مضوعی ک مطرح کردین برام خیلی جالب بود. جای صحبت زیاد داره اما من به خاطر کار زیادی ک این چند روز داشتم نتونستم بیشتر در موردش فکر کنم.
این مطلب آخری ک گذاشتین خیلی درسته.
الان خودمو با دوران دوستیم مقایسه میکنم ابراز علاقه هردومون فرق میکرده تا الان که رسما مال همیم.الان ولی میفهمیم که رنگ محبتامون به هم فرق کرده. یه رنگ دیگس.
اون موقع رنگ آتیش بود اما الان رنگش روشنه. قرمزه خوشرنگه.آروم تره محبتا. خخخخخخخخخخخخ
البته خدا برا کسی طلاق عاطفی نیاره ک بدتر از جدایی قانونیه.
شیدا خانم . طلاق عاطفی مشکل خیلی عمیقی هست . هفت مرحله طی میشه تا یک زوج گرفتار طلاق عاطفی شوند . به این راحتی درمان نمیشه . دخالت فرزندان گاهی جواب عکس میده . چون فرزند معمولا بین والدین قضاوت میکنه و یکی را مقصر میدونه و این خودش باعث جبهه گیری والد میشه و کار را خرابتر میکنه . گاهی دخالت نکردن بهتر جواب میده .
قشنگترین لحظه برای یک بچه زمانی هست که میبینه پدر و مادرش یه گوشه خونه نشستن و صمیمانه و آرام با هم میگن و میخندند . خیلی لحظه قشنگیه . من که در کودکی اینو تجربه نکردم . ولی کاری میکنم که بچه خودم هر روز اینو تجربه کنه .
اقا میثم بنظرتون برای افردای مثل پدرو مادر من که اولش عاشق بودن ولی حالا از نظر عاطفی جدا شدن چکار باید کرد در رفاه خیلی عالی هستن ولی اسما فقط همسر هستن ؟؟؟؟ من تلاش کردم اونارو به هم نزدیک کنم ولی نشد
منم دو سال درگیر طلاق عاطفی بودم ولی جدایی کامل از طلاق عاطفی بهتره ادم رنج میکشه خیلی سخته با کسی که دیگه علاقه ای بهش نداری بخوای زیر یک سقف زندگی کنی
صبا خانم کاملاً درک میکنم میدونم به شما هم خیلی سخت گذشته و بعداً نیز سخت میگذره . آخه آدم کل هفته را منتظره تا آخر هفته بشه و بره پیش پدر و مادرش خستگیش رفع بشه . اما وقتی پدر و مادر اینطوری باشن دیگه ترجیح میده نره خونشون . اگرهم بره با کلی اعصاب خوردی برمیگرده . دعا میکنم مشکلشون حل بشه . من به لطف خدا خیلی اعتقاد دارم . بعضی از گره ها از نظر ما خیلی بزرگ هستن . اما برای خدای مهربون خیلی کوچولو هستن . شاد باشید
شما درست میفرمایید من در کودکی بشدت تشنه محبت بین پدرومادرم بودم ولی اون موقع خیلی بهتر از الان بودن ولی وقتی جرو بحث میکردن من یه گوشه کز میکردمو گریه میکردم من از دعواهاشون استرس میگرفتم کاش همون موقع جدا شده بودن ولی مامانم میگفت من بخاطر بچه ها نمیخوام جدا بشم ولی شاید بنفعمون میبود جدایی
خیلی با همسرم مهربونم کلا از جر و بحث میترسم از دعوا واهمه دارم خودم قربانیه مشاجرات پدرومادرم بودم منم میخوام زمانی که مادرشدم هیچوقت نذارم بچه من این تلخیرو تجربه کنه
هیچ چیزی دردناکتر از دیدن اشکهای مادر نیست و بدتر از اون پدری که توی تراس ساعتها می ایسته و به دوردستها خیره میشه و سیگار میکشه من از این صحنه ها میترسم خیلی
بابا در سکوت و انزوا فرو رفته و مامان در حسرت روزهایی که گذشته و بیقرار و سرگردون حالا که دیگه پای بچه ای وسط نیست و همه سر خونه و زندگیشونن الان بشدت دچار طلاق عاطفین اتاق خوابشونم جداست حتی خیلی مواقع با هم غذا نمیخورن
اینکه دیگه بدترین اتفاقه تو زندگی
بعدش جالب اینجاس که به یکی توجه نشون بدی اون یکی دلخور میشه جرات حرف زدن نداری والا
مامان و بابای منم زیاد صمیمی نیستن ولی همه میگن من طرفدار پدرمم :((
دقیقا نارسیس جان.بهتره برای جلوگیری ازاین مسئله زن وشوهربیشتربرای هم وقت بزارن.احترام همدیگه روحفظ کنن برای هم ارزش قائل باشن وبهم اعتمادداشته باشن طوریکه هیچ کس این وسط بینشون نتونه فاصله بندازه.غیرازاحترام به خودطرف احترام خانوادش هم مهمه درکل یه نوعروس زرنگ خیلی خوب بلده روابطش مدیریت کنه ومراقب زندگیش هست
وقتی محبت و احترام کم بشه این اتفاق میافته.
