امکان نداره آگاهانه کاری بکنن که رنجت بده :)
ضمنا خوش آمدگویی ویژه به الا خانومی گل کدبانوی نمونه
انشالا که خانومش دعواش کنه و نیاد دیگه
ممنون آنی جان، راستش بچه ها من خیلی ساده گرفتم عروسی ام رو، برای همین شد ازدواج کنم کیفیتش برام مهمتر بود، همسر من بازاری و سال پیش خوردند به بازار خرابی تا سرحد ورشکستگی رفتیم، ما عقد بودیم، اینکه میگم پخته تر باشیم برای همینه، ما عروسی رو به صورت یک مهمونی دوستانه برگزار کردیم، بیشتر خریدها رو هم نداشتم مثل لاله های آیینه شمعدون یا سرویس طلا
اصلا همه به من میگن تو یه کم خودمحور و زورگویی یه کم هم زودجوش .ولی خب تو رابطه با همسرم یه کم بهتر شدم و تصمیم گرفتم بیشتر به حرفاش توجه کنم
سلام فرزانه جون بیا نظر بده الآن میخوایم در رو ببندیم .نرو عزیزم.
واای مرسی رها جونی
چه خوشامدگوییه خوووبی
بچه ها رشته های تحصیلیتون چیاس؟کنجکاو شدم بدونم
فکر کنم من باید با یه مرد کوچکتر از خودم ازدواج میکردم
رها گلی خدا همسری گلتو برات نگه داره و رهای دوست داشتنیمون رو هم برای همسری گلش. سال های سال با عشق و شادی کنار هم باشید و بزودی هم بشی مامان رها گلی، مثل مامان ندای دوست داشتنیمون :)) وای وای وای :))
فاطمه بهار حس میکنم اخلاق منو تو خیلی شبیه هم باشه! آخه دقیقا منم همینجوری!
سلم الا جون سلام فرزانه جونم
آخه رها جون با یه عالمه برای تو بهترین و همسریه مهربونت ایشالا یه دختر و پسر مثل خودتون داشته باشین
من روانشناسی .شما چطور صبا جون
سلام فرزانه خوش اومدی بدوبیاتوبحث ولی تودیگه نپرس بحث درموردچیه عزیزم قضیه داره!!!!بحث درمورداختلاف سن زن وشوهره.
آره الا جون.یه حسی بهم میگه شبیه همیم
:)) فاطمهههه با کوچیکتر ازدواج میکردی که بهش زور بگیییی؟؟ :)))
خیلی کار خوبی کردی الهام جون، امیدوارم خدا به زندگی تون برکت روزافزون بده. زن که با مرد راه بیاد سر مسایل مالی (البته وقتی واقعا نداره نه وقتی دور از جون خساست می کنه) پیش مردش عزیز و بزرگ می شه
شقایق جون مشکل خیلی از آدم ها همینه که تا یک چیزی رو ندارن می گن خدایا هیچی نمی خوام فقط همین رو بهم بده اما وقتی بدست میارن دیگه یادشون می ره و هی توقعشون می ره بالا. این کفران نعمته
فاطمه بهار جون اصلا زندگی مشترک واقعی همینه که ما به کمک همسرمون ایرادهامون رو برطرف کنیم و خوبی هامون رو بیشتر کنیم. اینکه به خاطر همسری سعی می کنی روی خودت کار کنی یعنی تو یک زن نمونه هستی. با یک رژ قشنگ ;) هرکی هرچی می خواد بگه، بگه من که می گم فاطمه بهاره و این رژ خوشگلش
البته منظورم از منم همینجوری این حرفت بود
فاطمه بهار
66 کاربر تاکنون ارسال های این کاربر را پسندیده اند
تعداد ارسال های کاربر:530
زمان ارسال 9 اردیبهشت 1394 ساعت 22:49 / کد ارسال: 124647
اصلا همه به من میگن تو یه کم خودمحور و زورگویی یه کم هم زودجوش .ولی خب تو رابطه با همسرم یه کم بهتر شدم و تصمیم گرفتم بیشتر به حرفاش توجه کنم
بچه ها مهمون داریم خیلی دوس دارم باشم ولی باید برم
شب همتون بخیر گلهای خوشگل
رها جون نشون دادی که عاقلی نه مث ما دهه هفتادیا خل و چل
الهام جونم خیلی خانومی عزیزم و درکت قطعا بی اندازه برای همسریت ارزشمنده و نتایجش بازتاب عاشقانه و قدرشناسانش توی زندگیتونه عزیزم. :) من خودم کلا مهمونی دوستانه رو به عروسی شلوغ با تعداد مهمونای بالا که کسی کسی رو نبینه ترجیح میدم و خودمم شلوغ نمیگیرم :)
منم ارشدشیمی معدنی هستم عزیزم چطور؟وخودت؟
من برنامه نویسی خوندم صبا جونم
بچه ها من وخالف نیستم که اقا توی سابت باشه چون اون میتونه کمک کنه توی خیلی از صحبتا و از نطر یه مرد نظر بده حالا اگه همه موافق باشن البته به شرط اینکه هممون باحجاب نشسته باشیم D-:
من گرافیک میخونم عزیزم.البته ترم آخر ارشدم
فک کنم صبا جون :-))))))))))))
مرسی از الهه جون و شقایق جون بابت دعای خوبشون، امیدوارم خدا به همه ی اونهایی که بچه می خوان ، سالم و خوبش رو بده و به همه ی اونایی که بچه میارن درک و توانایی تربیتش رو بده
صبا جون من خودم ارشد فلسفه غرب هستم و همسری ارشد معماری و ارشد فلسفه غرب
تا جایی که صفحاتو خوندم بحث سر سن ازدواجه .. خواهر من تو 17 سالگی با اصرار زیاد ازدواج کرد البته به زور بابامو راضی کردن سن 19 سالگی هم بچه دار شد البته 1 سال از من بزرگتره بخاطر همین بابا همیشه به من می گفت قبل از 30 ازدواج نکن منم حرف گوش کن 6 ماه مونده بود 30 سالم بشه که ازدواج کردم ولی الان با وجود مشکلاتی که تو زندگی پیش میاد به این نتیجه میرسم که کار خوبی کردم زودتر ازدواج نکردم چون نمی تونستم با مشکلات کنار بیام
رشته من برقه صبا جون
همینطوری دوس داشتم بدونم نیلوفر جون.مرسی بچه ها
فاطمه والا چه نونی به هم قرض میدن!
شب بخیر آنی جون.برو به مهمونات برس
آنی جون به سلامت عزیزم خوش باشی
فاطمه بهار این خل و چلی که اینجا می بینم از شماها که از خدا پنهون نیست از شمام پنهون نباشه، من خودم صدبرابرش رو دارم خخخخخخخخخخخ کلا تو زندگی کمی خل بودن خوبه.
میبینم که همه ارشدن و فقط من کارشناسیم
به به همه هم تحصیلات عالیه دارن ماشالله
برای همین میگم سن ازدواج باید زمانی باید باشه که ازدواج رو با خاله بازی اشتباه نگیرند
موفق باشی صبا جون
ولی شقایق جون من اصلا دوس ندارم هیچ آقایی توی این سایت باشه
این سایت واس ماس
ینی کلا این سایت برای خانوما ماس ماس
خب فاطمه جون فک کنم سنت از ما کمتر باشه درسته؟
فاطمه غصه نخور خواهر منم کارشناسی هستم
من لیسانس علوم سیاسی دارم و ارشد ادیان و عرفان
به سلامت آنی جونی
جا داره صفاجون یه شب هم درموردتفاوت تحصیلی وفرهنگی موضوع رومطرح کنه
آره خب من 23 سالمه و دیگه ترم آخرم
منم موافق نیستم اقا اینجاباشه دوست دارم راحت باشیم
منم لیسانس کشاورزی دارم
خب دیگه الا جون دیگه خیلی بهم شبیهیم خخخخخخ
من 24 سالمه و دوساله مدرک کارشناسیمو گرفتم
اما اصلا قصد ارشد خوندن ندارم
همین کارشناسی به اندازه کافی پیرم کرد
واقعا سخت بود
اصلا دلم نمیخواد باز هم اون درسارو ببینم
بچه ها فکر کنید یکی از ما مرد باشه و خودشو نوعروس جازده باشه. چه شود!!
منم کلا هنوز در عجبم از حضور اون آقا که اسم خودشونم مرد رویایی گذاشته بودن.مرد رویایی از نظر ما دخترا اینطوری نیس که بره تو جمع زنا و توی یه سایت زنونه.دیسلایک
شقایق جون منم با حضور آقا دوشواری ندارم به شرطی یک رضایتنامه ی کتبی با مهر برجسته به همراه تمبر و کپی برابر اصل شده از خانمش بیاره که مشکلی با این مساله نداره و هر شب هم اسکرین شات صحبت ها رو به خانمش نشون بده و ایشون هر شب تاییدیه ی شب قبل رو باز با مهر برجسته و تمبر و کپی برابر اصل ارائه کنه که خیالمون راحت بشه با حضور در بحث، بنیان خانواده رو متزلزل نمی کنه خخخخخخخخخخ
بچه ها امشب راضیه جون نبود کی پوستر درست میکنه؟
درست کنم من؟
لایک الا جون.از این لحاظ هم مث همیم
وای فرزانه جون چه رشته ی قشنگی داری، من و همسری عاشق کشاورزی هستیم :)
فاطمه بهار جون هنوز شما سنت به بیشتر از لیسانس نرسیده عزیزم، دیر نشده که، منو چی می گه توی 33 سالگی دارم پایان نامه ارشد می نویسم خخخخخخخخخ
الا جون مگه قراره همه فوق لیسانس بگیرن؟ من خودم به شخصه اگه اصرار همسری نبود اصلا بعد لیسانس ادامه نمی دادم چون فکر می کردم در همون حد لیسانس برای اینکه بتونم جهت مطالعاتی ام رو پیدا کنم کافی بود. فلسفه که رشته ای نیست که حتما بری فوق لیسانس تا بتونی گسترش بدی اطلاعاتت رو. ولی خب واسه همسری من خیلی مهمه. الانم همه اش حرف دکترا می زنه ولی من گفتم دکترا یا استرالیا یا هیج جا ;)
پ ن پ .منم اگه پشت سرم این همه حرف میزدنن تازه جوابشونو هم میدادم خخخخخ
اگه مردباشه دیگه عمرا این ورا پیداش بشه بااین همه تحقیر.حقشه
راضیه شاید رفته مسافرت توی این س روز تعطیلی خونه نباشه
رها تو میشه جایه راضیه جونم واسمون دعا کنی من عادت کردم به دعاهای هرشبش
ببخشیدا قصد توهین ندارم ولی اکثر حرفای ما زنونست آخه چطور یه آقا حوصلش می گیره تو این بحثا شرکت کنه!!!!!!