چون اگه شما نسبت به کسی احترام قائل نباشید یا بهش احساس محبتی نداشته باشید خودخواه میشید و هرکاری خودتون بخواید میکنید. در حالی که ازدواج یه زندگی مشترکه.
نارسیس جون و نیلوفر جون دقیقا همینطور که میگید احترام خیلی مهمه
مسلما برای همه اتفاق میفته دعوا و مشاجره توی بچه گیای همه بود یه جورایی ولی باید از اون اتفاقا درس گرفت و اصلاحشون کرد نباید اصلا جلوی کسی دعوا کرد بچه که جای خودشو داره میتونه تاثیر بزاره روی ناخداگاهشون
خیلی خوبه نیلوفر جون ادما باید خودشونو کنترل کنن دعوا ترس نداره فقط میتونه خیلی از درون و ذهن ادم و اذیت کنه یاد کرفتنه کنترل کردنش مهم ترین کاریه که میشه انجام داد اصلا نگو میترسم چون ممکنه پیش بیاد راه برای کنترلشو فک کن عزیزم
سلام بر و بچ : این موضوع را من پیشنهاد دادم اول تعریفش میکنم بعد شما درمورد علتهاش و راههای جلوگیری از اون نظر بدید . سپاسگذارم
تعریف طلاق عاطفی : به حالتی اطلاق میشود که زن و شوهرها در کنار یکدیگر زندگی میکنند بدون این که انگیزهای برای در کنار هم بودن داشته باشند و هیچ رابطه عاطفی ، احساسی و شاید جنسی بین زوجها وجود ندارد . این چنین طلاقها خیلی متداول هستند اما کمتر به آنها پرداخته شده است . بچه ها حتما نظر بدید خیلی درد بزرگیه .
امکانات زندگی دو دسته هستند :
1 - امکانات نرم افزاری شامل عشق محبت صمیمیت تفاهم احترام متقابل .....
2 - امکانات سخت افزاری شامل درآمد خونه ماشین .....
زوج هایی که از امکانات نرم افزاری زندگی برخوردارن حتی اگر امکانات سخت افزاری را هم نداشته باشند معمولا دچار طلاق عاطفی نمیشن و میتوانند امکانات سخت افزاری را بدست آورند ولی اگر امکانات سخت افزاری داشتنه باشند و امکانات نرم افزاری را نداشته باشند احتمال بروز طلاق عاطفی بسیار بالاست و معمولا قادر به تامین امکانات نرم افزاری زندگی نمیشوند .
آره واقعا. دعوا و بحث و بگو مگو و از همه بدتر اهمیت ندادن به همدیگه تو خانواده بیشتر از همه رو بچه ها تاثیر میذاره
استادمون میگفت من تو مشاوره های زوج درمانی به زوج هایی ک واسه درمان میان، ازشون می پرسم چقد با هم دعوا میکنید؟؟؟میگفت همین زوج هایی ک با هم مشکل دارن و با هم بحث و کشمکش دارن نشونه خوبیه!!یعنی اینکه هنوز واسه هم مهمند
الان میفهمم ک چی میگفته!!! خیلی بده که زن وشوهر اصن واسه هم مهم نباشن...
- مقاومت دربرابر حرف زدن در مورد موضوعات حساس با همسرمان
– گرفتن تصمیماتی که می دانیم موجب ناراحتی همسرمان می شود
– در میان نگذاشتن اهداف و آرزوها با همسرمان، معمولاً برای جلوگیری از انتقاد، عدم پشتیبانی یا بی احترامی از جانب او
– نادیده گرفتن یا تحقیر نظرات و تلاش های همسرمان
– استفاده از دوستان یا همکاران برای گرفتن مشورت هایی که سابقاً با همسرمان در میان می گذاشتیم
– خیالپردازی در مورد زمانی که از همسرمان جدا شویم
– ایجاد یا کشف دلایل دیگر برای ماندن در محل کار به جای گشتن به دنبال دلایلی برای زودتر به خانه رفتن
– روی آوردن به فرزندانمان برای پشتیبانی و محبت به جای همسرمان
– اصرار ورزیدن بر اینکه وقتی برای گذراندن با همسرمان نداریم، معمولاً به دلیل خواسته های واقعی یا تخیلی فرزندانمان
اگر حتی یکی از مواردی که در بالا ذکر شد، درمورد شما صدق می کند، از خودتان سوال کنید:
چه الگوی رابطه ای را دوست دارم به فرزندانم نشان دهم؟
آرزوی چه نوع رابطه ای را دارم؟
برای اینکه رابطه ای که من و فرزندانم مستحق آن هستیم را داشته باشیم، چه کارهایی حاضرم انجام دهم؟
با اینکه شدیداً باور دارم که با هم ماندن بخاطر بچه ها یا صرف با هم ماندن تلاش ارزشمند زوج هاست اما همه ما باید مراقب باشیم که طلاق رسمی را با طلاق عاطفی طاق نزنیم.