رها جون بخون. حالا که همسرت مشوقته ادامه بده
منم با رها جون موافقم منم همچین علاقه ای نداشتم و فقط واسه برداشته شدن موانع سر راهمون ادامه دادم.
اهای تویی که مردهستی ومیای اینجاواین پیامهارومیخونی اره باتو ام خجالت بکش شرم کن حیا کن نوعروس رو رهاکن
ها ها ها نیلوفرررررر
عکس کیک سالگرد عقدمونو گذاشتم نظر بدین چطور شده اینم لینکش
http://www.noarous.com/fa/thread/21216/page/146
وای بچه ها بسه بابا:-)) بیچاره حالا یه کاری کرد
لیسانس کدوم گرایشش رو داری فرزانه؟
درست کن که ما هم کم کم بریم
خب پس شروع کنم به پوستر درست کردن. یکم طول میکشه هااا، من مثل راضیه جونی حرفه ای نیستم
نه دیگه .من فروردینی ام !!
سلام شادی جونم.نمیدونم.چندروزه نا ندارم .سرگیجه دارم.امروز هم حالت تهوع داشتم .نای حرف زدن هم نداشتم. اشتهامم کور شده
جای راضیه جون سبز امشب نبودش
درست کن الا جونی :) چرا میپرسی دختری خوشمل. فقط بگو من درست میکنم :)
سلام شقایق جون بنظرمنم بهترین حالت اینه مردسه تاپنج سال بزرگترباشه ولی بشرطی همه جوانب سنجیده بشه.بعضی پسرابیشترازسنشون تجربه دارن وایناهمه اکتسابیه ولی وقتی تفاوت زیادباشه دیگه این تفاوت ذاتیه
بدو الا جون. نوش جون
شقایق جون این واقعا به همسن بودنش ربطی نداره.همسر دوستتون شخصیتش هنوز شکل نگرفته و متاسفانه هنوز نتونسته بشه مرد زندگی و هنوز تو دوران مجردیش سیر میکنه.
سلام رهاجون. بدو بیا تو بحثمون اونارو بعدا بخون. حرفای تو همش برای ما تازگی داره. بدو
بدو دختر بدو شوهرو تحویل بگیرکه ازهمه چی مهمتره
سلام رها جونم خوبی خرید کردی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نیلوفر جون راست میگی درسته ولی این دوست من که براش اینجوری مشکل پیش اومده باید چی کار کنه ؟؟؟؟؟
به به، بله نیلوفری عزیزم. کلی کیف کردم کلی هم ذوق کردم :) مگه بده دختر گلیای خوشگل زودی به من جواب بدن، اونم با هم :)))
بچه ها من خودم متولد 60 هستم یعنی 33 سالم هست و همسری متولد 58 هست که می شه 35 سال
اول در مورد سن ازدواج بگم که به نظر من هیچ سنی نمی شه تعیین کرد. دختر عموی من تو 15 سالگی عقدش کردن باباش گفت تا 18 نباید عروسی کنین، 17 سالش که بود گریه می کرد می گفت می خوام برم سر خونه زندگی ام! یعنی تا این حد آمادگی ازدواج داشت و واقعا هم به بلوغ فکری رسیده بود. اما خب دختر عمه ام توی 30 سالگی ازدواج کرد و سه سال تو عقد موندن چون اصلا آمادگی ازدواج نداشت و از ترس اینکه دیگه خواستگار نداشته باشه شوهر کرده بود! برای همین من می گم باید آدم به میزان رشد بچه اش فکر کنه و تصمیم بگیره. هم جسمی هم عقلی که عقلی خیلی هم مهمه
ما چون فامیل خیلی پرجمعیتی هسیتم انواع اختلاف سنی ها رو داریم. البته قدیمی تر ها اکثرا هفت هشت سال از شوهراشون کوچیکترن اما تو نسل شصت به بعدمون داریم که مثلا داداش من که متولد 67 هست سه سال از خانومش کوچیکتره و وقتی ازدواج کردند داداش من 20 سالش بود! مورد هم داریم که دخترخاله ام که متولد 65 هست سیزده سال از شوهرش کوچیکتره که موقع ازدواج 20 سالش بود. به نظر من اختلاف سنی به نوع شخصیت افراد خیلی بستگی داره. مثلا خواهرزاده ی من دو سال از خانمش کوچیکتره و واقعا عنان زندگی دست خانومش هست یعنی اصلا این پسر بدون اجازه ی زنش آب هم نمی خوره اما داداش من که سه سال از زنش کوچیکتره چنان یک وقتایی مردسالاری می کنه که من دعواش می کنم!
سلام رهاجون خوش اومدی خانم.حرفات همیشه کامل وسنجیده هست.نظرم درموردالهه جون هم همینطوره
دارم صفحه های قبل رو میخونم دختریا. الان میام...
سلام من اومدم
واقعا صبا جون
خیلی اسمی که گذاشته بود دیسلایک داره
وای نه آقا نیاد، جمع زنونه خوبه
راضیه گلی هم نیومدش. امیدوارم حالش خوب باشه. نمیادش دخترا؟ ازش خبر دارین؟
درست کن الا جون
فاطمه جونی شباهتامون دارن خیلی زیاد میشناااااا
نکنه دی ماهی هستی؟
درست کن پوستر الا جون
وای عزیزم آفرین خانوم هنرمند و باسلیقه
اخه یعنی چی فاطیما شایدیه نفرخواست رژ قرمزبزنه اینجا
نیلوفر جون گرایش گیاهان دارویی دارم
منم خودم دیگه ازعیدبه این ور،زدم توفازاستراحت وبیخیالی واقعاپوستم کنده شد یه ماه دیگه هم فقط دفاع دارم وتموم
الهه جون، راضیه جونی یک کم ناخوشه، دیشب می گفت سه تا آمپول زده :(
شقایق جون شرایطی که برای این آقا مشخص کردم یک جیزی تو مایه های شرایط استخدامی بود خخخخخخخ دیگه خودش پشیمون می شه می ره سراغ زندگی اش/ در مورد دعا هم با اینکه من اصلا در حدی نیستم که مثل راضیه جون بخوام دعا بنویسم ام چشم
فاطمه بهار جون خدایی دکترای فلسفه قبول شدن اونم واسه یک خانوم تو ایران خیلی سخته. تو گزینش واقعا نامردی می کنن واسه همین بهش گفتم دیگه ایران بخون نیستم. حالا قراره برای بورسیه اقدام کنم چون پول خارج درس خوندن نداریم. تا ببینیم چی می شه
حالا دعا
فرزانه جونم همسر آینده ی منم ارشد کشاورزی گرایش مدیریت بیماری های گیاهی میخونه.
این گلای شاداب و خوشگل به جای راضیه جونیمون
بچه ها اگه منم نباشم یه روز دلتون تنگ میشه برام
رها جون.برادر شوهر من دکتری فلسفه دانشگاه علامه میخونه.
شب همگی بخیر دوستان.
دوستان محیا جون عکسش واسه من باز نمیشه
چی بزارم توی پوستر؟ فقط طوسیه عکسش!
وای فرزانه چقد خوشمزه.آفرین. نمیگی شاید من باردار باشم.دلم بخواد
رها جون به نظرم نخون و از زندگیت لذت ببر.تا همینجا واسه ی رشته های هنری و فلسفه کافیه.و دکترا فقط پژوهشه و بس.زندگی کن و لذت ببر
فرزانه دوره لیسانس که گرایشهاش باغبانی زراعت ماشین الات گیاه پزشکی وعلوم دامه.نکنه منظورت فوق لیسانسه اشتباهی تایپ کردی؟گیاهان دارویی ازگرایشات فوق لیسانس باغبانیه
ایشالله موفق باشن صباجون
ایشالا رها جون که قبولی
من به محیا گفتم عکس پروفایلشو عوض کنه
خدایا پیش از هرچیز سایه ی شوم بیماری را چه کوچک چه بزرگ، از سر همه ی مردم جهان بردار
خدایا آرامش را به تمامی جهان هدیه فرما
خدایا همه ی مادران و پدران را از غم فرزند در امان بدار
خدایا ریشه ی فقر را از دامان جهان برکن
حالا دعا واسه خودمون
خدایا به همه ی ما صبر و درایت کافی عنایت کن تا در کنار همسرانمان بهترین روزها را داشته باشیم
خدایا به همه ی آنها که آرزومند داشتن فرزند هستند، سالم و صالحش را عطا کن
خدایا دست مردانمان را پر و دل ما را کم توقع کن
خدایا هر نعمتی را از ما دریغ می داری، نعمت سلامتی و شادی را از ما نگیر
خدایا غم رفتگان را برای ما تحمل پذیر گردان
خدایا تمام جوانهای عاشق را به یکدیگر برسان و زندگی شان را سراشر از آرامش کن
ببخشید دیگه بهتر از این بلد نبودم :(
نیلوفرجون رژمو عوض میکنم تا دیگه آقایون راحت باشن خخخخخخ
بچه ها جونم مواظب خودتون باشید دوستتون دارم خیلی خیلی بهتون عادت کردم تمام سعیمو میکنم توی این سه روز که بیرونم بیام پیشتون
مرسی فرزانه جون
نه عزیزم لیسانسه البته تو نظام زیر شاخه کشاورزی محسوب میشه کلا تکنولوژی تولید گیاهان دارویی ومعطر
ازکجامعلوم نباشی فاطیما؟من جای توبودم بااین حرفی که خودم زدم فرداحتما یه بی بی چک میگرفتم!
ممنون رها جون آمیییییییین
ایشالا راضیه جون زودی سر حال و قبراق برمیگرده پیش دوستای خوبش :)
دستت درد نکنه رها جون
آمیییین
آره شقایق جون شما هم گلیییییی
مرسی فاطمه بهار جون که خوشت اومد خدا رو شکر فعلا اینجا باردار نداریم خخخخخخخ
منم بهتون عادت کردم شقایق جون با اینکه شبا برام سخته ولی بازم دلم نمیاد نیام پیشتون
بله که دلمون تنگ میشه شقایق جون شبت بخیر
وای من دیگه امشب خوابم نمیبره.اتفاقا چندروز هم هست که پ تاخیر افتاده
مرسی رها جون
فاطمه بهار جونی از طرف من بهش تبریک بگو، علامه دانشگاه خوبیه، من لیسانسم رو علامه خوندم :) فقط بهش بگو حرفای دکتر کلباسی رو خیلی جدی نگیره خخخخخخخخخخخخخخ شوخی کردم همه ی استاداش خوبن
راستش صبا جون من خودم دوست دارم توی زمینه ی رشته ام مطالعه داشته باشم اما خب دیگه نمی تونم تو چارچوب متداول ایران درس بخونم واقعا تو رشته های ما اینقدر محدودیت هست که اصلا فایده نداره. استاد بیچاره جرات نداره سر کلاس دو کلمه حرف غیر از اونی که اجازه داره بزنه، فوری نوکش رو می چینن. رشته ی ما هم که همه اش به بحث زنده است دیگه فکر کن چی بشه اون کلاسا، عین مکتب خونه هی بنویس و بنویس و بنویس :( بگذریم. بچه ها با اجازه من مرخص بشم که خیلی خسته ام و کلی کار هنوز دارم، ناهار فردای همسری رو هنوز آماده نکردم
شب خیلی خوبی بود
دوستتون دارم
در پناه خالق نیکی و شادی
شقایق جون بدون شک کلی تو دل دوستات جا داری عزیزدلم، گلم. راستی جای ملیحه جون هم خالی بود. امیدوارم زود برگرده تا دوستاش خوشحال شن. مثل همیشه جای خیلی های دیگه هم واقعا اینجا خالیه. اگر هر قدرم بگذره این جای خالی خیلی برای من پر رنگه :)
شبت بخیر شقایق جون
منم بدجور عادت کردم جالبه واقعا.مثلا پایان نامه دارم هنوز هیچ کاری نکردم و همش تو این سایتم بصورت شبانه روزی
پس فاطمه جون مبارکه ایشالله تو راهی داری
شب بخیرسحرجون خوابای خوب ببینی زیراون اسمون
نمیدونم.حسم بهم گفت که پسره خخخخخخخخ
سلام راضیه جونی
پستر مثل همیشه زیباست دست گلت درد نکنه الا خانوم
ممنون الا جون زحمت کشیدی گلم
تازه صدای قلبشم شنیدم :-))))))
مرسی الا جوننننننم.عالی
سلام راضیه جون خوش اومدی عزیزم
وای الهه چه خوشگل شد دستت درد نکنه خانومی
راضیه جونی اومدی خودت؟ مردم تا پوسترو آماده کنم
دستت طلا یکی بساز خودتم بزار توش
سلام صبا جونی
بله عزیزم دیدم که موندین
قربون محبتتون
بد نیستم شکر خدا
سلام راضیه خوش اومدی عزیزم
قابل شمارو نداره دوس جونیا
خواااهش میکنم عزیییزای دلمممم
دیدم راضیه جون اومده. دلم نیومد برم. سلام راضیه جون. بهتری؟
آخی خسته شدی؟ ممنون عزیزم
راضیه بیا که خالی شدی
فاطمه جون همچین میگی شک همه تبدیل به یقین میشه ها حتما فردا برو آزمایش عزیزم
سلام فاطمه بهار عزیزم
سلام فرزانه جونی
منظورم خاله بود.اشتباه تایپی
سلام الهه جونی
پوستر عالی شده عزیزم
دست گلت درد نکنه خانمی
تو زحمت کشیدی و پوستر زدی
پس نیازی به پوستر مجدد نیست گلم
خب میخام سر به سرتون بزارم خخخخ
انقدر فاطمه بهار جونو اذیت نکنید.استرس میگیره خوابش نمیبره همسرش میاد دعواتون میکنه ها :)
دوستان رِئوفه عارف پور کدومتون هستین؟
راضیه نبودی امشب کلی خندیدیم وبرای اون یارو مرد رویایی کلی سوژه درست کردیم که دیگه نیاد توجمعون فکرکنم حیاکرد
سلام نیلوفر جونی
فدای تو عزیزم
سلام به روی ماهت سحر جون
قربونت برم که موندی به خاطر من
راست میگه سحر جونم. ناسلامتی من امشب مریض بودما....
فاطمه جون خیلیم عالی میشه ما خاله میشیم. بقول شادی هوریااااااااااااا :)
فاطمه بهار جریان چیه
به منم بگو ببینم؟
فردا به مینا میگم که خط کششو بیار
منم سوژه کردین! یادتون باشه...... رژ قرمز و بچه و .....
دوستان جای من نیلوفر جون
بزار بعد برم بخونم ببینم چیکار کردین مگه
الا جون این اسم رئوفه عارف پور رو از کجا یافتی ؟؟؟؟ زود بگو
ولی بنظرم حتماااااااا یه بی بی چک بگیر
راضیه جونی خواااهش میکنممن نمیتونم الآن توی اون جا بدم عکستو آخهههههه
هیچی بابا.فقط من چند شب حالم بده .بچه ها هم حرف درست کردن که خاله شدیم و از این حرفا
نظرمو در مورد بحث امشب خیلی خلاصه و کلی میگم
در مورد اختلاف سنی چیزی که اهمیت داره رشد عقلی زن و مرده وگرنه به خودی خود اهمیتی نداره.شوهر 10 سال هم بزرگتر باشه اما رشد اجتماعی و عقلانی نداشته باشه فایده نداره
سحر جونی لایک زیر یکی از پستام زده بود که این اسم لایکم کرده
وسه همین پرسیدم
برا منم سوال بود کدوم یک ازبچه هاست لایکم کرده ولی سوالم برطرف شد فکرکنم صباجون باشه
فدای سرت الهه جون
نیازی به این کار نیست گلم
راضیه جون مینا به فاطمه گفت رژلب قرمز نزن ممکنه نامحرم بیاد تو ماهم گفتیم نامحرم حق نداره تو جمع زنونه بیاد😉 منظورمون اون مرد مثلا رویایی بود.
شاید سحر جون
خب فاطمه بهار جون یه بی بی چک بزن
ضرر که نداره گلم
ماشاااااااااااا...انگارنه انگار دوازده شبه همه پرانرژی
سحر جون خوب گفتین دیگه
نامحرم توی جمع زنونه چرا باید بیاد
دیدین حدسم درست بود!کلا حدسهای من امشب همه درسته من جمله خاله شدن!
الان الا کرکره میکشه پایین .جا میمونیدها
دیدی فاطیما خودتم بفکر بودی مطمعن باش حامله ای!!!!
حالا فردا میبینیم که کی خاله میشه خخخخخخ
من نمیدونم چرا همه واسه من حرف درست میکنن.!!!! یه سری تو ساختمونمون حرف افتاده بود که زن آقای فلانی بارداره
احتمالا برنده امشب هم خودتی فاطیما حالاببین
وای نیلوفر.من نمیخام
بچه ها رفتن بخوابن
ای جانم.حتی تونت هم اسایش نداری عزیزم.کلی خندیدم ازحرفت
دوستان خوبم من با اجازتون برم
کمی واسه نشستن اذیت هستم
خیلی خوشحال شدم اومدم شما ها بودین
حداقل تونستم چند کلمه ای باهاتون صحبت کنم
دوستون دارم
شب همگی بخیر
بوس
آره راضیه جون آخه چه حرفی داره بزنه توی جمع زنونه پس زنش کجاست دعواش کنه 😠
دعای قشنگ برای آخر شب
دعا کنیم هیچ کس دلش نگیره
اگه هم گرفت خدا یه هم صحبت خوب بذاره سر راهش!
دعا کنیم هیچ کدوممون اشکی از چشماش نیاد
اگرم اومد از خوشحالی باشه!
دعا کنیم هیچکس دل پر نشه
اگه هم پر شد پر بشه از عشق ،از خوشحالی!
دعا کنیم هیچکس نا امید نشه
اگه هم شد خدا زود یه امید دیگه بهش بده!
دعا کنیم هر کی هز چی تو دلش داره بهش برسه
دعا کنیم حکمت خدا با آرزوهامون یکی باشه
شبتون پر از حس آرامش خوب
اینم پوستر نهایی قرار امشبمون :-)
شبتون پر ستاره
شبتبخیر نیلوفرجون.ممنون از دلگرمی امشبت خخخخخخخخخخ میرم با خیال راحت بخوابم
شب بخیر راضیه جونی مواظب خودت باش
شب خوبی داشته باشین دوستای نازم منم دیگه برم
الهی قربون الهه عزیزم بشم من
دردت به جون راضیه
نیازی نبود فدات شم
دست گلت درد نکنه
دوست دارم
میبوسمت
شب همگی بخیر
شب بخیر راضیه جون. ممنون که اومدی و از حالت گفتی. ایشالا زودی خوب میشی عزیزم.بوس .بای 😙
شب همگی بخیر.اره حتماباخیال راحت بخواب عزیزم همش صرف شوخی بود.ولی ممکنه راست ازاب دراد دیگه!!!!
راضیه جونی قرربونت برم من آخه مگه میشه تو که هر شب برامون پوستر درست میکنی نباشه عکست فدات شممم؟
ممنون الا جون. پوسترت حرف نداره.
شب دوستانم بخیر.
خواااهش میکنم سحر جوونیییی
شب همه بخیییر
دوستای گلم رفتین همه؟
میخوام کرکره قرار امشبمونو بکشم پایین
کسی جااا نمووووونهههههه
رنگ کرکرمونم امشب با رژ فاطمه بهار جونم ست کردم :-)))))))))
تا قرار شبونه بعدیمون فعلا بای بای
**** قـــــرار شبانه نوعروس ****
چهارشنبه 9 اردیبهشت ماه 94 - ساعت 9 تا 11
موضوع بحث : کی ازدواج کنیم ؟
چه سنی ازدواج کنیم ؟ نظر شما چیه !