همه ما سزاوار روابطی کامل و رضایت بخش با همسر و فرزندانمان هستیم. بخاطر همین دوباره می پرسیم:
برای اینکه رابطه ای که شما و فرزندانتان مستحق آن هستید را داشته باشید، چه کارهایی حاضرید انجام دهید؟
هیچ پاسخ مشخصی برای این سوال وجود ندارد اما امیدواریم پاسخی را پیدا کنید که به شما برای مطابق کردن احساساتتان با رفتارهایتان کمک کند.
به نظرم طلاق عاطفی یعنی اینکه یه زن و مرد تو یه خونه هستن یعنی فقط هم خونن.
با هم غذا میخورن اما تعهد ندارن به هم.
هر کسی کار خودشون میکنه و به دیگری کاری نداره.
استارت طلاق عاطفی از سال اول ازدواج زده می شودسال اول زندگی مشترک، خطرناکترین سال است. زوجی که از سال اول عبور کند یعنی گردنههای خطر را پشت سر گذاشته است در سال اول چند عامل بسیار مهم است: 1-نقش خانوادهها پر رنگ است. 2-هویت خانوادگی و جمعی جدید شکل نگرفته است. 3-عدم استقلال مالی 4-وجود باورهای غلط 5- سادهپنداری طلاق: «فوقش طلاق میگیرم یا طلاق میدهم»، جملهای است که متاسفانه در سال اول زندگی زیاد شنیده میشود. 6-جستوجوی دیگری: مرور خاطرات گذشته. این عوامل دست به دست هم میدهد که سال اول را سال پرالتهابی برای زوجها کند و اگر بخواهیم بدانیم استارت طلاق عاطفی در کجا زده میشود، باید در سال اول جستوجو کرد.
منظور از فن انعکاس آن است که درمانگر از شوهر می خواهد نظرش را در مورد اختلاف خود با همسرش بیان کند و از زن می خواهد تا به سخنان شوهرش به دقت گوش دهد، سپس از وی می خواهد صحبت های شوهرش را تکرار کند.سپس از مرد می پرسد آنچه که زنش گفته همان بوده که او گفته است؟ و اگر نبوده آن ها را تکرار کند. همین کار برای زن هم اتفاق می افتد.
این کار آنقدر ادامه می یابد تا سوء تفاهم بین زوجین برطرف شود و آن ها روش ارتباط صحیح را بیاموزند. در تکنیک روز همراهی، روش کار به اینگونه است که زن قول می دهد در یک روز معین کارهای خوبی و دلخواه همسرش را برای شوهرش انجام دهد بدون آنکه انتظاری از وی داشته باشد و شوهر نیز در یک روز دیگر همین کار را برای زنش انجام می دهد.
با کمک این تکنیک، کم کم سوء تفاهم های زوجین حل می شود و جای خود را به مهر و محبت خواهد داد.
متاسفانه بسیاری از طلاق هایی که در حال حاضر اتفاق می افتد بدون هیچ تلاشی برای بهبود رابطه صورت می گیرد در حالی که تصمیم به طلاق دلایل محکم و قابل توجیه تری را می طلبد. این مسئله زمانی برجسته می شود که فرد پس از طلاق وقتی به رفتارها و اعمال خود و همسرش فکر می کند به نوعی با احساس پشیمانی و گناه روبرو می شود.
آسیب شناسان اجتماعی، 4 عامل عمده را علت های اتفاق نیفتادن جدایی در این خانواده ها می دانند:
1- طلاق در جوامع سنتی مذموم است بنابراین اکثر خانواده ها تلاش می کنند این اتفاق نیفتدد برخی تابع قوانین و سنتهای خانوادگیشان هستند که مثلا عروس با لباس سفید میرود و با کفن برمیگردد
2- زن و مرد نیاز به پشتوانه عاطفی دارند به خصوص زنان از این نظر تمایل بیشتری دارند که حامی و پشتیبان عاطفی داشته باشند و چون زن برخلاف مرد انتخاب شونده است درون خود این ترس را دارد که مبادا پس از طلاق تنها بماند.
4- اهمیت دادن به حرف ها و سخنان اطرافیان است زن و مرد هر چه شناخت شان نسبت به هم بیشتر باشد به نسخه هایی که دیگران می پیچند، کمتر اهمیت می دهند. غیر از این هستند خانواده هایی که از مهم ترین عوامل جدا نشدن شان وجود فرزندان است چنین والدینی از اثرات منفی این شیوه زندگی بر فرزندان شان غافلند زیرا تغییر رفتار فرزندان در شکل های متفاوتی بروز پیدا می کند از اولین نشانه های منفی در فرزندان طلاق خاموش، بی نشاطی، افسردگی و بی حرکتی است افت تحصیلی و بی علاقگی به درس خواندن نیز از عوامل سکوت طولانی میان پدر و مادر است.