تفاوت سنی مناسب برای زن و شوهــــر بنظر شما چقدره ؟
خوبه مرد بزگتر باشه یا هم سن و سال باشن ؟
یا اینکه ایرادی هم نداره خانوم بزرگتر باشه ؟
منتظر نظرات ارزشمند نوعروس های دوست داشتنی امون در این بحث مهم هستیم.
وعده ما : چهارشنبه 9 اردیبهشت ماه - ساعت 9 تا 11 شب
(البته دوستان میتونن زودتر هم نظراتشون رو برامون بنویسن ولی ما دوست داریم توی بحث امون در قرارهای شبانه حضور داشته باشن و با دیگر نوعروس ها گفتمان آنلاین داشته باشن. )
باز هم اعلام میکنم برای یکشنبه آینده یعنی 13 اردیبهشت ، خانم دکتر کتایون برجیس میهمان ما در قرارهای شبانه هستند و به سوالات شما در زمینه بیماری های زنان و مشاوره زنان و روابط جنسی پاسخگو هستن.
با تشکر
صفـــــا
شما توی چه سنی ازدواج کردید ؟ نظرتون چیه که سن ازدواج توی یه دوره ای بالا رفت ولی در حال حاضر باز اومده پایین و عروس های کم سن و سال زیاد داریم !
چه اتفاقاتی توی جامعه امون افتاد توی این مسیر ؟
چـــــرا خانواده ها اینقدر به تفاوت سنی اهمیت میدن ؟ نظر مشاوران ازدواج در اینمورد چیه ؟
فاصله سنی مناسب برای ازدواج به نظرتون چند ساله ؟
سلام.ماهم در دوران عقد هستیم.ولی همسرم نه میاد بریم بیرون و وقتایی هم که میاد مثل یه مهمونه و من باید از اول تا اخر توی اشپزخونه باشم،غذا بپزم،چایی و پذیرایی و... وقتایی هم که مهمون میاد،دست خالی میاد یه دونه پفک هم بدام نمی خری،خالی خالی. به نظرتون حق دارم نارحت شم؟روم هم نمیشه بهش بگم،بچه گانه نیس بهش بگم دلم میخواد برام خوراکی بخری؟ وقتایی هم که مهمون میاد من اصلا براش کم نمی ذارم همیشه دو جور براش غذا تهیه میکنم و دقیقا مثل یه مهمون عزیز ازش پذیرایی میکنم
مهم ترین مشکلات سال اول ازدواج
شاید در همین ماههای اول زندگی مشترکتون ، با خودتون میگید کاش بیشتر دقت کرده بودم ،چقدر تغییر کرده اصلا حواسش به من نیست ،همش خسته اس حال و حوصله نداره ، حتما دیگه دوسم نداره ...
باور کنید این افکار و احساسات فقط برای شما نیست ،تقریبا همه نو عروس ها دچار این نومیدی میشوند و طبیعی ست ؛پس با ما همرا ه باشید تا راه حل هایی را با هم مرور کنیم
نوعروس ها و تازه دامادها انتظار دارند که سال اول زندگی شان هم درست مانند ایام ماه عسل شیرین و بدون هر گونه مشکل، دعوا و جر و بحثی باشد. اگر شما هم جزو این دسته هستید جدا دچار سوء تفاهم شده اید! اغلب زوج ها در این دوازده ماه روزهای سختی را سپری می کنند و اگر بلد نباشند که چطور رابطه شان را مدیریت کنند و از پس مشکلات بربیایند دچار مشکلات جدی می شوند. مهم ترین این مشکلات در سال اول ازدواج چیست؟ ادامه مطلب را از دست ندهید.
1. یک لحظه هم از من جدا نشو!
بعد از ماه عسل معمولا مردها توقع دارند که زندگی شان روال عادی خودش را پیدا کند. حالا که مراسم عروسی تمام شده و دیگر درگیر جزئیات مراسم و خرید و... نیستند دلشان می خواهد بعضی وقت ها باشگاه بروند، دوستانشان را ببینند در حالیکه معمولا نوعروس ها می خواهند شوهرشان هر ثانیه از وقت هایی را که سرکار نیستند با آنها بگذرانند و اگر احساس کنند که حواس همسرشان حتی برای چند دقیقه معطوف به موضوع دیگری شود ناراحت می شوند و حتی بهشان بر میخورد
متخصصان می گویند این مساله به راحتی می تواند زوج ها را دچار مشکل کند و جر و بحث های متعددی را رقم بزند. این مساله در مورد زوج هایی رخ می دهد که از نظر شخصیتی با هم متفاوتند. یعنی مرد می خواهد کمی فضای به اصطلاح تک نفره در اختیار داشته باشید و همسرش می خواهد هر طور شده در هر ساعتی از شبانه روز تمام حواس مرد را به خودش جلب کند و مدام در تلاش برای حفظ رابطه است.
لابد ازخودتان می پرسید چرا در یک سال اول ازدواج این مساله بروز می کند و مشکل ساز می شود؟ علتش این است که در دوران نامزدی و عقد رابطه ها معمولا عاشقانه و رمانتیک است و زوج ها ترجیح می دهند ساعات هایی را که با هم هستند دوتایی بگذرانند ولی بعد از ازداوج است که روال روزها عادی شده و مشکلات کم کم بروز پیدا می کنند.
برای این که این مسئله اسباب دردسرتان نشود حتما در خصوص انتظاراتی که از همسرتان دارید با او صحبت کرده و البته هر دو نفرتان هم تفریحات و سرگرمی های منحصر به فردی برای خودتان داشته باشید و گاهی اوقات اجازه دهید طرف مقابل وقتش را با دوستانش بگذارند.
3. تو باید همیشه طرف من را بگیری
یکی از مسائلی که زوج های جوان در سال اول ازدواج خود با آن رو به رو می شوند و واقعا نمی دانند که باید چه عکس العملی نشان بدهد، توقع طرف مقابل از آنهاست تا در همه مسائل خانوادگی طرف همسرشان را بگیرند و از او دفاع کنند حتی اگر کوچکترین اطلاعی از موضوع نداشته یا دلشان نخواهد مقابل خانواده همسرشان بایستند.
بنابراین اگر شما هم دچار این مشکل شده اید و از اینکه موقع دعوا با مادرتان، همسرتان طرف شما را نگرفته، بهتر است یک نامه به او بنویسید و همه خشم، ناراحتی، ترس، اضطراب و خلاصه همه احساساتی را که در این موقعیت خاص حس می کنید روی کاغذ بیاورید تا طرف مقابل هم بهتر شما را درک کند و اصلا از موضوع سر در بیاورد. در ضمن یادتان باشد که نوشتن به شما کمک می کند تا منطقی تر فکر کرده و افکارتان را منظم کنید. بعد می توانید در مورد مسائل خانوادگی با هم صحبت کنید و به این نتیجه برسید که چطور می توانید این موقعیت ها را بدون دشمن تراشی مدیریت کنید.
4. چرا دیگر میلی به من نداری؟
این مساله به خصوص ذهن نوعروس ها را در یک سال اول ازدواج به شدت به خودش مشغول می کند. خیلی از این نوعروس ها به خودشان می گویند چه اتفاقی افتاده که همسرشان دیگر شور و حرارت دوران عقد را ندارد و هر روز هوس نزدیکی کردن به سرش نمی زند! خیلی ها به اشتباه شروع به سرزنش کردن خودشان می کنند و مدام دنبال عیب و ایرادی در وجودشان می گردند که باعث سردی شوهر شده است. اما آیا این فکرها واقعیت دارد؟
روان شناسان می گویند این مساله تا حدی طبیعی است چون پس از ازدواج اولویت های دو طرف تا حدی تغییر می کند. معنایش این نیست که رابطه زناشویی اهمیتی ندارد یا فراموش شده است ولی موضوع این است که رابطه جنسی یکی از اولویت های زندگی در کنار کار و مسئولیت های خانوادگی و... است.
5. چرا ما هیچ علاقه مندی مشترکی نداریم؟!
دو نفری که با هم ازدواج می کنند لزوما علاقه مندی های مشترکی ندارند و اگر برای یافتن زمینه های مشترک بیش از حد تلاش کنند فقط خودشان را خسته می کنند. یادتان باشد که ازدواج شما لزوما بر پایه علاقه مندی های مشترک بنا نشده و اگر احساس می کنید از سرگرمی های همسرتان خوشتان نمی آید یا دوست ندارید در آنها سهیم شود، نگران نشوید که مبادا ازدواج تان در حال از بین رفتن است.
چند توصیه مهم به نو عروس های کم طاقت!
به کمک چند راهکار عملی و ساده با رفتارهای آزاردهنده همسرتان بهتر کنار بیایید
پیشگویی را متوقف کنید!
تصور کنید همسرتان در ارتباط با شما آدم فراموش کاری است، او به صورت معمول تاریخ تولد شما، سالگرد ازدواج و یا مناسبت هایی از این دست را فراموش می کند، در عین حال قرارهایی که با شما دارد نیز پشت گوش انداخته و به عنوان مثال اگر قرار است با هم خرید بروید، ساعتی را که با شما قرار گذاشته فراموش کرده و با تأخیر از راه می رسد. در این مواقع اگر کمی روی رفتار خود دقت کنید متوجه می شوید هر زمان که قراری با او دارید و یا مناسبت خاصی در راه است شما الگوی خاصی را طی می کنید. از ساعت ها پیش، در ذهن خود مشغول تکرار ماجرایی هستید که انتظارش را دارید؛ به احتمال زیاد با خود فکر می کنید که او باز هم دیر خواهد آمد، قرار را فراموش می کند، تولد من را به کل از یاد برده و ... .
این کار که به عنوان «نشخوار ذهنـــی» نیز می توان از آن یاد کرد، یکـی از کارهایی است که می تواند آرامش شما را حسابی به هم بریزد. در واقع از ساعت ها پیش از اینکه رویدادی ناخوشایند برایتـــان رخ دهد، سطح تنش و اضطراب را در خودتـــــان افــزایش داده و باعث می شوید تا تحــــریک پذیری تـــــان افزایش یابد. در این شرایط اگر همسرتان طبق انتظار شما به وعده خود عمل نکند و یا باز هم قراری را فراموش کند، عصبانیت و دلخوری شدیدتری را تجربه خواهید کرد، چرا که از نظر روانی پیش از این رویداد، دچار فرسایش روانی شده بودید. در عین حال اگر همسرتان مطابق انتظار شما نیز عمل نکند و به عنوان مثال دقیقاً طبق قرار عمل کند، شما لذت کمتری از این رویداد خوشایند را تجربه کرده و به احتمال زیاد برخورد شما نمی تواند مشوق همسرتان برای تکرار این رفتار باشد. اما راه چاره چیست؟
دست به تجربه بزنید!
گاهی اوقــات برخی رفتارهای ساده همسرمان تنها برای ما تبدیل به رفتارهایی آزاردهنـده می شود، آنقدر که اگر آن رفتار را برای دوستی تعریف کرده و نظر او را بخواهیم، به احتمال زیاد به ما خواهد گفت که بی جهت حساسیت نشان می دهیم و این موضوع آنقدرها هم اهمیت ندارد. به عنوان مثال ممکن است همسر ما در خمیردندان را بعد از استفاده نبندد و همین مسئله ما را به شدت آشفته سازد و یا از ظرف ماست با قاشق خودش ماست بردارد و یا دائم آدامس خود را بترکاند.
واقعیت این است که این رفتارهای کوچک در واقعیت چندان اهمیتی ندارند اما امان از وقتی که یکی از همسران روی یکی از آنها حساس شود. آن وقت با هر بار تکرار، آرامش خانه است که به کل از دست می رود. یکی از ساده ترین راه ها برای کمک کردن حساسیت می تواند تجربه همان رفتار ناخوشایند توسط خود ما باشد.
چگونه با داماد خشمگین حرف بزنید؟
شاید با خود فکر کنید که امکان ندارد من کاری را که دور از نزاکت می دانم انجام دهم. هرچند هیچ کسی نمی تواند شما را مجبور به انجام کاری که دوست ندارید بکند اما توجه داشته باشید که گاهی اوقات تنها بعد از انجام همان کار است که می توانیم متوجه شویم چرا همسرمان آن کار را تکرار می کند و همین نزدیک شدن به دنیای همسر می تواند باعث کم شدن حساسیت در ما باشد.
به عنوان مثال تازه بعد از ترکاندن آدامس، متوجه می شویم که وقتی کسی آدامس را می ترکاند صدایی متفاوت با دیگران را می شنود، صدایی که او تجربه می کند شدت کمتری از صدایی دیگران می شنوند، دارد و در نتیجه کمتر آزاردهنده است. همین دیدن مسئله از زاویه ای دیگر می تواند به ما کمک کند تا واکنش کمتری نشان داده و حداقل با هر بار تکرار آن رفتار آزار کمتری ببینیم.
همسرتان را نکشید
خاطرات خوب با همسر سابق!!!!
شاید شما سابقه یک ازدواج یا نامزدی قبل از آشنایی با همسرتان را داشته باشید.
طعا در هر رابطه‌ای روزهای خوب و خاطرات خوشی وجود دارد اما این‌ها موضوعاتی نیست که بخواهید با همسرتان در موردشان صحبت کنید. هیچ زن یا شوهری نیست که از شنیدن موضوع‌های مربوط به کسی که با آن احساس رقابت می‌کند، خوشحال شود. حتی اگر این رابطه دیگر تمام شده باشد و اثری از آن هم در زندگی‌تان نباشد، باز هم نمی‌توانید با خیال راحت خاطراتش را به زندگی‌تان بیاورید.
بدگویی از فامیل شوهر
اینکه شما در مورد دوستان شوهرتان بدگویی نکنید، تمام ماجرا نیست. هرگز نباید به خانواده همسرتان و فامیل هایش توهین کنید یا اینکه گناه بدرفتاری کس دیگری را پای شوهرتان بنویسید. اگر شما در این مورد صبور و منطقی باشید، قطعا او هم بیشتر از قبل شما را در این موارد حمایت خواهد کرد.
سلا مه جوووووووونم ^_^
کار خیلی خوبی کردید پیش مشاور رفتید
ایشالا همه چی به زودی درست بشه :*
سلام مه جان عزیزم تو حرفاش چی میگه ؟ ابراز علاق میکنه ؟ اصلا از دوریت بیتاب میشه ؟؟ واقعا میتونی عشقشو بسنجی ؟ بنظرم شما بهتر از یک مشاور میتونی بفهمیش
سلام مه جونم
به نظر من دوست نامزدت بیشتر میتونه کمک کنه بهت
اگه شماره ای از دوست صمیمی ش داری با اون در میون بزار :*
آقای به نسبت محترم طریقه حرف زدنتون اصلا درست نیست. شما نمیتونین وقتی یک نفرو نمیشناسین خیلی راحت اونو متهم کنین. نامزد ایشون خودشون مشکل دارن پس از سمت مه عزیز نیست. مه جان تا جایی ک تونستن با نامزدشون راه اومدن و هر کاری کردن تا بتونن دل نامزدشون رو به دست بیارن و ایشونو خوشحال کنن. ولی وقتی یه مرد حرفی نمیزنه و حاضر نیست که با همسرش یا اونی که دوستش داره حرف بزنه و بگه دردش چیه ،خانومش دیگه تو ذهن مردش نیست که بفهمه دردش چیه یا چشه. آدما خوبه با زبون با هم حرف بزنن نه با سکوت کردن. اینطوری با حرف نزدن و ریختن تو خودشون فقط مشکلات بیشتر میشه نه کمتر. بازم میگم شما در جایگاهی نیستی که بخواین کسیو متهم کنین و بگین مقصر کیه.
harkasi yejor rahate khanom man rahat nistam pingilish typ konam bale shoma dorost migi man shomaro nemishnasam vali yekam bekarae khodet fek kardi iinke chekarai mikoni momkene asan ono moazab karde bashiiii? shayad man befahmam On cheshe shomai ke inghad rabetato dos dari pas inke on narahataro yekam az samte khodet bebin
سلام آقا امیر عزیز
از اینکه میبینم اینطوری پیگیر داستان مه جون شدی خوشحالم
این نشون میده که همچین اتفاقی هم برای شما افتاده
شناخت آدمها ممکن نیست
تا وقتیکه زیر ی سقف برن
مطمئنا کسی که باانتخاب ظاهر میاد جلو ملاکش برای انتخاب فقط ظاهر شخص هستش پس خیلی اخلاق مهم نیست براش
هر کسی خوبی و بدی ای داره
نمیشه گف کسی خوب مطلق یا کسی بد مطلق هستش
همین دیگه مه عزیز اقایونی مثل این اقای امیر پیدا میشن که با دختری نامزد میشن و هی امرو نهی میکنن و همش دلشون میخواد دختری رو که باهاشونه مثل تفکر خودشون جلو ببرن
مه جون مشاوره دقیقا بهت چی گفت ؟؟ اخه صبر برای چی ؟ چقدر بدم میاد از حرف زدن اینجور مشاورا اخه خون بدل ادم میکنن
ما خوشحال میشیم که تو اینجور مشکلات و بحث ها آقایون هم وارد بشن که بفهمیم تو دلشون چی میگذره ولی من به شخصه از نوع صحبت شما خوشم نیومد، وای به حال Mah که مشکلش این بوده.
شمــــــــــــــــــــاااااااا ؟؟؟؟
khanome nesbatan mkohtaram ke omadi inja pishe khanomae digeye doret on pesareye badbakhto mikoboni ke hamash behet gir mide avalan ke man vaghti moshkele shomaro to facebook khondam o0madam inja bet begam ke shomaha age yekam be fekr bodin bein natije miresidi ke tipo ghaiafto doros koni aval onam alan shenakhtatet dg hatman ke sard shode bahat boro yekam khodeto dorost kon bad bia inja naale kon
مه عزیزم قرار نیست به نظرات همه اهمیت بدی بالاخره هر کسی این حقو داره که نظر بده ولی قالب حرف زدن رو رعایت نمیکنن شما بدل نگیر فقط منتظر خبر از ادامه تلاشت برای نگه داشتن عشقت هستیم
قرار نیست اگه کسی موافق نیست اینجوری صحبت کنه اقا امیر منطقی تر صحبت کنید حتما حرفهایه زیادی دارین و تجربیاتی !
متاسفم ما در مورد آقایون محترمانه صحبت میکنیم ولی آقایون................. حتی به خودشون اجازه میدن کسی رو که نمیشناسن متهم کنن و بر اساس ذهن خودشون حلاجی کنن.
سلام بچه ها^_^
میبینم که بحث برای ی آقا هم جالب بوده
سلام آقا امیر
از اونجایی که عزیزایی که تووی نوعروس هستن جز حرفای محبت آمیز چیزی نگفتن و چیزی نشنیدن واسه همین طرز بیان مطلب شما براشون جالب نبود
حرف شمارو متوجه شدم
منتظرم که با ی کم لطافت بقیه ی حرفاتونم بشنوم
شاید حق با شما باشه
مه عزیز شما نویسنده قابلی هستی من شما رو بخاطر قلم قشنگت تحسین میکنم و منم منتظرم ببینم بالاخره مذاکراتت با نامزد عزیزت به کجا میکشه
سللام برهمگی انگاهمه اینجایین
خب حرف ک میزنی چی میگه؟ شاید با خانوادش مشکل داره؟
من باید برم فعلا خداحافظ همگی
نگار جون باهات موافقم چیزی منم تجربه کردم اما تو مدیریت رفتارامو محبتت یکم ضعیفم دارم سعی میکنم درست بشم.نمیدونم هنوزم چه رفتاری درسته چه رفتاری نه.
مه جان شاید کارش زیاده استرس داره عزیزم. شاید یه مشکلی براش پیش اومده که نمیتونه بهت بگه. خانوادش از رابطتون با خبر هستن؟
آره مه جون مرضیه راست میگه شاید مشکلی داره اما نمیتونه بگه یا میترسه بگه..