زوجها باید دست از تلاش برای تغییر دادن یکدیگر بردارند، انسانها را نمیشود تغییر داد بلکه باید اولویتهای خودمان را تغییر دهیم. زوجها در دعوا نباید دنبال مقصر بگردند اینجا نه کسی قاضی است نه وکیل بلکه باید به دنبال آن باشند که هرکسی چقدر در حل مساله سهم دارد. انعطافپذیر و واقعگرا باشند و در نهایت اعتقادم بر این است که از طبیعت درس بگیرند شما کدام حیوانی را دیدهاید و میشناسید که وقتی مورد تهدید قرار گرفت همان لحظه از خود عکسالعمل نشان دهد. به جای آنکه حسهایمان را تعطیل کنیم، بهتر آن است که به دنبال فعال سازی حواسمان باشیم.
یکی از راهکارهایی که تاثیر زیادی می تواند در شفاف سازی، سوء تفاهم زدایی و باز کردن گره زوجین داشته باشد، زوج درمانی است. زوج درمانی رویکردی است که در آن جلسات درمانی مشترک میان زن و شوهر برای تغییر دادن روابط آنان در جهت مطلوب برگزار می شود.
در زوج درمانی آنچه مورد قبول است آن است که مسئله زوج ها مشکل فردی نیست، بلکه مشکل میان فردی است. در زوج درمانی فنون مختلفی استفاده می شود که از جمله آن ها می توان فن انعکاس و روز همراهی را نام برد.
پدرومادر من دچار طلاق عاطفی هستن!!
سالهاست که مادرم دیگه علاقه ای به پدرم نداره و داره برای دل بچه هاش با پدرم زندگی میکنه و کاری هم به کار پدرم نداره پدرم رفتارش معقولتر و منطقی تر از مادرمه ولی مرتکب اشتباهی شد که مادر هیچوقت نمیتونه ببخشدش مادر من هیچوقت خطای پدرمو نتونست هضم کنه شاید حق داره واقعا
به نظرم راه جلوگیریش اینکه قبل از اینکه زن ومرد بخوان ازدواج کنن باید شناخت درستی از طرف مقابلشون از هم داشته باش و خواسته هاشونو از ازدواج بدونن! علتش هم میتونه عدم تفاهم، بداخلاقی ، احترام نذاشتن به همدیگر، عدم هماهنگی بین خواسته ها، حتی شاید دخالت اطرافیان باعث بشه که طرفین از هم سرد بشن .اینا نظرات من بود !
اولین استارت طلاق عاطفی در دوران آشنایی و قبل از ازدواج زده میشه . چون در اون موقع مرد برای بدست آوردن خانمش تلاش زیادی میکنه ، همش قربون صدقش میره حتی از صدای نفس کشیدنش هم تعریف میکنه و این رفتار مرد باعث میشه که ظرف وجودی زن و توقعاتش بالاتر بره . و بعد از ازدواج و منطقی شدن هیجانات ، مرد حتی اگر بصورت طبیعی هم به خانومش محبت کنه ، دیگه برای خانومش اقناع کننده نیست و فکر میکنه که همسرش دوستش نداره یا براش تکراری شده ، و معمولا زنها به خاطر این تحریف شناختی تصمیم به مقابلع به مثل کردن و کم محلی کردن همسرشون میگیرن که این زمینه اختلافات عاطفی را فراهم میکنند که در نهایت به طلاق عاطفی منجر میشه .
خواهش میکنم آقا میثم.
مضوعی ک مطرح کردین برام خیلی جالب بود. جای صحبت زیاد داره اما من به خاطر کار زیادی ک این چند روز داشتم نتونستم بیشتر در موردش فکر کنم.
این مطلب آخری ک گذاشتین خیلی درسته.
الان خودمو با دوران دوستیم مقایسه میکنم ابراز علاقه هردومون فرق میکرده تا الان که رسما مال همیم.الان ولی میفهمیم که رنگ محبتامون به هم فرق کرده. یه رنگ دیگس.
اون موقع رنگ آتیش بود اما الان رنگش روشنه. قرمزه خوشرنگه.آروم تره محبتا. خخخخخخخخخخخخ
البته خدا برا کسی طلاق عاطفی نیاره ک بدتر از جدایی قانونیه.
سلام به همه
من یا یاسمن خانم موافقم طلاق رسمی خیلی از طلاق عاطفی مضراتش کمتره . بچه های طلاق رسمی کمتر از بچه های طلاق عاطفی آسیب میبینند .
شیدا خانم . طلاق عاطفی مشکل خیلی عمیقی هست . هفت مرحله طی میشه تا یک زوج گرفتار طلاق عاطفی شوند . به این راحتی درمان نمیشه . دخالت فرزندان گاهی جواب عکس میده . چون فرزند معمولا بین والدین قضاوت میکنه و یکی را مقصر میدونه و این خودش باعث جبهه گیری والد میشه و کار را خرابتر میکنه . گاهی دخالت نکردن بهتر جواب میده .