خداروشکر ^_^
این لحظه ها آدمو به وجد میاره :P
من یه چیزی رو به شخصه تو رابطم تجربه کردم اونم اینه که توجه و لی به لا گذاشتن خیلی زیاد از حد مردارو دلزده میکنه خیلی زیاد باید یه مدت دور بودن رو تجربه کرد و از ابراز احساسات بیش از حد چلوگیری کرد مردا زنایی رو دوست دارن که با وجود عشوه و ناز زنانه خیلی محکم و قوی و زود دستیافتنی نباشه دوست دارن زن زندگیشونو کنکاش کنن و با آزمون و خطا بشناسنشون نه اینکه زن تمام وجودیتش رو دو دستی تقدیم مرد بکنه و جایی برای کنکاش و مکاشفه مرد نذاشته باشه
کم آوردی
کاملا میفهممت :"(
سوفی جون درست میگی قهر خیلی بده. منو همسری یه بار برای همیشه با هم قهر کردیم که همه چی تموم بشه برای همیشه اما همسری طاقت نیاورد و دوباره برگشت منم با اغوش باز پذیرفتمش. از اون روز شکر خدا اصلا با هم قهر نکردیم. بحث کردیم اما بعد از یک ربع زدیم تو سر و کله همو خندیدیم به بحثمون.
متوجه شدم فریبا جونم ماهم خط قرمزایی داریم تو دوستیمون که هردو رعایت میکنم تو خیلی مسایل.
چه اعتماد و اطمینانی پریسا جان ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ مگه کسی به کسی خیانت کرده ؟؟؟؟؟؟؟؟
مه جون شاید سوتفاهمی پیش اومده چندوقته اینطوری شده عزیزم؟
الاهی
خب مه جان قشنگ باهاش صحبت کردی؟
دلیلشو پرسیدی؟؟؟//
خب چرا باید این حس به ی مرد دست بده؟ :/
دقیییییییییییییقا نامزد منم همینجور بود
ی مدت سرد شد
من ازش پرسیدم چی شده
بهم نمیگف
بهش محبت کردم
بهم توضیح داد چی شده و فهمیدم تقصیر من بوده :|
راستش من مشکل سرد بودن همسرمو هیچ وقت نداشتم مشکل گیر دادنشو داشتم که اونم به مرور زمان حلش کردم و از حساسیتهاش کم کردم و الان کاملا باهام هم عقیده ست
یکی از دوستای فیس بوک نتونسته بیاد اینجا جواب بده و برات اینو نوشته :
""تمام این جواب ها از دیدگاه زنان بود اما من نتونستم جوابش رو بدم دقیقا منم همچنین وضعیتی رو داشتم شما بجای من جوابش رو بدید اون مرد به اطمینان و اعتمادش لطمه خورده و دیگه اعتماد گذشته رو به طرفش نداره باید دختره دوباره اعتماد رو به زندگیش برگردونه تا شوق برگرده""
آخی مهربانو جان چقدر رمنس بودی عزیزم
فریبا جون خط قرمز منظورت چیه؟؟یهو دیدم سرد شد اس میداد حتی جواب نمیدادم نگران میشد اما سرد رفتار میکرد من میدونستم یچیزی شده اما هرچی فکر میکردم به نتیجه نمیرسیدم همش فکر میکردم تموم شده..فکر میکردم زده شده ازم. این واسه 2هفته بود بعدش فهمیدم نگفتنش دلیل داشته مشکلشو که گفت آروم شد شد مثل قبل... نگفتنش داشت اذیتش میکرد....
مه جونم بنظرت عاشقی یا وابسته شدی تونستی این راز دلتو بفهمی ؟
سلام مه جوووووووووووووووووووون :*
سلام مه جان میبینم که بحث داغه هنوز . به نظرم آدما یکم باید گذشت بکنن نسبت به رفتارای همدیگه
مرضیه جون هیچوقت قهر کردن رو توی رابطه ات باب نکن و سعی کن تحت هیچ شرایطی قهر نکنی و اجازه ندی همسرت هم قهر کنه ، قهر واقعاً سردی میاره و عواقب جبران ناپذیری داره ، چون به نبودن همدیگه عادت می کنید .
آخخخخخخخخخخخخخخخخخی بحث عشق و عاشقیه
تلخه عشق اما تلخیش آدمو آروم میکنه
سلام مه جون .منم یمدت این مشکلو داشتم یهو دیدم عوض شد گیر نمیداد اما سردی میکرد فکر میکردم تموم شده رابطمون اما دیدم نه.اون از یچیزی داشت رنج میکشید که وقتی با اصرارهای من بهم گفت فهمیدم حق هم داشت بعدش با گفتنش آروم شد.احتمال داره چیزی اذیتش میکنه اما نمیتونه بهت بگه.
چراااااااااااااااااااااااا
تو توو همون لحظه که باهاشی معتادشی
با همه چیش آروم میشی
اخی ندا جان چقدر رومانتتتتتیک یاد کافه های عاشقانه خودمون افتادم که بعضی وقتا زودتر میرفتم سر قرار و تو غروب پاییز از پنجره لابه لای جمعیت دنبال عشقم میگشتم که ببینم کی میرسه
عادت کرده ام تنها توی کافه ای بنشینم از پشت پنجره آدم ها را ببینم قهوه ای تلخ بنوشم و تا خانه با نبودنت پیاده راه بروم.
سلام نگار عزیز، خوشوقتم از آشناییون و همچنین بقیه دوستان مهربون اتاق گفتگوی نوعروس ، فقط نمیدونم چرا اینقدر اینجا خلوته ، کاش دیگران هم بودن و نظراتشون رو در اینمورد می نوشتن که ما خانوم ها بتونیم خودمون بهترین رفتار رو توی روابطمون بکار ببریم.
سنبل جتن با این حرفت که میگی باید به رفتارای خودمون هم دقیق بشیم موافقم خیلی وقتا ماها فقط میخوایم طرف مقابلمون رو محکوم کنیم و قبول نداریم ما هم کامل نیستیم و اشتباهاتی داریم چند روز پیش داشتم یه خاطره از استادی میخ.ندم نوشته بود برگه های امتحانی رو تصحیح میکرده یهو یه برگه بی نام میبنه و تصحیح میکنه و میبینه 17 شد تعجب میکنه که تا حالا کسی از من نمره بالایی نگرفته و دوباره دقیقتر تصحیح میکنه و میشه 15 تمام برگه ها که تموم میشه میبینه برگه بی نامه کلید سوالات خودش بوده و در واقع داشته جوابهای خودشو تصحیح میکرده
گاهی لازمه ادما برگه های اخلاقی خودشونو تصحیح کنن و بعد برن سرااغ بقیه
به نظر منم خیلی بده که حرمت ها بشکنه.خیلی بده که ادم نتونه تو عصبانیت خودشوکنترل کنه. من تو این سه سال و نیمی ک با همسری هستم سه بار عصبانیت کاملشو دیدم. که هر سه بارش با هم بودیم. همسریم هم که سیده و زود جوش. ولی شکر خدا نه اون بهم حرف بدی زد که نتونه جبرانش کنه منم که هر بار مقصر بودم مثل یه نی نی کوچولو که خراب کاری میکنه رفاتم یه گوشه نشستم و شدم مثل گربه شرک وقتی مظلوم میشه.
من باهات کاملا موافقم. من خودم به شخصه خیلی خیلی خیلی دیر عصبانی میشم. تو این یه مدتم فقط یه با عصبانی شدم که کلا با همسری م قهر کردم.
ماه جونم شاید واقعا همونجوریه که اون میگه و تو خیلی حساس شدی این روزا فشار و استرسی از موضوعی نداری؟
یعنی همه روزهای خوبمون رو کوفتم کرده !
هر چی من میگم یه چیز دیگه میگه !! اینو نپوش ! اون لاکه رو نزن! ...
اون هم کی؟ حالا که دیگه همه میدونن نامزدیم؟
گیر دادن های الکی اون هم حالا بعد از این مدت دوستی و رفتن و اومدن؟ این همه تو این مدت رفتیم کافه و حرف زدیم . حالا که نگاه میکنم میبینم رابطمون شده عین هات چاکلت!! اون روزای اول غلیظ و داغ بود حالا یخ کرده و بی مزه .....
این ها صحبت های یکی از اعضای فروم گفتگوی نوعروسه دوستان گل.
برای خوندن مشکلش و اینکه بقیه اعضا چه نظری دادن برید به این آدرس .
شما هم بیاین بگین چیکار میشه کرد؟
بیاین بگین تو زندگی همه از این مشکلا هست ؟
یا نیست؟
این مشکلات مال کیاست؟
سلااااااااااااااااااااااااام به همتون :*
سلام من به شخصه همسر درونگرایی دارم حرف زیاد نمیزنه ولی گیر نمیده بهونه هم نمیاری من فکر میکنم مشکل ایشون درون گرایی نیست
همسر منم وقتی از چیزی ناراحت میشه بهم نمیگه و تو دلش میمونه برعکس من که تا یه موضوعی یا رفتاری ناراحتم میکنه بهش میگم ناراحتیش همیشه تو دلشه و یه جایی یهو سرباز میکنه همه اون ناراحتی هایی که تو این مدت داشته شاید mah جون نامزد شما هم اینجوریه از موضوعاتی ناراحته و الان داره با گیردادناش بروز میده
سلام به همه شمایی که الان اینجایین . دوستای گل ما این گفته ها و حرفای ماه جون رو توی فیس بوک گذاشتیم که اگر بقیه بچه ها هم نظری دارن بیان و صحبت کنن.
اگر فیس بوکی باشین میتونین این پست رو اونجا ببینین .
ولی ماه جان همسریه من خودشم هیچ جا نمیره بدون من. هیچ دوست و رفیقی نداره . اگر هم بره خرید با خودم میره. بره بیرون با خودم. منم همینطور شدم دیگه. هیج جا بدون اون نمیتونم ک برم.
مهمترین رکن یه رابطه حفظ حرمتای دوطرفه هستش به نظرم حرف زده شده مثل تیریه که از کمون جدا شده و دیگه نمیشه برش گردوند تو ناراحتی خیلی دلها میشکنه و خیلی حرمتا از بین میره که قابل جبران نیستن هیچکدوم باید سعی کرد خوددار بود تو دعواها و بحثایی که پیش میاد
فریبا جون ، ما هنوز تو مرحله شناخت و نامزدی هستیم ، البته خیلی محدود ، در حد خانواده ها ، هنوز رسمی نشده. البته ما با هم دوست نبودیم ، از ابتدای رابطه، تصمیم به ازدواج وجود داشته و خیلی از نظر خلق و خوی و عقاید به هم نزدیکیم.
اما دقیقا میتونم مشکلاتی رو که همه خانم ها باهاش درگیرن رو حس کنم ، البته من همیشه تو خلوتم ، خودم رو مقصر خیلی از اشتباهات میدونم و البته خیلی هم راحت عذرخواهی میکنم.
ماه جان من اویل که با همسری دوست بودم خیلی به همه چیم گیر میداد. طوری شده بود که کلا با همه قطع رابطه کرده بودم. دیگه هیچ جا نمیرفتم. هیچ جا. الانم که عقد کردیم. عادت کردم. اگر الان بهمم بگه برو میرم ولی اصلا دلم نیست که برم. مثلا چند شب پیش یه جا مهمونی دعوت بودیم مامانم گفته بود باید بیای.دلم نمیخواست ک برم. ولی همسری رسوندم خودشم اومد دنبالم. وقتی اومد دنبالم انگار از قفس اومدم بیرون.
سلام به دوست جدید خودم سنبل و mah عزیز
بچه ها ما همیشه از دریچه نگاه خودم که خانوم هستیم، نگاه می کنیم و آقایون رو متهم می کنیم، من نمی خوام بگم Mah عزیز هم توی رفتارهاش مشکل داره ، ولی واقعیت اینه که هممون تو رفتارهامون خیلی جاها ناخواسته دچار اشتباه میشیم و بعضی وقت ها حتی سر لجبازی به این رفتار ادامه میدیم. کاش میشد کمی خود دار بودیم بخصوص خود من .
یکی از دوستان نزدیک من هم کماکان با این موضوع درگیر هست و جالب اینجاست که خودش و نامزدش عاشق همدیگه هستن و تحت هیچ شرایطی هم تحمل دوری هموو ندارن ولی سر هر موضوعی به هم میپرن ، واقعاً به جایی رسیدن که دارن دیوونه میشن از این موضوع ، هم همدیگرووو میخوان، هم همووو به شدت آزار میدن. وقتی دعواشون میشه همه گندیده های دلشون رو به زبون میارن و هر کاری برای هم کردن رو به چوب حراج میزارن . بعد هم پشیمون میشن ولی چه فایده که این مشکل هم چنان ادامه داره .
دیشب سر موضوع تو که خیلی فکرموو مشغول کرده بود ، با دوستم صحبت کردم، میگفت دو هفته بوده که با هم قهر بودن و با اس ام اس نامزدش دوباره صحبت میکنن و الان پسره میگه بهتره ازدواج نکنیم و نهایتاً با هم دوست بمونیم.
دوستم هم خیلی ناراحت بود و هم میگفت شاید درست ترین کار همین باشه .
واقعاً از یه جایی به بعد از بس حرمت ها بین آدم ها از بین میره ، درست کردن رابطه سخت میشه . الان دوستم دیگه نمیتونه خیلی چیزها رو درست کنه .
Mah عزیز مواظب باش مثل دوست من نشی ، به نظرم تمام تلاشت رو برای نجات عشقت بکن که چند سال بعد حتی اگر به این روزهااااا فکر کردی ، احساس کنی تمام تلاشت رو کردی و به خودت و زندگیت و قلبت مدیون نیستی ...
سلام عزیزم ، خیلی از خوندن مشکلت ناراحت شدم، ولی واقعیت اینه که روابطی که از آشنایی های دانشگاهی یا دوستی شروع میشه ، دیگه دوران نامزدی اش به نظرم نباید طولانی بشه ، چون حرف و حدیث های زیادی توش پیش میاد . هم بین دو نفر زیاد حرف و حدیث میشه و هم بین اونها با خانواده ها ....
الان من دقیقاً نفهمیدم تو چه مرحله ای از رابطه اتون هستید ؟ نانزد رسمی شدید ؟ عروسی اتون کی هست ؟ نامزدت چه گیرهایی بهت میده ؟ یه کم واضح تر بگوو شاید بتونیم از تجربیاتمون بهت کمک کنیم . با توجه به اینکه منم سررشته ای تو مباحث روانشناسی دارم.
فقط سعی من این بحران ها رو به نحو احسنت مدیریت کنی و احساساتت رو منطقت سایه نندازه ، اگر مشکلت رو واضح تر بگی ، اینجا دوستان کمکت میکنن.
حالا تو اینو میگی شوهر من اوایل میگفت با همکارامم حرف نزنم :)))))))))))))))))))))) بعد من دقیقا جایی میشینم که با 100 % همکارا در ارتباطم. حالا با 4 تا از دوستات فعلا رفت و آمد نکن ببین بهونه بعدیش چیه ؟ ببین بهونه ست یا واقعا فقط از اون طرف خوشش نمیاد
عزیزم مردا همشون اولش تو قیافه هستن قبل از ازدواج میگن این دمه آخریه هم اینا رو اذیت کنیم بعد بریم تو زندگی :))))))))))))))))))))))))) خوششون میاد
پس عالیه ندا جون ، به هر حال تونستی همسرت رو با خودت هم مسیر کنی و البته با رضایت کامل. واقعاً تبریک داره . کم پیدا میشن که بتونن این چالش ها رو درست سپری کنن.
راستی مامان شدنت مبارک ، خیلی مراقب سلامتیت باش.
Mah جان خیلی به حرفا و کاراش حساس نشو زود گذره و بعد از ازدواج این حساسیتهای الکیش کم میشه عزیزم
نه اینکه کاری به کارم نداره سنبل جان یعنی گیر الکی دیگه نمیده میگه تو بهترین زن دنیایی هر چی میپوشی بهت میاد هرجور آرایش میکنی زیبایی . و کلا الان عقاید منو بیشتر از خانوادش دوست داره و بعضی اوقات میگه ندا درست میگه و شماها بحث حجابو الکی گندش میکنین
ببین عزیزم من الان باردارم با اینکه با برنامه ریزی و خواست هر دو طرف به خصوص بیشتر تمایل همسرم بوده الان که تازه فهمیدیم من باردار شدم خیلی استرس داره و نگرانه ازدواج و بچه دار شدن تحول بزرگی تو زندگیه هر مرد و زنی هستش که اگر بخوان یکدفعه باهاش روبرو بشن خب جای ترس و استرس و نگرانی هست
ندا جون کاری به کارت نداره که خیلی هشدار خوبی نیست دختر ؟؟؟
مخصوصا اوایل ازدواج خیلی با هم درگیر بودیم سر هر موضوعی به خصوص حجاب الکی حساسیت داشت ولی از چند وقت بعدش اصلا کاری به کارم نداره میدونه من این چیزا تو کتم نمیره
Mah جونم خوش اومدی
چقد قشنگ توصیف کردی
ندا واقعاً من اینمورد رو که گفتی ، تو نود درصد مردهاااا دیدم ، تو دوستی چیز دیگری هستند و وقتی حرف ازدواج میشه ، کلا میخوان زنشون ، یه چیزه دیگه بشه .
با اینکه تو عاشق همون دختری شدی که چند سال پیش دیدی و اونووو پسندیدی با همه اون شیطنت ها و قرطی گری هاش .
واقعاً مدیریت رابطه خیلی سخته .
منم با فریبا جون موافقم ، اگر ایراد از رفتارهای تو باشه ، با تغییر رفتارهات ، میتونی نامزدت رومحک بزنی ولی اگر خدای نکرده ، مشکل دیگری باشه ، باز تکلیفت با خودت معلوم میشه . ولی باور کن ما همه فکر می کنیم ایراد از طرف مقابلمون هست و هرگز نمی خوایم باور کنیم خودمون هم مشکل داریم. با یه غرور کاذب رابطه امون را به فنا میدیم.
عزیزم به نظر منم باید امتحانش کنی ببینی اگر مطابق میلش باشی بازم حرفی داره یا نه. گاهی مردا با این کارا میخوان علاقه خودشون رو به طرف مقابل نشون بدن
Mahجان به نظرم شاید بین اینکه میخواد مجرد بمونه یا متأهل بشه گیر کرده
من دوستی داشتم که به نهایت قرطی و خوش پوش بود ، زمانی که نامزد کرد و ازدواج کرد ، همسرش گفت باید میهمان میاد خونمون ، چادر سفید یا چادر رنگی بپوشی و من دوست ندارم با لباس باشی. فکر کن دوست من از یه خانواده کاملاً باز و راحت با این خواسته شوهرش روبرو شد و واقعاً من همیشه تحسین اش میکنم ، چون اگر من جاش بودم ، قطعاً زندگیم خراب شده بود ، ولی ایشون همین کار رو کرد و الان به جایی رسیده که نه تنها دیگه چادر نمی پوشه بلکه کوتاه ترین مانتو ها رو شوهرش براش میخره ولی دقیقا ً یکسالی بیشتر ، با رویه شوهرش جلو رفت . الان شوهرش اصلا کاری نداره دوستم چی میپوشه ، حتی به تنگ بودن لباسش هم گیر نمیده ، چون از اون حساسیت سربلند بیرون اومد.
و اینکه بعضی از مردها خانمهایی رو که باهاشون دوست هستند رو یه جور میپسندن و وقتی میخوان باهاشون ازدواج کنن جور دیگه ای ازشون توقع دارن و میخوان مثلا سر سنگین تر باشن . من قبل از ازدواج همین مشکلو با شوهرم داشتم
من با نظر ندا جون هم موافقم ، متاسفانه برخی از آقایون ، یهووو از تاهل میترسن ، از احساس مسوولیت ... ولی امیدوارم برای تو اینجوری نباشه .
عزیزم ، به هر حال این مشکل شما ، میتونه دلایل مختلفی داشته باشه. ولی پیشنهاد من به توی نوعروس گل اینه که زمانی که تصمیم گرفتی به ازدواج و متاهل شدن، کلا رابطه ات با زمان دوستی و مجردی ، متفاوت میشه و باید توی تمامی رفتارهات تجدید نظر کنی و به اصطلاح نیم من بشی.
آقایون دوست دارن که احساس مالکیت کامل روی طرفشون داشته باشن و در اوایل نامزدی و ازدواج اینمورد به حداکثر خودش میرسه و روی همه رفتارهای طرفشون نظر میدن و به اصطلاح خودمون گیر میدن. اینو نپوش ، چرا لاک جیغ زدی ، چرا با فلانی خندیدی ، چرا لباست تنگه و هزار تا حرف دیگه .... مهم اینه که توی نوعروس این بحران ها رو خوب مدیریت کنی که بتونی به بهترین نتیجه ممکن برسی .