قشنگترین لحظه برای یک بچه زمانی هست که میبینه پدر و مادرش یه گوشه خونه نشستن و صمیمانه و آرام با هم میگن و میخندند . خیلی لحظه قشنگیه . من که در کودکی اینو تجربه نکردم . ولی کاری میکنم که بچه خودم هر روز اینو تجربه کنه .
اقا میثم بنظرتون برای افردای مثل پدرو مادر من که اولش عاشق بودن ولی حالا از نظر عاطفی جدا شدن چکار باید کرد در رفاه خیلی عالی هستن ولی اسما فقط همسر هستن ؟؟؟؟ من تلاش کردم اونارو به هم نزدیک کنم ولی نشد
منم دو سال درگیر طلاق عاطفی بودم ولی جدایی کامل از طلاق عاطفی بهتره ادم رنج میکشه خیلی سخته با کسی که دیگه علاقه ای بهش نداری بخوای زیر یک سقف زندگی کنی
شیدا جون با هم همدردیم :(((((((((((((((((0
دنبال یه راهیم ولی عقلم دیگه به هیچ جا قد نمیده :(((((
صبا خانم کاملاً درک میکنم میدونم به شما هم خیلی سخت گذشته و بعداً نیز سخت میگذره . آخه آدم کل هفته را منتظره تا آخر هفته بشه و بره پیش پدر و مادرش خستگیش رفع بشه . اما وقتی پدر و مادر اینطوری باشن دیگه ترجیح میده نره خونشون . اگرهم بره با کلی اعصاب خوردی برمیگرده . دعا میکنم مشکلشون حل بشه . من به لطف خدا خیلی اعتقاد دارم . بعضی از گره ها از نظر ما خیلی بزرگ هستن . اما برای خدای مهربون خیلی کوچولو هستن . شاد باشید
شما درست میفرمایید من در کودکی بشدت تشنه محبت بین پدرومادرم بودم ولی اون موقع خیلی بهتر از الان بودن ولی وقتی جرو بحث میکردن من یه گوشه کز میکردمو گریه میکردم من از دعواهاشون استرس میگرفتم کاش همون موقع جدا شده بودن ولی مامانم میگفت من بخاطر بچه ها نمیخوام جدا بشم ولی شاید بنفعمون میبود جدایی
خیلی با همسرم مهربونم کلا از جر و بحث میترسم از دعوا واهمه دارم خودم قربانیه مشاجرات پدرومادرم بودم منم میخوام زمانی که مادرشدم هیچوقت نذارم بچه من این تلخیرو تجربه کنه
هیچ چیزی دردناکتر از دیدن اشکهای مادر نیست و بدتر از اون پدری که توی تراس ساعتها می ایسته و به دوردستها خیره میشه و سیگار میکشه من از این صحنه ها میترسم خیلی
بابا در سکوت و انزوا فرو رفته و مامان در حسرت روزهایی که گذشته و بیقرار و سرگردون حالا که دیگه پای بچه ای وسط نیست و همه سر خونه و زندگیشونن الان بشدت دچار طلاق عاطفین اتاق خوابشونم جداست حتی خیلی مواقع با هم غذا نمیخورن
یاسمین جون اشتباهی جای بدترین نوشتن بهترین من اصلاح میکنم :)
بدترین لحظه برای یک بچه اینه که مجبور باشه توی خونه پیام پدر و مادرشو به همدیگه برسونه .
صبا جون من مطوئنم مادری نمونه میشی و خیلی خوبه که مواظب هستی تنشی توی زندگیت بوجود نیاد
بهترین صحنه برای بچه ها دیدن مشاجرات پدرومادره ذهنشو همیشه نگران و درگیره
صبا جون بهتره وقتی میبینیشون زیاد به این مسئله حساسشون نکنی
اینکه دیگه بدترین اتفاقه تو زندگی
بعدش جالب اینجاس که به یکی توجه نشون بدی اون یکی دلخور میشه جرات حرف زدن نداری والا
مامان و بابای منم زیاد صمیمی نیستن ولی همه میگن من طرفدار پدرمم :((
وای طلاق عاطفی.خداکنه سراغ هیچکس نیاد
من هیچوقت توزندگیم تجربه مشاجره پدرمادرم روندارم ولی باتصورشم میترسم
یادمه چندپیش یکی ازاقوام خونمون بودن جلوی مابا زنش دعواکردمن وداداشام هم همینطوری بهت زده نگاشون میکردیم
دقیقا نارسیس جان.بهتره برای جلوگیری ازاین مسئله زن وشوهربیشتربرای هم وقت بزارن.احترام همدیگه روحفظ کنن برای هم ارزش قائل باشن وبهم اعتمادداشته باشن طوریکه هیچ کس این وسط بینشون نتونه فاصله بندازه.غیرازاحترام به خودطرف احترام خانوادش هم مهمه درکل یه نوعروس زرنگ خیلی خوب بلده روابطش مدیریت کنه ومراقب زندگیش هست
وقتی محبت و احترام کم بشه این اتفاق میافته.
چون اگه شما نسبت به کسی احترام قائل نباشید یا بهش احساس محبتی نداشته باشید خودخواه میشید و هرکاری خودتون بخواید میکنید. در حالی که ازدواج یه زندگی مشترکه.