اولین کار اینکه سعی کن به حرف نامزدت کاملا گوش بدی و سرکش نباشی ، اینکه بخوای کار خودتووو انجام بدی، مطمئن باش از چشمش میفتی و احساس میکنه روت مالکیت نداره . شاید اولش برات سخت باشه ولی مطمئن باش این روزها بگذره ، همسرت هم خودش تغییر زیادی میکنه ، وقتی احساس کنه تو همیشه مال خودش هستی و اون زمانی که بهت گیر میداد و روت حساس بود ، تو کامل به حرفش گوش میدادی ، قطعاً خودش کم کم متعادل میشه .
مورد بعدی اینکه سعی کن همیشه حد و حدود و مرزهای احترام رو توی اوج صمیمیت نیز رعایت کنی ، این احترام خیلی میتونه کمکت کنه و ارزش ات رو جلوی نامزدت و دوستان و خانواده اش بالا ببره . سعی کن یه تجدید نظر توی رفتارهات بکنی و ببینی نامزدت دقیقا به چه چیزهایی گیر میده که اونها رو دیگه انجام ندی .
میگه لاک نزن ، خب نزن تا حساسیت اش کم بشه . میگه مانتوی تنگ نپوش ، با خودش برو مانتو بخر تا احساس کنه مطیع اش هستی . هرگز فکر نکن این کار باعث میشه نامزدت سوء استفاده کنه ، چون انسان سالم ، خودش میفهمه تو بخاطر متاهل شدنت ، مطیعش هستی و زندگی و رابطه ات رو دوست داری .
به نظرم یکی دو جلسه اول خودت برو با مشاور صحبت کن و مشکلاتتو بگو شاید اگر خودت تغییری تو روند رفتارهات بدی درست باشه و نیازی نباشه که او رو با خودت ببری
به نظرم از مشاوره های سایتم میتونی کمک بگیری
سنبل جان واقعا بخوای حساب کنی و هم صحبت با آقایون هم بشی میبینی بعضی اوقات هم اونا درست میگن
ولی Mah عزیز اینو جدی میگم اگر میبینی حرفای نامزدت از روی استرس هست برای متأهل شدن میتونی بهش آرامش بدی و باهاش صحبت کنی . ولی اگر در حد بهانه گیری هست که میبینی بعدها ادامه دار خواهد شد و غیر قابل تحمل به نظرم برای ازدواج یکم باید تأمل بیشتری بکنی
سنبل جان من اوایل خیلی اذیت میشدم مخصوصا وقتی میخواستم برم خونه مادرشوهرم همش میترسیدم الان یه حرفی پیش بیاد ولی کم کم نشون دادم که من اینجوری نمیتونم بمونم الان حتی با شلوارک جلوی پدرشوهرم راحت میرم و میام حتی قبلا لباس مهمونی میخواستم بپوشم عذاب میکشیدم ولی الان خواهرشوهرم با شوهرش میاد میرم دامن کوتاه با ساپورت میپوشم و شوهرمم میگه این عالیه و بهت میاد
شوهره منم نامزد بودیم دائم توی محل کارم رفت و آمد داشت آخه توی محل کارم خانوم فقط منم. ولی بعدش دیگه خیالش راحت شد از اطرافیانم الان وقتی گاهی بیاد کاری باهام داشته باشه با اون آقایون کلی هم سلام علیک میکنه و اونا هم حسابی تحویلش میگیرن
مرسی سنبل جان . ممنون از لطفت
وای چه دل پری داریم ما خانم هااااا :))
فکر نمیکنی قبل از اینکه موضوعتون جدی بشه یه مشاوره برین بد نباشه
MAH عزیزم خیلی ناراحت شدم که تو این روزای قشنگ که با هم نامزدین اینجوری به مشکل خوردی. منم با نظر بچه ها موافقم تو خودت یه جور باید مدیریت کنی و به نحوی اون رو هم پیش مشاور ببری.راستی خودت پیشه مشاور رفتی نگفت شاید بعضی از رفتارات اشتباهه؟
خب از نظر خانوادگی یا کاری تحت فشار نیست؟ بعضی پسرا نمی تونن مدیریت کنن اتفاقای زندگیشون رو و خیلی وقتا ناخوداگاه ادم های اطرافشون رو نمی بینن
بعضی وقتا حساسیت های طرف مقابلت شاید اذیتت کنه ولی می تونی از یه دید دیگه به این قضیه نگاه کنی این که تو براش مهمی دوس داره فقط ماله اون باشی شاید طبق گفته ی اون راه رفتن تو روزای اول سخت باشه ولی کم کم اون احساس خوبه رو به نامزدت منتقل می کنی و اون حس مالکیت که تو همه ی مردا وجود داره
mahعزیزم منم با نظر ندا درمورد مشاور رفتن موافقم جند جلسه تنها برو بعد میتونی با کمک مشاور نامزدت رو هم راضی به همراهی بکنی بهش بگو برای زندگی آیندتون لازمه بگو اگه رابطتتون مهمه براش بیاد باهات تا مشکلاتتون حل بشه اینجوری میتونی احساس واقعیشو درک کنی نسبت به خودت و آیندتون
عزیزم من باید برم ولی فردا دوباره میام اینجا و بهتون سر میزنم
سلام به دوستای جدید نوعروسم من امروز نتم مشکل داشت همش قطع میشد از تمام بحث ها عقب موندم خخخ
و اگر دیدی مشاور گفت که خود ایشون هم باید باشن از خودش بپرس که با چه ترفندی میتونی راضیش کنی
ممنون فریبا جان
اصن اوایل رابطتون اینجوری نمی شد؟ مثلا بهت هی گیر بده؟
mah جان عزیز شما خیلی جالب رابطتون رو توصیف کردین من نظرم این هست که نامزد شما ادم درون گرا و پیچیده ای هست اینطور نیست ؟؟
بازم احتیاط کن دوران نامزدی هر چی طولانی باشه بهتر از شروع یه زندگیه اشتباهه راستی شما نگفتی که چند سالشه ؟؟ بنظرم پختگی دیر به سراغ خیلی از مردها میاد وواقعا نباید تفکرشون با خانوما مقایسه بشه من فکر میکنم دلیل اختلاف سنی هم همین موضوعه
بعضی از اقایون اوایل ازدواج همچین اخلاقایی دارن ولی بعد از مدتی اعتماد سازی عروس خانوم درست میشن ولی بعضیها واقعا درست بشو نیستن دختر خاله من یازده ساله داره با مردی زندگی میکنه که فکر میکرد شاید اولشه و درست میشه ولی نشد که نشد با دو تا بچه هم نتونست طلاق بگیره ولی داره نابود میشه
قهوه تلخ !!!
من با اینکه عاشق قهوه هستم، اونم از نوع تلخش، ولی تلخی رو فقط واسه قهوه می پسندم ، هرگز دوست ندارم رابطه ام تلخ بشه . واقعاً قلبم به درد میاد .
مه عزیز من مشکلت خوندم عزیزم از یه جایی به بعد میگن سری که درد نمیکنه دستمال نمیبندن تو همین شروع کار مهمترین قسمت زندگیته که میخوای نصمیم بگیری حرف یه عمر زندگیه عزیزم
مه جان به سایت سر زدی مارو بیخبر نذار
سلام مه سا جون چه خوب شد که برگشتی الان انگار خوشحالی نگفتی بالاخره حرفاتون به کجا کشید ؟؟
منم پشیمون شدم دیگه از مردا بدم اومده اولش یه جورن بعدش یه جوره دیگه
حرمت ها شکسته شده.ماه ها با هم قهریم.بین خانواده هااختلاف بوجود اومده
سلام.منم 1سال و 11ماه که عقد کردم.مشکلات زیادی دارم.واقعاخسته شدم.چندین بار تصمیم به جدایی گرفتم.دیگه شور و ذوق واسه ادامه دادن این زندگی ندارم.همسر منم خیلی گیر میده در حالی که روز اول من و طور دیگه دید و مشکلیم نداشت
شکیبا جون تاحالا باهاش صحبت کردی که چرا دیر جواب تورو میده؟و اینکه وقتی خونه شماس مدام گوشی دستشه پیشش نبودی ببینیچیکار میکنه؟من خودم مدام گوشی به دستم شوهرمم مثل من.این گوشی دست گرفتن متاسفانه خیلی باب شده.اصلا چیز خوبی نیست که ادم وابسته بشه ولی چیزیه که همه عادت کردن بهش.گوشی دست گرفتن که دلیل نمیشه.میتونه تو نت باشه.یا مبحث هایی که دوست داره رو دنبال کنه
منم میگم گوشی دست گرفتن دلیل محکمی نیست باقی کاراش چطوره شکیبا جون ؟
نمیدونم چرا بهش اعتماد ندارم همیشه حواسش به همه جا هست یه روز خوبه دو روز بعد الان عقدیم مثلا 3 شب خونمونه بعد که میره خونشون اخلاقش عوض میشه وقتی پیشمه یه لحظه گوشیش ازش جدا نمیشه اما من که بهش اس ام اس میدم 1 ساعت بعد جواب میده میگه من مجازی نیستم یه مشکلیم که داریم , سکس هست من از دخول میترسم ;]
3 ماهه عقدیم آشنای فامیلمون بود 2 هفته نکشید عقد کردیم هیچ شناختی نداشتم آخه من از هیچکس خوشم نمیومد وقتی با این آشنا شدم به دلم نشست دیگه خانواده مخالفتی نکردن
آره بهش میگم حتی یه بار براش نامه نوشتم دیگه واقعا نمیدونم چجوری بهش بگم همه مسایل رو به سکس ربط میده میگه چون اجازه دخول نمیدی دارم باهات لج میکنم نمیخوام از خودم تعریف کنم اما همه رقمه ازش سرم واسه همین بعضی وقتا ازش بدم میاد که اینجوری باهام رفتار میکنه
بذار دل و خیالت راحت باشه
شکیبا جون برای عقد که عجله کردین کاش برای عروسی عجله نکنید