نارسیس جون و نیلوفر جون دقیقا همینطور که میگید احترام خیلی مهمه
مسلما برای همه اتفاق میفته دعوا و مشاجره توی بچه گیای همه بود یه جورایی ولی باید از اون اتفاقا درس گرفت و اصلاحشون کرد نباید اصلا جلوی کسی دعوا کرد بچه که جای خودشو داره میتونه تاثیر بزاره روی ناخداگاهشون
شقایق جون توبچگی های من اثری ازدعوای پدرومادرنیست خوشبختانه ولی همین باعث شده وقتی دعوای زن وشوهری رومیبینم غیرعادی باشه برام وبترسم
خیلی خوبه نیلوفر جون ادما باید خودشونو کنترل کنن دعوا ترس نداره فقط میتونه خیلی از درون و ذهن ادم و اذیت کنه یاد کرفتنه کنترل کردنش مهم ترین کاریه که میشه انجام داد اصلا نگو میترسم چون ممکنه پیش بیاد راه برای کنترلشو فک کن عزیزم
به نظر من زن و شوهر نباید طوری توی خونه رفتار کنن که طرف مقابل از خونه خودش فراری باشه این شروع طلاق عاطفی میتونه باشه
سلام بر و بچ : این موضوع را من پیشنهاد دادم اول تعریفش میکنم بعد شما درمورد علتهاش و راههای جلوگیری از اون نظر بدید . سپاسگذارم
تعریف طلاق عاطفی : به حالتی اطلاق میشود که زن و شوهرها در کنار یکدیگر زندگی میکنند بدون این که انگیزهای برای در کنار هم بودن داشته باشند و هیچ رابطه عاطفی ، احساسی و شاید جنسی بین زوجها وجود ندارد . این چنین طلاقها خیلی متداول هستند اما کمتر به آنها پرداخته شده است . بچه ها حتما نظر بدید خیلی درد بزرگیه .
امکانات زندگی دو دسته هستند :
1 - امکانات نرم افزاری شامل عشق محبت صمیمیت تفاهم احترام متقابل .....
2 - امکانات سخت افزاری شامل درآمد خونه ماشین .....
زوج هایی که از امکانات نرم افزاری زندگی برخوردارن حتی اگر امکانات سخت افزاری را هم نداشته باشند معمولا دچار طلاق عاطفی نمیشن و میتوانند امکانات سخت افزاری را بدست آورند ولی اگر امکانات سخت افزاری داشتنه باشند و امکانات نرم افزاری را نداشته باشند احتمال بروز طلاق عاطفی بسیار بالاست و معمولا قادر به تامین امکانات نرم افزاری زندگی نمیشوند .
مینا گلی خانم خیلی مطالبت خوبه معلومه خیلی زحمت کشیدی مرسی
آره واقعا. دعوا و بحث و بگو مگو و از همه بدتر اهمیت ندادن به همدیگه تو خانواده بیشتر از همه رو بچه ها تاثیر میذاره
استادمون میگفت من تو مشاوره های زوج درمانی به زوج هایی ک واسه درمان میان، ازشون می پرسم چقد با هم دعوا میکنید؟؟؟میگفت همین زوج هایی ک با هم مشکل دارن و با هم بحث و کشمکش دارن نشونه خوبیه!!یعنی اینکه هنوز واسه هم مهمند
الان میفهمم ک چی میگفته!!! خیلی بده که زن وشوهر اصن واسه هم مهم نباشن...
طلاق عاطفی : جدایی خاموش زوجین
طلاق عاطفی می تواند به شکل های مختلف زیر باشد:
- مقاومت دربرابر حرف زدن در مورد موضوعات حساس با همسرمان
– گرفتن تصمیماتی که می دانیم موجب ناراحتی همسرمان می شود
– در میان نگذاشتن اهداف و آرزوها با همسرمان، معمولاً برای جلوگیری از انتقاد، عدم پشتیبانی یا بی احترامی از جانب او
– نادیده گرفتن یا تحقیر نظرات و تلاش های همسرمان
– استفاده از دوستان یا همکاران برای گرفتن مشورت هایی که سابقاً با همسرمان در میان می گذاشتیم
– خیالپردازی در مورد زمانی که از همسرمان جدا شویم
– ایجاد یا کشف دلایل دیگر برای ماندن در محل کار به جای گشتن به دنبال دلایلی برای زودتر به خانه رفتن
– روی آوردن به فرزندانمان برای پشتیبانی و محبت به جای همسرمان
– اصرار ورزیدن بر اینکه وقتی برای گذراندن با همسرمان نداریم، معمولاً به دلیل خواسته های واقعی یا تخیلی فرزندانمان
اگر حتی یکی از مواردی که در بالا ذکر شد، درمورد شما صدق می کند، از خودتان سوال کنید:
چه الگوی رابطه ای را دوست دارم به فرزندانم نشان دهم؟
آرزوی چه نوع رابطه ای را دارم؟
برای اینکه رابطه ای که من و فرزندانم مستحق آن هستیم را داشته باشیم، چه کارهایی حاضرم انجام دهم؟
با اینکه شدیداً باور دارم که با هم ماندن بخاطر بچه ها یا صرف با هم ماندن تلاش ارزشمند زوج هاست اما همه ما باید مراقب باشیم که طلاق رسمی را با طلاق عاطفی طاق نزنیم.
همه ما سزاوار روابطی کامل و رضایت بخش با همسر و فرزندانمان هستیم. بخاطر همین دوباره می پرسیم:
برای اینکه رابطه ای که شما و فرزندانتان مستحق آن هستید را داشته باشید، چه کارهایی حاضرید انجام دهید؟
هیچ پاسخ مشخصی برای این سوال وجود ندارد اما امیدواریم پاسخی را پیدا کنید که به شما برای مطابق کردن احساساتتان با رفتارهایتان کمک کند.
دلایل اصلی زندگی زوجها در کنار یکدیگر بعد از وقوع طلاق عاطفی چیست؟
به نظرم طلاق عاطفی یعنی اینکه یه زن و مرد تو یه خونه هستن یعنی فقط هم خونن.
با هم غذا میخورن اما تعهد ندارن به هم.
هر کسی کار خودشون میکنه و به دیگری کاری نداره.
آقا میثم موضوع خیلی خوبیو مطرح کردین.
همین الان رفتم در موردش سرچ کردم. مطالبی ک خوندم عالین.
میذارم برا بچه ها شاید به دردشون خورد.
استارت طلاق عاطفی از سال اول ازدواج زده می شودسال اول زندگی مشترک، خطرناکترین سال است. زوجی که از سال اول عبور کند یعنی گردنههای خطر را پشت سر گذاشته است در سال اول چند عامل بسیار مهم است: 1-نقش خانوادهها پر رنگ است. 2-هویت خانوادگی و جمعی جدید شکل نگرفته است. 3-عدم استقلال مالی 4-وجود باورهای غلط 5- سادهپنداری طلاق: «فوقش طلاق میگیرم یا طلاق میدهم»، جملهای است که متاسفانه در سال اول زندگی زیاد شنیده میشود. 6-جستوجوی دیگری: مرور خاطرات گذشته. این عوامل دست به دست هم میدهد که سال اول را سال پرالتهابی برای زوجها کند و اگر بخواهیم بدانیم استارت طلاق عاطفی در کجا زده میشود، باید در سال اول جستوجو کرد.
5-برخی امید دارند که این اوضاع را میتوانند به سمت بهبود شدن روابط تغییر دهند.
چه توصیه و راهکارهایی برای پیشگیری از وقوع طلاق عاطفی ارایه میدهید؟
منظور از فن انعکاس آن است که درمانگر از شوهر می خواهد نظرش را در مورد اختلاف خود با همسرش بیان کند و از زن می خواهد تا به سخنان شوهرش به دقت گوش دهد، سپس از وی می خواهد صحبت های شوهرش را تکرار کند.سپس از مرد می پرسد آنچه که زنش گفته همان بوده که او گفته است؟ و اگر نبوده آن ها را تکرار کند. همین کار برای زن هم اتفاق می افتد.
این کار آنقدر ادامه می یابد تا سوء تفاهم بین زوجین برطرف شود و آن ها روش ارتباط صحیح را بیاموزند. در تکنیک روز همراهی، روش کار به اینگونه است که زن قول می دهد در یک روز معین کارهای خوبی و دلخواه همسرش را برای شوهرش انجام دهد بدون آنکه انتظاری از وی داشته باشد و شوهر نیز در یک روز دیگر همین کار را برای زنش انجام می دهد.
با کمک این تکنیک، کم کم سوء تفاهم های زوجین حل می شود و جای خود را به مهر و محبت خواهد داد.
متاسفانه بسیاری از طلاق هایی که در حال حاضر اتفاق می افتد بدون هیچ تلاشی برای بهبود رابطه صورت می گیرد در حالی که تصمیم به طلاق دلایل محکم و قابل توجیه تری را می طلبد. این مسئله زمانی برجسته می شود که فرد پس از طلاق وقتی به رفتارها و اعمال خود و همسرش فکر می کند به نوعی با احساس پشیمانی و گناه روبرو می شود.
آسیب شناسان اجتماعی، 4 عامل عمده را علت های اتفاق نیفتادن جدایی در این خانواده ها می دانند:
1- طلاق در جوامع سنتی مذموم است بنابراین اکثر خانواده ها تلاش می کنند این اتفاق نیفتدد برخی تابع قوانین و سنتهای خانوادگیشان هستند که مثلا عروس با لباس سفید میرود و با کفن برمیگردد
2- زن و مرد نیاز به پشتوانه عاطفی دارند به خصوص زنان از این نظر تمایل بیشتری دارند که حامی و پشتیبان عاطفی داشته باشند و چون زن برخلاف مرد انتخاب شونده است درون خود این ترس را دارد که مبادا پس از طلاق تنها بماند.
3- سومین عامل که متأسفانه به ضرر زنان تمام می شود این است که زنان پس از جدایی از سوی جامعه و برخی افراد مورد بی حرمتی قرار می گیرند
4- اهمیت دادن به حرف ها و سخنان اطرافیان است زن و مرد هر چه شناخت شان نسبت به هم بیشتر باشد به نسخه هایی که دیگران می پیچند، کمتر اهمیت می دهند. غیر از این هستند خانواده هایی که از مهم ترین عوامل جدا نشدن شان وجود فرزندان است چنین والدینی از اثرات منفی این شیوه زندگی بر فرزندان شان غافلند زیرا تغییر رفتار فرزندان در شکل های متفاوتی بروز پیدا می کند از اولین نشانه های منفی در فرزندان طلاق خاموش، بی نشاطی، افسردگی و بی حرکتی است افت تحصیلی و بی علاقگی به درس خواندن نیز از عوامل سکوت طولانی میان پدر و مادر است.
زوجها باید دست از تلاش برای تغییر دادن یکدیگر بردارند، انسانها را نمیشود تغییر داد بلکه باید اولویتهای خودمان را تغییر دهیم. زوجها در دعوا نباید دنبال مقصر بگردند اینجا نه کسی قاضی است نه وکیل بلکه باید به دنبال آن باشند که هرکسی چقدر در حل مساله سهم دارد. انعطافپذیر و واقعگرا باشند و در نهایت اعتقادم بر این است که از طبیعت درس بگیرند شما کدام حیوانی را دیدهاید و میشناسید که وقتی مورد تهدید قرار گرفت همان لحظه از خود عکسالعمل نشان دهد. به جای آنکه حسهایمان را تعطیل کنیم، بهتر آن است که به دنبال فعال سازی حواسمان باشیم.
زوج درمانی، راهکاری برای کاهش طلاق
یکی از راهکارهایی که تاثیر زیادی می تواند در شفاف سازی، سوء تفاهم زدایی و باز کردن گره زوجین داشته باشد، زوج درمانی است. زوج درمانی رویکردی است که در آن جلسات درمانی مشترک میان زن و شوهر برای تغییر دادن روابط آنان در جهت مطلوب برگزار می شود.
در زوج درمانی آنچه مورد قبول است آن است که مسئله زوج ها مشکل فردی نیست، بلکه مشکل میان فردی است. در زوج درمانی فنون مختلفی استفاده می شود که از جمله آن ها می توان فن انعکاس و روز همراهی را نام برد.
پدرومادر من دچار طلاق عاطفی هستن!!
سالهاست که مادرم دیگه علاقه ای به پدرم نداره و داره برای دل بچه هاش با پدرم زندگی میکنه و کاری هم به کار پدرم نداره پدرم رفتارش معقولتر و منطقی تر از مادرمه ولی مرتکب اشتباهی شد که مادر هیچوقت نمیتونه ببخشدش مادر من هیچوقت خطای پدرمو نتونست هضم کنه شاید حق داره واقعا
به نظرم راه جلوگیریش اینکه قبل از اینکه زن ومرد بخوان ازدواج کنن باید شناخت درستی از طرف مقابلشون از هم داشته باش و خواسته هاشونو از ازدواج بدونن! علتش هم میتونه عدم تفاهم، بداخلاقی ، احترام نذاشتن به همدیگر، عدم هماهنگی بین خواسته ها، حتی شاید دخالت اطرافیان باعث بشه که طرفین از هم سرد بشن .اینا نظرات من بود !
علت هاش چی میتونه باشه؟؟؟؟
چه زمانی میشه گفت که 2 نفر دچار طلاق عاطفی شدند؟
فکر میکنین دلیل اینکه خانومها اکثرا ر میزنن تو این سن و همش از همسراشون ناراضی هستن چیه به مراتب اقایون قابل تخملتره اخلاقشون
خیلی ها درگیر طلاق عاطفی هستند مخصوصا میانسالها اصلا حوصله همدیگرو ندارن مخصوصا خانومایه میانسال فقط غر میزنن
اولین استارت طلاق عاطفی در دوران آشنایی و قبل از ازدواج زده میشه . چون در اون موقع مرد برای بدست آوردن خانمش تلاش زیادی میکنه ، همش قربون صدقش میره حتی از صدای نفس کشیدنش هم تعریف میکنه و این رفتار مرد باعث میشه که ظرف وجودی زن و توقعاتش بالاتر بره . و بعد از ازدواج و منطقی شدن هیجانات ، مرد حتی اگر بصورت طبیعی هم به خانومش محبت کنه ، دیگه برای خانومش اقناع کننده نیست و فکر میکنه که همسرش دوستش نداره یا براش تکراری شده ، و معمولا زنها به خاطر این تحریف شناختی تصمیم به مقابلع به مثل کردن و کم محلی کردن همسرشون میگیرن که این زمینه اختلافات عاطفی را فراهم میکنند که در نهایت به طلاق عاطفی منجر میشه .